eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
244.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
64 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴برخورد با دزد بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد! تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو! رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد گریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم. ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدارا شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد. راوی: عباس هادی منبع: «سلام بر ابراهیم» زندگی و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی 👳 @mollanasreddin 👳
دِل‌آراما ؛ نگارا ! چون تو هستی همه چیزی که باید ؛ هست مارا 👳 @mollanasreddin 👳
پدرم دلواپسِ آینده‌ی خواهرم است، اما حتی یک‌بار هم اتفاق نیفتاده که با هم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بلند بخندند. خواهرم نگران فشار خون پدرم است؛اما حتي يك بار هم نشده خواسته هايش را به تعويق بيندازد تا پدر كمي احساس آرامش كند. مادرم با فکرِ خوشبختیِ من خوابش نمی‌برد. اما حتی یک‌بار هم نشده که با من در موردِ خوشبختی‌ام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال‌ می‌کند؟ من با فکرِ رنج و سختیِ مادرم از خواب بیدار می‌شوم. اما حتی یک‌بار هم نشده که دستش را بگیرم، با او به سینما بروم، با هم تخمه بشکنیم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم. ما از نسلِ آدم‌های بلاتکلیف هستیم. از یک‌طرف در خلوتِ خود، دلمان برای این و آن تنگ می‌شود، از طرف دیگر، وقتی به هم می‌رسیم، لال‌مانی می‌گیریم! انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد احساس مان بگوئیم! راستی چرا؟! 👳 @mollanasreddin 👳
مادربزرگـــــم همیشه میگفت : قلبت که بی نظم زد ، بدون که عاشقی … اشکت که بی اختیار سرازیر شد ، بدون که دلتنگی … شبت که بی خواب گذشت ، بدون که نگرانی … روزت که بی شوق آغاز شد ، بدون که ناامیدی … سینت که بی جا آه کشید ، بدون که پُرحسرتی … دلت که بی دلیل گرفت ، بدون که تنهائــــــی … امروز تو نیستی مادربزرگ ، امّا … اما من به همهٔ اون حرفات رسیدم 👳 @mollanasreddin 👳
🔹درخت گردو 🌱روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن 🌱مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد. 🌱ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟! 👳 @mollanasreddin 👳
یک عمر پی دعوت بیگانه دویدم هر بار مرا خواند و صدایش نشنیدم دل برگردی بستم و هر بار شکستم بگرفت خدا دستم و هر دفعه ندیدم 👳 @mollanasreddin 👳
🍃قیمت حاکم 🍃روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟ 🍃ملا گفت : بیست تومان. 🍃حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است. 🍃ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری😑😂😂😂 👳 @mollanasreddin 👳
🌳 دم خروس 🔹یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت. 🔹ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس تورا ندیده ام. 🔹ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.😂 👳 @mollanasreddin 👳
راز موفقیت همسرداری ملانصرالدین ملانصرالدین را گفتند : چگونه چهل بهار بدون مرافعه و جدال با عیال سر کردی ؟ او در پاسخ جماعت گفت : ما با هم عهدی بستیم و آن اینکه اگر من آتش خشمم زبانه کشید او برای انجام یک امری نیکو به جای جدل به مطبخ رود تا کشتی طوفان زده من به ساحل آرامش و سکون برسد ، و اگر رگ غضب او متورم شد، من به طویله روم و کمی ستوران را رسیدگی کنم و وارد بیت نشوم تا عیال خونش از جوش بیافتد ! و اینک من ، شکر خدا، چهل سال است که بیشتر عمر را در طویله زندگی می کنم... 👳 @mollanasreddin 👳
🌷چهارشنبه تون عالی 🌸خدایا امروز 🌷درهای رحمتت را 🌸به روی تک تک 🌷دوستانم بازکن 🌸فرصت های عالی 🌷لحظه های ناب 🌸پیشرفتهای پی در پی و 🌷زندگی آرام را نصیبشان کن 👳 @mollanasreddin 👳
« وای بر بازار ما » شیر اَندر شیر شد بازار ما کس نباشد فکر حالِ زار ما قیمت اجناس کرده تیره گون روز ما و حال ما و کار ما کس نه بتْواندکنددرمان،چرا؟ اقتصادِ ناتوان ، بیمار ما سهل می بینند، عالی مَنصبان روزگار پر غم و دشوار ما عُمر و روز ما تَبه گشت وسیَه سرخ با سیلی بوَد رخسار ما عاید ما گردد اَفزونتر ز پیش بس جوانِ عاطل و بیکار ما هیچ می دارندمسئولان خبر؟ از مرارت ها و از آزار ما یاکه نبوَدعُرضه وتدبیروحَزم در مقامات شِکر افکار ما ! ارتشاء و اختلاس و احتکار گشت نَقل جعبهٔ اخبار ما هر یکی با نردبان وعده ها رفته اند بالاتر از دیوار ما دردآن باشدکه بی دردان،بسا پوزخندی می زنند افکار ما خلق را خوانند پیوسته غیور یا که می نازند بر ایثار ما کُشت ما را این همه اَلقابشان باد اَرزانی شان ، پیکار ما جنگ بهر ما، غنیمت بهرشان سیر کِی گردند‌ از بسیار ما؟ گرچه دشمن کردتحریم وطن لیک بارشان بُود سربار ما اَلغرض،هشدار آیداز«حبیب» نیست خائن را دگر، زنهار ما 👳 @mollanasreddin 👳
مردی مادرش را کول کرده بود وطواف کعبه میداد.... پیامبر رادید عرض کرد آیا با ایـن کـار حق مادرم را ادا کرده ام؟ پیامبر فرمود: حتی جبران یکـی ازناله‌هـای او را در هنگام بارداری نکـرده ای 👳 @mollanasreddin 👳