eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
259.8هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
50 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
حدیث عشق نگردد کهن که سال به سال بهار حسن تو گل‌های تازه‌تر دارد... #صادق_سرمد #برگزیده، تصویر از چامه، شعر از شما 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#ضرب‌المثل شما هم شهر آباد كن نیستید دهی بود كه چند خانوار داشت از قضا آن‌ها هم كوچ كردند به جای دیگری رفتند و فقط یک خروس و یک سگ در ده جا ماندند روباهی آن طرف‌ها بود كه می‌خواست خروس را بگیرد، خروس چون از قضیه باخبر شد پیش سگ رفت و گفت: "روباه می‌خواد منو بگیره و بخوره چكار كنم؟" سگ گفت: "من در گوشه‌ای می‌خوابم تو هم یک تكه فرش بینداز روی من خودتم روی آن بخواب و طوری نشون بده كه لونه‌ات همین جاست تا روباه خواست بیاد ترو بخوره من بلند میشم و اونو می‌گیرم". مدتی كه از شب گذشت روباه دندان تیز كرد و به سراغ خروس آمد و تا خواست كه خروس را بگیرد سگ به او حمله كرد و دمش را از بیخ كند. روباه وقتی دمش كنده شد و از حیله‌ای كه به كارش كرده بودند خبردار شد رو كرد به خروس و گفت: "من با این دم كنده میرم ولی شما هم شهر آباد كن نیستین و این ولایت با شما دو نفر آباد بشو نیس!" 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
ما زیستن را یاد گرفتیم همچون کودکانی که دویدن را یاد می‌گیرند اما نه در وقت بازی که به هنگام فرار #حسن_آذری 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
عارفی می‌گوید که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند،پس نشستند ومشغول طعام خوردن شدند. یکی از ان ها را دیدم که چیزی نمی خورد به اوگفتم که چرا با آنها در غذا خوردن شریک نمی شوی؟ گفت :من امروز روزه ام گفتم : دزدی وروزه گرفتن؟! عجب است. گفت : ای مرد! این راه، راه صلح است که با خدای خود واگذاشته ام شاید روزی سبب شود وبا او آشنا شدم. آن عارف می گویدکه سال دیگر او را در مسجد الحرام دیدم که طواف می کند وآثار توبه از وی مشاهده کردم؛ رو به من کرد وگفت: دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#تلنگر 📚 💎ﺩﺭ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﮔﺮﮒ ﻫﺎ ﺭﺍ اینگونه ﺷﮑﺎﺭ می کنند: ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند؛ ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ؛ ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ی ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد؛ ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛ اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد! ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود ... نه گلوله ای شلیک می شود، و نه حتی نیزه ای پرتاب! اما گرگ با همه غرورش سرنگون میشود!! شکست ها و نگرانی هایت را رها کن، خاطراتت را ... نمیگویم دور بریز، اما قاب نکن به دیوار دلت ... در جاده ی زندگی، نگاهت که به عقب باشد، زمین میخوری زخم بر میداری و درد میکشی نه از بی مهری کسی دلگیر شو … نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم… به خاطر آنچه که از تو گرفته شده، دلسرد مباش، تو چه میدانی؟ شاید … روزی … ساعتی … آرزوی نداشتنش را میکردی… هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعت ها بر عکس نفس بکشد … در آینده لبخند بزن !! این همان جایی است که باید باشی، هیج کس تو نخواهد شد!! «آرامش سهم توست» 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
روزي دو مسيحي خسته و تشنه در بيابان گم شدند.ناگهان از دور مسجدي را ديدند. ديويد به استيو گفت: به مسجد كه رسيديم من ميگويم نامم امين است تو بگو نامم محمد است. استيو گفت: من به خاطر آب نامم را عوض نميكنم. به مسجد رسيدند. ملا گفت نامتان چيست؟ يكي گفت نامم استيو است و ديگري گفت نامم امين است. ملا گفت: براي استيو آب بياوريد و امين جان، چون ماه رمضونه بايد تا افطار وايسي!!!! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
خورشید هر روز یادآور این نڪته است؛ ڪه مے شود از اعماق تاریڪے دوباره طلوع ڪرد ... شرطش داشتن امید است. صبح بخیر امروزتون مملو از امید و مهر🌹 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
ادامه بده و جا نزن ... 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
‌ هم گلستان خیالم ز تو پرنقش و نگار هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش #حافظ 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
چون حضرت سلیمان بعد از مرگ پدرش داود به رسالت و پادشاهی رسید از خداوند خواست که همه جهان و موجودات آن و همه زمین و زمان و عناصر چهارگانه و جن و پری را بدو بخشد. چون حکومت جهان بر سلیمان مسلم شد روزی از پیشگاه قادر مطلق خواست که اجازه دهد تمام جانداران را به صرف یک وعده غذا دعوت کند. حق تعالی او را از این کار بازداشت و فرمود: «رزق و روزی تمام جانداران عالم با اوست و سلیمان از عهده این کار بر نخواهد آمد. بهتر است زحمت خود زیاد نکند.» ولی سلیمان بر اصرار خود افزود و استدعای وی مورد قبول واقع شد و خداوند به همه موجودات زمین فرمان داد تا فلان روز به ضیافت بنده محبوبش بروند. سلیمان هم بیدرنگ به افراد خود دستور داد تا آماده تدارک طعام برای روز موعود شوند. وی در کنار دریا جایگاه وسیعی ساخت و دیوان هم انواع غذاهای گوناگون را در هفتصد هزار دیگ پختند. چون غذاها آماده شد سلیمان بر تخت زرینی نشست و علمای اسرائیل نیز دور تا دور او نشسته بودند از جمله آصف ابن برخیا وزیر کاردان وی . آنگاه سلیمان فرمان داد تا جمله موجودات جهان برای صرف غذا حاضر شوند. ساعتی نگذشت که ماهی عظیم‌الجثه از دریا سر بر آورد و گفت: «خدای تعالی امروز روزی مرا به تو حواله کرده است بفرمای تا سهم مرا بدهند.» سلیمان گفت: «این غذاها آماده است مانعی وجود ندارد و هر چه می‌خواهی بخور.» ماهی با یک حمله تمام غذاها و خوراکی‌های آماده شده را بلعید و گفت: یا سلیمان، سیر نشدم غذا می‌خواهم. سلیمان چشمانش سیاهی رفت و گفت: «مگر رزق روزانه تو چقدر است؟ این طعامی بود که برای تمام جانداران عالم مهیا کرده بودم؟» ماهی عظیم‌الجثه در حالی که از گرسنگی نای دم زدن نداشت به سلیمان گفت: «خداوند عالم روزی مرا روزی سه بار و هر دفعه سه قورت تعیین کرده است. الان من نیم قورت خورده‌ام و دو قورت و نیم دیگر باقی مانده که سفره تو برچیده شد.» سلیمان از این سخن مبهوت شده و به باری تعالی گفت: «پروردگارا، توبه کردم. به درستی که روزی دهنده خلق فقط توئی 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#کاریکلماتور او را که رو به نور می رود دیگران، تاریک می بینند. 👤علیرضا روشن 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#تلنگر "یک فردِ خوب همیشه در ذهنِ تو می مانَد، یک فردِ بهتر همیشه در رویای تو می مانَد، اما... یک فرد صادق همیشه در قلب تو می مانَد... 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
همه ی آدم ها مانند ماه هستند، قسمت تاریکی دارند که هرگز به کسی نشان نمی دهند... 👤مارک تواین 🎨نیمه تاریک وجود اثر واتسن 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
آدمی هر صبح به امیدی چشم باز می‌کند امیدی که شب قبل در خود نمی‌دیده این خاصیت نور است... چشمتان روشن به اتفاقات خوب♥️ صبح بخیر 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
شاید بهترین دعا همین باشه؛ الهی همه چیز به وقتش برات اتفاق بیفته.. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
"تو" مثلِ خوابِ بعد از خوابِ اولِ صبح ميمانى... مثلِ آن روىِ خنكِ بالشت... همانقدر شيرين همانقدر دلچسب #علي_قاضي_نظام 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
بادنجان دور قاب چین افراد متملق و چاپلوس را به این نام و نشان می­‌خوانند و بدین وسیله از آنان و رفتار خفت آمیزشان به زشتی یاد می­‌کنند. اما ریشه­‌ی تاریخی آن : آن­چه که مخصوصا" در آشپزان سرخه حصار در زمان ناصرالدین شاه قابل توجه بود و برای شناخت متملقان و چاپلوسان ریاکار که در هر عصر و زمان به شکل و هیاتی خود نمایی می‌کنند آموزندگی داشت، موضوع سبزی پاک کردن و بادنجان دور قاپ چیدن از طرف وزرا و امرا و رجال قوم بود که با این عمل و رفتار خویش جلافت و بی­مزگی در امر تملق و چاپلوسی را تا حد پستی و دنائت طبع می­‌رسانیدند. کسانی‌که در امر طبخ و آشپزی مطلقا" چیزی نمی­‌دانستند و کاری از آن­‌ها ساخته نبود. این عده که در صدر آن­‌ها صدر اعظم قرار داشت دو وظیفه­‌ی مهم و خطیر !! بر عهده داشتند : یکی آن­‌که چهار زانو بر زمین بنشینند و مثل خدمه­‌های آشپزخانه بادنجان را پوست بکنند. دیگر آن­‌که این بادنجان­ها را پس از پخته شدن در دور و اطراف قاب­های آش و خورش بچینند. شادروان عبدالله مستوفی می­‌نویسد : «من خود عکسی از این آشپزان دیده‌ام که صدر اعظم مشغول پوست کردن بادنجان، و سایرین هر یک به کاری مشغول بودند.» این آقایان رجال و بزرگان کشور طوری حساب کار را داشتند که بادنجان­ها را موقعی که شاه سری به چادر آن­‌ها می­‌زد به دور قاب می­‌چیدند و مخصوصا" دقت و سلیقه به کار می­‌بردند که بادنجان­ها را به طرزی زیبا و شاه پسند دور قاب­‌ها بچینند تا مسرت خاطر ناصرالدین شاه فراهم آید و نسبت به مراتب اخلاص و چاکری آن­‌ها اظهار تفقد و عنایت فرماید. دکتر فورویه طبیب مخصوص ناصرالدین شاه می­‌نویسد: «... اعلی‌حضرت مرا هم دعوت کرد که در این آشپزی شرکت کنم. من هم اطاعت کردم و در جلوی مقداری بادنجان نشستم و مشغول شدم که این شغل جدید خود را تا آن­جا که می­‌توانم به خوبی انجام دهم. در همین موقع ملیجک به شاه گفت بادنجان­هایی که به دست یک نفر فرنگی پوست کنده شود نجس است. شاه امر را به شوخی گذراند و محمد خان پدر ملیجک تمام بادنجان­هایی را که من پوست کنده بودم جمع کرد و عمدتا" آن­‌ها را با نوک کارد بر می­‌چید تا دستش به بادنجان­هایی که دست من به آن­‌ها خورده بود نخورد. بعد بادنجان­ها و سینی و کارد را با خود بیرون برد ...» در هر صورت اصطلاح بادنجان دور قاپ چین از آن تاریخ ناظر بر افراد متملق و چاپلوس گردیده رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده است. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
يادت به خير شادمانی بی‌سبب...! #سيدعلى_صالحى 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
#تلنگر از زبان یک مادر _صداهایی از چرنوبیل دختر کوچک من بسیار متفاوت است. وقتی که متولد شد یک نوزاد نبود، او یک ساک کوچک بود که از هر طرف دوخته شده بود. او تنها بچه ای است در بلاروس که با وجود اینهمه مشکلات جدی و وخیم زنده مانده است. رشد مغزی او نرمال است. فقط بازی هایی که انجام میدهد متفاوت است. او خانه بازی یا مدرسه بازی نمیکند، بیمارستان بازی میکند. به عروسکهایش آمپول میزند. اگر یکی از عروسکهایش بمیرد آن را با یک ملافه سفید میپوشاند. ما همراه او چهار سال در بیمارستان زندگی کرده ایم. او حتی نمی داند که جایی به نام خانه برای زندگی هست. وقتی که یکماه یا دوماه به خانه میرویم، مدام میپرسد که کی به بیمارستان برمیگردیم. یکی از پروفسورها یواشکی به من گفت: «فرزند شما با این آسیبهایی که دارد نمونه جالبی برای علم است.» به همین دلیل نامه ای نوشتم. هیچکس در مورد اثرات مقادیر اندکی رادیو اکتیویته روی اندام بچه ها چیزی نمیداند. من حتا حاضرم که او تبدیل به یک قورباغه آزمایشگاهی شود اما زنده بماند. روزی از ما خواهد پرسید: چرا نمیتواند عاشق یک مرد بشود؟ چرا نمیتواند بچه دار شود؟ روزنامه های مربوط به آن ماجرا را جمع کردم تا وقتی که او بزرگ شد بداند مشکل او تقصیر من و پدرش نبوده و عشق بین من و پدرش اشتباه نبوده است. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟ گفت آن که را سخاوتست به شجاعت حاجت نیست. نماند حاتم طایی ولیک تا به ابد بماندنام بلندش به نیکویی مشهور زکوة مال به در کن که فضله رز را چو باغبان بزند بیشتر دهد انگور نبشته‌ست بر گور بهرام گور که دست کَرَم بِه که بازوی زور 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
💫 جهان، به يك شب می ماند هركس بايد خود، چراغ خود را بيفروزد. #ماکسیم_گورکی 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
در فولكلور آلمان، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود: مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد، برای همین، تمام روز او را زیر نظر گرفت. متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد، مثل یك دزد راه می رود، مثل دزدی كه می خواهد چیزی را پنهان كند پچ پچ می كند، آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد، لباسش را عوض كند، نزد قاضی برود و شكایت كند. اما همین كه وارد خانه شد، تبرش را پیدا كرد. زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود، حرف می زند، و رفتار می كند! ✅ همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم ‌. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
روزگارتون پرازخیر وبرکت در پناه پروردگار امروزتون بخیر و نیکی حال دلتون خوب وجودتون سلامت زندگیتون غرق درخوشبختی روزتون پراز حس خوب زندگی 🌱❣️ 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
کفشی که برای پای تو مناسب است ممکن است پای دیگری را زخم کند این ناعادلانه است که تمام دستورالعمل های زندگیمان را خودخواهانه درست بدانیم و آن را برای همگان بخواهیم همیشه آنچه در ذهن تو می گذرد اصل مطلق نیست...! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
📕#حکایت_ملانصرالدین ملانصرالدین دو زن داشت روزی هر دو زن نزد ملا آمده و پرسیدند: «کدام یک از ما را بیشتر دوست داری؟» ملا خیلی سعی کرد که هر دو آنها را راضی نگاه داشته و باعث رنجش هیچ یک نشود. بنابراین با اصرار گفت که هر دو را به یک اندازه دوست دارد. ولی زن‌ها راضی نمی‌شدند و پرسش خود را تکرار می‌کردند. بالاخره زن جوان‌تر پرسید: «اگر ما هر دو با شما سوار قایق باشیم و قایق در رودخانه برگردد، برای نجات کدام یک از ما اقدام می‌کنی؟» ملا هر چه سعی کرد جوابی نیافت. بالاخره رو به زن قدیمی‌اش کرد و گفت: «گمان دارم شما کمی شنا کردن بلد باشید.»😄😄 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍