☺️عجب داستانی بود كل علی
#ضرب_المثل
روزی روزگاری، نوجوانی به همراه پدر و مادرش به سفر كربلا رفت، نوجوان كه علی نام داشت وقتی از سفر بازگشت لقب كربلایی علی گرفت و در طی سالها مردم لقب او را برای اینكه راحتتر بیان كنند، مختصر كردند و صدایش میكردند «كل علی» علی آقا كم كم بزرگ شد و ازدواج كرد و صاحب زندگی مستقلی شد. ولی مردم هنوز او را «كل علی» صدا میكردند این نحوه صدا كردن او را خیلی ناراحت میكرد. كم كم كار و كاسبیاش گرفت و پولدار شد ولی مردم مانند سابق او را كل علی صدا میكردند.
تا اینكه فكری به ذهنش رسید. گفت: رنج سفر را به جان میخرم به زیارت خانهی خدا میرم و بازمیگردم آن وقت همه مرا حاج علی صدا میكنند. علی وسایلش را جمع كرد و زن و فرزندش و داراییهایش را به دوستی امین سپرد و عازم سفر شد.
در آن زمان سفر با حیواناتی مثل شتر و اسب صورت میگرفت. بنابراین خیلی كند و طولانی بود. سفر «كل علی» هم چندین ماه طول كشید.
هنگامی كه حج تمام شد و علی به شهر خود بازگشت، همهی مردم به استقبالش رفتند. او را به خانهاش بردند و آن شب را در كنار او شام خوردند. بعد از شام یكی از آشنایان گفت: كل علی رفتی حاجی حاجی مكه، ما گفتیم آنجا خوش گذشته تو زن و فرزند و خانه را رها كردی، آنجا ماندی؟ كل علی كه این حرفها را شنید فهمید كه مردم هنوز به مانند سابق او را كل علی صدا میكنند و تصمیم گرفت، از خاطرات سفرش نقل كند كه با چه سختی حاجی شده و نباید دیگران او را كل علی صدا كنند. گفت: در راه حجاز یك نفر از شتر افتاد و سرش شكست. آمدند و به من گفتند حاج علی از آن روغن عقربی كه همراهت آوردی به این پنبه بزن، بعد پنبه را گذاشتند روی زخم، فردا خوب خوب شد. همه گفتند: «خیر ببینی حاج علی كه جان بابا را خریدی» همه تأیید كردند احسنت.
حاج علی ادامه داد: در مدینه منوره كه بودم یك روز داشتم زیارت میخواندم یكی از پشت سر صدا زد «حاج علی» من خیال كردم مش شعبان شما هستید برگشتم دیدم یكی از هم سفرهاست به یاد شما افتادم و نایب الزیاره بودم.
همچنین در كشتی كه بودیم دو نفر دعوایشان شد نزدیك بود كشتی غرق شود. یكی از مسافرها گفت: حاج علی به داد برس كه الان خون راه میافتد. من وسط افتادم و آشتیشان دادم و هم سفرها گفتند: خیر ببینی حاج علی كه همیشه قدمت خیر است. همهی میهمانان هم گفتند: خدا خیرت دهد.
نزدیكیهای جدّه بودیم كه دریا طوفانی شد. نزدیك بود كشتی غرق شود یكی از مسافرها گفت: حاج علی! از آن تربت اعلایت یك ذرّه بنداز تو دریا تا دریا آرام شود. همین كه تربتی كه همراه داشتم را توی دریا انداختم، دریا آرام شد. همه گفتند: خدا عوضت بده «حاج علی كه جان همه را نجات دادی» و باز همهی میهمانان او را تحسین كردند.
خلاصه آن شب حاج علی تعریف كرد و مثال آورد كه در سفر همه او را حاج علی صدا میكردند. آخر شب كه میهمانان خواستند به خانههایشان بازگردند علی سكوت كرد و گوشهای ایستاد تا تأثیر نطقش را ببیند.
موقع خروج یكی میگفت:
كل علی! دعا كن خدا قسمت ما هم بكند چنین سفری را. دیگری میگفت: كل علی در یك وقت مناسب دوباره باید از خاطراتت تعریف كنی. آخرین نفر هم موقع رفتن گفت: واقعاً چه سرگذشتی داشتی، كل علی! خدا رو شكر هنوز سالم و سرحالی.
👳 @mollanasreddin 👳
🍃فرار از آتش بیت المال
🍃 در عصر خلافت امام علی (ع) که اموال بسیار به عنوان بیت المال به کوفه می آمد، قنبر، غلام علی (ع)، چند ظرف طلا و نقره از بیت المال را به حضور علی (ع) آورد و عرض کرد: «تو آنچه بود، همه را تقسیم کردی و برای خود چیزی نگه نداشتی. من این ظرف ها را برای تو ذخیره کرده ام.» امام علی (ع) شمشیر خود را کشید و به قنبر فرمود: «وای بر تو، دوست داری که به خانه ام آتش بیاوری.» سپس آن ظرف ها را قطعه قطعه کرد و سرپرست های امور شهری را طلبید. آنها را به آنان داد، تا عادلانه بین مردم تقسیم کنند
📚بحارالانوار، ج 34، ص 312
🌺حضرت علی(ع) می فرماید: « یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع ؛ بعضی از افراد مثل شتری كه به علف تازهی بهاری رسیده است ، مال خدا و بیت المال را میخورند.» (نهجالبلاغه ، خطبه 3)
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
👳 @mollanasreddin 👳
آشنایی
🍲عده ای در بیابان نشسته بودند و غذا می خوردند.
🍔ملا که از آنجا می گذشت بدون تعارف کنارشان نشست و شروع کرد به خوردن.
🍖یکی از آنها پرسید: جناب عالی از دوستان چه کسی هستید؟
🍕ملانصرالدین غذا را نشان داد و گفت: آشنای ایشان.😂😂😂
👳 @mollanasreddin 👳
داستان #ضرب_المثل
🐓ﺗﺎ ﺧﺮﻭﺱ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺻﺒﺢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ
🐓ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻤﺪﺍﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﻜﺎﺭ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﺩﭼﺎﺭ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻣﯽﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﻫﯿﭻﻛﺎﺭﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﻮﮔﯿﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﺼﻮﺭﯼ ﺑﺎﻃﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻛﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ. ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﻣﺒﯿﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻣﻮﺭ ﺗﺎﻛﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺗﺮ ﺑﯿﻨﯽ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺗﺮ ﺑﯿﻨﯽ معضلی ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ.
👳 @mollanasreddin 👳
وقتی از حضرت #عبدالعظیم_حسنی (ع)سخن به میان میآید، همه احساس میکنند از یک آشنا صحبت میکنند. عربی که دل عجمان را معطوف به خود کرده و اهالی تهران به واسطه او کمی میتوانند با دوری راه تا کربلا کنار بیایند. بی راهه نیست، اگر بگوییم جای خالی معنویت در این منطقه از کره زمین را سید الکریم (ع)یک تنه پر کرده است.
شاه عبدالعظیم حسنی ملقب به سید الکریم از معدود شیعیانی بوده که وجود مقدس پنج امام را درک کرده است. او در چهارم ماه ربیعالثانی سال 173 قمری، در شهر مدینه زاده شد. او که القابی مانند ابوالقاسم و ابوالفتح داشت، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع)بود. پدرش عبدالله و مادرش فاطمه یا حیفا نام داشتند. همسر وی خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن مجتبی بود. البته که مظلومیت و مبارزه با دشمنی مکار را از جدش امام مجتبی (ع)به ارث برده بود.
امروز مصادف است با #میلاد این شخصیت والا مقام
👳 @mollanasreddin 👳
❓چرا ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم برابر با ثواب زیارت امام حسین(ع) است؟
🍃در ابتدا باید گفت که باید توجه داشت که آن ثواب ها که برای زیارت عبدالعظیم ذکر شده در مقایسه با زیارت ائمه (ع) نیست، زیرا هیچ کسی با آنان قابل مقایسه نیست از این رو امیر مومنان(ع)فرمود:"هیچ کس از این امت را با آل محمد نمیتوان مقایسه کرد. آنان که ریزهخوار خوان نعمت آل محمد اند و با آن ها برابری نمی کنند"
🍃با توجه به این نکته حال باید گفت در مورد دلیل اینکه چرا ثواب زیارت عبدالعظیم حسنی(ع) به مثابه زیارت سیدالشهدا(ع)در کربلا عنوان شده است، باید بدانیم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) حلقه وصل شیعیان در شهرهای مختلف بودند و می توان از ایشان به عنوان سفیر سیار ائمه(ع)یاد کرد.
🍃ایشان از جمله محدثین و علمای برجسته شیعه است که به دلیل مجاهدتهای علمی و تلاش برای رساندن معارف اهل بیت(ع) به شیعیان مورد توجه و تأیید ائمه معصوم قرار گرفته است.
🍃نکته بعدی که باید به آن اشاره کرد این مطلب است که ممکن در مورد سایر امامزادگان بزرگوار نیز روایاتی بوده، اما به دست ما نرسیده است چون ما هر یک از این امامزادگان را به نیت ائمه زیارت می کنیم و ثواب آن محفوظ است. اما روایت ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به ما رسیده است.
🍃جنبه دیگر در حق حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)می تواند بحث مأموریتهای ایشان باشد. چرا که حضرت بین شیعیان که در جای جای خطه اسلامی نمی توانستند با هم ارتباط داشته باشند، حلقه اتصال بود. چون ائمه ایشان را قبول داشتند و ممکن است این ثواب ناظر به همین مجاهدتهایی باشد که در راه ارتباط بین شیعیان و رساندن پیام ائمه باشد که از ایشان می توان به عنوان سفیر سیار ائمه یاد کرد.
🍃این مساله لزوم پایگاه سازی و تشکیل مراکز تجمع نیروها و اجتماعات، موضوعی است، که به طور کلی از اخبار و احادیث به دست می آید، روشن می شود که ائمه اطهار (ع) دوست داشتند، شیعیان با هم باشند، گرد هم جمع شوند، مذاکره کنند، و برای حفظ کیان تشیع و نشر معارف و گسترش مکتب، فعالیت های دینی و تبلیغی و اجتماعی داشته باشند.
🍃ثانیا ممکن است شرائط خاص زمانی و مکانی، سبب گردیده باشد، که آن همه فضیلت برای زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) ذکر شده آن را مانند فضیلت زیارت سیدالشهداء (ع) محسوب داشته و این درک فضیلت را مخصوص آن زمان قرار داده باشد؛ زیرا متوکل عباسی و برخی دیگر از حکام جور، پس از تخریب بارگاه امام حسین (ع)، برای جلوگیری از زیارت آن بزرگوار، مأموران دژخیم و جلادی را، به مراقبت و نگهبانی گماشته بودند، که به صغیر و کبیر رحم نمی کردند و جان افراد در خطر کشته شدن قرار می گرفت و حتی زائرین زیادی را، بی رحمانه به خاک و خون کشیده بودند.
👳 @mollanasreddin 👳
🐔مرغش یک پا دارد
روزی بود ، روزگاری بود . در یکی از روزها دوستان ملانصر الدینی با عجله در خانه ی ملا را زدند و با او گفتند : حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده . ملا گفت : حاکم عوض شده که شده ؟ به من چه ؟
دوستانش گفتند ، یعنی چه ؟ این چه حرفی است ؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری .
ملا گفت : آها ؛ حال فهمیدم پس من باید هدیه ای تهیه کنم و ببرم پیش حاکم جدید تا اگر فردا برای شما گرفتاری پیش آمد ، واسطه بشوم و از حاکم بخواهم کمک تان کند ؟
دوستانش گفتند : بله همین طور است . ملا گفت : این وسط به من چه می رسد ؟
دوستانش گفتند : بابا تو ریش سفیدی ، تو بزرگی . یکی از دوستان ملا ، گفت : ناراحت نباش ، هدیه را خودمان تهیه می کنیم .
یک مرغ چاق و گنده می پزیم تا تو مزد آن را به خانه ی حاکم ببری . ملا گفت : دو تا بپزید . یکی هم برای من و زن و بچه ام . چون من باید فردا ریش گرو بگذارم آنها قبول کردند و فردا با دو مرغ بریان به خانه ی ملا آمدند .
ملا یک مرغ را به زنش داد و مرغ بریان دیگر را در سینی گذاشت تا نزد حاکم ببرد .
در راه اشتهای ملا تحریک شد و سرپوش سینی را برداشت و یکی از پاهای مرغ را کند و خورد و دوباره روی آن را پوشاند و نزد حاکم برد .
حاکم سرپوش را برداشت تا کمی مرغ بخورد . دید که ای دل غافل . مرغ ملا یک پا دارد .
حاکم گفت : پس چرا مرغی که برای من آورده ای ، يک پا دارد؟ ملـا نصرالدين خنديد و گفت : همه مرغهای شهر ما يک پا دارند .
لطفا از همين پنجره ، غازهای خانه خودتان را نگاه کنيد . همه روی يک پا ايستاده اند .حاکم به غازها نگاه کرد . در همين موقع يکی از کارکنان خانه او با چوب غازها را دنبال كرد تا آنها را به لـانه شان ببرد .
غازها به طرف لـانه دويدند، حاکم به ملـا نصرالدين گفت : می بينی که آن ها دو پا دارند . ملـا نصرالدين گفت : اولـا اگر با آن چوب شما را هم دنبال می کردند ، غير از دو پايی که داشتيد دو پا هم قرض می کرديد و فرار می کرديد ، دوم اینکه من اين مرغ را زمانی گرفته ام که با خيال راحت استراحت می کرده و فقط يک پا داشته است .
حاکم فهميد که نمی تواند از پس زبان ملانصرالدین برآيد ، به کارکنانش گفت : اين مرغ يک پا را به داخل خانه ببريد تا با زن و بچه ام بخوريم .😁😁😁
👳 @mollanasreddin 👳
🌴د یوانه حقیقی 🌴
⚜رسول اکرم (صل الله علیه وآله):
با جمعی از اصحاب خود از جائی عبور میکردند که مردی از کنار ایشان عبور نمود بعضی که او را میشناختند گفتند دیوانه است.
ایشان فرمودند: این مرد دیوانه نیست بلکه مبتلا به مرضی است،
دیوانه حقیقی آن زن و مردی است که جوانی خود را در غیر طاعت الهی صرف کرده باشد.
📚مشکوة الانوار، ص۱۵۳
👳 @mollanasreddin 👳
استاد داشت رد میشد دید شخصی الاغی را میزند بدو گفت : فرزندم اورا نزن
آن شخص گفت : شرمنده نمیدانستم از اقوام شماست!!!!
استاد گفت : نه فرزندم!!!!! میترسم عاق والدین شوی 😱😃😁😂
👳 @mollanasreddin 👳
▫️سنگ سفید و سنگ زرد🔶
🌳اعرابی از حضرت علی (علیه السلام) درخواستی كرد.
حضرت دستور داد هزار تا به او بدهند.
پرسیدندطلا یا نقره؟
💕حضرت فرمودند: نزد من هر دو مانند دو سنگ است هر کدام که برای او مفیدتر است به او بدهید.
📚مناقب ابن شهرآشوب،ج۱، ص۳۸۴
👳 @mollanasreddin 👳
🌼مردم و معاویه🌼
🔹علی بن حسین مسعودی در کتاب مروج الذهب می نویسد: مردی از اهل کوفه در موقع بازگشت از صفین در راه دمشق بر شتر سوار بود، مردی از شام به او پیچید و گفت: این ناقه از من است، سرانجام نزاعشان بالا گرفت و هر دو نزد معاویه حاضر شدند.
🔹پس آن مرد 50 شاهد آورد که این ناقه ( شتر ماده) از آن من است.
🔹معاویه نیز دستور داد ناقه را به صاحبش برگرداند.
🔹ناگهان مرد عراقی گفت: خدا خیرت دهد این شتر، ماده نیست و شتر نر است معاویه گفت: حکمی داده ام و برگشت ندارد. بعد از متفرق شدن مردم، معاویه آن مرد عراقی را طلبید و قیمت شترش را بلکه بیشتر از آن به او داد و به او گفت: برای «علی» خبر ببر که من برای جنگ با او صد هزار مرد دارم که ناقه را از جمل فرق نمی گذارند.
🔹مسعودی پس از نقل این ماجرا می نویسد: اطاعت مردم و نفوذ امر معاویه (به خاطر تهدید و ترس) به جایی رسید که هنگام رفتن به جنگ صفین روز چهارشنبه ای نماز جمعه خواند و همه به او اقتدا کردند.
📚مروج الذهب، ترجمه پاينده، ج 2، ص 33.
📚ظهیری، علی اصغر؛ برگهای سیاهی از تاریخ، ص: 68
👳 @mollanasreddin 👳
🐑قربونی کردن ملا
🍉روزی عیال ملانصرالدین پیراهن ملا را شسته بود و آن را روی طناب آویزان کرده بود تا خشک شود.
🍉ناگهان باد تندی وزید و پیراهن از روی طناب افتاد.
🍉ملانصرالدین زنش را صدا کرد و گفت: خانم! یادت باشد امروز قربونی کنیم.
🍉زن پرسید: مگر چه اتفاقی افتاده؟
🍉ملا گفت: چه اتفاقی بالاتر از این که اگر من توی پیراهنم بودم الان هزار بلا سرم آمده بود؟😳😂
👳 @mollanasreddin 👳
🌹اثبات امامت با یک حدیث🌹
🌹يكى از ائمه جماعات تهران نقل می کند که: علامۀ امينى از نجف به تهران آمده بود. من به ديدن ايشان رفتم و تقاضا نمودم كه شبى به منزل ما تشريف بياورند. آقاى امينى اجابت نمودند، وعدّهاى از علماء را هم به افتخار ايشان دعوت نمودم. شب موعود فرا رسيد و از ايشان تقاضا كردم مطلبى را بيان فرمايند، ايشان فرمودند: براى مطالعات بعضى از كتب، مدتى در حلب به سر مىبردم يكى از تجارِ فهميده و منطقى از اهل سنت با من آشنا شد و شبى از من دعوت بهعمل آورد. علماء طراز اول شهر و قضات عالى رتبه و بعضى از اساتيد دانشگاه و عدّهاى از تجّار نيز در آنجا حضور داشتند. پس از شام، عالم بزرگ و مفتى أعظم شهر گفت:
آقاى امينى اين بحث امامت چه ريشه و اساسى در اسلام دارد كه شيعيان و علماى تشيّع آنرا رها نمىكنند؟
🌹من به ايشان گفتم:
آيا اين حديث را كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده (مَن مٰاتَ وَلَمْ يَعرِفْ اِمامَ زَمانِه مٰاتَ ميتةً جاهليةً) قبول دارى؟ گفت: بلى. به او گفتم: براى پىگيرى و بررسى بحث امامت همين حديث بس است، وى ساكت شد و چيزى نگفت.
🌹از او سؤال كردم:
فاطمۀ زهراء عليها السلام چگونه بانوئى است؟ وى گفت: (إنّها مَطهّرةٌ بِنَصّ الْكِتٰاب) (به صراحت) قرآن مطهره و معصوم است چون در شأن اهل بيت آيۀ تطهير نازل شده و حضرت زهراء از بزرگترين مصاديق أهل بيت رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله است.
🌹به او گفتم:
چرا فاطمۀ زهراء عليها السلام در حال خشم و غضب از حاكمان وقت از دنيا رفت؛ آيا آنان امام امت و خليفۀ بهحق رسول خدا نبودند يا حضرت زهراء امام خود را نشناخت و فوت كرد؟
عالم بزرگ حلب ديد اگر بگويد غضب و خشم حضرت زهراء عليها السلام كار صحيحى بوده بايد خط بطلان به جبين حاكمان آن وقت بكشد و اين برخلاف اعتقاداتشان مىباشد و اگر بگويد كار حضرت زهراء عليها السلام خطا بوده و او بدون معرفت به امام خويش از دنيا رفته، با مقام عصمت و طهارت ايشان كه مورد قبول قرآن است منافات دارد، به همين دليل، براى خلط بحث گفت: آقاى امينى بحث ما چه ربطى به موضوع غضب و خشم حضرت زهراء نسبت به حكام زمان خودش دارد؟ افرادى كه در مجلس حضور داشتند از حيث علم و دانش اشخاص برجسته و فهيمى بودند، و متوجه شدند كه آقاى امينى با طرح اين سؤال چه ضربۀ محكمى به عقايد آنان وارد ساخت، و گفت كه شما نه فقط امام زمان خود را نشناختهايد بلكه در حقانيّت افرادى كه آنان را خليفۀ رسول خدا صلى الله عليه و آله مىدانيد نيز در شك و ترديد بهسر مىبريد،
صاحب منزل كه كنارى ايستاده بود رو به عالم بزرگ حلب كرد و گفت: شيٖخُنٰا اُسْكُتْ قَدِ افْتَضَحْنٰا ، يعنى ديگر ساكت شو كه ما را رسوا كردى.
🌹بحث تا نزديك سحر بهطول انجاميد وعدّهاى از اساتيد دانشگاه و قضات و تجّار به سجده افتادند و مستبصر شدند و از راهنمائى علامۀ امينى تشكر نمودند.
📚منبع: دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف , حسین اوسطی، ص31
👳 @mollanasreddin 👳
ﺭﯾﺸﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎﯼ ﻋﺠﯿﺐ ﻏﺮﯾﺐ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ
ﺯﭘﺮﺗﻲ :
ﻭﺍﮊﺓ ﺭﻭﺳﻲ Zeperti ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺯﻧﺪﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺰﺍﻕﻫﺎﻱ ﺭﻭﺳﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺁﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﻱ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﻲﺍﻓﺘﺎﺩ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻲﮔﻔﺘﻨﺪ ﻳﺎﺭﻭ ﺯﭘﺮﺗﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﮊﻩ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﺭ ﮐﺴﻲ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﻭﺿﺎﻋﺶ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﻳﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻫﺸﻠﻬﻒ :
مردﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﮐﻪ ﻭﺍﮔﻔﺖ (ﺗﻠﻔﻆ ) ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎ ﻳﺎ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﺍﺯ ﻳﮏ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﻧﺎﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻧﭽﺴﺐ ﺑﺎﺷﺪ، ﺟﻤﻠﺔ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ
I shall have
(ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ) ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻫﺸﻠﻬﻒ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ ﻭﺍﮔﻮﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﭼﻘﺪﺭ ﻧﺎﻣﻄﺒﻮﻉ ﺍﺳﺖ! ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﻦ ﻭﺍﮊه ﺗﻤﺴﺨﺮﺁﻣﻴﺰ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻭﺍﮊه ﻭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻧﭽﺴﺐ ﻭ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻡ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺰ (ﭼﻪ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻭ ﭼﻪ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ) ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﭼُﺴﺎﻥ ﻓﺴﺎﻥ :
ﺍﺯ ﻭﺍﮊه ﺭﻭﺳﻲ
Cossani Fossani
ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﻴﮏ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺳﻜﻨﺎﺱ :
ﺍﺯ ﻭﺍﮊه ﺭﻭﺳﻲ Assignatsia ﮐﻪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻭﺍﮊه ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﻱ Assignat ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﺮﮔﺔ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻓﮑﺴﻨﻲ :
ﺍﺯ ﻭﺍﮊه ﺭﻭﺳﻲ Fkussni ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﺎﻣﺰﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﻳﻪ ﻭ ﻭﺍﮊﮔﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﻴﺨﻮﺩ ﻭ ﻣﺰﺧﺮﻑ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺨﺎﻟﻪ :
ﻳﺎﺩﮔﺎﺭ ﺳﺮﺑﺎﺯﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﻗﺰﺍﻕﻫﺎﻱ ﺭﻭﺳﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﻭﺳﻲ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﻲ ﺍﺩﺏ ﻭ ﮔﺴﺘﺎﺥ Nakhal ﻣﻲﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﭼﻴﺰ ﺍﺳﻘﺎﻁ ﻭ ﺑﻪﺩﺭﺩ ﻧﺨﻮﺭ ﻫﻢ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ
👳 @mollanasreddin 👳
💠داستان نیش عقرب 🦂💠
🍂روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد.
🍂حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری برو. او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد:
یا امیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دو ماه زجر کشیدم
🍂حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟
🍂عرض کرد خیر حضرت فرمودند: چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب به خاطر آن است.
🍂نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است. دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت.
📚 مستدرک الوسایل ج۱۲
👳 @mollanasreddin 👳
😥ملای شرمنده👺
👺یک شب دزدی وارد خانه ملا نصرالدین شد.
😥ملانصرالدین زودی پرید و رفت توی صندوق قایم شد و از تو در صندوق را بست.
👺آقا دزده تمام خانه را گشت اما چیزی نصیبش نشد.
👺آخر سر رفت سراغ صندوق ملا و همین که درش را باز کرد ملا را توی آن دید.
👺دزد که از ترس زبانش بند آمده بود گفت: ملا اینجا چکار می کنی؟
😥ملا گفت: والا چی بگم پدر نداری بسوزه! چون آهی در بساط نداشتم از روی شما شرم داشتم.
👳 @mollanasreddin 👳
#حفظ_آبروی_مؤمن
🍃عزت و آبروی مومن خیلی ارزش دراد . برای همین است که ثواب قرض الحسنه بیشتر از صدقه است . چون در قرض الحسنه ، عزت مومن محفوظ است .خوب است کسی که قرض الحسنه می دهد ، در دل قصد کند که پس نگیرد مگر اینکه خود قرض کننده بخواهد پس بدهد . اما در ظاهر به او بگوید که این پول را به شما قرض می دهم تا هر وقت داشتید یا پس از فلان مدت به من پس بدهید ؛ تا عزت قرض کننده محفوظ بماند .
👳 @mollanasreddin 👳
تاسف و عذاب دشمن علی (علیه السلام) هنگام مرگ
🍃ابن ابی یعفور یکی از شاگردان امام صادق (علیه السلام) می گوید:
🍃ما با (خطاب جهنمی) همنشین بودیم، و او نسبت به آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ناصبی شدید بود (بسیار آنها را دشمن داشت) و از دوستان نجده حروری (رئیس خوارج منسوب به قریه حروراء) به شمار می آمد.
🍃خطاب، بیمار شد و در بستر مرگ افتاد، من به خاطر هم نشینی سابق و تقیه، به عیادت او رفتم، دیدیم بی هوش شده و در حال جان دادن است، ناگاه شنیدم می گفت:
🍃مالی و لک یا علی: مرا به تو ای علی (علیه السلام) چکار؟ (چرا با تو دشمنی کردم که اکنون کیفر سخنش را بنگرم)
🍃ابن ابی یعفور می گوید، بعدا به حضور امام صادق (علیه السلام) رفتم و ماجرای جان کندن و سخن خطاب را، برای امام صادق (علیه السلام) بیان کردم.
🍃آن حضرت، دوبار فرمود. «رآه و رب الکعبه»: به خدای کعبه، او علی (علیه السلام) را دید یعنی خطاب، هنگام مرگ، علی (علیه السلام) را دید و فهمید که دشمنی با آن حضرت، چه باطن پر عذابی دارد...
📚 فروع کافی، ج، 3، ص 133
👳 @mollanasreddin 👳
😅مادر ملا😂
ملانصرالدین والده پیری داشت.
روزی در جمع بستگان نشسته بود و شروع کرد به تعریف کردن از مادرش.
یکی گفت: تو که مادر به این خوبی داری چرا برایش شوهر پیدا نمی کنی؟
ملا گفت: سرت به کار خودت باشد، با من از این شوخی ها نکن.
مادر ملا رو به پسرش گفت: مادر جون چرا ناراحتی، حرف حساب که جواب ندارد!😂😂😂
👳 @mollanasreddin 👳
🌺حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) در سال ۲۳۲ هجرى قمرى در روز هشتم ماه ربیع الثانى در شهر مدینه به دنیا آمد،
🌺پدر آن حضرت امام بزرگوار حضرت هادى، ومادرش خانمى به نام حدیثه بود.
🌺نام ایشان حسن، و کنیه آن بزرگوار ابو محمّد واز القاب ایشان زکى و عسکرى است.
🌺آنچه از صفات بزرگ وفضائل که لازمه امامت است در آن حضرت جمع بود، یعنى: در علم، وزهد، کامل بودن در عقل وخرد، عصمت، شجاعت، کرم وبزرگوارى از تمام مردم زمان خود برتر بود.
🌺امام حسن عسکری (ع) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود.
🌺راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد.
🌺به طور کلی دوران عمر ۲۹ ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم میگردد:
🌺دوره اول ۱۳ سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت.
🌺دوره دوم ۱۰ سال در سامرا قبل از امامت.
🌺دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت میباشد.
🌺دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند.
🌺امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند.
🌺از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست کسانی سپرده میشد که دشمن آل محمد (ص) و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود. چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت.
🌺نیز اصحاب امام حسن عسکری، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی، چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد میزیستند، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سختترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، این همه سختی را تحمل میکرد، و لحظهای از حراست (و نگهبانی) موضع غفلت نمیکرد.
🌺اینکه حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه مینمودند کمتر معاشرت میکردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم میبایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید.
🌺در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشتههای دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی، چون یعقوب بن اسحاق کندی، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام، گردید.
👳 @mollanasreddin 👳
#جالب
💖نامه عاشقانه 200 ساله در جيب يک قبای زنانه
در نگارخانه سعدآباد تهران اتفاق جالبی افتاده بود.يکی از نوادگان قاجار لباس های به ميراث مانده اجداد خود را در اين گالری به معرض فروش گذارده بود و از سر اتفاق در جيب يک شنل زنانه يک نامه عاشقانه و يک سکه پيداشده بودکه گوياحدود 200 سال در آن جا خوش کرده بوده بی آنکه کسی به آن دست بزند.
افسانه تائبی مدير نگارخانه، هنگامی که قصد داشت لباس را به يک مشتری نشان دهد، نامه و سکه را کشف کرده و تحويل سازمان ميراث فرهنگی میدهد.
نامه تاريخ ندارد اما سکه که نقش شير و خورشيد و تاريخ 1219 را دارد که به يقين تاريخ قمری است که در آن زمان در ايران رسميت داشته است. به اين ترتيب قدمت نامه را هم می توان حدس زد.
نامه که در يک کاغذ کوچک با جوهر آبی رنگ نوشته شده کلاً هفت خط است و با ابياتی آغاز می شود که مرد عاشق با کمی دستکاری در مصرع آخر نام معشوق را هم در آن آورده است:
بنويس دلا به يار کاغذ
بفرست به آن نگار کاغذ
نه سيم و نه زر نياز داری
پس گلپرخانم جان تو به جهان چه کار داری
پس از اين دو بيت مرد عاشق نوشته است: "حاجی همه چيز دارد. حاجی متمول است. حاجی تو را دوست دارد. تو حاجی را دوست می داری؟ حاجی ملک دارد، کاروانسرا دارد، حاجی باغ دارد، حاجی خوشگل است. 36 دندان پهلوی همديگر دارد. تمام جا به جاست. وقت آب خوردن گلويش معلوم است. اگر به حاجی مايلی آن وقت مادر منوچهر را طلاق می دهم."
در قسمتی از نامه هم حاجی از معشوق گله کرده که چرا جواب نامه قبلی او را نداده است. پشت نامه هم نوشته است " خدمت حضور محترم عليه عاليه خانم گلپر".
روزنامه ايران که خبر را چاپ کرده بود از قول مدير نگارخانه سعد آباد نوشته بود تمام اين لباس ها به يکی از نواده های مظفرالدين شاه قاجار تعلق داشت که از قديم به او ارث رسيده و او آنها را در اختيار نگارخانه قرار داده تا در اولين جشنواره تجسمی سنتی " ايرانيان، آيينه داران ميراث کهن " به فروش برسد.
👳 @mollanasreddin 👳