💞رنجش، کینه، نفرت، حسد،
همچون ریگ هایی هستند
در کفش ما ...
برای ادامه راه باید، این ریگها را
از کفش،خود خارج کنیم
پس برای راه رفتن متعادل نباید،
" ریگی به کفش داشت "
👳 @mollanasreddin 👳
✅خدايا
یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم
که عیب های دیگران رانبینم...
یادم بده اگر کسی را بد دیدم
قضاوتش نکنم، درکش کنم...
یادم بده بدی دیدم"ببخشم" ولی بدی نکنم!
چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه...
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم،
دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم...
یادم بده اگر سخت بگیرم
"سخت میبینم"...
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که
در تاریکی همه شبیه هم هستیم...
یادم بده چشمانم را روی بدیهاو تلخیها ببندم
چرا که چشمان زیبا، بیشک زیبا مى بيند همه دنيا را..
👳 @mollanasreddin 👳
به کاکتوس اگه زیاد آب بدی، بیحال میشه و کمکم میپوسه؛
اما این موضوع برای خیلی از گلهای دیگه صدق نمیکنه.
کاکتوس اگه نور نداشته باشه، میمیره
اما گلهای زیادی هستن که بدون نور هم دووم میارن.
ماهی اگه بیاد رو ساحل، انقدر بالا و پایین میپره تا نفسش بند میاد و خفه میشه؛
اما همون دریا، میتونه خیلی از حیوونای دیگه رو غرق کنه.!
آبی که سیب زمینی رو نرم میکنه، تخم مرغ رو سفت میکنه؛
میبینی؟ تو زندگی نمیشه برای همه نسخهی یکسان پیچید.
تحمل آدما شبیه به هم نیست.
یکی با غمی که از نظر بقیه کوچیکه داغون میشه.
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣از هر دستی بدی
از همون دست پس میگیری ...!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
👳 @mollanasreddin 👳
این جمله بو علی سینا را باید با طلا نوشت ..
که میفرمایند
هر چیزی کمش دارو است
متوسطش غذا است
و زیادش سم است
حتی محبت کردن
1- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها "شکسته" میشود.
2- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به "وظیفه" میشود.
3 - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز... "بی ارزش" میشی...
از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است... پس تا ذهنت را باز نکردی ، دهانت را باز نکن
👳 @mollanasreddin 👳
❤️ داستانی از شهید غلامعلی پیچک
یه پسر بچه بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند
مامانش از بقالی سر کوچه برایش بستنی خرید. پسربچه بستنی را تو آستینش قایم کرد آورد خونه
.مامانش میگفت وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم وگفت: مامان بستنی آب شد ولی دل بچه های تو کوچه آب نشد.
حالا آدمهای این مملکت بعضی هامون به جایی رسیدیم که عکس خانه ها .نوشیدنی ها و لحظه لحظه سفره مهمانی و سفره یلدا ومیوه های نوبرمون رو می فرستیم اینیستا و....
برامون فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره .گرسنه ست یاسیره ....
🇮🇷 منبع : کتاب فاتحان قله های عاشقی ناصر کاوه
👳 @mollanasreddin 👳
سلام
صبح بخیر دوستان عزیزم
امروزتان به زیبایی گل
روزتان بی نظیر
سرشار از اميد و اتفاقهای
خوب وانرژی مثبت
و شگفت انگیز باشه
👳 @mollanasreddin 👳
#آیا_می_دانستید 💡
اصطلاح آدم هفت خط برای افراد زیرک و باهوش که معمولا رند و مکار هم هستند، به کار می رود حال ببینم این عبارت از کجا آمده است.
در زمان ساسانیان در بزم های شاهانه، معمولا شراب در جام ها که از شاخ گاو یا بزکوهی و.. ساخته شده بود، ریخته می شد و چون این جام ها هیچ پایه ای نداشتند، مهمانان نمی توانستند جام های خود را پایین بگذارند ، چون امکان داشت محتویات آن روی زمین بریزد در نتیجه مجبور بودند جام را یکباره سر بکشند، اما برای اینکه کسی بیش از اندازۀ ظرفیت خود، باده گساری نکند و از سر مستی با حرکت یا گفتار خود، احترام مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مهمانان ، پیمانه ای مخصوص به خود داشتند که براساس میزان توانائی صاحب آن در باده گساری، خطی در داخل آن کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخت .
به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی شدند معمولا در مجالسی که پادشاه حضور داشت، میهمانان از سه تا شش خط شراب می نوشیدند . اما بودند افرادی که که به آنها «لوطی» گفته می شد که تا هفت خط را شراب می نوشیدند، بدون آنکه مست شوند. این افراد را «هفت خط» می نامیدند ، یعنی که آنها صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشتند. این اصطلاح به تدریج وارد فرهنگ عامه شد و برای افراد باهوش و زیرک مورد استفاده قرار گرفت.
👳 @mollanasreddin 👳
5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم !
حسین پناهی
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ماجرای عبرت آموز،
مرد ثروتمند و راننده اش ...!
👳 @mollanasreddin 👳
✅داستان راستان
سید محمد باقر شفتی فقیر محض بود! یه مرتبه گوشت خرید، شب بیاد بار بزاره بعد از مدتها یه دلی از عزا دربیاره...! تو راه که داشت میومد، دید یه سگی کنار کوچه انقد لاغر هستش که اصلا انگار استخوناش از زیر پوست پیداست این توله هاش هم چسبیدن به سینه های مادرش! شیر نداره بده بی رمق افتاده...!
ایشون این گوشتی که دستش بود صاف انداخت جلوی این سگ! یعنی واینساد که فکر بکنه و محاسبه بکنه، معامله بکنه باخدا! یعنی بگه من این رو میدم در عوض تو اونو بمن بده! از اون به بعد زندگی سید شفتی زیر و رو شد. این مجتهد مسلم حکومت داشت تو اصفهان. ثروتش به قدری بود که یک روز رو وقتی اعلام میکرد فقرا وقتی میومدن در خونش چنگه چنگه پول میداد بهشون...!!نمی شمرد..!! ثروت عجیبی خدا بهش داد.. مردم فوق العاده دوسش داشتن..
حکومت قاجار بدون اجازه ایشون تو منطقه اصفهان نمی تونست کاری بکنه انقدر محبوب بود...! این همون آدم فقیر یه لا قبایی بود تو نجف که هیچی نداشت! یه کار یه عمل صالح تو یه لحظه..اینجوری زیر و رو شد.
👳 @mollanasreddin 👳