.
هر روز كه از خواب بيدار میشويم
میبينيم هنوز امروز است
فردا نيامده است
فردا واژهای بيش نيست
هر چه كه هست امروز است
امروزتون شادِ شاد و
صبح تون بخیر و خوشی دوستان 🙏🌹
👳 @mollanasreddin 👳
#تلنگر
مگر چگونه زندگی میکنیم که تا کسی میمیرد
میگوییم راحت شد !!
خانه های بزرگ اما خانواده های کوچک داریم ،
مدرک تحصیلی بالا اما درک پایینی داریم
بی هیچ ملاحظه ای ایام میگذرانیم اما دلمان
عمر نوح میخواهد !!
کم میخندیم و زود عصبانی میشویم
کم مطالعه میکنیم اما همه چیز را میدانیم !
زیاد دروغ میگوییم اما همه از دروغ متنفریم،
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم
اما زندگی کردن را نه
ساختمانهای بلند داریم اما طبعمان کوتاه است
بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم
بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم
فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضای درون را نه
بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر عمل میکنیم
عجله کردن را آموخته ایم
ونه صبر کردن را...!
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻠﺒﻪ ﯼ ﺩﻧﺠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ی ﺧﻮﺩ،
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ،
ﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻋﺠﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ،
ﮔﺎﻩ ﺧﺸﮏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻬﯽ ﺷﺮ ﺷﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭد،
ﺯﻧﺪﮔﯽ آﻥ ﮔﻞ ﺳﺮﺧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﻮﯾﯽ،
ﯾﮏ ﺳﺮآﻏﺎﺯ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺍﺳﺖﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ دارد!
ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ؛
ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ ؛
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ؛
ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ ؛
ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ ،
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ...💚
👳 @mollanasreddin 👳
#داستان_های_کوتاه
دکتر روانشناسی بود که هر کسی مشکلات روحی و روانی داشت به مطب او مراجعه می کرد و پزشک مذکور با تبحر خاصی بیماران را مداوا می کرد و آوازه اش در همه شهر پیچیده بود.
یک روز بیماری به مطب این دکتر آمد که از نظر روحی به شدت افسرده بود. دکتر بعد از کمی صحبت به بیمار گفت در همین خیابانی که مطب من هست، تئاتری موجود هست که یک دلقک برنامه های شاد و جالبی اجرا می کند. معمولا بیمارانی که به من مراجعه می کنند و مشکل روحی شدیدی دارند را به آنجا ارجاع می دهم و توصیه می کنم به دیدن برنامه های آن دلقک بروند و هیشه هم این توصیه کارگشا بوده و تاثیر بسیار خوبی روی بیماران من دارد. شما هم لطف کنید ابتدا به دیدن تئاتر او رفته و از برنامه های شاد آن دلقک استفاده کرده تا کمی تغییر روحیه پیدا کنید تا درمان اصلی را شروع کنیم .
بیمار در جواب گفت : "آقای دکتر من همان دلقکی هستم که در آن تئاتر برنامه اجرا می کنم...!"
👳 @mollanasreddin 👳
از حیای لب شیرین تو ای چشمهی نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
#حافظ
👳 @mollanasreddin 👳
#راز_مثلها🤔
✍داستان #ﺿﺮﺏ_ﺍﻟﻤﺜﻞ
🔺️ دو زاریش کج است.
سیﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻛﻪ ﻣﺨﺎﺑﺮﺍﺕ ﮔﺴﺘﺮﺩگی ﻭ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯی ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ (ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗﺎﺕ) ﺍﺯ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﮕﺎنی ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ، ﺳﻜّﻪﻫﺎی ﺩﻭ ﺭﻳﺎلی، ﭘﻨﺞ ﺭﻳﺎلی، ﺩﻩ ﺭﻳﺎلی ﻭ .. ﺩﺭ ﻗﻠﻚ ﺗﻠﻔﻦ میﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﮔﻮشی ﺑﻮﻕ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺷﺨﺺ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺷﻤﺎﺭﻩﮔﻴﺮی ﻛﻨﺪ و ﺑﺎ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺑﻪ ﮔﻔﺖﻭﮔﻮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ
ﺍﻳﻦ ﺗﻠﻔﻦﻫﺎ ﺍﺷﻜﺎﻻﺕ ﻓﺮﺍﻭﺍنیﺩﺍﺷﺘﻨﺪ؛ ﻣﺜﻼً ﮔﺎهی ﺳﻜﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﻜﺶ میﺍﻧﺪﺍختی، ﺗﺮﺍﻧﻪ ﭘﺨﺶ میﻛﺮﺩ. ﮔﺎهی ﻧﻴﺰ ﺳﻜﻪﻫﺎ ﺭﺍ پیﺩﺭپی ﻗُﻮﺭﺕ میﺩﺍﺩ ﻭ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻛﺎﺭی ﻓﻮﺭی ﻭ ﻓﻮتی ﺩﺍﺷﺖ، ﺩﭼﺎﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺗﻬﻴﻪ ﺳﻜﻪ میﻛﺮﺩ. ﮔﺎﻫﻲ ﻫﻢ ﺳﻜّﻪ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻠﻚ نمیﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﮔﻠﻮی ﺁﻥ ﮔﻴﺮ میﻛﺮﺩ.ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ ﺷﺨﺺ ﺗﻠﻔﻦﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﻴﺖ ﻣﺸﺖﻫﺎی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮی ﭼﭗ و ﺭﺍﺳﺖ ﻗﻠﻚ میﻛﻮﺑﻴﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺎهی ﺳﻜّﻪ تلقی ﺻﺪﺍ میﻛﺮﺩ و ﺩﺭ ﻗﻠﻚ میﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺧﻂ ﺁﺯﺍﺩ میﺷﺪ ﻭ ﺧﻴﺎﻝ ﺷﺨﺺ ﺭﺍﺣﺖ!
ﺍﻣﺎ ﮔﺎهی ﻫﻢ تلقی ﺻﺪﺍ میﻛﺮﺩ ﻭ ﺳﻜﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ میﺷﺪ ﻭ ﺧﻂ ﺁﺯﺍﺩ نمیﮔﺮﺩﻳﺪ .
ﺩﺭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮﺍﻗﻌﻲ ﺷﺨﺺ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﺗﻠﻔﻦﻛﻨﻨﺪﻩ میﮔﻔﺖ:
ﺣﺘﻤﺎً ﺩﻭ ﺯﺍﺭﻳﺖ ﻛﺞ ﺑﻮﺩ ﻳﺎ ﻛﺞ ﺍﺳﺖ؛ یعنی ﺳﻜﻪﺍﺕ ﺍﻳﺮﺍﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻳﻦ ﺍﺻﻄﻼﺡ، ﺭﻓﺘﻪﺭﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﻚ ﺫﻫﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﺎﮔﻴﺮ ﺷﺪ.
ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺍﺷﺨﺎﺻﻲ ﻛﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ نمیﻛﻨﻨﺪ ﻳﺎ ﺩﻳﺮ ﻓﻬﻢﺍﻧﺪ، ﺑﺎ ﻛﻨﺎﻳﻪ میﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ:
ﺩﻭ ﺯﺍﺭﻳﺶ ﻛﺞ ﺍﺳﺖ
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد علی بهمنی 📚
قیصر امین پور 📚
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد ...
👳 @mollanasreddin 👳
این پیام را همیشه و تا
آخر عمرتون يادتون باشه ...
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو می افته ....
خم میشن تا گردو رو بردارن، یهو الماسه می افته رو شیب زمین، قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره .... میدونی مثل چی می مونه ...؟
یه آدم دهن باز ...
یه گردوی پوک ...
و یه دنیا حسرت ...
مواظب الماسهای زندگیمون باشیم، شاید به دلیل اینکه صاحبش هستیم و بودنش برامون عادی شده ارزشش رو از یاد بردیم ...
میدونی الماسهای زندگی آدم چی میشه :
پدر ، مادر ، همسر، فرزند، سلامتی، سرفرازی، خانواده، دوستان خوب، کار، عشق و ... هستند ...!
#آگاه باشید
👳 @mollanasreddin 👳
چو فکرت کنم عمر کوتاه رفت
گهی در ره و گاه بی راه رفت
جوانی سراسر به غفلت گذشت
و پیری در این حسرت و آه رفت
چه شبها که با یاد رفیقان گذشت
چه اندوهم از هجر آن یار رفت
دمی سرکشی، گاه با سوگ و غم
همه عمر با گاه و بی گاه رفت
همه مکنتم جز غمی بیش نیست
جوانی سیه، عشق در چاه رفت
👳 @mollanasreddin 👳
📜حکایتی از شیخ رجبعلی خیاط (ره)
عاشق عارف مرحوم کربلائی احمد از شاگردان مرحوم شیخ می گفت:
بعد از فوت مرحوم شیخ، ایشان را در خواب دیدم، از او سوال کردم در چه حالی؟
گفت: فلانی من ضرر کردم!
با تعجب گفتم: شما ضرر کردی! چرا؟
فرمود: زیرا که خیلی از بلاها که بر من نازل می شد،
با توسل آنها را دفع می کردم،
ای کاش حرفی نمی زدم
چون الان می بینم برای آنهایی که
در دنیا بلاها را تحمل می کنند
در اینجا چه پاداشی می دهند!
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوراک ذهن 📚
اردشیر رستمی 🎤
👳 @mollanasreddin 👳
دیدی نانوا چطور خمیر نان سنگک
را پهن میکند و درون تنور میگذارد؟!
چه اتفاقی می افتد؟!
خمیر به سنگ ها میچسبد!
اما نان،هر چه پخته تر می شود
از سنگها جدا میشود....
حکایت آدم ها همین است
سختی های این دنیا،
حرارت تنور است.
و این سختی هاست که انسان
را پخته تر میکنند...
و هر چه انسان پخته تر میشود
سنگ کمتری به خود میگیرد...
سنگ ها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من،خانه ی من،کارخانه ی من......
آنوقت که قرار است نان را از تنور
خارج کنند سنگ ها را از آن میگیرند!
خوشا به حال آنکه در تنور
دنیا آنقدر پخته میشود ...
که به هیچ سنگی نمیچسبد...
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلاخو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد...
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕🌞💕
#ســــــــلام 🥰✋
پنجشنبه تون
عالی و بینظیر
زندگیتون بخیر و نیکی ✨🌸
امروزتون شاد و زیبا
لحظه هاتون سرشار
آرامش و دلخوشی
امیدوارم امروز خداوند
سرنوشتی دوست داشتنی ✨🌸
زندگی پراز عشـق
روزی فراوان ، لبی خندان
و دلی مهربون براتون رقم بزنه
روزتـون زیبــا و در پنـــاه خدا 🦋
👳 @mollanasreddin 👳
جناب صائب تبریزی چه قشنگ میگه❤️🌿
مکش منت به هر نامرد و مردی
مده دل را به ذلت دست فردی
اگر او را به تو مهر و وفا نیست
اگر او بر جراحاتت دوا نیست
رهایش کن مرنجان خویشتن را
مبر هرگز ز یادت این سخن را
👳 @mollanasreddin 👳
🔺 کارهائى که موجب موفقيت
در زندگى مى شود🔻
🌸با ملايمت : سخن بگوئيد
🍃عــمــيـــق : نفس بکشيد
🌸شــــــيــک : لباس بپوشيد
🍃صـبـورانه : کار کنيد
🌸نـجـيـبـانه : رفتار کنيد
🍃هــمـــواره : پس انداز کنيد
🌸عــاقــلانـه : بخوريد
🍃کــــافـــى : بخوابيد
🌸بى باکانه : عمل کنيد
🍃خـلاقـانـه : بينديشيد
🌸صـادقانه : کسب کنيد
🍃هوشمندانه : خرج کنيد
❤️خوشبختی يک سفراست ❤️
" نه يک مقصد "
😊 هيچ زمانی بهتر از همين لحظه
برای شاد بودن وجود ندارد ...👌
👳 @mollanasreddin 👳
مطربان رفتند و صوفی در سماع
عشق را آغاز هست انجام نیست
#سعدی
👳 @mollanasreddin 👳
اراده
سردار شکست خورده ای مورچه ای را می دید: آه! دانه ای چند برابر خودش را به زحمت به بالای دیوار می کشد! چه کار دشواری؟!
هر چه منتظر ماند تا دانه از دهان مورچه رها شود و بیفتد تا دوباره تلاش کند؛ نیفتاد! به ناچار با انگشت مورچه و دانه را انداخت! هفتاد بار انداخت و وقت! از اراده و پشتکار مورچه درس گرفت، مورچه را له کرد و رفت!
👳 @mollanasreddin 👳
اهل فضیلت
بزرگی را پرسیدند: با چندین فضیلت که دست راست راست؛ خاتم در انگشت چپ چرا می کنند!؟
گفت: ندانی که اهل فضیلت همیشه محروم باشند!؟
👳 @mollanasreddin 👳
وقتی پشت سر پدرت از پله ها پایین می روی
و میبینی چقدر آهسته می رود
تازه میفهمی چقدر پیر شده !
وقتی مادر بعد از غذا پنهانی مشتی دارو را میخورد ، میفهمی چقدر درد دارد اما چیزی نمی گوید..
در ۱۰ سالگی : مامان ، بابا عاشقتونم
در ۱۵ سالگی : ولم کنین
در ۲۰ سالگی : مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم
در ۲۵ سالگی : باید از این خونه بزنم بیرون
در ۳۰ سالگی : حق با شما بود
در ۳۵ سالگی : میخوام برم خونه پدر و مادرم
در ۴۰ سالگی : نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم !
در شصت سالگی : من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ...
و این رسم زندگی است....
چه آرامشی دارد قدردان زحمات پدر و مادر بودن و هیچ زمانی دیر نیست
حتی همین الان...
👳 @mollanasreddin 👳
خندان چو برق رفتی حیران چو ابر ماندم
دیدم که برنگشتی ناچار گریه کردم
#رفیع_مشهدی
👳 @mollanasreddin 👳
🌸
کاش هنگامِ تماشای تو باران باشد
گریه ی حسرتم از چشمِ تو پنهان باشد
قسمتم بوسه به دست تو نباشد ای کاش
آنچه باید به لبِ من برسد جان باشد
هر سَری حس نکند شانه ی معشوقش را
بهتر این است مسیرش به بیابان باشد
با نگاهت دلم آوار شد و فهمیدم
عشق مهمانِ دلی است که ویران باشد
عشق یعنی که کبوتر قفسش باز شود
رفتنش مشکل و جان کندنش آسان باشد
کاش وقتی چمدان دست گرفتی بروی
آخرین خواسته ات قبل سفر جان باشد..
👤 #علی_صفری
👳 @mollanasreddin 👳
📚 فرق عشق و ازدواج
یک روز از پدرم پرسیدم: "فرق بین عشق و ازدواج چیست؟"
روز بعد او کتابی قدیمی آورد و به من گفت: "این برای توست."
با تعجب گفتم: "اما این کتاب خیلی با ارزش است." بعد تشکر کردم و در حالیکه خیلی ذوق داشتم تصمیم گرفتم کتاب را جایی دنج بگذارم تا سر فرصت بخوانم.
چند روز بعد پدرم روزنامه ای را آورد، نگاهی به آن انداختم و بنظرم جالب آمد که پدرم گفت: "این روزنامه مال تو نیست، برای شخص دیگریست و موقتا می توانی آن را داشته باشی."
من هم با عجله شروع به خواندنش کردم که مبادا فرصت را از دست بدهم.
در همین گیر و دار پدرم لبخندی زد و گفت: "حالا فهمیدی فرق عشق و ازدواج چیست؟ در عشق می کوشی تا تمام محبت و احساست را صرف شخصی کنی که شاید سهم تو نباشد اما ازدواج کتاب با ارزشی ست که به خیال اینکه همیشه فرصت خواندنش هست به حال خود رهایش می کنی." 👌
#داستان
👳 @mollanasreddin 👳
.
عشق را روز قیامت آتش و دودی بود
نور آن آتش تو باشی دود آن آتش منَم
#مولانا
#مولوی
👳 @mollanasreddin 👳
❉ســــــلام🤩
❀روزتـون زیبــا☺
❉جمعه تون عـالی 🌸
❀امیدوارم امـروز🌱
❉یـکی از بهتـریـن✨
❀روزهـای زندگیتون باشد😊
❉پر از شـادی ،آرامش ،خوشبختی🤗
❀لحظه هاتون شاد شاد همراه با بهترینها😍
👳 @mollanasreddin 👳
🌸
مثل آن لحظه که حفظِ غمِ ظاهر سخت است
ماندن چشم به دنبالِ مسافر سخت است
چشمهایت، دلِ من، کار خدا یا قسمت
و در اين غائله تشخيص مقصر سخت است
ساحلی غم زده باشی چه کسی می فهمد
که فراموشی یک مرغ مهاجر سخت است
مثل یک کوچه بن بست خرابت شده ام
گاهی از من بگذر، حسرت عابر سخت است!
قرصِ آن صورت ماهت شده یادآور قرص
با دو تا قرص هم آرامش خاطر سخت است
در مسیری که تو رفتی همه شاعر شده اند
با تو شاعر شدن قرن معاصر سخت است
کوچه با غربت خود بعد تو یادم داده
دل سپردن به قدمهای مسافر سخت است...
👤 #علی_صفری
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانهی پدری تنها جاییست که
هرساعتی بری ناراحت نمیشن
و امنترین جای دنیاست
مثل آغوش پرمهر مادر و پدر
و میدانی که بی هیچ چشمداشتی
تو را دوست دارند
خانه پدری بهشت این دنیاست ❤️
👳 @mollanasreddin 👳
💛✨💛
#داستان_کوتاه_زیبا
در مطب دکتر به شدت به صدا درآمد.
دکتر گفت: «در را شکستی! بیا تو.»
در باز شد و دختر کوچولوی نه سالهای که
خیلی پریشان بود، به طرف دکتر دوید:
«آقای دکتر! مادرم!»
و در حالی که نفس نفس میزد، ادامه داد:
«التماس میکنم با من بیایید! مادرم خیلی
مریض است.»
دکتر گفت: «باید مادرت را اینجا بیاوری،
من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم.»
دختر گفت: «ولی دکتر، من نمیتوانم.
اگر شما نیایید او میمیرد!» و اشک از
چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه
او برود. دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد،
جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود.
دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با
آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد.
او تمام طول شب را بر بالین زن ماند؛
تا صبح که علائم بهبود در او دیده شد.
زن به سختی چشمانش را باز کرد و از
دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد.
دکتر به او گفت: «باید از دخترت تشکر کنی.
اگر او نبود حتما میمردی!»
مادر با تعجب گفت:
«ولی دکتر، دختر من سه سال است که از
دنیا رفته!» و به عکس بالای تختش اشاره کرد.
پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد.
این همان دختر بود!
فرشته ای کوچک و زیبا!🦋
👳 @mollanasreddin 👳