eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
259.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
50 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂مرد جوانی از مشکلات خود به حکیمی گلایه می کرد و از او خواست که راهنمایی اش کند. 🍂حکیم آدرسی به او داد و گفت به این مکان که رسیدی ساکنان آن هیچ مشکلی ندارند، می توانی از آنها کمک بطلبی. 🍂مرد هیجان زده به سمت آدرس رفت، با تعجب دید آنجا قبرستان است. 🍂به راستی تنها مُردگانند که مشکل ندارند. 🍂دوست من اگر مشکلی داری، 🍂یعنی تو زنده ای 👳 @mollanasreddin 👳
🍃فاطمه بنت حِزام مشهور به #اُمّ_البَنین، از همسران امام علی علیه السلام و از شخصیت‌های محترم نزد شیعیان است. 🍃او مادر حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان است که هر چهار تن در روز عاشورا به شهادت رسیدند. از آنجا که او مادر چهار پسر بود، به‌ ام البنین مشهور شد. 🍃پس از واقعه کربلا، ام البنین برای امام حسین علیه السلام و فرزندانش سوگواری می‌کرد به طوری که دشمنان اهل بیت علیهم السلام نیز با او همنوا می‌شدند. مدفن ام البنین در قبرستان بقیع است. 👳 @mollanasreddin 👳
🌹پدر #ام_البنین حِزام بن خالد یا حرام بن خالد از قبیله بنی کلاب و مادرش لیلی یا ثمامه دختر سهل بن عامر بن مالک است. 🌹از تاریخ وفات ام البنین اطلاع دقیقی در دست نیست. معروف است که او در ۱۳ جمادی‌الثانی ۶۴ق از دنیا رفته و پیکر او در بقیع دفن شده است. 🌹برخی نیز وفات او را در ۱۸ جمادی الثانی ۶۴ق دانسته‌اند. برخی نیز مدعی شده‌اند که برای زنده بودن ام البنین بعد از جریان کربلا هیچ دلیل مستندی وجود ندارد و همه دلایل ارائه شده قابل مناقشه‌ می‌باشند. 👳 @mollanasreddin 👳
💕ازدواج با حضرت علی علیه السلام 🍀پس از شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها ، امام علی علیه السلام با برادرش عقیل که در نسب‌شناسی عرب شهره بود، درباره انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد، مشورت کرد و عقیل، فاطمه بنت حزام را پیشنهاد کرد که علی علیه السلام با او ازدواج کرد. 🍀در مورد زمان ازدواج امام علی علیه السلام با اختلاف وجود دارد و در واقع تاریخ دقیقی در این مورد مطرح نشده است. 🍀همچنین در مورد اینکه او بعد از حضرت فاطمه همسر دوم یا سوم امام بوده است نیز اختلاف وجود دارد. اما در خصوص اینکه او قبل از ازدواج با حضرت علی و بعد از شهادت ایشان با شخص دیگری ازدواج نکرده است اختلافی وجود ندارد. 🍀برخی نقل‌های تاریخی وجود دارد که امام بعد از حضرت فاطمه سلام الله علیها به سفارش ایشان با امامه نوه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دختر زینب ازدواج کرد و برخی نیز بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام معتقدند که‌ ام البنین اولین همسر امام بعد از حضرت فاطمه سلام الله علیها بوده است. 🍀 برخی معتقدند بر اساس اینکه اولین فرزند ام البنین در سال ۲۶ ق به دنیا آمده است ازدواج امام علی علیه السلام با ام البنین قطعا قبل از سال ۲۳ هجری بوده است، اما برخی دیگر سال ازدواج آنها را ۱۳ یا ۱۶ قمری می‌دانند چرا که بین ازدواج آنها و تولد حضرت عباس علیه السلام بزرگترین فرزندشان ۱۰ سال فاصله بوده است. 🍀در روایات آمده است، بعد از گذشت مدتی از ازدواج ام البنین با حضرت علی علیه السلام، ام البنین به امام علی علیه السلام پیشنهاد کرد او را به نام اصلی‌اش که فاطمه بود، صدا نزند، تا حسنین علیهما السلام با شنیدن نام فاطمه به یاد مادرشان نیفتند. از این رو امام علی علیه السلام او را ام البنین [مادر پسران] نامید. 🍀ثمرۀ این ازدواج ۴ پسر به نام‌های عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود. هر چهار فرزند ام البنین در کربلا در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. 👳 @mollanasreddin 👳
🌷جایگاه‌ #ام_البنین نزد شیعیان 🌷عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقه‌ ام البنین به اهل بیت به‌ویژه امام حسین علیه السلام را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کرده‌اند. 🌷به گفته شهید ثانی و مقرم ام البنین نسبت به خاندان پیامبر، محبت شدیدی داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهل بیت نیز برای او احترام ویژه قائل بودند و در روزهای عید، نزد او می‌رفتند. 🌷باقر شریف قرشی نیز گفته است در تاریخ زنی همچون ام البنین دیده نشده که نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد. 🌷سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۹۴ق) از مراجع تقلید شیعه و از شاگردان میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی گفته است من در مشکلات، برای ام البنین صد مرتبه صلوات می‌فرستم و حاجت می‌گیرم. 🌷برخی گزارش‌ کرده‌اند که‌ ام البنین در میان زنان شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد، زنان ایرانی برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به او متوسل شده و سفره‌های نذری به نام او برگزار می‌کنند. 🌷همچنین در برخی از مناطق شیعی سفره‌هایی با نام «سفره مادر حضرت ابوالفضل» یا «سفره‌ ام البنین» مرسوم است. 👳 @mollanasreddin 👳
🌺#ام_البنین در واقعه کربلا حضور نداشت. 🌺هنگامی که کاروان اسیران کربلا وارد مدینه شد، شخصی خبر شهادت فرزندانش را به او داد؛ اما او از سرنوشت امام حسین علیه السلام پرسید. 🌺ام البنین وقتی خبر شهادت چهار فرزندش و امام حسین علیه السلام را شنید، گفت:‌ «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین می‌شد و او زنده می‌ماند.» این سخنِ او را برخی دلیل دلدادگی عمیق او به اهل بیت و امام حسین علیه السلام دانسته‌اند. 👳 @mollanasreddin 👳
🍀نگاهش به سبزه عید که افتاد رفت توی فکر... لحظاتی گذشت... وقتی سرش رو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاش میکنم لبخند تلخی زد. گفتم " گیله مرد " توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر؟! کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه های سبز شده نگاه کن ... چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند ... گفتم خُب گفت : سیصد و شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود ؛ میترسم رشد که نکرده باشم هیچ ؛ افت هم کرده باشم. دونه ای که نخواد رشد کنه؛ هرچقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر میگنده ... 📚گیله مرد/بزرگ علوی 👳 @mollanasreddin 👳
🌷امیرالمومنین امام علی(ع) : ☘ امروز روز عمل است و حسابی در کار نیست، و فردا روز حساب است و مجالی برای عمل نیست. 📚 غررالحکم ج2 ص503 👳 @mollanasreddin 👳
#پند_لقمان پسرم! نماز را برپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر ناگواری هایی که به تو می رسد، شکیبا باشد؛ زیرا شکیبایی، از کارهای بزرگ و مهم است. 👳 @mollanasreddin 👳
🍃در زمانهای قدیم یک روستائی جل و پلاسش را برداشت و به ده همسایه رفت و مهمان دوستش شد. نه یک روز نه دو روز نه سه روز بلکه چند هفته ای آنجا ماند. یک روز زن صاحبخانه که از پذیرائی او خسته شده بود به شوهرش گفت: بیا یک فکری کنیم شاید بتوانیم این مهمان سمج ر ا از اینجا بیرون کنیم. با همدیگر مشورت کردند دست آخر زن گفت امروز تو که از بیرون آمدی بنا کن به کتک زدن من و بگو چرا به کارهای خانه نمی رسی و هرچه میگویم گوش نمیکنی و من با گریه و زاری میروم پیش مهمان میگویم شما که چند هفته است منزل ما هستی و امروز هم میخواهی بروی آیا در این مدت از من بدی دیدی؟ شاید به این وسیله خجالت بکشد و برود. مرد قبول کرد و روز بعد که از سرکار به خانه آمد بنا کرد با زنش اوقات تلخی کردن و دست به چوب برد و بنا کرد به کتک زدن زن. زن گفت چرا مرا میزنی؟ شوهر گفت نافرمانی میکنی. زن گریه کنان به مهمان پناه برد و گفت ای برادر تو که چند هفته است منزل ما هستی و امروز دیگر میخواهی بروی آیا از من نافرمانی دیده ای؟ مهمان با خونسردی گفت: من چند هفته است اینجا هستم و چند هفته دیگه هم میخواهم بمانم، اما از چشمم بدی دیدم از شما ندیدم.😂😂 👳 @mollanasreddin 👳
🍃دانشجو به استاد گفت: استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.🍃 استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟🍃 دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.🍃 استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی هرگز او را نخواهی دید!🍃 👳 @mollanasreddin 👳
رمز و پیشرفت 🍀 سرهنگ ساندرس یک روز در منزل نشسته بود در این میان نوه اش آمد و گفت: بابابزرگ این ماه برایم یک دوچرخه میخری؟او نوه اش را خیلی دوست می داشت، گفت: حتماً عزیزم، حساب کرد ماهی ۵۰۰ دلار حقوق بازنشستگی میگیرم و حتی در مخارج خانه هم می مانم. شروع کرد به خواندن کتاب های موفقیت. در یکی از بندهای یک کتاب نوشته بود: قابلیت هایتان را روی کاغذ بنویسید. او شروع کرد به نوشتن. دوباره نوه اش آمد و گفت: بابا بزرگ داری چه کار می کنی؟ پدربزرگ گفت: دارم کارهایی که بلدم را مینویسم. پسرک گفت: بابابزرگ بنویس مرغ های خوشمزه درست می کنی. درست بود. پیرمرد پودرهایی را درست می کرد که وقتی به مرغ ها میزد مزه مرغ ها شگفت انگیز می شد. او راهش را پیدا کرد. پودر مرغ را برای فروش نزد اولین رستوران برد اما صاحب آنجا قبول نکرد، دومین رستوران نه، سومین رستوران نه، او به ۶۲۳ رستوران مراجعه کرد و ششصدوبیست و چهارمین رستوران حاضر شد از پودر مرغ استفاده کند. امروز کارخانه پودر مرغ کنتاکی در ۱۲۴ کشور دنیا نمایندگی دارد و اگر در آمریکا کسی بخواهد عکس سرهنگ ساندرس و پودر مرغ کنتاکی را جلوی در رستورانش بزند، باید ۵۰ هزار دلار به این شرکت پرداخت کند. 👳 @mollanasreddin 👳
#پند_لقمان پسرم! به مردم دشنام نده که [در پاسخ]، به پدر و مادرت دشنام می دهند و در این صورت، این تویی که پدر و مادرت را دشنام داده ای. 👳 @mollanasreddin 👳
ﻣﺮﺩ ﻫﯿﺰﻡ ﺷﮑﻨﯽ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮد، ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺗﺒﺮﺵ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ آﻣﺪ و ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ؟ ﻣﺮﺩ ﻗﻀﯿﻪ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ آﺏ ﺭﻓﺖ ﻭ یک ﺗﺒﺮ مسی آﻭﺭﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ یک ﺗﺒﺮ ﻧﻘﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ!! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ یک ﺗﺒﺮ ﻃﻼﯾﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺗﺒﺮ ﻣﺮﺩ را آﻭﺭﺩ، ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ ﻭ ﻫﺮﺳﻪ ﺗﺒﺮ را به او ﺩﺍﺩ!☺️ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻌﺪ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﺯﻧﺶ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ رفتند. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺯﻧﺶ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ آﺏ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻣﺮﺩ بسیار ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ. ﻓﺮﺷﺘﻪ آﻣﺪ ﻭ ﻋﻠﺖ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻣﺮﺩ ﺭا ﭘﺮﺳﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﺟﺮﯾﺎﻥ را ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ. ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ملکه زیبایی 2019 ﺑﺮﮔﺸﺖ! می‌خواﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ هم ﻣﺮﺩ رو ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ کنه، ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﻫﻤﺴﺮته؟ مرد ﮔﻔﺖ: آﺭﻩ😍 ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﯽ؟ مرد ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﺎ تو ﺻﺎﺩﻕ ﺑﻮﺩﻡ، ﻫﺮﺳﻪ ﺯﻥ رو ﺑﻪ ﻣﻦ می‌دادی ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﭘﺲ ﻣﺨﺎﺭجشون ﺑﺮﻧﻤﯽ‌آﻣﺪﻡ!! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﮑﺮ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ آﻣﺪ👍 پس ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: آفرین! ﺍﻫﻞ ﮐﺠﺎﯾﯽ که ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺯﺭﻧﮕﯽ؟ ﻣﺮﺩ گفت: ایران! ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﺵ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ و ﮔﻔﺖ: یارانه هارو کی میریزن؟ 😂 👳 @mollanasreddin 👳
معروف است كه خداوند به #موسی گفت: قحطی خواهد آمد، به قومت بگو آماده شوند ! موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد ! مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی علت را از خدا پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند ! من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟ «به همدیگه رحم کنیم که خدا هم بهمون رحم کنه» 👳 @mollanasreddin 👳
دخترکی دو سیب در دست داشت مادرش گفت : یکی از سیب هاتو به من میدی ؟ دخترک یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب !😐 لبخند روی لبان مادر خشکید !😔 سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش نا امید شده😑 اما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت : بیا مامان!😃 این یکی شیرین تره!!!!!!😍 مادر خشکش زد ...😱 چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود ...! هر قدر هم که با تجربه باشید ، قضاوت خود را به تاخیر بیاندازید و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد .... 🙏😔 👳 @mollanasreddin 👳
#پند_لقمان پسرم! آدمیزاد، چگونه می خوابد، در حالی که مرگ در پیِ اوست و چگونه غفلت می کند، در حالی که از او غفلت نمی شود؟ 👳 @mollanasreddin 👳
💎 مغز خر خورده ! در قدیم یکی از اعتقادات زنان این بود که اگر به شوهر مغز خر بخورانند وی مطیع و زیردست زن میشود. رمالی این دستور را به زنی میدهد. زن کله خری را به دست آورده و موهایش را کز داده و آماده پختن میکند تا به جای کله گوساله به شوهرش بدهد. زن کله را کنار حوض پاکیزه کرده و در قاب چینی کنار حوض میگذارد که در این بین شوهرش از راه رسیده و از کله میپرسد؟ زن جواب داد از منقار کلاغ افتاده است. شوهر قانع شده و به اتاق رفت. زن همسایه ای که در آن خانه بود و با زنک جیک و بوکشان یکی بود خود را به زن رساند و گفت: زحمت به خود نده چون کسی که نگوید کلاغ چهار سیری چطور کله ی چهار منی را به منقار کشیده مغز خر نخورده الاغ است.😍😂😁 👳 @mollanasreddin 👳
🔻بهمن تموم شد و به اسفند رسیدیم به آخرین ماه سال به خونه تکونی اما یادمون باشه که دل تکونی از خونه تکونی واجب تره دلتو بتکون از حرفا ، بُغضا و آدما از خاطره هايی که گريه هاش بيشتر از خنده هاش بود دلتو بتکون از هر چی که تو اين يک سال يادش دلتو به درد آورد💙 👳 @mollanasreddin 👳
🍂گذشت قیس بن عاصم 🍂به احنف بن حیس گفتند : تو با این که عرب هستی چرا این اندازه بردبار و آسان گیر و باگذشتی ؟ در حالی که باید تندخو و خشن و تلخ باشی ! 🍂گفت : من درس گذشت و عفو را از قیس بن عاصم آموختم ، یک بار میهمانش بودم به خدمتکارش گفت : غذا بیاور . او غذا را در ظرفی سنگین وزن حمل کرد ، در راه ظرف غذا که در حال جوشیدن بود از دستش رها شد و بر سر فرزند قیس افتاد و او را کشت . 🍂خدمتکار لرزه بر اندامش افتاد ولی قیس زیر لب گفت : هیچ راهی برای حلّ مشکل این خدمتکار نمی یابم جز این که او را آزاد نمایم ؛ به او گفت : تو در راه خدا آزادی ، می توانی هرجا که خواستی بروی . 🍂سپس گفت : اگر او را نزد خود نگاه می داشتم تا چشمش در چشم من بود خجالت می کشید ، بنابراین او را آزاد کردم تا هم در اضطراب نباشد و هم در حال شرمندگی به سر نبرد ! 📚مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان ص:275 👳 @mollanasreddin 👳
زندگی مانند دوچرخه است باید برای حفظ تعادل زندگی همیشه در حرکت باشی 📕 جنگل نروژی #هاروکی_موراکامی 👳 @mollanasreddin 👳
🌹تقدیم به #مادر 🍃دکتري براي خواستگاري دختري رفت ولي دختر او را رد کرد و گفت به شرطي قبول ميکنم که مادرت به عروسي نيايد. 🍃 آن جوان در کار خود ماند و نزد يکي از اساتيد خود رفت و با خجالت چنين گفت: در سن يک سالگي پدرم مرد و مادرم برای اينکه خرج زندگيمان را تامين کند در خانه هاي مردم رخت و لباس مي شست. حالا دختري که خيلي دوستش دارم شرط کرده که فقط بدون حضور مادرم حاضر به ازدواج با من است. اين گذشته مادرم باعث خجالت او شده که چنین گفته به نظرتان چکار کنم؟ 🍃 استاد به او گفت: از تو خواسته اي دارم به منزل برو و دست مادرت را بشوی، فردا به نزد من بيا تا بگویم چکار کنی. 🍃جوان به منزل رفت و اينکار را کرد، ولي با حوصله دستهاي مادرش را در حالي که اشک بر روي گونه هايش سرازير شده بود را شست. زيرا اولين بار بود که دستان مادرش را درحالي که از شدت شستن لباسهاي مردم چروک شده و تماما تاول زده و ترک برداشته اند را ديد. طوري که وقتي آب را روي دستانش مي ريخت از درد به لرز مي افتاد. 🍃پس از شستن دستانِ مادرش، نتوانست تا فردا صبر کند همان موقع به استاد خود زنگ زد و گفت: ممنونم که راه درست را به من نشان دادی. یک تار موی مادرم به دنیا می ارزد. 👳 @mollanasreddin 👳
#پند_لقمان 🍃پسرم! وای بر کسی که مغرور و متکبر شود؛ چگونه خود را بزرگ شمارد، کسی که از گِل آفریده شده و به گِلی باز می گردد و آن گاه نداند که به کدام سو می رود؟ به سوی بهشت که در این صورت، کامیاب شده، یا به سوی جهنم که در این صورت، زیان آشکاری دیده، بدبخت گردیده است. 👳 @mollanasreddin 👳
🍃دفاع از حریم #تشیع 🍃مرحوم #سید_شرف_الدین از علمای بزرگ شیعه، هنگامی که در زمان عبدالعزیز آل سعود به زیارت خانه خدا مشرف شد، از جمله علمایی بود که به کاخ پادشاه دعوت شده بود که طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. 🍃زمانی که نوبت به وی رسید و دست شاه را گرفت، هدیه ای به او داد و هدیه اش عبارت بود از یک #قرآن که در جلدی پوستین نگه داشته شده بود. 🍃ملک هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم، بر پیشانی خود گذاشت. سید شرف الدین ناگهان گفت: ای پادشاه! چگونه این جلد را می بوسی و تعظیم می کنی در حالی که چیزی جز پوست یک بز نیست؟ 🍃ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد نه خود جلد. 🍃آقای شرف الدین فوراً گفت: احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا در اتاق #پیامبر را می بوسیم، می دانیم که آهن هیچ کاری نمی تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهن ها و چوب ها قرار دارد. ما می خواهیم رسول اللَّه را تعظیم و احترام کنیم، همان گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز، می خواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف آن پوست قرار دارد. 🍃حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق نمودند. آن جا بود که ملک ناچار شد اجازه دهد حجاج با آثار #رسول_خدا صلی الله علیه و آله تبرک جویند، ولی آن که پس از او آمد، به قانون گذشته شان بازگشت. 📚 آنگاه هدايت شدم، ص 93 📚داستان ها و حکایت های حج، ص: 85 👳 @mollanasreddin 👳
😅انتظار بی جا 🍆روزی می خواست به مستراح برود . 🍆پشت در مستراح که رسید چند بار اهن و اوهن کرداما جوابی نشنید. 🍆یواش در را باز کرد و رفت تو ، اما دید که هیچکس توی مستراح نیست. 🍆با عصبانیت گفت: ای بابا، تو که اینجا نیستی چرا زودتر اطلاع ندادیتا من هم انقدر سر و صدا نکنم و منتظر نمانم.😂😂 👳 @mollanasreddin 👳