eitaa logo
زندگی مومنانه
52.3هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
12 فایل
✨ ﷽ ✨ 💚مبلغ سبک زندگےاسلامےباشیم💚 🌷زندگی بدون طعم گناه🌷 💠خادم کانال: @abozar_zaman 💠فروشگاه کانال: @tebshia_store 💠تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/2574319627C71f3adb31c
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔴 کتک‌ خوردن از همسر ✍مرحوم کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى که به داخل خانه می‌رود، همسرش حسابى او را کتک می‌زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که عصبانى می‌شود، حسابى مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را طلاق بدهید. گفت: نمی‌دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم.گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین علیه‌السلام می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد، (کمی مغرور می‌شوم) همان وقت می‌آیم در خانه، کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. این چوب الهى است، این باید باشد.   📚کتاب‌نفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ______________________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍اگه به شما بگن نیم ساعت از عمرتون مونده ، به چه کاری مشغول میشید ؟ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ______________________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✨﷽✨ 🌼مؤمن در اين دنيا غريب است ✍به حضرت امام باقر علیه السلام عرض شد كه محمد بن مسلم مريض است ، امام مقدارى آب بوسيله غلامى برايش فرستاد . غلام آب را برد به او گفت : به من دستور داده همين جا باشم تا بياشامى ، و بعد بيائى با من برويم خدمت ايشان . محمد بن مسلم فكر می كرد با اين حالى كه دارد و قدرت حركت در او نيست ، چگونه می تواند برود ! همين كه آب را آشاميد و در شكمش قرار گرفت ، مثل اينكه بندها را از پايش گشادند از جاى حركت نموده خدمت امام رسيد ، اجازه خواست ، صداى امام را شنيد كه فرمود : خوب شدى ، داخل شو . داخل شد ، سلام كرد ، اشك می ريخت . امام فرمود : چرا گريه می كنى؟ عرض كرد به واسطه دورى كه از شما دارم و رنج و مشقتى كه بايد براى شما بكشم ، و در ضمن اينكه قدرت ندارم زياد خدمت شما باشم و سير شما را ببينم . 🔅 امام علیه السلام فرمود : اما اينكه قدرت ندارى صحيح است ، خداوند دوستان و ارادتمندان ما را چنين قرار داده بلاء بسوى آنها بسرعت راه مى يابد . ▫️و اما اينكه گفتى در فاصله دور قرار گرفته اى در اين دورى به حضرت ابو عبد الله الحسين علیه السلام . شبيه شده اى كه او نيز فاصله بسيار دورى از ما قرار دارد در كنار شط فرات است (صلى الله عليه) . ▫️و اما جريان گرفتاری ها كه گفتى مؤمن در اين دنيا غريب است و در ميان اين مردم ناشناخته و بى ارزش است تا از دنيا به جوار رحمت الهى برود . ▫️و آنچه گفتى كه علاقمندى نزديك ما باشى و بيشتر ما را ببينى و قدرت اين كار را ندارى ، اين نيت به نفع تو است و بر اين نيت پاداش خواهى گرفت . 📚 المناقب ، ج ۳ ، ص ۳۱۶ . ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍هیچ چیزی را بی جـواب نگذار جـواب سـلام را باسلام بده جـواب تشڪر را با تواضع جـواب ڪینه را با گذشت جـواب بی مهری را با محبت جـواب دروغ را با راستۍ جـواب دشمنی را با دوستۍ جـواب خشم را به صبورۍ جـواب سرد را به گرمۍ جـواب نامردی را با مردانگۍ جـواب پشت ڪار را با تشویق جـواب بی ادب را با سڪوت جـواب نگاه مهربان را با لبخند جـواب لبخند را با خنده جـواب دل مرده را با امید جـواب منتظر را با نوید جـواب گناه را با بخشش هیچ وقت هیچ چیز و هیچ ڪس را بی جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی یڪ روزی، یڪ جوری، یڪ جایی به تو بازگردد. 💠: @momenane🌷
✨﷽✨ 🌼نماز نخواندن بر جنازه رضاخان ✍ به نقل از آیت الله سیدعبدالجواد علم الهدی(از شاگردان آیت الله بروجردی) محمدرضا پهلوی پس از آنکه تصمیم گرفت جنازه پدرش را از جزیره موریس به ایران آورد قائم مقام رفیع، صدرالاشراف و چند نفر دیگر را همراه با تولیت آستان مقدس حضرت معصومه به محضر آیت الله بروجردی(رحمة الله علیه) رساند تا ایشان را مجاب کنند که بر پیکر رضاخان نماز بخوانند. وقتی یک نفر از آنها بعد از ابلاغ سلامِ محمدرضا خواسته او را مطرح کرد، آیت الله بروجردی با دستشان به آنها خطاب کرد: بروید. در ادامه، تولیت حضرت معصومه گفت: به اعلی حضرت قول دادیم که شما برای اقامه نماز تشریف می آورید که آیت الله بروجردی فرمودند من کارهای او را فراموش نکردم و آنها مأیوسانه از منزل آقا خارج شدند. نمایندگان محمدرضا پهلوی سپس به منزل آیت الله حجت کوه کمره ای رفتند و همین درخواست را مطرح کردند که ایشان فرمودند: اگر آیت الله بروجردی آمدند من هم خواهم آمد وگرنه نمی آیم. این گروه سپس به منزل آیت الله سیدصدرالدین صدر رفته و درخواست شان را تکرار کردند که ایشان فرمودند: من ماجرای مسجد گوهرشاد را فراموش نکرده ام. والله نخواهم آمد. آیت الله بروجردی پس از رد درخواست نمایندگان شاه با صدور بیانیه ای اعلام تأکید کردند: در روز آوردن جنازه رضاخان، مدارس علمیه قم تعطیل است و هیچ یک از طلاب حق بیرون آمدن را ندارند. 📚منبع: خبرگزاری شبستان ↶【به ما بپیوندید 】↷ _____________________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻧﮑﻦ برای ﻧﻌﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍوند ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ است؛ زﯾﺮﺍ ﺗﻮ نمی‌دانی ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ و ﻏﻤﮕﯿﻦ نباش ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮﻓﺖ... ﺯﯾﺮﺍ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻋﻮﺽِ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ، پس سعی کن ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮐﺮ باشی... ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﺛﺮﻭﺗﺖ ﮔﺮﻓﺘﻰ پول‌هایت ﺭﺍ ﻧﺸﻤﺎﺭ... ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﻜﻰ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﮔﻮﻧﻪ‌ﺍﺕ ﺑﺮﯾﺰﯼ... ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺛﺮﻭﺕ ﺗﻮﺳﺖ. 💠: @momenane🌷
✨﷽✨ ⚜حکایتهای پندآموز⚜ « کریم تهی دست»  ✍درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد .کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این اشاره‌ های تو برای چه بود ؟ درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم . آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟ کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه می‌خواهی؟ درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است ! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .‌خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌ خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد ! روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت . ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . . 📚 حکایت‌های معنوی ↶【به ما بپیوندید 】↷ _____________________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✅کلامی از شیخ بهایی ✍آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا : اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است ! اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است ! اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند ! اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است ! اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است ! اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست ..! اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكاراست ! و اگر نكند میگويند كافراست و بی‌دين ..! لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد. پس آنچه باشید که دوست دارید. شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود. 💠: @momenane🌷
✨﷽✨ ▫️چگونه مزاح کنیم؟▫️ ✍روایت دارد که امام صادق علیه السلام از شخصی پرسید : « مزاح هم می‌کنی؟» آن شخص گفت: نه. حضرت فرمودند: چرا؟ حتی دستور دادند که گاهی انسان یک مزاحی هم بکند. همه اش،خشک نباشد. اما کم، زیاد مزاح کردن ، تَذْهَبُ بِبَهاءِ المُؤمِن، قیمت مومن را می برد. آبروی مومن مےرود. زیاد شوخی نکنید، اما گه گاهی عیب ندارد. ✸ پیغمبر صلےالله علیه وآله خرما مےخورد و هسته های آن را جلوی امیرالمومنین علیه السلام می گذاشت. می خواست با امیرالمومنین شوخی کند و سر به سر امیرالمومنین بگذارد. بعد حضرت صلےالله علیه وآله فرمودند: «یاعلی ، خرما خیلی خوردی!» ✸ مثل بعضی ها که پرتغال مےخورند و پوستش را آن طرف مےگذارند. حضرت صلےالله علیه وآله هم هسته های خرما را پیش امیرالمومنین علیه السلام گذاشت و فرمود: یاعلی ، خیلی خرما خوردی! امیرالمومنین علیه السلام هم بازاری بود ، جواب دادند: «یا رسول الله ، کسی خرما زیاد خورده است که خرما را با هسته های آن خورده.» چون جلوی پیغمبر صلےالله علیه وآله هسته نبود. ✸ حضرت علیه السلام فرمود: «خرما کسی خیلی خورده که آن را با هسته هایش خورده است. » شوخی مےکردند. حتما نباید آدم مثل مربای آلو اخمو باشد. ✸ یک قدری هم مزاح داشته باشید. اما حرف بیهوده نزنید. حرف لغو نزنید. آبروی کسی را نبرید. 📚منبع: ڪتاب بدیعالحکمة حکمت ۳۳ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانۍ(ره) ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍یادت باشد که سه چیز از تو جدا نمی‌شود و همیشه با توست ؛ بلا ، قضا ، نعمت 🌺 هنگام نزول بلا صبور باش 🌺 هنگام رسیدن قضا راضی باش 🌺 هنگام دریافت نعمت شاکر باش 💠: @momenane🌷
✨﷽✨ ✅درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: ✍"هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم . آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! ↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی استاد عالی 💠موضوع: چرا خدا ما را نمی بیند؟ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ______________ http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e