✨﷽✨
✅نصیحت های شیطان
✍روزی موسی برای مناجات به کوه طور می رفت، شیطان هم به دنبالش روان بود، یکی از اعوان آن رجیم درگاه، به او گفت: مگر به اغوای موسی هم امید داری؟ گفت: پدرش را از بهشت راندم، امید است که بتوانم وی را نیز گمراه کنم!! خود را به حضرت موسی رساند، موسی وی را با کلاهی هزار رنگ دید، از رنگ های کلاهش سؤال کرد، پاسخ داد: به این رنگ ها دل مردم را برده و آنان را می فریبم، ای موسی! برای تو هزار و پنج کلمه نصیحت دارم، گوش کن تا برایت بگویم که تو را در این مواعظ منفعت هست. حضرت فرمودند:
مرا به موعظه تو نیازی نیست، جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: پنج کلمه او را بشنو و از بقیه صرف نظر کن که در بقیه گفتارش اغوا دارد، موسی ایستاد و فرمود بگو. شیطان گفت: پنج عمل است که خود من در آن پنج عمل متصدی فریب و اغوای مردمم و به اعوان و انصارم وانمی گذارم که از عهده آن برنیایند.
1- به وقت غضب خود را به اولاد آدم می رسانم که هیچ زمانی به اندازه وقت غضب تسلّط بر آنان ندارم، ممکن است به دو دقیقه غضب آنان را به قتل و یا گناهان دیگر بیندازم، پس در حال غضب خود را حفظ کن مبادا که به هلاکت افتی.
2- در خود عجب و خود پسندی راه مده؛ زیرا عجب و تکبر مرا به این تیره بختی نشاند، در حدی که رانده درگاه حق شدم و مورد لعن او و بندگانش قرار گرفتم.
3- با زن اجنبیه(نامحرم) خلوت مکن که من تمام قدرتم را برای به عصیان کشیدن تو به کار می گیرم و کمتر کسی می تواند در خلوت خود را حفظ کند.
4- تا می توانی با خدای خویش عهد و نذری مبند که من تا جایی که قدرت دارم نمی گذارم کسی به عهدش پای بند باشد و مخالفت نذر علاوه بر این که عصیان کرده مورد غضب خدا هم هست.
5- چون قصد دادن صدقه کردی عجله کن ورنه تو را از فضیلت آن محروم خواهم کرد.
📙 قصص الانبياء، راوندى، ص١۵٣، فصل ١، حديث١۶٣- بحار الأنوار: ج١٣، ص٣۵٠، باب١١، حديث٣٩
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✨❤️✨
مهدیا منتظرانت همه درتاب و تبند
همهی اهل جهان، جمله گرفتار شبند
چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم
شاد گردد دل آنان که گرفتارِ غمند
🌼الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج🌼
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
✅ گردنبند خانم ایتالیایی
✍يكي از اعضاء دفتر امام نقل كرد: يك خانم ايتاليائي كه شغلش معلمی و دينش مسيحيت بود، نامه ای پر مهر و ابراز علاقه شديد به امام خمينی (رحمةالله علیه) نوشته بود و همراه آن ، يك گردنبند طلا برای حضرت امام فرستاده بود. نوشته بود كه اين گردن بند، يادگار آغاز ازدواجم می باشد، از اين رو آن را بسيار دوست دارم، آنرا به نشان علاقه و اشتياقم نسبت به شما و راهتان، اهداء مي كنم.
مدتی آن را نگهداشتيم و سرانجام با ترديد به اينكه امام آن را می پذيرند يا نه ، همراه با ترجمه نامه ، خدمت امام برديم. نامه به عرض ايشان رسيد و گردنبند را نيز گرفتند و روي ميز كه در كنارشان بود گذاردند. دو سه روز بعد، اتفاقا دختر بچه دو يا سه ساله ای را آوردند و گفتند پدر اين دختر، در جبهه مفقودالاثر شده است. امام وقتی متوجه شدند، فرمودند: او را بياوريد. دخترك را به حضور امام بردند. امام او را روي زانوي خود نشاند و نوازش داد، و آهسته با او سخن گفتند.
با اينكه بچه افسرده بود، بالاخره در آغوش امام خنديد. آنگاه امام ، احساس نشاط و سبكي كرد، سپس ديديم امام ، همان گردنبند را كه خانم ايتاليايی فرستاده بود، بر گردن دختر بچه انداختند و در حالی كه دختر بچه از خوشحالي در پوست نمی گنجيد از خدمت امام بيرون رفت.
📙 داستان دوستان / محمد محمدی اشتهاردی
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
#قویترین
✍حضرت پيامبراکرم (ص) بر گروهى گذشتند كه سنگى را بلند مى كردند . فرمودند : اين چه كارى است؟ گفتند : با اين كار ، نيرومندترين و محكم ترينِ خود را مى شناسيم .فرمودند : آيا به شما خبر دهم كه محكم ترين و قوى ترينِ شما كيست؟ گفتند : بلى اى پيامبر خدا !
فرمودند : محكم ترين و قوى ترين شما ، كسى است كه هر گاه خشنود شود ، خشنودى اش او را به گناه و باطل نكشاند ، و هر گاه خشمگين شود ، خشمش او را از سخن حق ، بيرون نبرد ، و هر گاه به قدرت رسيد ، به آنچه برايش حق نيست، دست نزند.
📚 معاني الأخبار ، ص 366 .
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
✅سیب زمینی و نفرت
✍یادم میاد اول دبستان که بودم، روزی معلم مون به بچه های کلاس گفت که می خواد به ما یه بازی یاد بده. او از ما خواست که فردا هر کدوم یک کیسه پلاستیکی برداشته و درون اون به تعداد آدمایی که از اونها بدمون میاد، سیب زمینی ریخته و با خودمون به دبستان ببریم.
فردای اون روز، کلاس ما تماشایی بود. بچه ها با کیسه های پلاستیکی اومده بودند. در کیسه بعضی ها 2 تا، بعضی ها 3 تا، و بعضی ها حتی تا 5 و 6 عدد سیب زمینی هم بود!
معلم به بچه ها گفت: بازی ما شروع شد، از امروز تا یک هفته، هر کجا که می روید باید کیسه پلاستیکی سیب زمینی را هم با خودتون ببرید!روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی بد سیب زمینی های گندیده. به علاوه، کسانی که سیب زمینی های بیشتری داشتند از حمل اونها خسته شده بودند. ولی معلم هر روز تکرار می کرد که هر بازی یه قانونی داره و این هم قانون این بازی است. بالاخره پس از گذشت یک هفته بازی تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند، سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند، شکایت داشتند. آنگاه معلم، منظور اصلی خود را از این بازی، چنین توضیح داد:
این درست شبیه زمانی است که شما کینه آدم هایی را که دوستشان ندارید، در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه جا به همراه خود حمل می کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍آیت الله مجتبی تهرانی(ره)
اگر میخواهید حال خود را هنگام ملاقات حضرت حجّت بدانید، ببینید الان در ملاقات با قرآن چه حالی دارید. اگر مشتاق قرآنید، میتوانید امیدوار باشید که مشتاق حضرت حجّت هم هستید.
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
✅داستان کوتاه پند آموز
✍ کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
📚غررالحكم، ج۲، ص۵۲
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد عالی
🎬موضوع: حقیقت عجیب قرآن
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✨﷽✨
⭕️حکایتی زیبا و خواندنی
✍علامه محمدتقی جعفری (رحمهالله علیه) میفرمودند: عدهای از جامعهشناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است. اما معیار ارزش انسانها در چیست؟
هر کدام از جامعهشناسان صحبتهایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند. بعد وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم اگر میخواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق میورزد. کسی که عشقش یک خانه دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان خانه است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعهشناسها صحبتهای مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیهالسلام) است. آن حضرت در نهجالبلاغه میفرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» یعنی «ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست میدارد.»
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند. حضرت علامه در ادامه میفرمودند: عشق حلال به این است که انسان مثلاً عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: آی! پنجاه میلیونی! چقدر بدش میآید؟ در واقع میفهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بیارزش است! اینجاست که ارزش «ثارالله» معلوم میشود. خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزشگذاری است و ارزش آن به اندازه خدای متعال است.
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✅ريا كار
✍عابدى گفت: سى سال نمازم را در صف اول جماعت بجا آوردم، ولى ناگزير همه را اعاده كردم. زيرا روزى دير به جماعت رسيدم و در صف اول جائى نيافتم. چون در صف دوم به نماز ايستادم، احساس كردم از اينكه در صف اول نيستم ناراحت و شرمسارم. در نتيجه هر طورى بود خود را در صف اول جاى دادم و نمازم را با آرامش خاطر خواندم.
آن روز دانستم همه نمازهاى سى سالهام به ريا آلوده بوده، چون مى خواستم خود رابه مردم بنمايانم كه پيوسته از نماز گزاران صف اول جماعت بودهام و در اين امر از ديگران پيشى گرفته ام.
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
«نپرداختن بدهی دیگران»
✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم.
💥گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج۱۳
اثر استاد حسین انصاریان
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✅عوامل وسعت رزق
✍درباره چیزهایی که موجب وسعت رزق می شود ، موارد مختلفی را در روایات به ما آموخته اند از جمله :
صدقه
استغفار
شستن دست قبل از غذا
خوش خلقی
خوش رفتاری با همسایه و با ضعیفان
احسان زیاد به والدین
خوبی نیت
جارو کردن خانه و جلوی درب
شانه کردن مو
خط زیبا
انگشتر عقیق
فیروزه و یاقوت
توکل به خدا
مداومت در وضو و طهارت
عفت کلام
میهمانی دادن
حضور در مسجد قبل از اذان
گرفتن ناخن هر جمعه
💠: @momenane🌷