✨﷽✨
🌸 گذرنامه قیامت 🌸
تعبير من به نماز نسبت به ساير عبادات اين است که نماز گذرنامه است . وقتي ما ازاين دنيا مي رويم و وارد محشر مي شويم درست مثل کسي که ميخواهد از کشور خارج بشود . اگر ارز داشته باشد ، وسايل هم داشته باشد ، بليط هم داشته باشد ، باز مي گويند : گذرنامه ات کجاست ؟ و اين را مي خواهند . نماز اساس است . اگر اين گذرنامه بود ، وسايل ديگر هم به درد مي خورد ولي اگر گذرنامه نبود ، بقيه کارها هم مقيد نخواهد بود .آيه 238 بقره داريم : از نمازتان محافظت کنيد مخصوصا نمازي که برايتان سخت است مخصوصا نماز عصر که خيلي گرم است .
جاي ديگر داريم : مسلمان کسي است که از نمازش محافظت مي کند . تمام سفارش انبياء و آخرين سفارش انبياء نماز بوده است و روايت هم داريم . پيامبر فرمودند : چطور گرسنه شَديد ، غذا برايش لذيذ است ؟ تشنه شَديد ، آب برايش لذيذ است ؟ همين طور نماز پيش من محبوب است . با يک فرق ، گرسنه وقتي ميخورد سير ميشود ولي من هيچ وقت از نماز سير نمي شوم . وقتي ابراهيم فرزند و همسرش را به بيابان آورد گفت : خدايا اين ها را به اين سرزمين آورده ام که نماز برپا بشود . اين نشان دهنده اهميت نماز است . در روايت داريم : نماز يک قلعه اي است که ما را از آسيب پذيري شيطان حفظ مي کند .
〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍استاد فاطمي نيا:
مشکل كارهاي ما از کجاست؟! مشکل اکثر ما از ناحیه زبان است! وقتی در خانه ، سر یک موضوع ساده ، دل فرزند يا همسرت را میشکنی و با او تندی میکنی، آیا متوجه هستی که خودت را از برکات الهی محروم میکنی؟! پناه می بریم به خدا از این زبان!
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
✅بی اهمیت بودن قضاوت دیگران
✍امام محمد باقر علیه السلام:
اگر به تو ستم کردند، تو ستم مکن،
اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت مکن،
اگر تو را تکذیب کردند، عصبانی نشو،
اگر ستایشت کردند شاد مشو،
و اگر نکوهشت کردند دلگیر مشو.
اگر نکوهشت کردند، به جای دلگیر شدن؛ تفکر کن!اگر دیدی آنچه درباره تو گفته شده در تو هست، بدان که افتادن تو از چشم خداوند، از مصیبت افتادن از چشم مردم بزرگتر است. اما اگر آنچه که دربارهات گفتهاند واقعیت نداشته باشد، این خود ثوابی است که بدون زحمت به دست آوردهای.
اگر همه همشهریانت بر ضدّ تو همصدا شوند و بگویند: «تو مرد بدی هستی» نباید اندوهگین شوی. و اگر همه بگویند: «تو مرد خوبی هستی» این سخن تو را شاد نسازد. بلکه خودت را با قرآن بسنج. اگر دیدی پوینده راه قرآن هستی و به آن "عمل" میکنی؛ پس استوار و شاد باش؛ زیرا آنچه درباره تو گفته شده است، به تو زیانی نمیرساند. اما اگر دیدی از قرآن جدا افتادهای، دیگر چرا باید خودت را فریب دهی؟!
📚تحف العقول ، صفحه ۲۸۴
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی آيـت الله مجـتـهـدى تـهرانـى
🎬موضوع: شوخی پیامبر با حضرت علی علیه السلام
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✨﷽✨
✍امير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند :
☘ شیعیان ما هفت خصلت اخلاقی دارند :
1⃣ شیعیان ما در راه ولایت ما آل محمد علیهم السلام مال و جان و استعدادها و قوای خویش را خرج میکنند.
2⃣ شیعیان ما را دوست دارند و از محبت خویش در راه ما خرج میکنند.
3⃣ برای زنده کردن امر ولایت و فضايل و مناقب و دین ما آل محمد علیهم السلام با هم ملاقات میکنند و مجالس ما آل محمد علیهم السلام بر پا میکنند و از دشمنان ما برائت میجویند.
4⃣ وقتی ناراحت میشوند در غضب افراط نمیکنند، و بسوی باطل میل نمیکنند، و در عصبانیت ظلم نمیکنند.
5⃣ و وقتی خوشحال هستند و از چیزی راضی هستند اسراف نمیکنند.
6⃣ و برای کسانی که همسایه و یا همشنین او هستند برکت هستند، و به انها نفع میرسانند و ضرر را از انها دفع میکنند.
7⃣ شیعیان با هر که رفیق هستند و رفت و آمد دارند مایه آرامش و سلامتی هستند نه مایه درد سر.
📚 اصول کافی ج 2 ص237
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
»
✅کاش هر روز زیارت عاشورا می خواندم
✍شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از پدر خود حاج ملاابوالحسن نقل می کند: من حاج میرزا علی نقی طباطبائی را بعد از رحلتش در خواب دیدم و به او گفتم: آرزویی هم در آنجا داری؟
گفت: هیچ آرزویی ندارم جز این که چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورای امام حسین علیه السلام را نخواندم. رسم سید این بود که دهه محرم زیارت عاشورا می خواند نه در تمام سال؛ از این رو افسوس می خورد که چرا تمام سال نمی خواندم
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
✅داستان کوتاه
✍روزى سلیمان نبی در سرای خویش نشسته بود که مردی سراسیمه از در درآمد. سلام کرد و بر دامن سلیمان چنگ انداخت که به دادم برس. سلیمان با تعجب به چهره آن مرد نگریست و دید که روی آن مرد از پریشان حالی زرد شده و از شدت ترس می لرزد. سلیمان از او پرسید تو کیستی؟ چه بر سر تو آمده است که چنین ترسان و لرزانی؟ مرد به گریه در آمد و گفت که در راه بودم، عزرائیل را دیدم و او نگاهی از غضب به من انداخت و من از ترس چون باد گریختم و به نزد تو آمدم تا از تو یاری بطلبم. از تو خواهشی دارم که به باد فرمان دهی تا مرا به هندوستان ببرد! سليمان پذيرفت و به باد دستور داد تا او را به هندوستان ببرد.
آن روز گذشت و دیگر روز سلیمان نبى عزرائیل را دید و به او گفت: این چه کاری است که با بندگان خدا می کنی، چرا به آنها با خشم و غضب می نگری؟ دیروز مرد بیچاره ای را ترسانده ای و رویش زرد شده بود و می لرزید. به نزد من آمده و کمک می طلبید.
عزرائیل گفت: دانستم که کدام مرد را می گویی. آری من دیروز او را در راه دیدم ولی از روی خشم و غضب به او نگاه نکردم، بلکه از روی تعجب او را نگریستم. تعجب من در این بود که از خداوند برای من فرمان رسیده بود تا که جان آن مرد را در هندوستان بگیرم. در حالی که او را اینجا می دیدم...
📚اقتباس از مثنوى معنوى
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✅حکایتهای پندآموز
✍گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود ودپند گوید. پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست.
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید
📚 تذكرة الاولياء، عطار نیشابوری
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
💠 قانون وراثت.💠
✍حاج آقا قرائتی: امروز بر همگان روشن است و از نظر علمى و دینى از مسلمات است كه همان گونه كه فرزندان در شئون جسمى از پدر و مادر ارث مى برند در امور معنوى و حالات روحى نیز ارث مى برند.
انتخاب همسر شجاع
پس از شهادت فاطمه زهرا علیها السلام امیرمؤمنان على علیه السلام تصمیم گرفت ازواج كند، برادرش عقیل در نسب شناسى معروف بود، خانواده ها و قبایل را خوب مى شناخت، على علیه السلام موضوع تصمیم ازدواج خود را با عقیل در میان گذاشت و به او فرمود: مى خواهم بانویى را براى من پیدا كنى و از او خواستگارى نمایى كه از خاندان شجاع و شیردل باشد. عقیل عرض كرد: چنین زن را براى چه مى خواهى؟ على علیه السلام فرمود: براى اینكه داراى فرزند شجاع و دلیر گردد. عقیل گفت: چنین زنى در میان قبیله بنى كلاب وجود دارد و او فاطمه (ام البنین) دختر حزام بن خالدبن ربیعه است.
💥عقیل از ام البنین خواستگارى كرد و حضرت على علیه السلام با او ازدواج نمود و از او فرزندان رشید و قهرمانى بوجود آمدند كه در كربلا به شهادت رسیدند، یكى از آنها حضرت عباس، قمر بنى هاشم علیه السلام مى باشد. این فرزندان، شجاعت و.... را از دو جانب (پدر و مادر) به ارث برده اند.
📚 کتاب گناه شناسی، محسن قرائتی
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✅حکایت
✍شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت. تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
🌼حکایت خوبان
✍سید مهدی قوام روضه خوانی که پاکت روضه خوانی اش را به زنان بدکاره میبخشید.
روضه خوان مشهور شهر بود ، یکی از شبهای محرم الحرام ، تهران قدیم ، بعد از آخرین مجلس به راننده گفت: فلانی! امشب مستقیم مرا به منزل نبر ، اول به لاله زار میرویم ، تا اسم لاله زار را آورد برق راننده را گرفت، آخر آن زمان در تهران هرکس میخواست به معصیت و عیش حرامی مرتکب شود میرفت آنجا، راننده روضه خوان میگفت: با تعجب و حیرت به سمت لاله زار رفتیم ، مدام بین راه باخود میگفتم سید مهدی را چه به لاله زار! وارد خیابان شدیم، چند کاباره اینجا بود که با وجود فرا رسیدن ماه عزا همچنان فعالیت داشت، جلوتر کنار خیابان زن فاحشه ای منتظر ایستاده بود تا بقول معروف مشتری پیدا کند و خودش را به او بفروشد، همین که از مقابل آن زن بد کردار گذشتیم ، حاجی زد بروی شانه ام و گفت: نگه دار! میگم نگه دار! تعجب من صد چندان شد، خدای من! نکند سید مهدی... خیلی بهم ریختم و نگران شدم. ترمز کردم ، حاجی پیاده شد، رفت بسمت زن بد کاره ، سرش را پایین انداخت ، سلام کرد، دستش را زیر عبایش برد، پاکتی از جیب عبایش بیرون آورد، به آن فاحشه با لحن پدرانه ای گفت: "این پاکت یک دهه روضه خوانی منه، تو رو به صاحب این عزا ، تا وقتی پول این پاکت تمام نشده از این راه پول درنیاور.
یکسال گذشت ، سید مهدی عازم کربلا شده بود ، در حرم سیدالشهدا علیه السلام مردی جلویش را گرفت،حاج آقا ببخشید ، سلام علیکم جوان، بفرمایید، حاج آقا آنجا گوشه ی صحن خانمم ایستاده ، از وقتی شما را دیده گریه اش بند نمی آید ، بمن گفت با شما کار دارد، سید مهدی رفت به سمت خانم، سلام کرد، بفرمایید خواهرم ،صدای گریه زن از زیر پوشیه بگوش میرسید،حاج آقا میدونی من کی هستم، شب آخر محرم، خیابان لاله زار، از وقتی پول روضه خوانی ات در زندگی ام آمد دیگر از خانه بیرون نیامدم امام حسین علیه السلام مرا خرید، آن مرد شوهرم است ، دنیای نجابت و پاکیست ، خیلی مدیون شما هستم...
📙 روایتی آزاد از زندگی سید مهدی قوام
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍امام حسین علیه السلام:
هرکس گره ای از مشکلات مؤمنی باز کند و مشکلش را برطرف نماید خداوند متعال مشکلات دنیا و آخرت او را اصلاح می نماید.
📚بحار، ج۷۵، ص۱۲۲
💠: @momenane🌷