✨﷽✨
🔴 شب اول قبر چگونه هست؟
کسانی که معتقدند با ورود میت به قبر شب اول قبر شروع میشود، برای کسانی که در روز دفن میشوند، چنین میگویند: عالم برزخ شب و روزی چون عالم دنیا ندارد، و اگر شبی برای میّت ذکر شده است، شاید شب برای او مشتمل می شود.درست شبیه حالت اینکه انسان در وسط روز خواب شب تار را میبیند و در خواب می بیند شبی هولناک را میگذراند و حال آنکه در وسط روز خوابیده است، زمانی که انسان را در روز دفن میکنند و همان لحظه شب اول قبر او باشد، در حقیقت برای میت شب نمایان می شود. در روایت هم آمده به محض دفن کردن میت، فرشتگان بازپرس به سراغ میت میآیند.
البته شب اول قبر تنها برای کسانی نیست که دفن میشوند،حتی کسانی هم که بدنشان دفن نمیشود، باز عذاب قبر دارند سؤال قبر دارند شب اول قبر هم خواهند داشت. وقتی قبر را به معنی عالم برزخ گرفتیم و شب آنجا را هم مخصوص به وضع آنجا دانستیم، لذا لازم نیست حتماً میت دفن شود و آنگاه مراسم شب اول قبر برزخ صورت پذیرد.
📚 آیت الله جوادی آملی معاد شناسی، ج۲۱، ص۲۲۲
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍پیامبر خدا صل الله و علیه و آله:
جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند. جبرئیل فرمود: ای پیامبرخداﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد،من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور میدهم. میکائیل فرمود: من هم از آب حوض کوثر به او مینوشانم. اسرافیل هم فرمود: منم سر به سجده میگذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همهی گناهان اورا نبخشاید. عزرائیل هم گفت: منم روح او را همانند روح پیامبران قبض میکنم.
📚:درةالناصحین
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌷
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
#پندانه
✍ فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...!
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍امام رضا علیه السلام:
برای جبران گناهان،بسیار صلوات بفرستید،زیرا صلوات فرستادن گناهان را نابود میکند.
📚وسائل الشیعه،ج7،ص192
بر دختر زهرای مطهر صلوات
بر آئينه چشمه کوثر صلوات
بر زینب کبرای علی، شاه نجف
بر این پدر و مادر و دختر صلوات
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
#پندانه
✍میگن: پیر مردی با چهرهای قدسی و نورانی وارد یک مغازه ی طلا فروشی شد. فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت : من عمل صالح تو هستم! مرد زرگر قهقههای زد و با تمسخر گفت : درست است که چهرهای نورانی دارید ؛ اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین هیبتی داشته باشد.!!! در همین حین ، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. مرد زرگر از آنها خواست که تا او حساب و کتاب میکند ، در مغازه بنشینند. با کمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست. با تعجب از زن سوال کرد : که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟ خانم جوان با تعجب گفت : کدام شیخ؟ حال شما خوب است؟ از چه سخن می گوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت : بالاخره این قطعه طلا را به ما می دهید یاخیر؟
مرد طلا فروش با تعجب و خجالت طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد و زوج جوان مغازه را ترک کردند. شیخ رو به زرگر کرد و گفت : غیر از تو کسی مرا نمیبیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق می شود. دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد. شیخ به زرگر گفت : من چیزی از تو نمیخواهم! این دستمال را به صورتت بمال تا رزق و روزی ات بیشتر شود . زرگر با حالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به صورت مالید و نقش بر زمین شد. شیخ و دوستانش هرچه پول و طلا بود برداشتند و مغازه را جارو زدند ... بعد از ۴ سال شیخ روحانی با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد ... افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را باز گفتند. افسر پلیس گفت : برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و نقش بر زمین شد و این بار شیخ و پلیس و دوستان ، دوباره مغازه را جارو زدند.
🔺 نتیجه اخلاقی حکایت : انتخابات نزدیکه ، مواظب مغازه های زرگری خود باشید. از این به بعد بازار وعده و وعیدها و نطق های آتشین در مجلس و سینه چاک کردن برای مردم گرم می شود. فعلا وعده کمک به ۱۸میلیون خانوار شروع شد..
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دو درس مهم :
1- هیچ وقت نا امید نشوید
2- طمع، همچون آتش دارایی تان را از میان می برد
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
✅باد آورده را باد میبره
✍در زمان سلطنت خسرو پرويز بين ايران و روم جنگ شد و در اين جنگ ايرانيها پيروز شدند و قسطنطنيه كه پايتخت روم بود بمحاصره ي ارتش ايران در آمد و سقوط آن نزديك شد . مردم رم فردي را به نام هرقل به پادشاهي برگزيدند. هرقل چون پايتخت را در خطر مي ديد، دستور داد كه خزائن جواهرت روم را در چهار كشتي بزرگ نهادند تا از راه دريا به اسكنديه منتقل سازند تا چنانچه پايتخت سقوط كند، گنجينه ي روم بدست ايرانيان نيافتد.
اينكار را هم كردند. ولي كشتيها هنوز مقداري در مديترانه نرفته بودند كه ناگهان باد مخالف وزيد و چون كشتيها در آن زمان با باد حركت مي كردند، هرچه ملاحان تلاش كردند نتوانستند كشتيها را به سمت اسكندريه حركت دهند و كشتي ها به سمت ساحل شرقي مديترانه كه در تصرف ايرانيان بود در آمد. ايرانيان خوشحال شدند و خزائن را به تيسفون پايتخت ساساني فرستادند. خسرو پرويز خوشحال شد و چون اين گنج در اثر تغيير مسير باد بدست ايرانيان افتاده بود خسرو پرويز آنرا ( گنج باد آورده ) نام نهاد.
💥از آنروز به بعد هرگاه ثروت و مالي بدون زحمت نصيب كسي شود، آن را بادآورده مي گويند.
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✨﷽✨
#پندانه
✍روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر.
در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد.
🔅پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید.
📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51
📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114،
و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است!
📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١
↶【به ما بپیوندید 】↷
_____________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
✍ استاد فاطمینیا :
«من تعجب می کنم از بعضی ها !! یک خانم مؤمن ۲۰ بار به عمره رفته ، بار ۲۱ به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم ، می گوید : "نه من نمی توانم . دوستان همه دارند می روند عمره . من چطور نروم ؟"
حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی ، مسأله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی ؟ مگر دین خدا مسخره است ؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی ؟ یا آقا ؛ فرقی ندارد . آقا بداخلاق بشود ، عبادتش ضایع می شود . خانم بداخلاق بشود ، عباداتش ضایع می شود».
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
#پندانه
✍آدم ها را همانگونه که هستند بپذیریم
نه کسی را سرزنش کنیم ، نه قضاوت !
وقتی ماجرایِ یک فیلم یا سریال را دنبال می کنیم ؛ به تک تکِ شخصیت ها و هرکدام به گونه ای ، برایِ رفتارهایشان ، حق می دهیم ، چون شرایط و علت ها را تا اندازه ای دیده ایم و می دانیم . حتی بدترین آدمِ بدترین داستان ها هم ، برایِ رفتارش دلیلی دارد .
زندگی هم همین است ، با این تفاوت که ما از شرایط و اتفاقاتِ پشتِ پرده ی رفتار و واکنش آدم ها خبر نداریم . از چند وجه یک ماجرا، یک اتفاق ، یک زندگی یا رفتار ، یک وجهش را هم به سختی می بینیم !
ما جای آدم ها نیستیم ، از هیچ درماندگی ، مشکل یا کنشِ زندگیِ شان خبر نداریم و درست نیست صرفا به واسطه ی واکنش های مشهودی که می بینیم ، حس کنیم که همه چیز را می دانیم و همه را می شناسیم.
🔺لازم نیست به کسی حق بدهیم ، همین که قضاوت نکنیم ، کافیست.
↶【به ما بپیوندید 】↷
____________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e
༻💔༺
بیت الغزل هر غزل ناب رقیهست
خورشید علی اصغر و مهتاب رقیهست
نزدیک ترین راه به الله حسین است
نزدیک ترین راه به ارباب رقیهست
✨شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت.✨
💠: @momenane🌷
✨﷽✨
✅بسم الله بگو و برخیز
✍روزی خانمی مسیحی دختر فلجی را از لبنان به سوریه آورده بود زیرا پزشکان لبنان از معالجه دختر فلجش نا امید شده و به اصطلاح او را جواب کرده بودند.
زن با دختر فلج خود نزدیک حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) منزل می گیرد تا در آنجا برای معالجه فرزندش به پزشک دمشقی مراجعه نماید تا این که روز عاشورا فرامیرسد و او می بیند که مردم دسته دسته به طرف محلی که حرم مطهر حضرت رقیه (علیها السلام) در آنجاست می روند، از مردم شام می پرسد: اینجا چه خبر است؟
می گویند: اینجا حرم دختر امام حسین (علیه السلام) است او نیز دختر فلج خود را در منزل تنها گذاشته و درب خانه را می بندد و به حرم حضرت می رود و به حضرتش متوسل می شود و گریه می کند تا به حدی که غش نموده و بی هوش برزمین می افتد در آن حال کسی به او می گوید: بلند شو و به منزل برو چون دخترت تنها است و خداوند او را شفاده داده است. زن برخاسته و به طرف منزل حرکت می کند وقتی که به خانه می رسد درب منزل را می زند ناگهان با کمال تعجب می بیند که دخترش درب را باز می کند!
مادر جویای وضع دخترش می شود و احوال او را می پرسد دختر در جواب مادر می گوید: وقتی شما رفتید دختری به نام رقیه وارد اتاق شده و به من گفت: بلند شو تا با هم بازی کنیم من گفتم: نمی توانم چون فلج شده ام آن دختر گفت: بگو بسم الله الرحمن الرحیم تا بلند شوی و سپس دستم را گرفت و من بلند شدم و دیدم که تمام بدنم سالم است. او داشت با من صحبت می کرد که شما درب را زدید. آن دختر ( حضرت رقیه) (علیها السلام به من گفت: مادرت آمد. سرانجام مادر مسیحی با دیدن این کرامت از دختر امام حسین (علیه السلام) مسلمان شد
📚 داستان هایی از بسم الله الرحمن الرحیم
به نقل از: سحاب رحمت۷۷۷
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________________
http://eitaa.com/joinchat/1284702208C7c11ed722e