شاید گاهی کمی دیر بلند شوم و خودم را جمع و جور کنم اما میدانم که بلند میشوم، خودم را محکم میتکانم، سرم را بالا میگیرم و جوری ادامه میدهم که هیچکس باور نکند همین چند لحظهی قبل، با چه رنج و اندوهی به زمین افتادهبودم و چقدر غمگین بودم!
شاید دیر، شاید سخت؛ اما میدانم که به اهدافی که در ذهنم دارم خواهمرسید، چرا که دارم سخت تلاش میکنم و قطعا فرق است میان رودی که به قصد اقیانوس به راه افتاده با مردابی که ایستاده و آرزوی دریا شدن دارد!
چیزی که مشخص بود این بود که من اجازه نمیدادم اوضاع همینطور بماند و هرطور شده، یک کاری میکردم.
#نرگس_صرافیان_طوفان
سلام:)
خوشحال میشم از حرف باهاتون:)
نمیدونم چرا سختمه دونه دونه ناشناسو رو توی کانال جواب بدم ،همه رو جواب دادم
اما کلی مینویسم:)
اول از همه از قشنگ ترین نوشته ها اونایی بود چه همراه درس در حال حفظ بودن:)
انگار که شده جون و حال این روزامون :)
و لبخند آسمونیمون🤍🌱