❧❈❧❈❧❈❧❈❧❈❧❈❧ ﷽ با هدف توانمندسازے و آگاهےبخشے نسبت به فعالان عرصه مسئولیت‌پذیرے و احیاگران فریضه امࢪ به معࢪوف و نهے از منکࢪ، کارگروه مردمے ترویج فرهنگ مسئولیت‌پذیرے برگزار مےکند: ✅هفتمین مرحله از گفتمان تبیین با موضوع نقش فضاے مجازے در جنگ تࢪکیبے با حضور استاد ارجمند 🍃حجت‌الاسلام و المسلمین مصاحبے (کارشناس‌مربے دوره‌هاے آموزشے بازےهاے ࢪایانه‌اے. مولف کتاب ابعاد روانشناختے بازےهاے ویدیویے) 🕰 زمان: چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱، ۱۰ تا ۱۱:۳۰ صبح مکان: بلوار آزادے، آزادے ۲۳، ساختمان اهدایے دکتر عالمے به دانشگاه دامغان از عموم علاقه‌مندان، به‌ویژه والدین، مربیان و معلمان دعوت می‌شود تا در این کارگاه آموزشے شرکت فرمایند. کارگروه مردمے ترویج فرهنگ مسئولیت‌پذیرے شهرستان دامغان @monadianmaroof ◈ ━━━━ 🍃🌼🍃━━━━ ◈

🍃برپایے موکب هنࢪ بہ یاد 🌸 سࢪداࢪ شهید حاج قاسم سلیمانے مکان: بلوار شمالے پاساژ عقیق زمان: سهشنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ از ساعت ۱۹ کارگروه مردمے ترویج فرهنگ مسئولیتپذیرے هیئت امناے پاساژ عقیق 🍃~🌼~🍃~🌼~🍃~🌼 @monadianmaroof

•~•🍃🌼🍃•~•🍃🌼🍃•~• 🔻واقعا مارا چه به امر و نهے دیگران؟🧐 🍃«وقتے از خانه 🏡بیرون مےروم آن قدر با پوششهاے نامناسب روبرو مےشوم که ناخودآگاه حالم بد مےشود. 😓 احساس مےکنم نمےتوانم کارے بکنم اما تحمل این وضعیت هم برایم دشوار است. براے همین سعے مےکنم کمتر بیرون بروم.وقتے هم که ناچار باشم؛ سعے مےکنم بےخیال اطرافم بشوم.» این وضعیت ممکن است وصف حال خیلےها باشد. اگر بهجاے« پوششهاے نامناسب» بنویسیم « رفتارهاے غیرقانونے» یا «حقکشےهاے ادارے» احتمالا طیف وسیعے از جامعه ما با این وضعیت روبهرو هستند. ما هر روز با چیزهایے که نمےپسندیم و واقعا هم ناپسند هستند؛ روبهرو مےشویم و خیلےهایمان در برابر ناملایمات اجتماعے همانقدر که ناراحت😔 مےشویم؛ احساس درماندگے نیز مےکنیم. به خودمان مےگوییم اوضاع هر روز بدتر مےشود و احتمالا دیگر نمےتوان کارے کرد. این اولین و البته محکمترین توجیهے است که دم دست داریم. 🍃با این همه ما مےدانیم که باید کارے کرد و این کار را قرار نیست به گردن یکدیگر بیاندازیم. 🍃مےدانیم که بزرگترین اصلاحهاے اجتماعے از حرکتهاے فردے شروع شدهاست و تا من و تویے نباشند که قدمے بردارند؛ مایے براے جنبشهاے بزرگ پدید نمےآید. 🔺آیا آماده برداشتن اولین قدمها هستیم⁉️ 👈احتمالا اولین قدم این است که امید از دست رفته را در خود بازیابیم و در دل تاریک ترین موقعیتها؛ بارقههاے 🔆نور را درک کنیم. ادامه دارد… محمدحسین شیخشعاعی ماهنامه فرهنگیاجتماعی آشنا 🍀کارگروه مردمے ترویج فرهنگ مسئولیتپذرے @monadianmaroof •~•🍃🌼🍃•~•🍃🌼🍃•~•

╔═.🍃🌺🍃.══ 🍃 ══╗ بسمه تعالے تاریخ که مرور عبرت‌آموز آن، یکے از سفارشات جدے قرآن و اهل‌بیت علیهم السلام بوده، براستے آیه‌اے گویا و آینه‌اے شفاف در مقابل ما است تا به شناخت هرچه دقیق‌تر وضعیت زندگانے امروز خود پرداخته و در فرجام مسیر پیش روے خود بیاندیشیم. ۱۷ دے ماه ۱۳۱۷ خورشــیدے، روز بسیار مهمے در تاریخ شهر ما به شمار مےرود؛ روزے که دین‌دارے و دین‌مدارے مردمان این دیارِ با فرهنگ را بار دیگر به اثبات رسانیده و رادمردے و وظیفه‌شناسے اهالے این خطه دارالمؤمنین را به حکومت بےدین و ستمگر یادآور شد. مردم شریف دامغان در ۸۰ سال قبل در چنین روزے با دست ردّ زدن به سینه مخالفان دین‌ و ارزشهاے مقدس؛ آن چنان رفتارے از خود نشان دادند که در اسناد محرمانه حکومت طاغوت، به "عدم پیشرفت تجدد نسوان دامغان" از آن یاد شده است. 💫آࢪے، زنان عفـیف و مردان غیور این سامان، که به خوبے دانسته بودند ارزش هر کسے به میزان آشنایے و عمل او به آموزه‌هاے دینے است، روز کشف حجاب را روز عزاے خود مےدانستند، نه روز جشن و شادمانے، چراکه حجـاب و عفـاف را مایه دورے شیطـان و شیطان‌صفتان طمع‌کار هوس‌ران از حریم مقدس زندگانے خویش دانسته و تجدد فرنگے را مایه ننگ و بدبختے خویش مےشناختند. و البته هنوز هم از نقش و نگارهاے به جاےمانده از آنان و نیز نسل غیور و ارزشے آنها در این سرزمین تدین و تمدن، آواے ارزش‌طلبے و پرهیز از فرنگےمآبے به گوش مےرسد. مصطفے ترابے مسئول کارگروه مردمے منادیان معروف شهرستان دامغان @monadianmaroof ╚══ 🍃 ══.🍃🌺🍃.═╝

🎥 روزی که تصمیم به نابودی زن ایرانی گرفته شد! 🔹️۱۷ دی‌ماه مصادف است با سالروز اجرای یکی از جنایات بزرگ رژیم پهلوی که نقشه دشمنان با کمک روشنفکران متصل به دربار پهلوی و چماق رضاخانی صورت پذیرفت. @monadianmaroof

🍃⌯🌸⌯🍃⌯﷽⌯🍃⌯🌸⌯🍃 📃گزارشے از برپایے موکب هنر همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانے و هم‌رزمان شهیدش دامغان. پاساژ عقیق با سپاس از: هیئت امناے پاساژ عقیق اداره فرهنگ و ارشاد اسلامے هنرمندان گرانقدر بہ امید آنکہ از شفاعت آن شهید سرافراز بهره‌مند باشیم. 🌼 کارے از: کاࢪگروه مࢪدمے ترویج فرهنگ مسئولیت‌پذیࢪے 🍃⌯🌸⌯🍃⌯🌸⌯🍃⌯🌸⌯🍃 @monadianmaroof

🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 حضوࢪ بانوان فاطمے🌼 به مناسبت میلاد 🍃حضرت زهࢪا ۜ طرح منادیان بےکلام را با شکوهتر از همیشه برگزار خواهیم کرد. همراه با👇 اجراے سرود نوجوانان مسجد حضرت معصومه ۜ و اهداے جوایز به دختران محجبهاے که نام آنها فاطمه یا زهࢪا مےباشد.🍃 زمان: چهارشنبه ۲۱ دے ماه ساعت ۱۹ مکان: امامزادگان جعفر و محمد ؏ منتظر حضور اثرگذارتان هستیم 🍃کارگروه مردمے ترویج فرهنگ مسئولیتپذیرے @monadianmaroof

╔🍃══ 🍃🌸🍃 ══🍃╗ صداے اذان از منارۀ مسجد جامع بلند شد. عبداللہ، باعجلہ به‌سمت مسجد دوید تا در نماز جماعت شرکت کند. اما انگار کمے دیر شده بود. آیت‌الله سید میرزاآقا ترابے، امام جماعت مسجد جامع و نمازگزارها در حالت رکوع بودند.‌ او هم دوید و در صف دوم نماز، کنار یکے از پیرمردها به نماز ایستاد، اما قبل از بستن نماز، امام جماعت، سر از رکوع برداشت و عبدالله هول‌هولکے الله اکبر گفت و مثل بقیہ بہ سجده رفت. همین کہ نماز ظهر تمام شد، پیرمرد کنارے، نگاه تندے به او کرد و با صداے بلندے گفت: پسرجان! این چہ طرز نمازخواندن است؟! مگہ نمےدانے تا امام جماعت سر از رکوع برنداشتہ، بقیہ باید نمازشان را بہ او اقتدا کنند، اما وقتے رکوعش تمام شد، دیگر فایده ندارد. براے همین نماز تو اشتباه بود! عبدالله خیلے ناراحت شد و از خجالت سرش را پایین انداخت و چیزے نگفت. آقاے ترابے سر و صداے آن پیرمرد همیشہمسجدے را شنید. بعد از تسبیحات نمازش؛ خیلے آرام از جا بلند شد، رویش را بہطرف نمازگزارها برگرداند. صورت نورانے و پر جاذبہ آقا میرزاآقا چنان مےدرخشید کہ نمےشد خیره‌خیره بہ آن نگاه کرد. آقاے ترابے کہ خوب مےدانست در دلِ نوجوان تازه‌وارد مسجد چہ غوغایے بہ پا شده، همان ابتدا بہ عبدالله نگاه‌ با محبتے کرد و گفت: پسرم! خوب کردے امروز بہ مسجد آمدے، حتی اگر نمازت را اشتباه هم خوانده باشے، باز هم مسجد آمدن برایت بهتر است. عبدالله کہ انتظار شنیدن این حرف را از امام جماعت عزیز مسجد نداشت، برق شادے و خوشحالے در چشمانش درخشید. (بر اساس داستانے از کتاب سید میࢪزاآقا) @monadianmaroof ╚🍃══ 🍃🌸🍃 ══🍃╝

🍃~🌸~🍃🌸🍃~🌸🍃~🌸 🌼 بهتࢪین مادࢪ، بهتࢪین معلم فاطمه، فاطمه(س)؛ هم او که بهترین مادر بود، اما نه فقط یک مادر، بلکه آموزگار مهربانے هم بود براے فرزندانش و آنها را از کودکے با حقیقت دین‌دارے آشنا مےکرد. کلاس درس او فقط زبانے نبود، بلکه خود، الگویے بود خوش‌رفتار و با عملش به بچه‌ها آنچه را مےخواست مےآموخت. مدرسه او، هم روزانه بود و هم شبانه، آخر بعضے حرفها را در دل شب وقت دعا و خلوت با خدا، بهتر مےشود یاد داد؛ نور چشمانش، حسن (؏) چند ساعتے در تاریکے شب، خیره خیره به مادر نگاه مےکرد و در سکوت سحرگاهے، زمزمه عاشقانه مادرش را با خداے مهربان مےشنید. مرتب اسم این و آن بود که بر زبان مادر جارے می‌شد؛ هے مےگفت خدایا! به آن بنده‌ات فلان نعمت را بده و از آن دیگرے فلان نقمت را بگیر و ... همین‌طور یک به یک به درگاه خداوند، نام این و آن را مےبرد. صبح سپیده فرارسید و آن طفل خردسال، هرچه انتظار کشید، نام خود و خانواده‌اش را در میان دعاهاے مادر نشنید. به‌خاطر همین، با تعجب از او پرسید: "مادرم! از همه اسم بردی، ولی از خودت و خانواده‌ات نه! چرا؟". 🍃 یگانه‌ے جهان -که سلام خدا بر او باد- پاسخ داد: "پسرم! اول باید به فکر دیگران باشیم و بعد، براے خودمان فکرے کنیم". آن کودک کم‌سن و سال، درس احساس مسئولیت نسبت به دیگران را آن شب از رفتار مادرش آموخت؛ مادرے که از بس در فکر کار و بار دیگران بود، حتے براے ثانیه‌اے نتوانست به آرزوهاے خود و خانواده‌اش فکر کند. 🍃 او بهترین مادر بود، او بهترین معلم بود... کارگروه مردمے ترویج فرهنگ مسئولیتپذیرے @monadianmaroof 🍃~🌸~🍃🌸🍃~🌸~🍃