eitaa logo
نمازها و مناجات
103 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
52 فایل
نمازاول وقت کلید مشکل گشا این کانال به نیت سلامتی ولی عصرعج و تعجیل در فرج آقامون تشکیل شده خدایا قسمت میدهیم به پاکی دل امام زمانمون هوای دلمونو داشته باش که بس محتاجیم🌹 خادم کانال؛ پذیرای نظراتتون @mkh6669 @monajatnamaz لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
فرق آدم با آدم ...👆👆 @monajatnamaz
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺سخنرانی تصویری 🔻 ✅ "حاج آقا رفیعی" اگه میخوای عاقبت بخیر شی این سه راهکار رو از امام صادق علیه السلام بشنو ...✨ @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 شب عرفه، شب دعا، عبادت، توبه و آمرزش الهی رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: 💥 همانا در شب عرفه هر دعای خیری مستجاب می شود. 👈 پاداش کسی که در این شب به عبادت خداوند متعال بپردازد، معادل پاداش عبادت صد و هفتاد سال است. شب عرفه، شب مناجات است و در این شب، خداوند توبه توبه کننده را می پذیرد. 📕اقبال الاعمال، ص634 @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز یوم الترویه است روزی که سقای حاجیان برای صحرای بی آب عرفات آب جمع میکردند و با خود به عرفات می آوردند امروز روز سیراب شدن است امروز حسین علیه السلام از مکه بیرون آمد اما به صحرای عرفات نرفت راهی عراق شد کوفیان نامه نوشته بودند که بیاید برای قیام و قیام علیه ظلم یزید واجبتر از حج بود حسین علیه السلام میرفت تا مناسکش را در صحرای کرب و بلا انجام دهد میرفت تا در روز دهم از ماه محرم قربانی دهد و قربانی شود از سویی امشب مسلم از کوفیان حقیقت را دریافت دلش برای مولایش به درد امده بود و غریب و بی کس مانده بود با این حجم وسیع از نامردی چه کند امروز و امشب شب و روز عجیبی بود واقعه ایی بس عظیم در حال وقوع بود صدای زنگ کاروان حسین که برخاست قلب عالم به لرزه افتاد بانگ جرسی بود که بر گوش عالم وآدم مینواختند فردا روز عرفه است و باید از نو مرور کنیم عرفان عاشورا را امشب مسلم در کوفه و ما در همین نقطه از تاریخ باید اندیشه کنیم در غربت مولایمان امشب شب آخر مسلم است و فردا اول شهید واقعه عاشورا خواهد بود که با لب تشنه به شهادت خواهد رسید در حالی که حاجیان با ذخیره فراوان آب به صحرای عرفات میروند و حسین در بیابانها به سوی مسلخ خویش در حرکت است عجب حکایت غریبی است مسلمانان مشغول مناسک حج هستند روح حج در حرکت به مسلخ عشق و نائبش غریب و تنها در چنگال گرگ کوفه.... @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان امروز مثل داستان واقعیست. .... 👇👇 در سال‌های پیش یک جوانی بود که زیاد سفر می کرد به کوه و دره و بیابون و..... تا یه روز در سفرهایش که به جنگلی رسیده بود بود به شب خورد و مجبور شد شب را در جایی همون نزدیکی بماند و دنبال سرپناهی می گشت . که یک کلبه میون جنگل دید و رفت سمت کلبه دید زنی باردار در این کلبه تنها هست _ جوان ازش پرسید همسرت کجاست؟ زن گفت همسرم چوپان هست و گوسفندان را به صحرا برده و هر سه چهار شب یه بار به خونه بر می گرده و.... خلاصه جوان از زن اجازه گرفت که شب را در اتاقک کناری بماند و زن هم که اجازه داد و جوان شب را اونجا موند نصفه های شب بود که دید صدایی از اتاقک زن تنها می آید. و بیدارشد و صدا بلند کرد که ای زن چی شده؟ زن که از درد زایمان به خود می پیچید صدا زد ای جوون بیا و مردی کن و امشب کمکم کن تا بچه ام به دنیا بیادو......... مرد جوان که هیچی نمی دونست گفت چه کمکی کنم؟؟ گفت بیا داخل اتاق و پشتت به من باشه تا. بچه ام به دنیا بیاد و نافش را برام ببر و کمک حالم باش و امشب خدا ترا فرستاده و بیا و برام برادری کن و......................... خلاصه مرد جوان که دلش به حال زن سوخته بود قبول کرد و کمکش کرد و آب را گرم کرد و خلاصه بچه به دنیا آمد 😁🌷🌷🌷 یه دختر زیبا و نمکین و............. اون جوان اون شب وقتی به ناموس مردم کمک کرد و خیانت نکرد خداوند. هم چشم دلش را باز کرد جوان وقتی نوزاد را به پارچه پیچید تا ببره نزد مادرش دید دو تا آدم سفید پوش دارن از اتاق بیرون می روند جوان با تعجب پرسید شما کی هستید؟ یکی گفت من به امر خداوند اومدم تا تفدیرش را به پیشونیش مهر بزنم جوان متعجب تر پرسید حالا تقدیرش چی هست! ؟؟؟؟؟؟ نفر دومی گفت سرنوشت این دختر با شما رقم خورده و خداوند چنین خواسته و........... مرد جوان که از تعجب کم مونده بود شاخ دربیاره__. با خودش گفت یعنی من باید بشینم و این نوزاد بزرگ بشه بشه زن من؟؟؟؟؟ ‼️‼️‼️😳 من این تقدیر و سرنوشت را نمی خوام هم اکنون نوزاد را می کشم تا دیگر سرنوشتش به من گزه نخورد.......... جوان یه چاقو کشید پهلوی نوزاد و نوزاد دیگر نفس نزد و جوان پا به فرار گذاشت تا..... سالها گذشت و جوان هم که حالا مرد عاقلی شده بود روزی در بازار دختر جوانی را دید و مجذوب این دختر شد و پرسان پرسان آدرس دخترک را به دست آورد و گفت بین این همه دختر این دختر بد جور چشمم را گرفته این دختر باید نصیب من بشه.. خلاصه رفت خواستگاری و همه چی به خوبی و خوشی جور شد اما دخترجوان به پسر جوان گفت آقا ببخشید همه به این وصلت راضی هستند و منم راضیم فقط من یه مشکلی دارم باید بهتون بگم که بعدا اگر خواستید با من ازدواج کنید پسر جوان گفت چه مشکلی؟؟؟ دختر جوان گفت زمانی که من بدنیا اومدم جوانی پیش مادرم بود و نمی دونم چرا یهو پهلوی منو چاقو می کنه و فرار می کنه بعد از اون. من مداوا شدم ولی جایش هنوز باقی مونده و گاهی درد میگیره پسر جوان تا این را شنید هوش از سرش پرید و صدا زد خدایا من غلط کردم هرچی که تو بخواهی همان می شود و بقیه همه بهانه هست... امیدوارم این داستان تلنگر و امیدی باشه برای همه جوانها... @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی حاج آقا دانشمند ✍موضوع: رابطه خود را با امام زمانت صمیمی تر کن @monajatnamaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا