˼مُنیب ⸀
۳.یک خاطره از دوران کودکی و نوجوانی شهید برامون تعریف کنید.
۳_ پاسخ سوال سوم مصاحبه:
خاطرات که از شهید زیاد داریم حالا یه دونه اش رو من یه عنوان نمونه میگم:« رسول توی سن ۸_۷سالگی یا ۱۰سالگی ما باهم سوار ماشین بودیم از ماشینهای خطی دیدم رسول
دستش رو کرده توی گوشش و سرش رو آورده پایین بین پاهاش و داره با خودش یه چیزی ام زمزمه میکنه چشم که افتاد به این کار رسول تعجب کردم گفتم چیکار میکنی رسول این چه حرکتیه؟! واسه چی اینطوری میکنی
با انگشتش اشاره کرد گفت این صدای آهنگ رو نمیخوام بشنوم
توجه کردم دیدم از ضبط ماشین صدای ترانه ای داره پخش میشه که همونجا تذکر دادم و گفتم اگه میشه صداش رو کم کنید یا قطعش کنید
و من هم از این حرکت رسول واقعا تعجب کردم که توی این سن آنقدر فهمیم شده آنقدر مسائل دینی خودش رو میفهمه و عمل میکنه و این خیلی باعث خوشحالی من شد
˼مُنیب ⸀
۳.یک خاطره از دوران کودکی و نوجوانی شهید برامون تعریف کنید.
----
در سن نوجوانی ایش هم به همین نسبت خیلی مقید بود به انجام وظایف دینیش نماز روزه و مسایل دیگه
حتی قبل از رسیدن به سن تکلیف نماز و روزه هاش کامل انجام می گرفت
توی یا الله کردن خیلی مقعید بود به طوری که وقتی. وارد خونه میخواست بشه می دید فردی مهمانی توی خونه هست در میزد یا الله می گفت
یا در باز بود آنقدر در میزد تا ما بیایم جلوی در
سر زده وارد نمیشد
خیلی به این موارد اهمیت میداد
٤.چیشد که بین این همه توهمات و تخیلات و شور جوانی شهید راه قشنگ دفاع از حرم اهل بیا رو انتخاب کرد؟
˼مُنیب ⸀
٤.چیشد که بین این همه توهمات و تخیلات و شور جوانی شهید راه قشنگ دفاع از حرم اهل بیا رو انتخاب کرد؟
۴_پاسخ سوال چهارم مصاحبه:
کلا شهید ای همون بچگی به شهدا خیلی علاقه داشت به بسیج به مسایل انقلابی و اعتقادی اهمیت زیادی میداد علاقه ای که نسبت به این مسایل داشت اینا همه پیش زمینه ی انتخاب این جوان شد و در زمان بزرگی خودش که به سن. تکلیف رسید باعث شد که ایشون بتونه درست تصمیم بگیره و اون راهی که بهش اعتقاد داشت رو ادامه بده که اولین انتخابش استخدام شدن توی سپاه بود که ایشون یکی از اعتقاداتش این بود که ما که میخوایم به عنوان سرباز امام زمان باشیم باید یک سرباز واقعی از تمام مسایل نظامی و فنون رزمی اطلاع داشته باشه بخاطر همین علاقه مند بود که بره تو یک سازمان یا منطقه نظامی خدمت کنه که خب بهترین جا رو ایشون برای خودش تشخیص داد که همون سپاه بود رفت و مسائل نظامی رو به خوبی یاد گرفت و خیلی هم علاقه به این قسمت نظامیش داشت میگفت من اگر بعد از اینکه دوره ام تمام شد بخوان ببرن توی قسمت اداری و دفتری اصلا طاقت ندارم علاقه ای به این بخش ها ندارم
علاقه ام شرکت توی بخش های. آموزش و نظامی باشه که اتفاقا همین هم انتخاب کرد و قسمت مربی تخریب ایشون انتخاب شد و آموزش میداد
و همین باعث شد که ایشون در زمان جنگ سوریه که احتیاج داشتند به افرادی که برند و اونجا. کاری انجام بدن رفتن به عنوان مربی و نیرو های اونجا. رو آموزش میداد و چون خودش علاقه داشت توی خط مقدم اون مناطق باشه به قسمت های خط مقدم اونجا اعزام شد و اونجا کار های تخریب رو انجام میداد
˼مُنیب ⸀
٥.الگوی شهید خلیلی چه کسی بود؟ آیا شهید خاصی رو سرمشق قرار داده بودند؟
۵_پاسخ سوال پنجم مصاحبه :
الگوی آقا رسول شهدا بودند یک آلبومی ما الان تو خونه داریم پر از عکس شهداست عکس های شهدا رو جمع اوری میکرد شهدای دفاع مقدس و حتی شهدای اون موقع که خیلیم مطرح بودند شهدای انتفاضه اخبارشون رو پیگیری میکرد به وصیت نامه شهدا توجه زیادی میکرد و شهدای شاخصی رو که الگوی خودش انتخاب کرده بود یکیش شهید آوینی بود شهید حاج همت بود شهید دین شعاری از شهدای تخریب اون زمان
و شهدای دیگه...
فرقی نمیکرد اکثر شهدا رو دوست داشت و الگو قرارشون میداد
˼مُنیب ⸀
٦.چه ویژگیهای رفتاری خاص داشتند؟ راز شهادتشون رو چی میدونید؟
۶_
رسول ویژگی های خیلی زیادی داشت بچه با ایمان با تقوا از نظر محرم و نامحرم خیلی رعایتگر بود سر به زیر بودنش با گذشت دست و دلباز بودنش به طوری که اگر کسی بهش مراجعه میکرد یا احتیاج به کمک داشت حالا چه مالی چه غیر مالی هر کاری از دستش بر میومد انجام میداد
شاید میشه گفت تمام این ویژگی جمع شد و باعث شد که اون رو به این راه با سعادت برسونه و مهم ترین ویژگی که در این شهید و حتی شهدای دیگه میشه مشاهده کرد بصیرت دینی و سیاسی این شهدا بود اکثریت شهدای ما بصیرت بسیار بالایی توی دین و سیاست و مسائل اجتماعی داشتند و الگوشون هم رهبر جامعه و حضرت آقا بوده و همیشه گوششون به فرمان به دهان رهبرشون بوده و به همین خاطر توانستند یه همچین راهی رو از راه نادرست تشخیص بدند و توی فتنه ها بفهمند که حق با کدوم طرف هست و راه درست رو برند و به خاطر همین انتخاب های صحیح خداوند هم راه درست رو جلو پاشون قرار داد و به شهادت که سعادت باقی بود دست پیدا کردند
˼مُنیب ⸀
۷.از رشادتهای ایشون در میدان جهاد برامون بگید.
۷_
نمونه ای که دوستانشون که همراهشون بودند در منطقه برای ما تعریف کردندمن براتون میگم
همکارشون میفرمایند که زمانی که ما باهم رفتیم توی منطقه درگیری و اولین روزی بود که رسول اومده بود توی خط مقدم
همیشه اولین روز افراد یه مقدار سخت و سنگینه
ولی میگفت انقدر مسلط و شجاع بود که من خودم فکر میکردم این یک فرد کار کشته ای هست که سالها دوره ها رو گذرونده و درگیری به قدری شدید بود که افراد بسیار زیادی مجروح شده بودند من جمله فرمانده اون دسته که سوری بودند..
میگفت من به رسول گفتم که من این فرمانده رو میبرم عقب شما جلوی راه رو بگیر و شروع به ریختن آتش بکن که جلو نیان
میگفتن من فرمانده رو سوار ماشین کردم بردمشون عقب و گفتم که زود بر میگردم
با خودم گفتم که تا من برگردم این جوون حتما دیگه شهید شده
وقتی برگشتم دیدم رسول همچنان مشغوله و در حال تیر اندازی هست
سریعا بهش گفتم بیاد سمت عقب ماشین و بریم میگفت در حین اینکه میخواست سوار بشه چند تا اسلحه افتاده بود زمین اون ها رو هم برداشت مدام میگفتم ول کن اون اسلحه ها رو بپر بالا میگفت نه این اسلحه ها برای بیت الماله به کار میاد و بدون اینکه ترسی داشته باشه اینا رو همه رو جمع کرد و ریخت پشت وانت
اینجا واقعا شجاعت این جوون برای من خیلی جالب بود با اینکه روز اولش بود و از هیچ چیز هراسی نداشت