eitaa logo
مُنیل🌱
1.2هزار دنبال‌کننده
747 عکس
391 ویدیو
5 فایل
اینجا زندگیمون رو آغشته به عقلانیت و دین میکنیم :) و در کنارش صفحات تاریخ رو ورق میزنیم🪴📚 . . مُنیل؟! به مقصود رساننده ؛ ای آنکه قادری برسانی مارا به آرزوهایمان نِیل به نوکری و مصاحبت امام حی را روزی فرما. گوش ِجان: https://daigo.ir/secret/4717359015
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت زینب سلام‌الله‌علیها همیشه در ذهنم شخصیت برجسته‌ای بودند اما وقتی حرف از سخنوری فوق‌العاده ایشون یا نمازشب هاشون در راه کوفه تا شام میشد ، با خودم فکر میکردم برای دختر اميرالمؤمنين و خواهر حسنین مسئله عجیبی نيست ؛ ظهر بود. از ۵ و نیم صبح تا ۱۱ ظهر راه رفته بودیم ؛ بدون استراحت . اگر مینشستیم زانوهامون خشک میشد و مثل آدم آهنی میشدیم به همین خاطر توقف نمی‌کردیم. هردو علاقه داشتیم مسیر زودتر طی بشه. من برای رسیدن به کربلا ، داییم برای تمام شدن سفر و برگشت به شیراز ؛ روز سوم سفر بود و ۶۵۰ عمود طی شده بود. به امام حسین گفتم نصف راه رفت... من به امید نگاه خاصه شما آوردمش تو این سفر تا نظری کنید. خودتون میدونید به هردری بلد بودم زدم ولی عنادش رو کنار نمیزاره. به هرموکبی که برای نماز میرفتیم با امید نگاه میکردم بلکه ببینم نماز میخونه اما... بگذریم 👩‍🦯
شب قبل در موکب هندی ها که انصافا خیلی مجهز بود استراحت کردیم. بسیار بزرگ در دوطبقه، فوق العاده خنک در حد سیبری😅 ، پزشک و داروخانه و دندانپزشکی و مسجد جدا از محل استراحت و رستوران و همه‌چیز داشت. حتی برای شام سه مدل غذا بود. شاید هم بیشتر. نرفتم سمت اون بخش. این سه‌تا هم دست دیگر خانوم ها دیدم. ساعت ۱۰ شب وارد شدیم . به داییم گفتم چند تا آلارم میزارم ولی اگه بیدار نشدم خودت یکاری بکن😂 خوابش خیلی چسبید✨ دلم میخواست تا ده صبح بخوابم🥲 قصد داشتم شب دوم در موکب آستان قدس رضوی بمونیم اما آقای پناهیان سخنرانی داشتند و بسیااار شلوغ بود. ربع ساعتی ایستادیم و استفاده کردم. به شدت مشتاق بودم نشستن پای منبر استاد کاشانی در اربعین رو تجربه کنم . از پیش از حرکتمون هم مدام کانالشون رو چک میکردم تا زمان سفرمون رو با سخنرانی ایشون تنظیم کنیم اما اطلاع رسانی نشد تا روز سوم که از اون موکب گذشته بودیم و توفیق نشد.🤦🏻‍♀ اون شب به معنای واقعی بیهوش شدم. از ساعت ۴ گوشیم زنگ میخورد. پنج دقیقه ای بود صداشو می‌شنیدم. به‌خودم گفتم معلوم نیست گوشی کیه قطعشم نمیکنههه😑 پتو رو زدم کنار دیدم ساعت ۴ و نیمه و گوشی داخل لباسم داره‌ میلرزه😂 نمیدونم چرا متوجه لرزش نشده بودم تو اون نیم ساعت😐 مثل روز قبل ۵ و نیم صبح راه افتادیم. حوالی ساعت ۱۰ موکب شهر تالش رو دیدیم که نوشته بود درمان سریع و علمی تاول در سه مرحله. نمیدونستم دقیقا میخوان چیکار کنن🥲 رفتم ؛ با نخ بخیه زدن و با گاز باندپیچی کردن و گفتن نباید تا یک هفته آب به هیچ‌وجه بهش برسه که عفونت نکنه.. چشمتون روز بد نبینه😂 همون شب کاملا خیس شد👀