eitaa logo
مُنیل🌱
258 دنبال‌کننده
250 عکس
115 ویدیو
0 فایل
اینجا زندگیمون رو آغشته به عقلانیت و دین میکنیم :) و در کنارش صفحات تاریخ رو ورق میزنیم🪴📚 . . مُنیل؟! به مقصود رساننده ؛ ای آنکه قادری برسانی مارا به آرزوهایمان نِیل به نوکری و مصاحبت امام حی را روزی فرما. گوش ِجان: https://daigo.ir/secret/4717359015
مشاهده در ایتا
دانلود
صحن حضرت زهرا بهترین مکانیه که تو زندگیم پا گذاشتم.. آغوشش رو باز کرده و مادرانه دقیقا احساس اون روزی رو منتقل‌ میکنه که تو بچگی خسته و کوفته از مدرسه اومدی خونه و بخاطر نمره بد و اتفاقات با بغص میدویی بغل مامانت و با گرمای وجودش چشماتو میبندی :))) احساس داغی ِ آش توی یه‌ روز برفی که دستات قرمز شده.. خسته‌ای؟! از راه رسیدی؟‌! بیا مادر، بیا بشین یه نفسی تازه کن؛ یه آبی به سر و صورتت بزن؛ اینجا هم مثل مدینه😭💔
• میدونید ماجرای نامگذاری صحن چیه؟! حاج قاسم پیگیری های ساخت صحن حضرت زهرا رو انجام دادن. با این نیت که اسمش رو بذارن حضرت زهرا💚 عراقی ها گفتن نه! ما میخوایم بزاریم صحن امام باقر🌱 حاجی فرموده بود مادر ما حرم نداره.. این صحن رو به این نیت ساختیم ایرانی ها بیان بشینن روضه بخونن بشه مثل حرم مادرمون.‌ قبول نکردن.👀 حاجی گفته بود باشه.‌ کشور شماست اختیارش با شما...👨‍🦯 یک روز قبل افتتاح صحن دفتر آیت الله سیستانی به حاج قاسم و تولیت حرم حضرت امیر تماس میگیرن که خودتون رو برسونید حاج آقا باهاتون کار دارن.☎️ ابوجعفر از بچه های حشدالشعبی میگه من تو اون جلسه بودم.👤 میگه آقای سیستانی رو کرد به تولیت حرم فرمود شما من رو قبول دارید؟! گفت معلومه شما مرجع شیعه هستید شکی در اعلمیت و صداقت شما‌ نیست.🥸 آقای سیستانی فرمود من دیشب خواب دیدم. حضرت زهرا فرمود پسرم قاسم دوست داره این صحن به‌ نام ما‌ باشه.. . . ببخشید این قسمت خیلی‌ طولانی نوشتم. ادامه دارد...
نشست متن (mp3cut.net) (5).mp3
16.71M
صوت نشست علمی با موضوع: سفیانی و ارتباط آن با حوادث سوریهحجت الاسلام بالادستیان برای مطالعه زمان بندی مباحث کلیک کنید.
+ طریق جمعش میشه طرق ؛ سبیل جمعش میشه سبل ؛ اینها همش به معنی راه ِ . اما صراط جمع نداره ! چرا ؟! چون راه خدا‌ یکی ِ! پ.ن اِهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیم :)))
+ آدمی، از لحظه‌ای که به «آگاهی» می‌رسد، باید با آن کار کند، «تمرین» کند. منی که امروز فهمیدم باید این لقمه را بدهم، اگر ندهم، فردا که باید از سر سفره‌ام بگذرم، نمی‌توانم. بعد نوبت این می‌رسد که خانه‌ام را بدهم، نمی‌توانم. جانم را بدهم، نمی‌توانم. و چون قبول دارم و می‌خواهم آن‌را انجام دهم، ولی نمی‌توانم، رنج می‌برم و زیر فشار وجدان، خرد می‌شوم.
و کسی هم که فهمید، ولی اقدامی نکرد، این چشم‌پوشی، در او فسادی به وجود می‌آورد و او را آماده می‌سازد که رفته رفته، حتی از لقمهٔ دوست هم نگذرد و به او هجوم آورد و از او بگیرد، که داستان آدمی، داستان لحظه است. داستان تصمیم اوست. داستان انتخاب او است.
+ ‏کارمند بانک، یکبار از مشتری پول می‌گیرد و یکبار پول می‌دهد. نه وقتی که می‌گیرد خوشحال است و نه وقتی می‌پردازد ناراحت است. زیرا می‌داند امانتداری بیش نیست. قرآن‌ می‌فرماید: آنگونه باشید که اگر چیزی از دست دادید تأسف نخورید و اگر چیزی به دست آوردید، سرمست نشوید.