eitaa logo
امتداد حکمت‌ و فلسفه
851 دنبال‌کننده
404 عکس
22 ویدیو
128 فایل
#اِمتدادِحِکمت‌وَفَلسَفِه، از ضرورت جریان یافتن اعتقادات تا عمل در مقیاس جامعه، بحث می‌کند. همان دغدغه‌ای که فَقیه‌ِحَکیم‌ِحاکمِ‌انقلاب از اهالی فلسفه مطالبه می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✔ بعد از معرفی کتاب توسط نویسنده آن، ناقدین به بیان نکات خود می پردازند. ابتدا دکتر درباره این کتاب چنین می گوید: 🔺 دکتر محمدعلی مرادی، سخنان خود را با طرح‌ریزی کلی‌ای از نحوه‌ی تفکر آغاز کرد. به نظر مرادی «سوژه‌محوری» که در غرب آغاز شده است، در تمام دنیا بسط یافته است. به طوری که امروزه در ایران بسیاری در سوژه‌محوری و «روح»ِ مورد نظر هگل غرق شده‌اند. 🔺 از نظر مرادی ما باید بتوانیم خارج از تاریخ خطی غرب، جدید را شناسایی و دنبال کنیم. کار آقای مرشدی آغازی برای این شناسایی است که که طی سی چهل سال آینده باید از طریق سه گروه دنبال شود؛ گروه اول حوزویانی هستند که بر سنت‌های فکری خود ایستاده‌اند و در ضمن پرسش‌های دنیای جدید را نیز می‌شناسند. گروه دوم دانشگاهیانی هستند که غرب خوانده‌اند (نه درباره‌ی غرب) و می‌دانند غرب در کجا شکل گرفته است. گروه سوم فعالان و دنبال‌کنندگان بحث‌های محیط زیستی کشور هستند. 🔺 به زعم مرادی طرفین این گفت‌وگو قرار نیست همدیگر را متقاعد کنند، بلکه باید نزدیک کردن افق‌ها را مدنظر قرار دهند. مرادی کتاب «شرایط امکان علوم اجتماعی…» را آغازگر این گفت‌وگو دانست. bordar-ensani.ir @monir_ol_din
• | اعتباریات علامه | • آیا نظریه ظرفیت تاسیس در سنت فلسفه اسلامی را دارد؟ @monir_ol_din
✔ همانطور که گذشت، جناب آقای با ایده نویسنده کتاب همراهی داشت اما به نظر می رسد، مخالفین جدی در مقام نقد این ایده برآمده اند. دکتر می گوید: «مباحث علامه طباطبایی راه به علوم اجتماعی کانتی نمی‌برد» 🔺 قانعی‌راد نقد اصلی به کتاب را مقایسه‌ای دانست که میان کانت و علامه صورت گرفته است. اشکالی که این مقایسه دارد، را در دو بخش توضیح داد. در بخش نخست به اهمیت کاری که کانت انجام داد پرداخت: «کانت و هگل به عنوان فیلسوفان آزادی متوجه شدند دو مقوله‌ی فیزیک و متافیزیک مانع آزادی هستند. آن‌ها این دو را انکار نکردند، بلکه تعیین کننده بودن را از آن‌ها گرفتند». سپس«ایده» و «روح» مطرح شد که نسبتِ انسان با فیزیک و متافیزیک را تعریف می‌کردند. کانت و هگل در کنار طبیعت و مابعدالطبیعه، قلمروی سومی را به نام علوم اجتماعی شکل می‌دهند. 🔺 قانعی‌راد توضیح داد: «هدف کانت آزادسازی انسان از فیزیک و متافیزیک و سپردن به دست اخلاق است. یعنی کانت در پی ایجاد جامعه‌ی مدنی اخلاقی یا جامعه‌ی مدنی حقوقی است. اما کار علامه حفظ امت است، نه جامعه‌ی مدنی اخلاقی و حقوقی». امت، جامعه‌ای است که قانون‌گزار آن خداست و خدا به متافیزیک تعلق دارد؛ در حالی که کانت به دنبال رهایی انسان از متافیزیک است. 🔺 قانعی‌راد سخن خود را با این گزاره پایان برد که «از آراء علامه طباطبایی پوزیتیویسم علمی و متافیزیک شریعت‌گرا استخراج می‌شود، اما علوم اجتماعی به معنای کانتی آن، خیر». http://bordar-ensani.ir @monir_ol_din
💥 فصلنامه در چند شماره به ظرفیت شناسی نظریه در تحول علوم انسانی میپردازد. به برخی از کوششها و تحقیقات علمی که در این زمینه انجام شده است، در کانال اشاره خواهم کرد. ان‌شاءالله. @monir_ol_din
• | گام دوم | • ولی امرمان عزم بر دارد، نگاهش به است، سهم ما اندیشیدن برای چگونگی هاست. این است: چگونه میتوان گام دوم را برداشت؟ @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 🔸حجة الاسلام و المسلمین حمید پارسانیا از شاگردان آیت الله جوادی آملی، سالهایی است که در دانشگاه تهران در گروه علوم اجتماعی مشغول به فعالیت هستند. ایشان برخوردار از ایده های مختلفی در هستند و بخشی از آنها در کتابهایی مانند نیز تبلور پیدا کرده است. 🔸 آنچه که در این مجال، مهم است به آن اشاره شود، اعتقاد ایشان به ظرفیت های نظریه اعتباریات علامه طباطبائی در تحول علوم انسانی و به خصوص در حوزه علوم اجتماعی است. 🔸در ادامه یک و یک که گویای نگاه ایشان به ظرفیت نظریه اعتباریات و نیز دیدگاه ایشان درباره تعاملات فقه و علوم اجتماعی است، تقدیم می گردد. @monir_ol_din
نظریه اعتباریات در تحول علوم انسانی.pdf
466.1K
🔺 عنوان مقاله: "دلالت‌‌‌‌های نظریه اعتباریات برای تحول در علوم انسانی" 🔸 چکیده نظریۀ ادراکات اعتباری، از مهمترین زوایای فلسفۀ اسلامی است که ارائه نظام‌‌‌‌مند آن به ابداع علامه طباطبایی، صورت گرفت. اهمیت این نظریه در نظام فلسفی علامه طباطبایی آنقدر زیاد است که در اکثر قریب به اتفاق آثار ایشان، اشاره‌‌‌‌ای موجز یا مبسوط به آن شده است. این نظریه با تمایزی که میان ادراکات حقیقی و اعتباری قائل می‌‌شود، از یک‌‌سو علوم حقیقی را از گزند خطاهای معرفت‌‌‌‌‌‌‌‌شناسانه حفظ می‌‌‌‌کند و از دیگر سو خلأ تئوریکی که میان ذخائر غنی فلسفۀ اسلامی و علوم اجتماعی کاربردی شکل گرفته را پُر می‌‌‌‌نماید. از این رو، می‌‌تواند تأثیر عمیقی بر حوزه‌‌‌‌های گوناگون علوم انسانی و علوم اجتماعی بگذارد. پیوند اعتباریات با حقایق، از مهمترین اجزای این نظریه است که تمایز جدی آن با رویکردهای اثبات‌‌‌‌گرا و معناگرا را نشان می‌‌‌‌دهد. تبیینی که علامه در آثار گوناگون خود از این نظریه داشته‌‌‌‌اند، زمینه خوبی برای تحلیل و نقادی رویکردهای اثبات‌‌‌‌گرا و معناگرا فراهم می‌‌کند و بَستر تحول در علوم انسانی ـ بر اساس مبانی و مبادی حکمت اسلامی ـ را فراهم می‌آورد. @monir_ol_din
مصاحبه با پارسانیا- فقه و علوم اجتماعی.docx
48.8K
🔸فصلنامه صدرا مصاحبه ای با انجام داده است و در آن به بررسی رابطه فقه با علوم اجتماعی در جهان غرب و در دنیای اسلام پرداخته است. 🔸در این گفتگو استاد پارسانیا هم به نسبت شریعت با علوم اجتماعی در جهان غرب پرداخته اند و هم ایده را توضیح داده اند. 🔸گفتگویی خواندنی و حاوی نکات مهمی است. از دست ندهیم. @monir_ol_din
✔یکی دیگر از کوششهایی که سعی کرده است از ظرفیت نظریه اعتباریات برای علوم انسانی بهره بگیرد، تلاش حجةالاسلام و المسلمین کیاشمشکی است. 🔸پیرامون همین موضوع با مصاحبه ای انجام داده است که گزیده هایی از آن مصاحبه در ادامه خواهد آمد. @monir_ol_din
گزیده ای از مصاحبه فصلنامه صدرا با آقای : 🔺علامه مستقیماً وارد روش شناسی یا فلسفه علوم انسانی اجتماعی نشدند، بلکه اعتباریات یک مبحث فلسفی است که به نظر می آید در پی خودش متدولوژی یا فلسفه علوم اجتماعی علوم انسانی را به ما نشان می دهد. آنچه از فرمایشات علامه فهمیده می شود این است که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، ، ساختاری اعتباری است و ضرورتاً باید مطالعات مربوط به کنشهای انسانی متوجه مقوله اعتبار و اعتباریات باشد. بنابراین مسئله مدل های مختلف وجود ندارد بلکه منحصر در این مدل است. 🔺اصل اعتباریات علامه شباهت زیادی به دارد. مانند اینکه تلقی ما از جهان را موضوع قرار می دهد و اعتباریات را برساخته های ما می داند. شاید بهترین معادل برای فضای فلسفه علمی غرب «constrct» به معنای ساخت باشد. در واقع ما تلقی خود از جهان را شکل می دهیم و می سازیم. یعنی وقتی شما به این باور می رسید که من کارشناس هستم، معنایش این است که شما یک کارشناس در ذهنتان ساخته اید و آن را بر من تطبیق کرده اید؛ اگر چه ممکن است در این تطبیق دچار خطا شده باشید. 🔺علامه در این سیستم اعتباری را به یک سری حقایق و به شجره ای که ریشه اش باید در حقایق باشد گره می زند. آنجا به اصول فلسفه ملاصدرا مانند اصالت وجود، تشکیک در وجود، حرکت جوهری و اینکه نفس بعد مجرد دارد و ..... اشاره می کند و این اصول را به عنوان مفروض می گیرد تا کنش را توضیح بدهد و براساس آن، خیر و شر این موجود را شرح دهد؛ یعنی جایگاه حقیقی اش را در نظام وجود توضیح می دهد و سپس آنها را به عنوان غایات مناسب آن موجود در نظر می گیرد و می گوید غایات مناسب انسان، آنهایی است که انسان را به کمال انسانی اش برسانند. بنابراین سیستم اعتباری که این نتایج را به بار می آورد، سیستم معتبر و مناسب با انسان است و سیستمی که این نتایج را به باور نمی آورد، اینگونه نیست. @monir_ol_din
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥 ✔ قریب به یک ماه پیرامون گفتگو کردیم. همزمان با دوره علمی که در برگزار می شد، صوت جلسات و مطالب اساتید دوره نیز در اختیار دوستان قرار گرفت. به نظر میرسد این مقدار از بحث هستی شناسی اجتماع برای اینکه اذهان درگیر با این مقوله گردد کفایت می کند. امید است که ان شاءالله مطالب آن دوره در قالب یک به تدوین درآید و مکتوب شود تا علاقمندان بتوانند از آن مباحث استفاده بیشتری نمایند و عزیزان منتقد نیز بتوانند به اندیشه ایشان دسترسی داشته باشند و نقدهای خود را منعکس سازند. ✔در نظر دارم به امید حق متعال و با یاری شما عزیزان فرهیخته، پرونده علمی را با موضوع درباره طرح کنم. برخی سوالات و ایرادات وجود دارد که نیاز به پاسخهای شفاف و تبیین های مستدل دارد. امیدوارم در انجام این پرونده علمی، بنده حقیر را از نکات ذیقیمت خود محروم نسازید.🌹 @monir_ol_din
🔸در آذرماه سال 1391 همایش بین المللی قطب الدین شیرازی در شیراز برگزار شد. یکی از سخنرانان اصلی آن همایش حضرت استاد آیت الله میرباقری(زیدعزه) بودند. به مناسبت آن سخنرانی، مصاحبه ای با ایشان در انجام شد. 🔸 ایشان در آن مصاحبه نکات بدیعی درباره جریان فلسفه اسلامی گفتند که متن آن خدمت عزیزان تقدیم می گردد. نکاتی از این مصاحبه وجود دارد که باید برجسته شده و مورد تأمل قرار بگیرد که بعد از بارگذاری متن و مطالعه آن انجام خواهد شد. @monir_ol_din
بررسی مبادی و مبانی حکمت اسلامی.pdf
173.7K
🔸محضر علاقمندان به و کسانی که جویای دیدگاه پیرامون فلسفه اسلامی هستند، عرض می شود متن گفتگو را با دقت مطالعه نمایند. نکات خیلی مهمی در این گفتگو آمده است که تلقی های جدید و مثمری در اختیارمان خواهد گذاشت. 🌹 http://www.isaq.ir/vdcebz8eijh8p.9bj.html @monir_ol_din
⚫️ عظم الله اجورکم ⚫️ ⚫️حضرت مولی الموحدین أمیرالمؤمنین علیّ سلام الله علیه فرمود: مَن أحَبَّ أن يَلقی اللّهَ وَ قَد رُفِعَت دَرَجاتُهُ وَ بُدِّلَت سَيِّئاتُهُ حَسَناتٍ ، فَليَتَوَلِّ مُحَمَّدًاالجَوادَ . اگر کسی دوست داشته باشد خدا را ملاقات کند در حالیکه مقام و مرتبه اش بلند گشته و درجات معنوی او بالا رفته و گناهانش به حسنات تبدیل شده، باید به دامان ولایت حضرت امام جواد سلام الله علیه بیاویزد و تحت ولایت و امامت ایشان قرار بگیرد. ⚫️ر‌.ک. بحارالانوار ج۳۶ ص ۲۹۶ @monir_ol_din
🔸اولین نکته ای که می توان از مصاحبه استادمیرباقری برجسته سازی کرد، تأکید ایشان بر «ایمانی بودن محتوای فلسفه اسلامی» است، لیکن ایشان این نکته را مبتنی بر اندیشه فلسفی خود توضیح می دهد؛ 🔺 در تولید فلسفه و حکمت اسلامی، «ایمان» مقدّم بر «دانش» بوده است، به تعبیر دیگر مؤمنانه می‌اندیشیدند، منتهی این را باید بحث کنیم که این مؤمنانه اندیشیدن‌شان چقدر تمام بوده و چقدر ناتمام؟ که این سخن دیگری است اما فی الجمله مؤمنانه می‌اندیشدند. اینکه در این مؤمنانه اندیشیدن، چقدر تسلیم وحی می‌شدند؟ سخن بعدی است، ولی بالأخره فضای ایمانی دنیای اسلام و فضای معارف وحیانی بر تفکر اینها سایه افکنده بود. بنابراین یک فلسفه‌ی ایمانی تولید شده، بعد آمده‌اند هدف این فلسفه‌ی ایمانی را توضیح می‌دهند. 🔺 درست است که اول نمی‌گویند فلسفه ایمانی است یا نه؟ و به یک معنا در تعریفِ هدف فلسفه، ابتدائاً یک نگاه غیر دینی دارند، ولی خوب که نگاه می‌کنید می‌بینید نه، این نگاه غیر دینی کم‌کم به ایمان گره می‌خورد، اول که می‌خواهند نگاه فلسفی داشته باشند به نظر می‌رسد کاری با خدا و پرستش و توحید ندارند، می‌گویند ما می‌خواهیم «استکمال نفس» پیدا کنیم و یک هدف مشترک می‌گذارند که این هدف، مقید به پرستش نیست، بعد می‌گویند برای استکمال نفس باید «معرفت» پیدا کنیم، معرفت را هم کم‌کم می‌رسانند به معرفتی که در «الهیاتِ بالمعنی الاعم» پیدا می‌شود، و «الهیاتِ بالمعنی الاخص» را هم «معرفت اعلی» و «معرفت به علت العلل» قرار می‌دهند. @monir_ol_din
1⃣ در هم گفتند ما دنبال بررسی هستی‌های مربوط به اختیار خودمان هستیم که این تحلیل کمال قوه‌ی نظری است. یعنی کأنّه توجه دارند که تحلیل نظری در حکمت عملی، کار قوه‌ی نظر است و این کمال قوه‌ی نظری است، ولی مسیرش، خیر و شر است و بهترین نوع فعل را به ما نشان می‌دهند که به کار بستن عملی آن، به کمال قوه عملی‌مان هم منتهی می‌شود و غایتش می‌تواند استکمال عملی هم باشد، ولی خودش ابتدائاً با نگاه اولی موضوع عقل نظر است و موجب استکمال و کمال عقل نظر است. کم‌کم کمال عقل عملی و عمل خیر را هم به سعادت اخروی گره زدند، یعنی گفتند خیر در سعادت اخروی است. یعنی معاد را وارد سعادت بشری کردند. 2⃣ در بحث از موجودی است که مربوط به اختیار ماست، بحث می‌کنیم از اینکه بهترین نوع تحقق آن موجود چیست؟ اعم از اینکه آن چیزی که مربوط به حوزه اختیار ماست در حوزه فرد -که علم اخلاق متعهد به آن است- ، در حوزه خانواده -که علم تدبیر منزل متعهد به آن است- و یا در حوزه سیاست اجتماعی و ناظر به جامعه باشد -که علم تدبیر کشور و کشورداری متعهد به اوست- این طبقه‌بندی اجمالی است، این‌ها طبقه‌بندی تفصیلی هم پیدا می‌کنند. بنابراین علم «سیاست»، «تدبیر منزل» و «اخلاق» ناظر به فعل منسوب به اراده‌ی انسانی هستند و بحث از وجه خیر و شر آن می‌کنند و می‌گویند بهترین نوع صدور این فعل از «جامعه»، «خانواده» یا «فرد» چیست؟ خیر بودن آن به چیست؟ خیر بودن آن به توسعه رفاه مادی است یا به سعادت اخروی؟ که فلاسفه را به برمی‌گردانند. این همان جایی است که ایمان در حکمت عملی دخالت می‌کند و می‌گویند خیر آن است که به سعادت اخروی منتهی ‌شود. اگر شما غیردینی نگاه می‌کردید می‌گفتید خیر آن است که منتهی به توسعه رفاه می‌شود و رابطه‌اش را با سعادت می‌بُریدید. پس هم در حوزه‌ی معرفت نظری، غایتِ حکمت نظری را دستیابی به معرفت الله قرار دادند و هم در حکمت عملی، سعادت اخروی را غایت قرار دادند، و این به این معناست که ایمانشان در غایت سنجی برای علم و تعریف غایت دخالت کرده است. 3⃣در مقابل شما ملاحظه کنید که علت العللی بحث کرده است، ولی این آقایان بحث را در «واجب تعالی» و «الله تبارک تعالی» بردند و با آن ادبیات بحث کردند. من ندیدم ارسطو در اخلاق، سعادت اخروی را بیاورد، اما اینها خیر و شر را در ارتباط با آخرت و کمال نظری را در ارتباط با معرفت الله تعریف می‌کنند. @monir_ol_din
امتداد حکمت‌ و فلسفه
#پرونده_علمی_4 #دیدگاه‌‌آیت‌الله‌میرباقری‌درباره‌فلسفه‌اسلامی_1 🔸اولین نکته ای که می توان از مصاحب
🔸بحث ایمانی بودن محتوای فلسفه اسلامی، مقید به نکته ای است که در ادامه مباحث به آن پرداخته خواهد شد. اشاره به این نکته بدین خاطر بود که اذهان مخاطبین از تلقی رایجی که عموماً نادرست است فاصله بگیرند تا مقدمه ای باشد برای بیان نکته دومی که دقیقتر و عمیقتر است و به گونه ای محسوب می شود.
•|ایمانی بودن محتوای فلسفه اسلامی|• استادمیرباقری: در فلسفه و حکمت اسلامی، مقدم بر بوده است، به تعبیر دیگر حکمای اسلامی می‌اندیشیدند. @monir_ol_din
🔸 حضرت استاد توصیفاتی درباره ایمانی بودن محتوای فلسفه اسلامی دارند که تاکنون احدی از فلاسفه مسلمان به آن اشاره نکرده است. در این مطلب، به نکته ایشان درباره توجه فرمایید؛ 🔺 محتوایشان ایمانی است، یعنی درست است که نمی‌خواهد فهمش را منطقاً به حجّیت برساند ولی می‌خواهد در فهمِ محتوا، ایمانی عمل کند؛ اثبات کند که خدا وجود دارد، ایمانش به او می‌گوید که اثبات توحید و معاد کن، لذا تلاش می‌کند که اثبات معاد کند. 🔺هیچ نمی‌گوید که من فلسفه‌ام آزاد است اگر به خدا رسیدم که رسیدم اگر نرسیدم که نرسیدم! یک الهیات بالمعنی الاعم می‌نویسد که آخرش بگوید خدا هست، توحید هست، اسماء و صفات درست می‌کند. 🔺حتّی من در باب این را هم اضافه آوردم که ملاصدرا در الهیات بالمعنی الاعم مسائل را به گونه‌ای نمی‌چیند که به توحید برسد، بلکه از اول، توحید را در حدّ اولیه می‌آورد، یعنی در مفهوم مرکزی فلسفه‌اش؛ وقتی می‌گوید اصالت وجود یعنی اصالة الله، در مقابل اصالت ماهیت که به نظر ملاصدرا یعنی اصالت کثرت. می‌گوید شما اگر قائل به اصالت ماهیت شدید نمی‌توانید جعل آن را به خدا نسبت دهید چراکه ذوات مستقله می‌شوند و ناخودآگاه مشرک می‌شوید، حداکثر خدا می‌شود ساعت ساز؛ این ذوات را درست کرده و بعد خودشان در عالم کار می‌کنند. @monir_ol_din
• | اصالت توحید صدرا | • استاد سیدمحمدمهدی میرباقری: در الهیات بالمعنی الاعم مسائل را به گونه ای نمی چیند که به توحید برسد بلکه از اول توحید را در حد اولیه می آورد. وقتی میگوید یعنی . @monir_ol_din
🔸 تا بدینجا روشن شد که، ایشان در آن گفتگو چه دیدگاهی درباره محتوای فلسفه اسلامی دارند. حال موضع ایشان در نقصان و کاستی فلسفه اسلامی را مرور میکنیم؛ 1⃣ سئوال جدی و محوری بنده این است که آیا این (اسلامی بودن) را در می‌آورید یا نه؟ روش‌تان سکولار است یا نه؟ می‌خواهم بگویم ایمان بر محتوا حاکم است ولی در نیامده! یعنی مدل آن غیردینی است. مدلش است، مستقل از ایمان عمل می‌کند و می‌گوید دنبال کشف باش؛ کشف خیر و شر، کشف هست و نیست، هر دو هم کار عقل نظری است. ولی در محتوا متعبّدانه و مؤمنانه عمل کردند و آن وقت طبیعتاً وقتی مؤمنانه عمل کنند یک جایی هم به وحی داده، تصریح کرده و می‌گویند آنجا ناظر استصوابی است. 2⃣ پس فلسفه‌ی ما چه حکمت عملی و چه حکمت نظری به لحاظ روش، است، به لحاظ محتوا ایمان در آن وجود دارد، یک جاهایی ناچار آمدند نظارت استصوابی و حتی بالاتر از آن، تعیین دامنه را هم به او واگذار کردند ولی با روش درگیر نبوده، نمی‌خواستند را منطقاً و روشاً در آن جاری کنند. یعنی حکمت نظری و عملی، منطقاً غیردینی اند، محتوائاً مؤمنانه هستند. @monir_ol_din