✒️📚
*نیرومندی و سروری شیعیان در زمان ظهور*
__________________
🔹امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«ترس از دشمنان ما در دلهای شیعیانمان افکنده شده است. اما هنگامی که حکومت ما برپا شود و مهدی ما (عجل الله تعالی فرجه) ظاهر شود، هرکدام از شیعیان از شیر دلیرتر و از سر نیزه بُرنده تر می شوند، بر روی دشمن ما قدم می گذارند و دشمن را با دستان خود به هلاکت می رسانند.
__________________
📚📕📗بحارالانوار؛ ج۵۲، ص۳۷۲، ح۱۶۴
🔹امام صادق (علیه السلام) به ابابصبر فرمودند:
«ای ابا بصير! خوشا به حال شيعيان قائم که در زمان غيبت انتظار او را مي کشند، و در زمان ظهور فرمان او را می برند.
آنهايند اولياء خداوندند که باکی بر آنها نيست و هرگز دچار اندوه نخواهند شد».
__________________
📚📕📗منبع اثباة الهدة؛ ج3
@monjiie
آیت الله بهاءالدينی :
بخواهی به نفس تحميل کنی، نفس احساس کوری می کند! مثلاً يک چایی درست کن، بلند شو و آن ساعت را نخواب. .
.
. . . اگر ديدی بخواهی بر دوش نفس بار بگذاری از کُلش صرف نظر می کند او را بازی بده، تحت عنوانی که بتوانی از سحر بهره بيشتر ببری. اگر کسی در آن ساعت خوابش می گيرد يک نوع بيماری روحی است. و دوای آن استغفار زياد است. .
.
همین سؤال از حضرت موسی بن جعفر (عليهالسلام) پرسيده شد [ که چه کنیم تا توفیق نماز شب پیدا کنیم؟] حضرت فرمودند: .
.
. . «اين از اسرار ما اهلبيت است، قضای نماز شب را به جا آورید». .
. . . اگر بیداری و نماز شب نشد، قضای نماز شب، فریاد شيطان را بلند می کند. .
.
.
يک نفر مثلا قبل از ظهر، قضای نماز شب فوت شده را به جا بياورد، شيطان دادش در می آيد ديگر دست بر می دارد. بعد هم ذکر استغفار اهميت دارد.
--------------------------
@monjiie
🌷چرابایدنمازبخوانیم؟
🌷۱.انتم الفقراء الی الله...۱۵فاطر
شمانیاز به ارتباط باخدا دارید
🌷۲.استعینوا بالصبر والصلوة.۴۵ و۱۵۳بقره
به وسیله صبر ونماز،ازخداکمک بگیرید
🌷۳.استعذبالله.ازشر شیاطین به خداپناه ببر
.۲۰۰اعراف،۹۸نحل،۵۶غافر،۳۶فصلت
🌷۴.ان الصلوه تنهی عن الفحشاءوالمنکر
نمازانسان راازگناه بازمیدارد
🌷۵.ان الحسنات یذهبن السیئات.۱۱۴هود
نماز گناهان راازبین میبرد
🌷۶.واعبدربک حتی یاتیک الیقین
عبادت کن تاایمانت به یقین برسد
🌷۷.الابذکرالله تطمئن القلوب.۲۸رعد
نمازباعث آرامش میشود
🌷۸.نمازباعث محبوبیت وافزایش رزق است.۳۷ابراهیم
🍃 #برگی_از_یک_کتاب
📘 نام کتاب : خورشید مغرب
✍ نویسنده : محمدرضا حکیمی
📖 متن :
خلقی که در انتظار ظهور #مصلح به سر می برد ، باید خود #صالح باشد . و آیا اقتدای به مهدی ، جز داشتن صلاح و عمل صالح است ؟ و آیا خلقی که اقتدای به مهدی ( ع ) کند ، جز #خلق_صالح تواند بود ؟ پس خلقی که در انتظار ظهور « مصلح » به سر می برد ، باید خود صالح باشد .
📚 #معرفی_کتاب
✨﷽✨
✍کارهایی که عمر را زیاد می کند:
1⃣«شاد کردن والدین»:
امام صادق(علیه السلام) میفرماید:
اگر دوست داری که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد و مسرور کن.
2⃣«شستن دست پیش و پس از غذا خوردن»
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: دستهایتان را قبل و بعد از غذا خوردن بشوئید، که فقر را میبرد و بر عمر میافزاید.
3⃣ «صدقه دادن»
صدقه شامل دادن واجبات و مستحبات مالی از سوی شخص است و اختصاص به زکات و خمس ندارد. هر کسی به هر میزان که صدقه به ویژه به سائل و محروم دهد، از برکات آن بهرهمند خواهد شد که از جمله آنها افزایش عمر است. امام باقر (علیه السّلام) فرمود: کار خیر و صدقه، فقر را میبرد، بر عمر میافزاید و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور میکند.
📚منابع:
۱- بحارالانوار، ج۷۴ ، ص۸۱
۲- محاسن، ج۲، ص۲۰۲
۳- ثواب الاعمال، ص۱۴۱
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@monjiie
🌿 #روزی_حلال
💠
💠
اے معنے مرد انقلابے آقــا
تـو نایبـ نورِ در غیابے آقــا
اے خاڪ عبایتـ بھ سر نامردانـ
الحـق پسـر ابوترابے آقــا
#من_فدای_سیدعلی
✳️منتظران ظهور
🔴امام زمان این مدلی سرباز میخواد در برابر دشمن(مخصوصا آمریکا!)
خیلی قشنگه بخونید:
✅براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد.
🌺حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد:
🔥 از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين،معاويه بن ابى سفيان براى على!
اى على !در جنگ جمل هر چه خواستى با عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!
🌹حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت:
از طرف عبدالله، تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم...
🔶 سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد: كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟
كسى جواب نداد.
✅دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم.
🌸حضرت ضمن اينكه او را از متن نامه آگاه كرد، فرمود : طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش...
🌹طرماح گفت : سمعاً و طاعة... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
❎معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند.
🔥 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد.
🌿طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت!
🍃سپس خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد!
🌑 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن!
اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند،من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد!
⚡عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند.
🔥معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
🍀 طرماح گفت: از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان!
⛔معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم!
🍀 طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
🔥معاويه گفت:نامه را به عمرو عاص بده...
🍀طرماح گفت: اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم.
🔥معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
🍀طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش!
بالاخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند.
⚡بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد:
على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش!
🍀 طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
🌹على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت.
🌼سپس خواست برود كه
معاويه گفت:طرماح! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "
🌹 اما طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت.
🔥معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد،از من طرفدارى كند!
🔥 عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم!!
💥سرباز امام زمان یعنی این!
📕الأختصاص ص ١٣٨
➖➖➖➖➖➖➖
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#کانال #منجی ↙
@monjiie
#خاطرات_زیبای_شهید_تورجی_زاده
eitaa.com/monjiie
🌸کارم شده بود گریه.صبح تا شب،شب تا صبح گریه می کردم.با دست خودم پسرم را بدبخت کرده بودم!دیگر نمی دانستم چه کنم.آبروی ما در خطر بود.حاضر بودیم هر چه که می شد بدهیم اما تنها پسر ما نجات یابد!
🌸واقعا نمی دانستم چه کنم.به تنها پسر من هم تهمت زدند!پسری که اهل نماز شب است.بسیار مومن است و ...
🌸همه به من گفتند این دختر به درد شما نمی خورد اما گوش نکردم!حالا همه خانواده در عذاب بودند.حتی راضی نمی شد مهریه اش را بگیرد و برود.همه درها به روی ما بسته شده بود.دیگر هیچ چاره ای نداشتیم.
🌸شب جمعه بود.به گلستان شهدا رفتم.خدا را به حق شهدا قسم دادم.صبح فردا تصمیم گرفتم بروم امام رضا علیه السلام.گفتم: آنقدر می مانم تا مشکل ما حل شود.
🌸دیدن چهره غم زده ی پسرم مرا آزار می داد.عصر جمعه بود.در حالی که اشک می ریختم خوابم بُرد.
🌸در مسجد جمکران بودم.به سمت محراب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت کردم.
🌸جوانی خوش سیما به سمت من آمد. شبیه رزمندگان دوران جنگ بود.
🌸پیراهن سفیدش روی شلوار بود. موهای بلند و زیبایی داشت.
🌸وقتی به من رسید گفت: بروید سر مزار تورجی!!
با تعجب گفتم : تورجی؟!
🌸مزار یک شهید را نشانم داد! حالت قبور شهدای اصفهان را داشت. زنی بسیار مجلل و با وقار هم در کنار قبر بود.
🌸خوب به عکس بالای قبر نگاه کردم.جوان بسیار زیبایی بود.یکدفعه از خواب پریدم!به اطراف نگاه کردم . پسرم آن طرف اتاق نشسته بود.
🌸صدایش کردم و گفتم : جواد،شهیدی به نام تورجی می شناسی؟!
🌸با تعجب گفت:چطور؟! گفتم: به احتمال زیاد در همین اصفهان دفن است.
🌸پسرم بلند شد و به طرف من آمد.با چشمانی گرد شده از تعجب گفت: مادر خواب دیدی؟! با علامت سر حرفش را تایید کردم.
🌸گفت:چند روز قبل توی مسجد حاج آقا از محبت حضرت زهرا سلام الله علیها می گفت. بعد در مورد شهیدی به نام تورجی که عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها بوده صحبت کرد.
🌸 با هم را افتادیم. وارد گلستان شهدا شدیم.پسرم گفت: خب حالا کجا بریم.
🌸گفتم: من که سواد ندارم. برو از این مغازه بپرس شهید تورجی می شناسی؟!
🌸جوان فروشنده بیرون آمد. آدرس را می شناخت. ما را تا مزار شهید همراهی کرد. تا چشمم به چهره اش افتاد اشک در چشمانم حلقه زد.این همان شهیدی بود که ساعتی قبل در خواب دیده بودم. نشستم و زار زار گریه کردم.
🌸گفتم: خدایا من خودم نیامدم.تو راه را به ما نشان دادی.خودت مشکل ما را حل کن.
🌸خیلی اشک ریختم تا موقع نماز آنجا بودیم.
🌸همان شب دوباره در عالم خواب او را دیدم.خودش بود. خود شهید تورجی. آمده بود خانه ما. در گوشه اتاق نشسته بود. لبخند زیبایی بر لب داشت.
🌸گفتم: جوان من تو را نمی شناسم. اما به راه شما اعتقاد دارم. ما را به شما حواله دادند. خودت کمک کن.
🌸نگاهی به پسرم کرد. گفت: انشاالله مشکل حل است.
🌸روز بعد پدر بزرگ آن دختر آمد خانه ما. از روستا آمده بود. با شوهرم صحبت کرد و گفت: اینها به درد هم نمی خورند!
🌸من با پدر و مادر دختر صحبت کردم. ما مهریه هم نمی خواهیم! بیایید مشکل را سریع تر حل کنیم! ما هم با تعجب به حرف های او گوش می کردیم.
🌸سال بعد برای پسرم به خواستگاری رفتیم. از خود شهید تورجی خواسته بودم. گفتم من سواد ندارم.
🌸پسرم هم انسان مومن و سر به زیر است.دنبال این مسائل نیست. اگر واقعا دختر خوبی است خودت کمک کن!
🌸سه سال از آن ماجرا گذشته.پسرم اکنون متاهل است. زندگی بسیار خوبی هم دارد. بار ها با همسرش به سر مزار شهید تورجی رفته اند. خدا را هم به خاطر این نعمت شکر گذارند.
📚 #کتاب_یازهرا
@monjiie
📚 📚
((بسم الله الرحمن الرحیم))
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
روایـــــ📚ــــات مهــــــدوے
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
📜امام علـــے (ع) میفرمایند:
در آن هنگام (آخرالزمان) دݪ مؤمن در درونش گداختہ ۅ آب مےشود، مانند نمڪ که در آب حݪ مےگردد،
به خاطر منکراتـے که مےبینـد ۅ نمےتوانــد تغییــر دادہ ۅ اصݪاح ڪنــد.
📚📕📘 تفصیل وسائل الشيعة الی تحصیل مسائل الشيعة، ج۱۵، ص۳۴۸
══════════
══════════
ظهـــور نـزديــڪ اســت
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
══════════
══════════
📜📜📜📜📜📜📜
#علائم_ظهور
📌احوال مردم به هنگام #وقوع صیحه آسمانی
🔰از #حالت و #واکنش مردم در قبال صیحه را از زبان به حق ناطق امام صادق (ع) بشنوید :
✨هنگامی كه #بانگ اسمانی را بشنوند مانند كسی كه بر سرش #مرغ نشسته باشد خشكشان می زند .
✨تمامی دشمنان خدا در برابر صیحه اسمانی #خاضع و #منقاد میشوند . اگر در خبری هم دچار شك و تردید باشند در مورد صیحه ی اسمانی هیچ تردیدی نخواهند داشت ، كه با نام پدر و نام اجداد طاهرین او (عج) ندا خواهند شنید.1
📚1-كتاب الغیبه: نعمانی ،ص ص 136و150
📚روزگار رهایی : ، ج2 :ص877
✅ @monjiie
حاج احمد آرام دستش را بالا آورد
و بہانتهاے افق
اشاره ڪرد و گُـفت:
بسیجے آنجا انتهاے افق است..
من و تو باید پرچم خود را در آنجا
در انتهاے افق برافرازیم..
هر وقت پرچم را آنجا زدے زمین
آن وقت بگیر و راحت بخواب
ولے تا آن وقت نہ..!
#حاج_احـمد_متوسلیان
→ @monjiie
#ڪـلامشهــید
شهــید علمـــدار:
توی ذهـنت باشد ڪه یڪی دارد
مرا #میبیـــــند دست از پا خطا
نڪنم مهدی فاطمه(س) خجالت
بڪشد😞 فـــــردای قیامت جــلوی
حضرت زهرا سلام الله علیها چه
جــــوابی می خواهـــیم بدهــیم.💔
#منجی
@monjiie