eitaa logo
『 یابَلْسِمَ لِلجُروحٔ』
104 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
788 ویدیو
19 فایل
بسم‌رَبّ‌الـمـ‌هدی💛!' چنل‌به‌نام‌صاحب‌الـزمان‌ست( :" صحبت‌هایِ‌شما:: https://eitaa.com/hayatkhalvt تبادلات:: @binam_h درموردداداش‌رضا‌شنیدین!؟ یه‌سر‌بزنین:: dadashreza.comhttps://eitaa.com/monnji
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیه‌ام بھ شما این است کھ هرکدام، یک شهید را براۍ خودتان انتخاب کنید؛ حتما هم نباید معروف باشد، در گمنام‌ها انسان‌هاۍ فوق‌العاده‌ای وجود دارد، آنها را هم در نظر بگیرید . __ذوالفقارِ‌ ایران، حاج‌ قاسم‌ سلیمانۍ ! @monnji
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فکر کن امام زمان این رو ازتون بپرسه:) چی جوابش رو میدین ؟ ✌️🏿🖇 @monnji
هرکس یک دلبر جانانه دارد من تُ را.‌‌...💚😍 @monnji
یه دختر بی حجاب از جلوشون رد میشه: اینو دیدید؟ دختر فلانیه یه دختر خرابیهه . .
یه دختر چادری از جلوشون رد میشه: اینو نگا،چین اینا منگل جلوشو میبینه؟!
دهن مردم رو هیشجوره نمیشه بست . . ورژن خفن خودت باش خدارو همیشه از خودت راضی نگه دار نه مردم رو✌️🏿
بسم الله‍ .... داستان واقعی دانشجویِ ایرانی مقیم اروپا صدای اذان از رادیو بلند شد، جوانی که صندلی کنار من نشسته بود بلند شد و رفت به راننده گفت : نگه دار نمازمان را بخوانیم، راننده با بی تفاوتی جواب داد : الان که نمی شود، هروقت رسیدیم می‌خوانی، جوان با لحن جدی گفت :بهت می‌گویم نگه دار...، سر و صدا بلند شد، دستِ آخر نگه داشت، جوان نمازش را در جاده خواند و آمد کنارم نشست... پرسیدم از او چه دلیلی دارد آنقدر مهم است برایت نماز اول وقت؟ جوان جواب داد : «آخر من به امام زمان ارواحنافداه تعهد داده ام نمازم را اول وقت بخوانم»، تعجب کردم! پرسیدم چطور!؟ جوان گفت :من در یکی از شهرهای اروپا درس می‌خواندم،فاصله شهر محل سکونتم تا دانشگاه زیاد بود،بالاخره نوبت آخرین امتحان ترم آخر رسید، برای امتحان با اتوبوس راهی دانشگاه شدم، در میانه راه اتوبوسِ پر از مسافر ناگهان خراب شد، از آنجایی که خیلی امتحان مهمی بود نگرانی زیادی داشتم از اینکه به امتحان نرسم و زحماتم برباد برود، شنیده بودم وقتی به لحظه های بحرانی می‌رسید که کاری از شما ساخته نیست به امام زمان عج متوسل بشوید... در دلم گفتم یا امام زمان اگر کمکم کنید قول می دهم به شما نمازم را تا آخر عمرم اول وقت بخوانم، در این هنگام جوان بسیار زیبایی را دیدم که از دور نزدیک اتوبوس شد،با زبان و لهجه خودشان به راننده گفت چه شده، راننده جواب داد :خود به خود خاموش شد، جوان زیبارو مدت کمی مشغول به تعمیر موتور شد،بعد کاپوت را بست و به راننده گفت استارت بزن، اتوبوس روشن شد، همه مسافران خوشحال شدند... ناگهـــــــــــان دیدم جوان آمد داخل اتوبوس، مرا به اسم صدا زد و گفت : « تعهدی که به ما دادی یادت نرود ! ، نمازِ اول وقت» ،بعد از آن رفت و من متوجه شدم او امام زمان بود... گریه ام بند نمی آمد... جوان دانشجو یک عهدِ دلی با مولایش بست و پایبند ماند به آن ، اما مولا جان ببخش اگر عهدها بسته ایم با شما و شکسته ایم همه را، قبول داریم خوب نبودیم، اما هرجا هم که برویم برمی گردیم به سمت شما،مانند کبوتران جلدِ گنبد امام رضا، ببخش بی معرفتی هایمان را آقاجان، هر چه باشیم و به هر جا برویم دوست داریمت تورا «عشق جان...» من رشته ی محبتِ تو پاره می کنم شاید گِره خورد، به تو نزدیک تر شَوَم... 📚برداشتی آزاد از کتاب نماز و امام زمان عج صفحه ی هشتاد و پنج 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرج بشارت های ظهور🤍