🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۳۴
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
روزهای سخت ۲
🍂 در حال محاسبات مادی بودم که ناگهان متوجه عنایات ویژه شدم که از شروع سفر شاهد بودم!
🍂 از لحظه حرکت ما از تهران، تمام کارها خودبه خود هماهنگ می شد. با اینکه مسیر مرز مهران یک طرفه شده بود، اما با همان خودروی شخصی تا مهران رفتیم. از مهران تا نقطه صفر مرزی با خودروی مرزبانی رفتیم و دقیقا پشت دیوار مرز مهران یک خودرو منتظر ما بود تا به گاراژ عراقی برویم. در صورتی که در سفر اول تمام این مسیر را پیاده رفته بودم. فهمیدم که در این سفر خانوادگی محاسبه نباید داشته باشم.
🍂 یکدفعه یک ماشین عراقی از مقابل ما رد شد، اما برگشت و راننده و برادرش که در کنار او بودند پیاده شدند! نگاهی به ما کردند و گفتند: بیا بالا. گفتم: کرایه چقدر؟ گفت: مجانی. سوار شدیم و حرکت کرد. تا خود نجف این دو نفر گریه می کردند. بعد هم بدون گرفتن کرایه، ما را به حرم رساندند. در راه وقتی مأموران امنیتی جلوی ماشین ها را می گرفتند، از راه دیگری رفت تا حسابی ما را به حرم نزدیک کند.
🍂 کمی عربی بلد بودم. با آنها صحبت کردم که شما ابتدا رد شدید و می خواستید بروید کربلا برای بازگرداندن زائرین، چی شد یکدفعه ایستادید و... راننده گفت: اسم من امین است و اسم برادرم ایمن. برادرم مدتی قبل خواب دیده بود که آقا اباعبدالله (علیهالسلام) به او فرمودند: چرا به زائران ما توجه نمی کنی؟
برادرم همان موقع از خواب پرید. می گفت: من در کنار آقا، دیدم که یک آقا و خانم بودند و دو تا بچه داشتند. ظاهراً آن خانم مریض بود. برای همین وقتی از جلوی شما عبور کردیم، یکباره برادرم گفت: نگه دار، اینها همان خانواده اند!
🍂 اما در نجف باز هم نگران اسکان و غذا بودم. هنوز هم توكل من قوی نبود. در حرم بودم که برادر همسرم را دیدم. خیلی از دیدن ما خوشحال شد. او در ستاد فعالیت می کرد و محل اسکان خوب و غذا برای ما آماده نمود. بعد هم به کربلا رفتیم و در خلوتی حرم، زیارتی دلچسب داشتیم و برگشتیم.
🍂 خلاصه این کربلا رفتن ما هم ماجرای جالبی شد. دست عنایت الهی را به خوبی حس کردیم.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مستند صوتی شنود - 13.mp3
17.44M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۳
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتهای کتاب #شنود توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمتهای آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است.
مروری بر نکات جلسه سیزدهم:
🔻 وضعیت جنگ اسرائیل درغزه
🔻 گردابی از نور که من را به دشت بسیار نورانی برد
🔻 ابر سیاهی که نصف آسمان را گرفت
🔻 فرشته هایی که مسلح بودند
🔻 با یک اشاره اش، اسرائیل نابود می شد
🔻 نقش نیت و اراده شیعیان در پیشبرد اهداف
🔻 افرادی که از جنگ، رضایت خدا را در نظر نداشتند
🔻 سران جنگی که با اسرائیل بسته بودند
🔻 با یک چرخش زمین، یمن را می دیدم
🔻 جنگ عراق، جنگ قدرت بود
🔻 افرادی که خود را به آمریکا نزدیک می کردند
🔻 به ایران هم سر زدم
🔻 افرادی که با دستور آنها، کارها پیش می رود
🔻 آرامشی که بعد از دیدن تمثال امام، به من دست داد
🔻 همه عالم هستی در اختیار ماست و ما غافلیم
🔻 مقام حضرت آقا
#مستند_صوتی_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۳۵
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
روزهای بی تو بودن
🥀 در همان روزهایی که کار آموزش و مسائل امنیتی خیلی زیاد شده بود، یک روز به مادر همسرم زنگ زدم و گفتم: اینجا کارهایم خیلی زیاد است، اگر امکان دارد امشب را پیش همسرم و بچهها بمانيد، من فردا عصر می آیم.
🥀 کمی به کارها رسیدم و نیمههای شب در اداره خوابیدم. در عالم خواب دیدم که مادر بزرگ مرحومم که مرا خیلی دوست داشت، بالا سر دیگ ایستاده و مشغول پخت غذاست.
رفتم و گفتم: به به، چطورید؟ به ما هم از این غذا می دهید؟
گفت: نه، برای شما نیست. همسرت داره میاد، برای او دارم آش درست می کنم. از خواب پریدم. ترسیدم. خدایا این چه خوابی بود؟ توی دفتر کار نماز صبح را خواندم. بلافاصله بعد از نماز، گوشی من زنگ خورد. از این تماسهای بد وقت همیشه ترس داشتم. مادر همسرم بود. رنگ از چهره ام پرید. سلام کردم، اما او پشت گوشی ناله میزد و گریه می کرد... عصر روز بعد نشسته بودم کنار قبر همسرم.
🥀 به اتفاقات این دو سال فکر میکردم. از سال ۱۳۹۳ که من به بیمارستان رفتم تا سال ۱۳۹۵ که همسرم از دستم رفت. خداوند پس از ماجرای بیمارستانم، امتحانات سختی از من گرفت. اما هیچ گاه ناشکری نکردم. گفتم خدایا توفیق بده که بعد از این هم بنده ات باشم و ناشکری نکنم.
🥀 قبل از چهلم همسرم بود که از طريق رصد نیروهای نفوذی، گزارشی برای ما ارسال شد که یک تیم خرابکار از مرزهای غربی وارد کشور شده اند. من با یک تیم ویژه به دنبال آنها رفتیم. از طرفی نگران بودم که به مراسم چهلم همسرم نرسم و از طرفی می دانستم که اگر این تیم وارد کشور شود، خسارت جبران ناپذیری رقم خواهد زد. در آخرین تعقیب و گریز، توانستیم تمام اعضای این تیم را دستگیر کنیم.
🥀 بلافاصله راهی قم شدم. یک ساعت قبل از شروع مراسم رسیدم، اما با برخوردهای سرد خانواده همسرم مواجه شدم. یکی از مسئولین امنیتی همراه من آمد و برای خانواده همسرم توضیح داد که من در این مدت چه کردم. اما آنها ناراحت بودند و می گفتند چرا دیر آمدی! بچه های من که چند سالی محبت مادر را ندیده بودند، حسابی افسرده و پرخاشگر شده بودند. آن زمان زهرا هشت ساله و محمدعلی شش ساله بود. خانواده همسرم به من گفتند که فرزندانت، به دلیل از دست دادن مادر، باید در کنار خودت باشند، آنها را بردار و ببَر!
🥀 با آنها صحبت کردم که پول پیش منزل را بگیرم تا بتوانم در تهران جایی را رهن کنم. اما گفتند پول پیش را گرفتیم و خرج کفن و دفن و مراسم ها کردیم. پول پیش منزل من در قم از بین رفت. می خواستم بچهها را بیاورم تهران و خانه ای اجاره کنم، اما چیزی نمانده بود. نفس عمیقی کشیدم.
🥀 رفتم سر مزار همسرم و حسابی گریه کردم. من و او، عاشق و معشوق بودیم. حسابی همدیگر را دوست داشتیم. حالا باید میماندم و در فراق او، با حجم کار بسیار بالا، دو فرزندم را هم بزرگ می کردم. از طرفی هیچ جایی در تهران نداشتم. نه خانهای، نه پولی که جایی را اجاره کنم، نه وسایل زندگی و...
🥀 دست بچه ها را گرفتم و به سوی تهران آمدیم. دخترم را به خانه برادرم بردم و پسرم را به منزل مادرم. گفتم: چند وقتی از این دو تا مراقبت کنید. من هم در اداره مشغول بودم وشبها نیز همان جا می خوابیدم.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۳۶
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
آسانی پس از سختی
🌹 در همان ایام، وقتی فشار زندگی شدید شد، تصمیم گرفتم عازم سوریه شوم.
🌹 گفتم می روم برای پیوستن به مدافعان حرم. تمام کارها هماهنگ شد. اما با خودم گفتم: قرار بود هرکاری می خواهی انجام دهی، فقط برای رضای خدا باشد. آیا واقعا نیت تو رضای خداست، یا فرار از شرایط موجود؟! تصمیم گرفتم بمانم. با اینکه می دانستم این ماندن، از رفتن سخت تر است. من فقط خدا را داشتم. لذا آن شب هم فقط راز دل برای خدا گفتم. اما به این کلام نورانی الهی یقین داشتم که می فرماید:« اِنَّ مَعَ العُسْرِ يُسْرا»
🌹 یقین داشتم که زندگی همیشه این گونه نخواهد بود. به یقین پس از این همه سختیها دوران آسانی هم خواهد آمد.
🌹 من بچه ها را همان شب آوردم و با هم به یک خوابگاه رفتیم. چند روزی مرخصی گرفتم و در جایی شبیه مسافرخانه پیش بچه ها بودم. منتظر بودم که خداوند گشایشی ایجاد کند. یقین داشتم که به زودی این اتفاق خواهد افتاد!
🌹 در این مدت که همسرم از دنیا رفته بود، خیلی ها برای من خواستگاری رفتند. اما با جواب منفی مواجه بودند. کسی زیر بار دو فرزندم نمی رفت. من هم نمی دانستم چه کنم.
🌹 مدتی قبل، برادرم با همسرش راهی شیراز شدند. خانواده خواهر همسرش تصادف کرده بودند. باجناق برادرم در آن سانحه از دنیا رفت. چند ماه بعد از فوت آن بنده خدا، خداوند یکباره به ذهن برادرم انداخت که این موضوع را مطرح کند. آن شب خدا وسیله را جور کرد. همسر برادرم با خواهرش صحبت کرد و شرایط من و فرزندانم را برای او توضیح داد. او هم که یک دختر داشت، همراه با آنها به تهران آمد. به مسئول اداره، موضوع و شرایط خودم را گفتم. یک منزل سازمانی در اختیار ما گذاشتند. یک مراسم مختصر نیز برگزار شد و همسرم با دخترش به منزل ما آمدند.
🌹 یکباره ورق زندگی ما برگشت. دیگر بچه های من پرخاشگر و ناراحت نبودند. خداوند لطف خودش را در حق من کامل کرد. زندگی هر روز زیباتر از قبل شد.
🌹 پراید را برای بدهیها فروخته بودم. برای خودرو ثبت نام کردم و قبل از آغاز گرانیها توانستم ماشین بخرم. سال ۱۳۹۷ خداوند فاطمه را به خانواده ما هدیه داد، دختری زیبا و دوست داشتنی. الان هم که با شما صحبت می کنم یکی دو روز است امیرعلی، پنجمین فرزند خانواده ما به دنیا آمده. البته پنجمین فرزند با احتساب دختر همسرم.
🌹 ما در منزل هیچ گونه کمبودی نداریم. با اینکه حقوق من به خاطر بدهیها و... خیلی کم است اما برکت را حس می کنم. من خیلی به خداوند مهربان بدهکارم.
🌹 امیدوارم بتوانم برای رضای او کار کنم.
🌹 امیدوارم بتوانم به همه بگویم که چه خدای مهربانی داریم.
🌹 اگر عبد واقعی باشیم، او به ما همه چیز را نشان خواهد داد.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۳۷
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
در پایان ۱
⁉️ پرسیدم: سؤالی برایم پیش آمده. الان چرا بیمارستان هستید؟
✅ گفت: خدا را صد هزار مرتبه شکر که سلامتی برقرار است. اما هر چند وقت یکبار، آثار مننژیت روی سرم نمایان می شود و چند روزی ما را گرفتار می کند.
این بار هم دکتر تشخیص داد که چند روزی بستری شوم و آزمایشهای پیشرفته از من گرفته شود.
دلم خیلی برای امیرعلی تنگ شده. می خواهم سریع بروم بیمارستان نجمیه.
دوست دارم زودتر مرخص شوم. خانواده ام را خیلی دوست دارم، اما این را برایت بگویم که به راحتی می توانم از آنها دل بکنم.
✅ اصلا به هیچ چیز این دنیا نباید دل بست. دنیا جایی برای دل بستن ندارد. آخرت ابدی و پایدار است. اینجا را تا چشم بر هم میزنی باید بروی. به تمام دوستانم این مثال را می زنم: وقتی ما می خواهیم به سفری مثل مشهد برویم، ابتدا مقدمات سفر مثل وسیله، محل اقامت، وسایل و هزینه لازم و... را آماده می کنیم که در طی سفر با مشکلات روبه رو نشویم. اگر این سفر ما کمی طولانی تر باشد، وسایل بیشتری باید با خود ببریم. از ماه ها قبل روی این سفر طولانی فکر می کنیم که در مقصد با مشکلی مواجه نشویم.
حالا می خواهیم به سفر بدون بازگشت آخرت برویم، هیچ کس هم نمیداند که این سفر کی آغاز می شود، یعنی هر لحظه باید وسایل و مایحتاج خود را آماده نگه داریم. چقدر برای این سفر آماده ایم؟!
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
14 Mostanade Soti Shonood.MP3
19.31M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۴
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتهای کتاب #شنود توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمتهای آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است.
جلسه چهاردهم:
🔻 عنایات اهل بیت علیهمالسلام در جنگ ۸ ساله
🔻 با همه توان با ایران مقابله کردند، اما...
🔻 معجزه اربعین
🔻 از نطفه روی بعضی ها حساب کردند
🔻 حفاظت شیطان از اعوان و انصارش
🔻 اهمیت احترام به سادات
🔻 اهمیت فرزندآوری شیعیان با رعایت شرایط
🔻 جنگ، جنگ نسل است
🔻 مسئولینی که پرورش یافته آمریکا هستند
🔻 گوش خدا، به کسانی است که برای رضای او قیام کردند
🔻 خواب آیت الله بهجت(ره)
🔻 دایره وسیع حرام زادگی
🔻 نقش ولایت در نورانی و پاک بودن مردم ایران
🔻 شیطانی که دانه دانه بچه ها را می بردند
🔻 اسلحه ای که شیاطین را می زد
🔻 رزق و روزی ایران به دست امام رضا علیهالسلام
🔻 فعالیت شیطان برای تجربه گران نزدیک به مرگ
#مستند_صوتی_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۳۸
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
در پایان ۲
⁉️ اگر نکته ای مانده که بخواهید در پایان مصاحبه بیان کنید بفرمایید؟
✅ با خداوند هر طور باشید، او نیز با شما همان گونه است.
✅ من در زندگی ام و در مقابل خداوند، هیچ گاه حسابگر نبودم که بگویم چه داده ای و چه ندادی و چقدر عبادت کنم. من سعی می کنم آنچه در توان دارم برای خدا انجام دهم. خیلی اهل حساب و کتاب با خداوند نبودم، خدا هم به چشم بر هم زدنی کارم را رسیدگی کرد و تمام
شد.
✅ من معنای «اِنَّ اللّهَ سَريعُ الحِساب» را لمس کردم. از طرفی تحمل تمام این سختی ها برای من بسیار ساده بود، چرا که می دانستم خداوند می بیند، همان خدایی که آنچه دیدنی و نادیدنی بود را برایم نمایان ساخت، همان خدایی که زمان جان دادن و شهادتم را به من نشان داد.
✅ نکته دیگری که باید عرض کنم، اینکه در آن وادی کسی ما را بازخواست نمی کند، این خود ما هستیم که همه چیز را می بینیم و خودمان قاضی هستیم. اینکه به نماز و روزه گرفتن و انجام واجبات، دلمان را خوش کنیم خیلی خوش خیالی است.
اینها ابزار سفر است، ابزاری برای رسیدن به مقصد. حالا به مقصد که رسیدیم باید به خداوند عرض کنیم که چه کردیم و برای رضای خدا چه آوردیم! اگر کسی می خواهد مثالی در این زمینه ببیند، به زندگی امیر المؤمنین (علیه السلام) و یا آقا اباعبدالله (علیه السلام) نگاه کند.
آنها بودند که خودشان را وقف راه خدا کردند، از همه چیز خود در راه خدا گذشتند و هیچ منتی نداشتند. مولای ما در گودی قتلگاه و در روز عاشورا هیچ گاه زبان به شکوه و شکایت نگشود. بارها از آنچه بر سرش می آمد اعلام رضایت کرد، چون می دانست برای رضای خداست و خداوند شاهد است.
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مستند صوتی شنود - 15.mp3
18.32M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۵
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتهای کتاب #شنود توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمتهای آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است.
مروری بر نکات جلسه پانزدهم:
🔻 از بچگی عاشق این بودم که فرشته ها را ببینم.
🔻 دوست داشتم شیاطین را نیز ببینم
🔻 فهمیدم که نباید با شیطان صحبت می کردم
🔻 سه واقعه از آینده دیدم
🔻 همه کشورها تسلیم آمریکا بودند به غیر از چندتا
🔻 خبر عجیبی که مطابق با رویای من بود
🔻 پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود
🔻 مریضی حیوانات به انسان ها سرایت کرد
🔻 دیدم جنگی در ایران روی می داد
🔻 مردم کاملا بی خیال نسبت به جنگ
🔻 هیچ کس به حرفم گوش نمی داد
🔻 افرادی که احمقانه دلسوزی می کردند
🔻 عالم میکروب ها
🔻 ویروس های حیوانی، که در انسان ها جواب می دهد
🔻 چه طور فهمیدم که همسرم از دنیا می رود.
🔻 انقطاعی که نشان از مرگ داشت
#مستند_صوتی_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۳۹
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
در پایان ۳
⁉️ آیا مطلب دیگری هست که دیده باشید و بیان نشده باشد؟
✅خیلی از حرفها را نمی شود بیان کرد. من در این تجربیات نزدیک به مرگ، خیلی از کسانی که الان برای خودشان برو بیایی دارند، کسی را تحویل نمی گیرند، تیم حفاظت دارند و... را دیدم که وضعیت آنها قابل توصیف نیست.
✅ حیف و میل بیت المال و بی توجهی به حق الناس، بلایی بر سر آنها آورد که امیدوارم نصیب هیچ کس نشود.
✅ این را بدانید؛ در کشوری که داعیه دار و منتظر ظهور امام زمان (عجلﷲفرجه) است، اگر کسی خیانت نماید، عذاب سختی خواهد داشت، چرا که اعتقادات مردم را سست خواهد کرد. به قول شهید رجایی؛ در جهنم جایی هست که گناه ۳۶ میلیون انسان را برای ما مسئولین می نویسند.
✅ اما نکته مهمی که از تمام این تجربه ها به خوبی حس کردم یک جمله بود. البته اصراری ندارم که همه مانند من این مطلب را قبول کنند، اما من به این مطلبی که می خواهم بگویم یقین دارم و در این سال های اخیر، براساس همین مطلب برنامه زندگی ام را پایه ریزی کرده ام و آن جمله این است: «برای رضای خدا، هر کاری می توانم برای پایداری و حفظ تنها دولتی که منتظر ظهور امام زمان (عجلﷲفرجه) است انجام دهم.»
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۴۰
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
در پایان ۴
⁉️ تجربه نزدیک به مرگ خودتان را چگونه ارزیابی می کنید؟
✅ در یک جمله اگر بخواهم این تجربه را توصیف کنم، یک دوره ده روزه برای معرفت نفس بود. من در این دوره ای که خداوند برایم برگزار کرد، با خیلی از مطالب مهم آشنا شدم که در ادامه زندگی به آنها نیاز داشتم. اما باید بگویم که تمام ما انسانها در زمین برای یک دوره مشخص زندگی می کنیم و سپس به سوی خداوند خواهیم رفت.
این دوره مانند یک مسافرت کوتاه است که در آن، هرکسی بیشتر از این فرصت بهره ببرد، نتیجه اش را در آن سوی هستی مشاهده خواهد کرد.
✅ مثلا شهید ابراهیم هادی از فرصت کوتاه زندگی برای زندگی صحیح استفاده کرد. کمتر به امور دنیایی می پرداخت و همیشه به دنبال رضای خداوند بود. بسیاری انسان های دیگر هم بودند که چند برابر شهید هادی عمر کردند اما فقط به دنبال شکم و راحت طلبی و دنیا بودند. تفاوت اینها را در آن طرف خواهیم دید. لذا بارها به دوستانم گفته ام همه چیز دست ماست. اگر امروز که بهترین ساعات عمر را می گذرانیم، غفلت نماییم، بعدها پشمیان خواهیم شد.
🖌 پـــایـــان
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
نگرشی به مرور زندگی پس از مرگ ۱
💢 برخی از انسان ها، آنچه را که از تجربیات نزدیک به مرگ می شنوند، به تمام زندگی تعمیم داده و می گویند: جز عشق و خوبی و نور و زیبایی چیز دیگری نیست و بر این اساس می گویند مرگ یک انتقال ساده به دنیای نور و زیبایی است.
💢 باید اشاره کرد که تمام تجربه کنندگان مرگ تقریبی، کسانی بودند که هنوز مدت زندگیشان در دنیا به پایان نرسیده و فرشته مرگ برای انتقال آنها اقدام نکرده است. بلکه آنها برای لحظات یا دقایقی از وجود مادی خود خارج شده و توانایی یافتند تا برخی از زیبایی ها و یا سختیهای برزخی را نظاره کنند. با این وجود کم نیستند کسانی که متوجه عذابها و سختی عقوبت اعمال شده و با التماس می خواستند که برگردند. اما در کل شنیدن آنچه این افراد در تجربه خود کسب کردند، خالی از لطف نبوده و می تواند تا حدودی گره گشای برخی مشکلات معنوی ما باشد.
💢 برخی از آنان، آنچه را که ما در زبان آیات و روایات شنیده ایم، به گونه ای امروزی و زیباتر تفسیر می کنند. مثلا یکی از بزرگترین سؤالات این است که اعمال ما چگونه و با چه معیاری بازبینی خواهد شد و مورد قضاوت قرار خواهد گرفت؟
💢 در بسیاری از تجربه های نزدیک به مرگ، به بازبینی اعمال و رفتار انسان برخورد می کنیم. از مطالعه این تجربه ها می توان واقعیت های مهمی را در مورد بازبینی زندگی فهمید:
1⃣. ما خود قاضی اعمال خود خواهیم بود. ما از دیدگاه حقیقت و نور، و جدای از منیت ها و ترس هایی که معمولا عامل تصمیمات اشتباه ما در زندگی هستند، واقعیت اعمال و تصمیمات خود و نیت های پشت آن را ارزیابی خواهیم کرد.
یکی از تجربه گران می گوید: «مرور زندگی من، مانند این بود که در یک سینما نشسته و فیلمی از کل زندگی گذشته خود می بینم. این سخت ترین و دردناک ترین قسمت تجربه ام بود!
واقعیت این است که هیچ کس مرا مورد
قضاوت قرار نمی داد. خودم بودم که باید قاضی اعمالم می شدم، آن هم در زمانی که در هالهای از عشق الهی احاطه شده بودم. من فهمیدم که ما اعمال خود را مورد ارزیابی قرار می دهیم، آن هم نه از زاویه دید خود، بلکه از زاویه وجود الهی که از منیت و احساسات خالی است. آنجا شرمندگی انسان به خاطر اشتباهات گذشته اش خیلی دردآور است. من سخت گیرترین قاضی در مورد خود بودم...»
2⃣. مرور زندگی به منظور تنبیه ما نیست، بلکه برای یادگیری و رشد روحی ماست تا دریابیم چگونه تصمیمات ما روی زندگی دیگران و خود ما تأثیرگذار بوده و کجا می توانستیم بهتر عمل کنیم.
بسیاری مرور زندگی را بیدار کننده ترین و یکی از مهم ترین قسمت های تجربه خود خوانده اند.
در مرور اعمال، آنچه از همه مهم تر به شمار می رود اثری است که این اعمال و تصمیمات روی زندگی سایر انسانها گذاشته است. ما خواهیم دید که چگونه حتی با یک مهربانی ساده یا کمکی کوچک توانسته ایم بذر نیکی را درون انسانی بکاریم و باعث شویم که او نیز به نوبه خود در جایی به موجودی دیگر محبت و احسان نماید و چگونه یک احسان کوچک می تواند موجی از نیکی را پدید آورد که تا بی نهایت در جهان
منتشر گردد و روی کسانی که حتی آنها را نمی شناسیم اثری مثبت به جای گذارد.
به همین شکل، چگونه اعمال خودخواهانه ما که در آن به دیگران آسیب می زنیم می تواند اثری عمیق تر از آنچه فکر می کنیم روی بسیاری داشته باشد.
یکی از تجربه کنندگان می گوید: «مردی را به خاطر اینکه به ماشین من برخورد کرد، به شدت کتک زدم. تمام این صحنه را در مرور زندگی دوباره تجربه کردم؛ ولی از دو دیدگاه مختلف! یکی از دید شاهدی بی طرف که باعث شرمندگی ام شد، و دیگر از دید مردی که کتک خورده بود.
من هر یک از ضربات مشتی را که به آن مرد وارد نمودم را خودم حس کردم، تک تک ۳۲ ضربه ای را که زده بودم. تا وقتی که بیهوش در پیاده رو افتاد.
شاید مهم ترین بصیرتی که از مرور زندگی برای ما حاصل میشود دیدی کاملاً متفاوت به دنیاست. بیشتر ما می گوییم: باید با دیگران همان گونه رفتار کنیم که می خواهیم آنها با ما رفتار کنند... ولی واقعیت این است که آن طور که ما با دیگران رفتار می کنیم، در حقیقت با خود رفتار می کنیم.»
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
مستند صوتی شنود - 16.mp3
18.28M
🎙 مستند صوتی شنود، قسمت ۱۶
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
🔺 تجربهگر #کتاب_شنود در پی حذف برخی قسمتهای کتاب #شنود توسط ارشاد و نامفهوم شدن برخی قسمتهای آن و همچنین بیان برخی مطالب گفته نشده، تصمیم به روایت صوتی تجربه خود گرفته است.
مروری بر نکات جلسه شانزدهم:
🔻 جریان بیماری همسرم
🔻 هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
🔻 دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین علیهالسلام باشد.
🔻 خدا به چه کسانی بدهکار است؟
🔻 افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
🔻 آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
🔻 وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
🔻 برای اموات باقیات صالحات بفرستید.
🔻 مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
🔻 در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
🔻 سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
🔻 اثر تقوای چشم
🔻 نباید شیاطین را به زندگی راه داد
🔻 چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
🔻 شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
🔻 غفلت، کار اصلی شیطان
#مستند_صوتی_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59