فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اکبر جوجه اصیل🍗
https://eitaa.com/montazarr1401
درست کنید خیلی خوشمزست😊
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
🔘ماجرای ساخت مسجد با یک حبه انگور
آقای قرائتی نقل میکند: روزی به مسجدی رفتیم که امام جماعت مسجد دوست پدرم بود، گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد، برایتان تعریف کنم:
روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دورِهم با بچه ها انگور بخوریم.
همسرش باخنده میگوید:
من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوشمزه و شیرین بود!
مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید..؟!
زن لبخند دیگری میزند و میگوید: بله تمامش را
مرد ناراحت شده میگوید:
یک مَن (سه کیلو) انگور خریدم یک حبهی اون رو هم برای من نگذاشتهاید؟!
ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود، ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج میشود...
همسرش که از رفتارش شرمنده شده و او را صدا میزند، ولی هیچ جوابی نمی شنود
مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته...
به او میگوید:
یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید:
بی زحمت همراه من بیایید؛ او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید:
میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید..
معمار هم وقتی عجله مرد را میبیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت مسجد میکند...
مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد.
همسرش به او میگوید:
کجا رفتی مرد...؟! چرا بیجواب چرا بی خبر؟!
مرد در جواب همسرش میگوید:
هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
همسرش میگوید چطور؟ مگر چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کملطفی کردیم معذرت میخواهم...
مرد با ناراحتی میگوید:
شما حتی با یک دانه از یک مَن انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست...
جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟!؟
و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند...
امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده،
۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت.
#داناب (داستانکونکاتناب)
https://eitaa.com/montazarr1401
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
آدمیزاد، طبیعت و سرنوشت را مقصر
هرچیزی میداند، در حالی که سرنوشت هرکس
چیزی نیست جز انعکاسی از شخصیت، احساسات،
اشتباهات و ضعفهای او.
https://eitaa.com/montazarr1401
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
غار نمکی از جاهای دیدنی گرمسار است که بیرونکشیدن نمک از آن باعث شده تا شکل غار را به خود بگیرد. نمکهای این غار به شکل قندیلهای یخ ، ذرهذره دیوارههایش را ساختهاند و ۸۵ درصد از آنها را میتوان برای خوردن استفاده کرد. لغزندگی مسیر غار نمکی طوری است که بهتر است گروهی به اینجا بروید.در ماههای آبان و اسفند بهترین زمان دیدن ازاین مکان هست
https://eitaa.com/montazarr1401
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
#تلنگر
به جایِ کوچک کردنِ دیگران ؛
خودت بزرگ شو!
به جایِ آرزویِ شکست ، برایِ افرادِ موفق ؛
خودت هم تلاش کن و موفق شو!
و به جایِ نشستن و حسرت خوردن ؛
بلند شو و برایِ آرزوهایت بجنگ...
فراموش نکن ؛
کسی که توهین می کند ؛
خودش را زیرِ سوال برده ،
کسی که تحقیر می کند ؛
خودش را خوار کرده ،
و کسی که می رنجاند ؛
دیر یا زود ، تاوان خواهد داد.
نه خرافاتی ام ، نه سطحی نگر!
اما لا به لایِ این سیلِ منطق و روشنفکری ؛
به چوبِ انتقامِ خدا بدجور اعتقاد دارم ،
بدجور!
#همسرداری
https://eitaa.com/montazarr1401
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم از طرف رضا آقایی
https://eitaa.com/montazarr1401
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
این متن لایک داره❤️
هشت بهشت زندگی !!!!!
بهشت اول :
آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد
بهشت دوم :
دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد
بهشت سوم :
خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد
بهشت چهارم :
معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سنت شد تا یاد بگیری
بهشت پنجم :
آغوشی بود که هرگز در آغوشش نگرفتی
بهشت ششم :
دوستی ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند
بهشت هفتم :
همسر توست که با تمام وجود در کنار تو معمار زندگی مشترک تان است
گویی دو شاخه از یک ریشه اید
بهشت هشتم :
فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است
https://eitaa.com/montazarr1401
۲۳ شهریور ۱۴۰۳