eitaa logo
🟢توشه راه✅️
297 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
6هزار ویدیو
30 فایل
مطالب نابببب بروززززوعکس زیبامفهومی وودلنوشته هاووو فروشگاه !! پاسخ گویی @montazarmohbby110 ⭕جهت ثبت سفارش ☝️☝️☝️ بزن روپیوستن کانال وگم نکنی😍 https://eitaa.com/montazarr1401 https://eitaa.com/ganbrynanwamahsolatorganek لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ریشه عدم وحدت ما حزب اللهی ها چیست؟ 🔆این ۴ دقیقه از دکتر یامین پور رو حتما گوش‌کنید...
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید چند روز پیش چه اتفاقی افتاده؟😭 لطفا برای شادی دل حضرت زهرا سلام الله علیها و شهدا نشر دهید
✅خب خدا رو شکر! حقیقتا عرض میکنم، یکی ازمشکلاتی که سالهاست باهاش دست وپنجه نرم میکردیم اقتصادنبوده؟؟؟ 😕😕😔😔 این بوده👇👇👇 که یکی مثل معین برگرده و اجرا کنه!😳 😱😱😱 دم وزیر ارشاد گرم که به فکر حل کردن این مشکل 👈کلان بود😱😱😱😱😱 💠گروه رسانه‌ای تیمورا
✿‍✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿‍ داســتــان مـعـنــوی 💠داستان 👈معلم با اخلاق مراسم عروسی بود پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید. معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون می‌آورید و جلوی دیگر معلمین و دانش‌آموزان آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست ... چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم. 💥تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید. درود بفرستیم به همه معلم هایي كه با روش درست و آموزش صحيح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان مي كارند و هم تخم پاكي و انسانيت و جوانمردي را.👏👏👏 ╭══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╮https://eitaa.com/montazarr1401 ╰══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╯
یه متنی نوشته بود خیلی عجیب بود اما عمیق حسش کرده بودم.. میگفت: چهارسال پیش از یکی خوشم میومد نگامم نمیکرد، دیروز بهم زنگ زد گفت از من خوشش اومده میخواد با من باشه، منم خندیدم فقط! . شش سال پیش آرزوم‌ بود بتونم بعد تاریک شدن هوا بیرون باشم الان اینقدر بیرون بودم که خونه رو به همه جا ترجیح میدم.. یه تایمی آرزو داشتم گوشی لمسی داشته باشم الان بهترینشو دارم ولی حسش مثل اون وقت نیست! خواستم بگم آدما یه چیزایی رو به تایمش میخوان از تایمش بگذره صد تا بهترشم بیاری دیگه جوابگو نیست... اصلا بحث گوشی و داشتن یه آدم یا یه چیز خاص نیست، بحث شوق و ذوق داشتن برای یه چیزی تو یه تایم خاصه..!🖤🌚 ـــــــــــــــــــــــــــ♥️ℒℴνℯ♥️ــــــــــــــــــــــ
°•°•° ꒱تَوَکُل‌بَر‌خُدایَت‌کُن‌ کَفایَت‌میکُنَد‌حَتما؛ اَگَرخالِص‌شَوی‌با‌او، صِدایَت‌میکُنَد‌حَتما؛ اَگَر‌بیھودِه‌رَنجیدی‌اَز‌این‌دُنیایِ‌بی‌رَحمے بِه‌دَرگاهَش‌قِناعَت‌کُن، عِنایَت‌میکُنَد‌حَتما؛🔒☘♥️꒰ https://eitaa.com/montazarr1401
🍃🕊 ✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🌱🌻🌱🌻🌱🌺🌱🌻🌱🌻🌱 🌱 📚داستان کوتاه  مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا میرفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آبهای دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد ،زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند. روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردا آن روز همیشه به آن قسمت دریا میرفت و هر روز یک ماهی یک مروارید . تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست ،تصمیم گرفت به زیر آب برود و ان گنج را از دریا خارج کند. یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دیدکه کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی ها یک مروارید میدهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سالهاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا  خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو داشتی میتوانستی فرار کنی و مرد را بلعید. در زندگی فرصتهای زیادی هست اما ما همیشه فکر میکنیم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را میبازیم. گاه طمع زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما میگرد. https://eitaa.com/montazarr1401
🔴 وقایع ظهور حضرت مهدی علیه‌السلام... قیام در فصل گرم یا هوای گرم... آقا امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: «قائم عجل‌الله فرجه، در زیر درخت تناوری می‌نشیند. در آنجا جبرئیل علیه‌السلام به صورت مردی از قبیله کلب می‌آید و می‌گوید: «ای بنده خدا! برای چه اینجا نشسته‌ای؟» قائم می‌گوید: «منتظرم شب فرا رسد و هنگام شب به مکه بروم. نمی‌خواهم در این گرما بروم.» در این موقع جبرئیل می‌خندد و آن حضرت از خنده او متوجه می‌شود که جبرئیل است. آنگاه جبرئیل دست او را می‌گیرد و با وی دست می‌دهد، به او سلام می‌کند و می‌گوید: «برخیز!» سپس اسبی به نام «براق» را برای او می‌آورد، او را سوار می‌کند و به کوه رضوی می‌آورد. سپس محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه‌السلام می‌آیند و عهدنامه ای برای او می‌نویسند تا آن را برای مردم بخواند. قائم عجل‌الله فرجه، از آنجا به مکه می‌رود، در حالی که مردم در آنجا اجتماع کرده اند...» 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۶ https://eitaa.com/montazarr1401 الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿
❓در زمان چگونه عده ای به مکه میروند!؟ در روایات، دو گروه ذکر شده‌اند که به محضر امام زمان می‌رسند: 🔻 گروه اول، خاص که ۳۱۳ نفر هستند، در حالی که آنها در یک لحظه به ‌صورت معجزه‌آسا در مکه حاضر می‌شوند؛ یعنی وقتی شب در رختخواب خود خفته‌اند، ناگهان خود را در مکه می‌بینند؛ بنابراین، در مورد آنها این مشکلات وجود ندارد. 🔻 گروه دوم، ده ـ پانزده ‌هزار‌نفر یاران حضرت هستند که بعد از این ۳۱۳ نفر به مکّه می‌رسند. آنها نیز با طی‌الارض به مکّه می‌روند؛ یعنی پیاده حرکت می‌کنند، اما چند قدم برداشته به مکّه می‌رسند و در طی مسیر، قدرت فوق‌العاده‌ای دارند؛ بنابراین، آنها نیز به گذرنامه و هواپیما احتیاج ندارند و دوری برای آنها بی‌معناست. اینها یارانی هستند که با حضور آنها در مکّه، حضرت قیام می‌کند و حرکت خویش را آغاز می‌ نماید. از مذکورات پیشین، معلوم آمد که سایر مردم، لازم نیست در مکّه باشند؛ هر کجا حضرت یا نمایندگانشان می‌رسند، مردم با آنها بیعت می‌کنند. 📚 ۱. کافی، کلینی، ج ۸، ص ۳۱۳، ح ۴۸۷. -- ۲. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۳۶۸، ح ۱۵۳. -- ۳. روضه‌الواعظین، ص ۲ https://eitaa.com/montazarr1401
برای امیدوار بودن این کارارو انجام بده اول از همه بنویسید چرا حس نا امیدی میکنید. روی نقاط مثبت زندگیتون تمرکز کنید و به نقاط منفی توجه نکنید(عامل اصلی ناامیدی تمرکز روی نقاط منفی زندگیه) از نعمت ها و محبت ها قدردانی کنید و شکرگذار باشید. تجسم کنید: دوست دارید زندگیتون چجوری باشه هم در شراط فعلی هم در آینده اون رو تجسم کنید. فکر کنید انتظار هایی که از زندگی الانتون دارید واقع بینانه هست؟ https://eitaa.com/montazarr1401
°•°•° صبورانہ‌درانتظارزمان‌بمان هرچیز درزمان‌خودش‌رخ‌مۍدهد🌱 باغبان‌حتۍاگرباغش راغرق‌آب‌ڪند💧 د‌رختان‌خارج‌از‌فصل‌خود میوه‌نمۍدهند🍓🙃 https://eitaa.com/montazarr1401
🌷در این عصر زیبا 💖از خدای مهربان براتون 🌷یک حس ناب بهشتی 💖یک شادی 🌷یک حال خوب 💖و یک دنیا اتفاق های قشنگ 🌷خـواستـــارم 💖عصرتون بخیرو شادی https://eitaa.com/montazarr1401