📝📝 فقط چند درجهی ناقابل !!
♈️ الان چند روزه که از سر صلاتِ صبح تو رادیو، تا اخبار پس از شامگاهی تو تلویزیون، مدام اعلام میکنن: زنهار ! هشدار! آگاه باشید که هوا این هفته سرد خواهد شد!!
حالا که چی؟ چند درجه! فقط چند درجهی ناقابل! هوا قراره سرد بشه! مطمئنم که کل سیستم هواشناسی رو، این جدیدیها اداره میکنند که اینقدر هول و ولا برشون داشته! و گرنه قدیمیترها خوب یادشونه زمستونای سرد و بخاریهای نفتی پِِت پِتی رو!!
خرمنهای سفید برف و چکمههای رنگیِ کفش ملی رو!
♈️ اون زمانا از اول مهر، هوا رو به خنکی میرفت، آبان دیگه سرد بود. اصلا مدرسهها بخشنامه داشتند از وسط آبان بخاریها رو روشن میکردند، قبلش باید دیگ دیگ می لرزیدی تو کلاس!
♈️ از همون اولِ پاییز، لباس کامواییها و ژاکتها و کلاهکش و شالها و... از تو بقچه در میومد! کی مثل الان با یه تا پیرهن و تیشرت میگشت تو خونه؟
دولا سهلا لباس میپوشیدی، یه بافتنی ماماندوز هم روش. جورابا از پامون کنده نمیشد.
اوایلِ آبان بخاریهای نفتی و علاالدین های سبز و کِرمیرنگ از تو انباریها میومد بیرون. تویست هم بود که ژاپنی بود و باکلاس، تازه بو هم نمیداد! بخاریهای نفتی اکثرا یا ارج بودند یا آزمایش. همشونم سبز و سیاه.
♈️ ملت یا بشکه ۲۲۰ لیتری نفت تو حیاط داشتند یا اگه باکلاس بودند یه تانکر بزرگ ته حیاطشون!
نفت آوردن نوبتی بود، پسر و دختر هم نداشت، اگه زرنگ بودی و یادت بود که تا قبل از غروب بری و سهمت رو بیاری که هیچ،
وگرنه تاریک و ظلمات باید پیت به دست میرفتی تا تهِ حیاط عینهو کوزت. برف که اکثر وقتا روی زمین نشسته بود حتی شده ۵ سانت. اگر هم برف نبود، یخ زده بود زمین، باید تاتی تاتی میرفتی تا دم تانکر، گاهی مجبور بودی از تو بشکههای ۲۲۰لیتری، نفت رو منتقل کنی به گالنهای کوچیکتر!
اون موقع یه وسیلهی کارآمدی بود که ازقضای روزگار اسم خاصی هم نداشت. یه لوله کرم رنگ با یه چی نارنجی شبیه آکاردئون روی سرش و شیلنگی که عین خرطوم فیل آویزون بود، خدایی اسم نداشت ولی خیلی کارراهانداز بود.
♈️ کرسی یا بخاری رو میذاشتن تو هال و بسته به شرایط جوی و گذر فصل، دکوراسیون خونه رو هی تغییر میدادند! یعنی سرد و سردتر که میشد، درب اتاق ها یکییکی بسته میشد و محترمانه منتقل میشدی به وسط هال!
دی و بهمن عملا خونه فقط یه هال داشت با دمای قابل تحمل و یه آشپزخونهی گرم.
اتاقها در حد سیبری سرد بود و اگه یه وقت خدانکرده قصد میکردی بری تو اتاقت و یه چیزی ورداری، باید یه نفس عمیق میکشیدی، درو باز میکردی، به دو میرفتی و به دو برمیگشتی. و دقیقا تو همون زمان، حداقل چهار نفر با هم داد میزدند: درو ببند!! وای سوز اومد!! باد بردِمون!!
گاهی هم که خسته میشدی و دلت میخواست بری تو اتاقت، یا امتحانی چیزی داشتی، یه بخاری برقی قرمز با دو تا لولهی سفالی سیمپیچ شده میدادند زیر بغلت، بدیش به این بود که باید میرفتی تو بغلش مینشستی تا گرم شی، دو قدم دور میشدی نوکِ دماغت قندیل میبست!
♈️ بخاری محل تجمع کل خونواده بود، موقع سریال همه از هم سبقت میگرفتند که نزدیکترین جا به بخاری رو پیدا کنند، حتی روایته که بعضیا از هول دور موندن از بخاری، شام رو هم نصفه ول میکردند.
پشت بخاری معمولاً مخفیگاه جورابهای شسته شده و کفشای خیس بود که باید خشک میشد تا صبح به پا بکشی و بری مدرسه.
و اما روی بخاری، آشپزخونهی دوم مامان بود، همیشه یه چیزی بود برای پختن و داغ شدن یا خشک کردن. اگر هم نبود، پوستای پرتقالی بود که بابا شکل آدمک و ترازو و گربه ردیف میکرد رو بخاری تا بوی نفت، زیرِ عطرِ پوستِ پرتقالهای نیمسوز گم بشه.
♈️ موقع خواب، دل شیر میخواست سرت رو بذاری رو بالش گلگلیِ یخ! بالش رو با احتیاط پهن میکردیم رو بخاری، بعد هم جلدی تاش میکردیم که گرمیش نره؛ سرت رو که میذاشتی رو بالشِ گرم، انگار گرمیِ آفتابِ وسطِ تابستون بود که آروم، لابهلای موهات نفوذ میکرد. پتوهای ببر و طاووسنشان و لحافهای پنبهای ساتن دوز رو تا زیر چونه بالا میکشیدیم. صدای گُرگُر بخاری آرامشبخشترین لالایی شبانه بود .
♈️ بیرون سرد بود،خیلی سرد! ولی دلمون گرم بود. گرم به سادگی زندگیمون، به سادگی بچگیمون. دلمون گرم بود به فرداهایی که میومد. فرداهایی که سردیش اثری نداشت تو شادیامون، شادی بچههایی که با چکمههای رنگیِ کفشملی تو راه مدرسه، گوله برفی سمت هم پرتاب میکردند، بچههایی که گرچه دستهاشون مثل لبو قرمزِ قرمز بود ولی دلاشون گرمِ گرمِ بود؛
https://eitaa.com/montazarr1401
سخنرانی استاد راجی - 030715.mp3
زمان:
حجم:
22.2M
🎤سخنرانی استاد راجی
در رابطه با حوادث منطقه
👌 بسیار مهم
🔹لطفا با دقت گوش بدید
در لحظات ، ساعات و روزهای بسیار حساسی بهسر میبریم اگر غفلت کنیم در دنیا و آخرت متضرر و پشیمان خواهیم بود
و ان شاالله نشر بدید.❗️🙏
https://eitaa.com/montazarr1401
دیگران را "ببخش"
حتی وقتی
متاسف نیستنند
بگذار "حق" با آنها باشد
اگر این چیزیست
که بهش نیاز دارند....
برایشان "مهر" بفرست
و خاموششان کن
خودت را به کوته فکری
گره نزن این "سلامت"
روانت را از تو میگیرد..
https://eitaa.com/montazarr1401
🗯واقعا مشکل خیلی از ما انسانها این است که:
همانقدر که مسخره می کنیم احترام نمیگذاریم
همانقدر که اشتباه میکنیم تفکر نمیکنیم
همانقدر که عیب میبینیم برطرف نمیکنیم
همانقدر که از رونق می اندازیم رونق نمیبخشیم
همانقدر که کینه به دل می گیریم محبت نمیکنیم
همانقدر که حرف میزنیم عمل نمیکنیم
همانقدر که می گریانیم شاد نمیکنیم
همانقدر که ویران میکنیم آباد نمیکنیم
همانقدر که کهنه میکنیم تازگی نمیبخشیم
همانقدر که دور میشویم نزدیک نمیکنیم
همانقدر که آلوده میکنیم پاک نمیکنیم
از نظر ما همیشه دیگران مقصرند و ما گناه نمیکنیم!
https://eitaa.com/montazarr1401
❇️ قدرت نامحدود خدا با ما است؛ پس باید امیدوار بود و خالصانه تلاش کرد
🔸️... قرآن به صراحت میگوید در حالی که مسلمانان بسیار اندک و در نهایت ضعف بودند، خداوند به آنها نصرت و قدرت عطا کرده است؛ لذا ضعفهای موجود نباید ما را نا امید كند؛ از سوي ديگر پیشرفتهایمان نیز نباید موجب غرور ما بشود. در هر حال، ما باید تلاش کنيم و اميدمان فقط به خداوند متعال باشد.
🔸 در تبلیغات باید حقایقی برای مردم بیان شود که مانع ناامیدی آنها در مقابل قدرت شیاطین، و یادآور نصرتهای الهی در سایه تلاش برای خدا میشود. باید توجه داشته باشیم كه سنتهای الهی همیشه جاری است و یکی از سنتهای خداوند این است که «إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرُکُم».
🔸️... ما در مقابل همه امکانات دشمن، فقط یک چیز داریم و آن ایمان به خداست. تاریخ معاصر شاهد نمونههای عینی فراونی از نصرت الهی است. مگر قبل از انقلاب امام راحل(ره) و مردم چه داشتند که به كمك آن نظام شاهنشاهی را سرنگون کنند؟ در دوران دفاع مقدس، ما حتی نمیتوانستیم سیم خاردار وارد کنیم؛ در حالی که دشمن پیشرفتهترین سلاحها را در اختیار داشت و همه دنیا به او کمک میکرد؛ اما نتیجه جنگ چه شد؟
🔸️اگر خدا را باور داشته باشیم، و به وظیفهمان عمل کنیم، ناامیدی برای ما بیمعنا است. همان خدایی که مسلمانان ضعیف را در جنگ بدر پیروز کرد، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانید و آن را حفظ کرد، هنوز هم خدایی میکند. اتفاقاً دشمن نیز به قدرت سلاح ایمان پی برده، و از همین رو تمام تلاشش را برای نابودی یا تضعیف ایمان جوانان به کار گرفته است.
🔺️بیانات آیت الله مصباح یزدی(قدس سره) در تاریخ ۱۳۹۷/۰۲/۰۷
https://eitaa.com/montazarr1401
11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپانه
‼️لطفا بیحجاب شو...
مخاطب این کلیپ، شیاطینی هستند که به زنان #ناآگاه یاد میدن چطوری جلوی حق و حقیقت بایستند و باهاش مخالفت کنن!
میدونید چطوری توی جامعه «بی حجابی» اجباری میشه؟ 🤔حتما کلیپو ببینید❌
https://eitaa.com/montazarr1401
واقعیت این است که تهِ تهَش
همه ی ما دلِمان برای "کودکی"
تنگ میشود که خودمان بود!
جسور و بی پروا،
شلوغ و پر سر و صدا شاید هم آرام...
اما سر زنده و بیخیال!
کودکی که در لحظه زندگی میکرد؛
اگر قهر میکرد قهرش تا قیامتی بود
که زود از راه میرسید!
وسطِ گریه هایش میخندید
و از همه مهم تر با خیالی راحت، میخوابید!
من این بار عجیب دلم کودکی را میخواهد
که از من بسیار دور است...!
https://eitaa.com/montazarr1401
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانم سارا فلاحی:
آمریکا هیچ غلطی نمیکند ،
چون تمام غلطها و اشتباهات را مسئولان خودمان میکنند ...... !
بسیار عالی 💎💎💎💎
هنوز هم در ایران #شیرزن داریم
https://eitaa.com/montazarr1401
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمریکا را بهتر بشناسیم
افشاگری از واقعیت های
پشت پرده و نشان دادن
چهره زشت و کثیف
کشور آمریکا تو سط یک
آمریکایی خیلی جالبه
فساداخلاقی از جمله
تجاوز به دختران خورد
سال دردستگاه های
حاکمیت آمریکا...
واقعا شنیدنی است
حتما ببینید و در نشر
آن کوتاهی نکنید 🙊
https://eitaa.com/montazarr1401
فردی هنگام راه رفتن،
پایش به سکه ای خورد.
تاریک بود، فکر کرد طلاست!
کاغذی را آتش زد تا آن را ببیند.
دید 2 ریالی است!
بعد دید کاغذی که آتش زده،
هزار تومانی بوده!
گفت: چی را برای چی آتش زدم!
و این حکایت زندگی خیلی از ما هاست
که چیزهای بزرگ را برای
چیزهای کوچک آتش میزنیم
و خودمان هم خبر نداریم!
بیشتر دقت کنیم برای به دست آوردن چیزی
چه چیزی را داریم به آتش می کشیم !
https://eitaa.com/montazarr1401
این کسی که الان هستی رو
دوست داشته باش، تو خیلی کار کردی،
خیلی تلاش کردی، خیلی دویدی،
خیلی حرص خوردی و رنجونده شدی و
مجبور بودی با خیلی چیزها کنار بیای
و در تمام اینها لبخند بزنی که بتونی
ادامه مسیرت رو بری و موفق بشی،
پس با این آدمی که الان هستی
مهربون باش...💫
https://eitaa.com/montazarr1401