منتظر کوچولو های عزیزم😇
امروز اولین سالگرد شهید عزیز
مون شهید #محسن_فخری_زاده هسته🌷
ایشون یکی از شخصیتهای مهم کشور بودند.
که در اول فرودین سال ۱۳۴۰ بدنیا اومدن، و سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند،
یکی از پنج شخصیتی بودند، که جزء قدرتمند ترین افراد جهان معرفی شده بودند👌
محسن فخری زاده از دانشمندان موثر و رده بالای حوزه تحقیقات علمی در کشور بوده است.
سر انجام در ۷ اذر سال ۱۳۹۹ بدست دشمنان کشورمون ترور و بعد از جراحت شدید به شهادت رسیدند😔
شادی روح پاک شهید فخری زاده #صلوات
@montazer_koocholo
Audio_219644.mp3
5.99M
#قصه های خاله نبات
#قصه_شب
📚عنوان: اولین اردو💫
🎬قسمت: دوم
🎤گوینده: خانم ملیحه نظری
🍄🍃🍄🍃🍄🍃
🌟🌺 امشب همراه خاله نبات باشید تا یکی دیگر از داستانهای جذاب و شنیدنی که برا شما دردونه ها آماده کردیم رو با هم بشنویم😉😊
فرشته جونا ما رو دنبال کنید🌺🌟
📚ما را به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید👇
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه امروز ما قرائت سوره #انشراح
تقدیم به امام زمان(عج)💚
با صدای زیبای قاری نوجوان یوسف کالو
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#داستان
زندگی #امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
#روز_زیارتی
#دوشنبه
داستان این هفته: تند تند
یکی تند دوید این طرف، یکی تند دوید انطرف،
هرکه در خانه پیامبر نشسته بود تند تند به سویی دوید، پیامبر هم فوری عبایش را روی دوشش انداخت و از خانه بیرون امد، تند تند به سویی رفت.
چه شده بود؟ چه خبر بود؟ حسن و حسین علیه السلام، نوه های پیامبر گم شده بودند.😟
حضرت فاطمه (س) همه جا را گشته بود اما انها را پیدا نکرده بود و حالا گریه کنان😢 به خانه پدر امده بود تا پیامبر کمکش کند.
هوا خیلی گرم بود در این هوای داغ کسی در کوچه ها نبود.پیامبر از کوچه ایی به کوچه ایی گذشت تا به اطراف باغ های🌴 مدینه رسید. تمام بدنش خیس عرق بود اما او تنها به دو نوه اش فکر میکرد. دلش ارام و قرار نداشت،گاهی میدوید، گاهی می ایستاد و گاهی دو نوه اش حسن و حسین را صدا میکرد.
کنار باغی زیر سایه درخت انجیری🌳 ایستاد و عرق صورتش را پاک کرد. برگ های درخت انجیر بوی تندی داشت،
کلاغی انطرف تر تند تند قار قار میکرد، یکم دیگر دوید و باز ایستاد. تند تند نفس زد، اب از جویبار تند تند رد میشد، مشتی اب به صورتش زد.
پیامبر تند دوید و باز نوه هایش را صدا زد🗣، همین طور که تند می دوید چشمش به چیزی خورد، توی یک باغ زیر سایه درخت بلندی🌳 ، حسن و حسین دست در گردن هم انداخته بودند😍 قلبش تند تند زد ، ایستاد، نفس راحتی کشید، جلوتر رفت، باز عرق صورتش با گوشه عبایش پاک کرد.
خم شد و اهسته صورت نوه هایش را بوسید😘 ، بچه ها با بوسه پدر بزرگ از خواب بیدار شدند و در اغوشش جا گرفتند. پیامبر دوباره انها را بوسید.😘
بچه ها خوشحال شدند و می خندیدند😃 .پیامبر حسن را بر دوش چپ و حسین را بر دوش راست سوار کرد 💚 می دانست دخترش فاطمه نگران است، تند به سمت خانه رفت.
در راه یکی از مسلمانان را دید او تند به سویش امد و گفت: ای رسول خدا! هوا خیلی گرم است، یکی از بچه ها را بده تا بیاورم!
پیامبر لبخندی زد و فرمود:
نه مرکب این دوتا مرکب خوبی است، و سوارانش هم سواران خوبی هستند😇
حضرت فاطمه (س) نزدیک خانه پیامبر وقتی چشمش به بچه ها افتاد گریان😢 تند تند به سویشان امد، بچه ها را از پیامبر گرفت و صورتشان را غرق بوسه 😘کرد.
پیامبر دست به اسمان گرفت و از خدا تشکر کرد.
#پایان
@montazer_koocholo
🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍂🌸🍂🍃🌼
#انس_با_قران📖
💫 خداوند مهربان در ایه ۲۵۴ سوره بقره میفرماید:
"اَنفقوا مما رَزَقناکُم"
🌼 از انچه به شما روزی دادیم انفاق کنید🌼
از "بقره" ایه ی دویست و پنجاه و چهار
نصیحتی نموده به مردم روزگار
گفته همون خدایی که روزی میده بسیار
از اموالی که دارید انفاق کنید به مقدار☺️
@montazer_koocholo
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: درس خوندن به چه دردی میخوره
پیام اخلاقی: حل مشکلات تحصیلی
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#دوشنبه_های_حجاب
نابینایی اجازه خواست که به منزل فاطمه (سلام اللبه علیها) وارد شود، آن حضرت خود را از او پوشاندند.👌
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به او فرمودند: دخترم! چرا خود را پوشاندی در حالى که آن مرد نابیناست و تو را نمیبیند؟🤔
حضرت فاطمه (سلام اللبه علیها) فرمودند: اگر او مرا نمیبیند، من او را میبینم، همچنین او میتواند، رایحه و عطر را بو کند و شامّهاش سالم است.
رسول خدا (صلّی اللبه علیه و آله و سلّم) فرمودند: گواهی میدهم که تو پارهی تن من هستی😇
📚بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۹۱ - ریاحین الشریفه، تالیف شیخ ذبیح الله محلاتی، ج ۱، ص ۲۱۶ - منتهى الامال، ص ۱۶۱ و ۱۶۲.
@montazer_koocholo