#والدین_بخوانند :
#مبحث_جدید
💠به كودكتان كمك كنيد تا بدگويي نكند❗️
آیا تا به حال اتفاق افتاده است كه كودك شما به خانه بيايد و داستانهاي فراواني را در مورد كارهايي كه انجام داده، برايتان تعريف كند؟ وقتي كه مي گويد، از دوستانش نزد معلمش شكايت كرده، شما به توضيحات او با دقت بيشتري گوش مي دهيد. 😊
شما همچنين متوجه می شويد كه او ديگر مثل گذشته، بازي نمي كند و بيشتر به سمت بدگويي از دوستانش كشيده شده است! به او مي گوئيد كه يا بايد اين كار را كنار بگذارد، يا اينكه ديگر هيچ دوستي نخواهد داشت و هيچ كسي به او اعتماد نخواهد كرد😞
به نظر نمي رسد او به صحبتهاي شما توجهي بكند❗️شما چه كاري مي توانيد انجام دهيد⁉️
🌟اگر كودك شما بطور مداوم به بدگويي و غيبت بپردازد شايد احساس او اين باشد كه معلمش واقعا او را دوست ندارد. شايد معلم بر سر او فرياد زده و يا با عصبانيت و خشونت😡با او صحبت كرده است.
✅با استفاده از روش حل مسئله شما ميتوانيد از كودك خود بخواهيد توضيح دهد كه پيش از داد زدن معلم چه اتفاقي رخ داده است؟ شايد فرزندتان درحين درس دادن معلم 🎒مشغول صحبت كردن بوده و يا به صحبت هاي او توجهي نكرده است!
اگر اينطور است شايد اين بدگويي را بخاطر جبران اشتباهش انجام داده تا بتواند دوباره درنزد معلم خود به شاگرد خوبي تبديل شود.‼️
💫 اگر کودکتان ازخواهر يا برادر خودش مدام بدگویی می کند، این نشاندهنده این مسئله است که شما آن قدر مشغول کارهاي خودتان شده اید که به کودکتان توجه زیادی نشان نداده اید و او برای جبران این عدم توجه، به بدگويي روی آورده است.🙄
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_کربلا🥀
این قسمت: عمرو بن قرظه بن کعب انصاری
پدر عمرو از اصحاب پیامبر☀️ بود و گفته میشود بعد از رحلت پیامبر از یاران حضرت علی علیه السلام شد و در جنگ های جمل و صفین در کنار حضرت علی علیه السلام جنگید و امام او را حاکم فارس قرار داد.😊
وقتی او از دنیا رفت فرزندی به جا گذاشت به اسم عمرو
هنگامی که هنوز جنگ بین سپاه امام حسین علیه السلام💫 و لشکر کوفه شروع نشده بود او به سپاه امام پیوست و چندین بار امام او را برای راهنمایی عمر ابن سعد👹 به سپاه فرستاد
عمرو در روز عاشورا از امام اجازه ورود به میدان را گرفت و این طور حرف زد:
سپاه انصار دانسته اند که من از کسی که امام که مسئولیت جانش با من است حفاظت میکنم ❗️ ضربه های من ضربه های جوانی است که میدان فرار نمیکند، جان و مالم فدای حسین علیه السلام باد😇
او مدتی جنگ کرد و سپس به پیش امام برگشت تا در مقابل تیر های دشمن🏹 از ایشان دفاع کند او صورت و سینه خود را مقابل امام قرار داد تا تیر ها به امام اصابت نکند😌
سر انجام در حالی که به شدت زخمی شده بود رو به امام کرد و گفت
ای پسر رسول خدا ! ایا به عهد خود وفا کردم⁉️
امام فرمود: اری تو زودتر از من بهشت میروی، سلام من را به رسول خدا برسان و بگو به زودی من نیز به دنبال تو خواهم امد😊
عمر بعد از شنیدن سخنان امام روی زمین افتاد و به شهادت رسید😭
اما برادرش علی که در سپاه عمر ابن سعد👹 به کربلا امده بود هنگامی که برادرش کشته شد به میدان امد و گفت:
ای حسین تو را برادر مرا فریب دادی و او را کشتی‼️
و به طرف امام حمله کرد
نافع بن هلال او را با نیزه به زمین انداخت یارانش امدند و او را از میدان بردند😏
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی 🏴
#داستان_مصور
#داستان_عاشورا🥀
عبید الله بن زیاد👹 با چند نفر از یاران خود مخفیانه وارد کوفه شد و حکومت کوفه👑 را به دست گرفت😑
او پس از جست و جو زیا متوجه شد که مسلم ابن عقیل در خانه هانی بن عروه پناه گرفته است
پس دستور داد هانی را که مردی دانا پرهیزگار بود دستگیر و شکنجه کنند😣
و مسلم چون با خبر شد برای جنگ با عبید الله اماده شد😠
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
داستان صوتی من امام حسینی ام-قسمت ۷man emam hosseiniam 07.mp3
زمان:
حجم:
3.73M
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_شب
#قصه_کربلا🥀
📀داستان صوتی: #من_امام_حسینی_ام
قسمت ششم: ام ربیع از فرزندش میخواهد که امام حسین علیه السلام را یاری کند😊 و فقط در راهی که پدرش شهید شده قدم بردارد😌
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی 🏴
#داستان_مصور
#داستان_عاشورا🥀
هزاران نفر برای جنگ اماده شدند مسلم برای چندین قبیله مثل قبیله مذحج و چند قبیله دیگر پرچم جنگ بست😇
جنگ سختی شروع شد و سربازان اندک ابن زیاد به زودی شکست خوردند😊
#ادامه_دارد
@montazer_koocholo
#بچه_های_کارون
قسمت چهارم
یکهو به نظرم آمد یک چیزی میانِ خانهخرابهها تکان خورد🙄
فرمانده قدغن کرده بود کسی از کانال برود بیرون و توی خانههای خالی سرک بکشد. چه کسی میتوانست باشد؟
اولش شک کردم شاید غریبهای چیزی باشد که راهش را گم کرده یا شاید هم از نیروهای شناسایی دشمن باشد که از کارون رد شده و آمده این طرف، برای شناسایی جبههی ما😎
دوباره خوب خوب نگاه کردم. یکی ایستاده بود در پناه دیواری که تا کمر خراب شده بود و با دوربینِ چشمیِ کوچک 📷آن دورها را نگاه میکرد.
پشتش به من بود. گفتم شاید یکی از بچههای خودمان باشد. فریاد کشیدم: «آهایی ی ی...»
برگشت و نگاهم کرد.
ـ آنجا که وایستادی، خطرناک است🚫
دستش را برایم تکان داد. بعد دولا شد، تفنگ و کولهپشتیاش🎒 را از زمین برداشت و بدو بدو آمد طرفم.
ـ آنجا چهکار میکردی تو؟!
قیافهاش آشنا نبود. قبلترها ندیده بودمش❗️ همسن و سال خودم بود. سیاهچهره و دیلاق بود و لاغر:
ـ سلام. داشتم این دور و اطراف را نگاه میکردم. آن طرف کارون، از اینجا قشنگ پیداست
گفتم: «آره، پیداست. اما اگر تکتیراندازهاشان
میدیدندت، یک خالِ هندیِ خوشگل، میگذاشتند روی پیشانیات!😃
معلوم بود فهمیده کارِ خلافی کرده. ساکت ایستاده بود🙄
گفت«اگر بخواهی، میتوانی نگاه کنی... همه جا خوبِ خوب معلوم است. حتا خانههای آن طرف کارون را میشود دید.»
دوربین را بردم سمت خط مقدم خودمان؛ لب کارون.
اینورِ کارون، خاکریزی شده بود و سنگرهای نگهبانی را پشت و بالای آن زده بودند. هنوز دمغ بود گفتم: اسم من ناصر است بیسیمچی سنگر فرماندهی این جبهه هستم🙂
#ادامه_دارد
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_کربلا 🥀
این قسمت: یزید ابن زیاد
یزید ابن زیاد معروف به ابوالشعثاء از مردان شجاع شریف و نترس بود😌 و پیش از انکه امام به سپاه حر برخورد کند از کوفه به سوی امام شتافت و به کاروانش🐫 پیوست😊
هنگامی که مالک ابن نسر فرستاده ابن زیاد👹 برای حر پیغام اورد که از حرکت امام جلوگیری کند یزید ابن زیاد به او گفت:
_تو مالک ابن نسر هستی؟ مادرت به عزایت بنشیند این چه پیغامی است که اوردی😠
مالک گفت: من از پیشوای خودم اطاعت کردم و به بیعتم وفا نمودم‼️
یزید گفت: خیر تو پروردگارت را نافرمانی کردی❗️ و اطاعت از پیشوایت موجب ننگ هلاکت و اتش دوزخ🔥 خواهد شد ، مگر نشنیده ایی که خداوند در قران📖 می فرماید:
انان را پیشوایانی قرار دادیم که انها را به اتش دوزخ 🔥دعوت میکنند و روز قیامت یاری نخواهند شد.
(سوره قصص ایه ۴۱)
مالک درمانده شد.
روز عاشورا یزید ابتدا سواره 🐎مبارزه میکرد و بعد از انکه اسب های دشمن او را محاصره کردند در مقابل امام حسین علیه السلام⭐️ زانو زد و صد تیر 🏹به سوی دشمن رها کرد او تیر انداز ماهری بود و هر تیری که پرتاب میکرد امام میفرمود:
خداوند تیر های او را به هدف بنشان و بهشت را پاداش او را قرار بده 💫
وقتی تیر های او تمام شد به سوی دشمن حمله کرد و میگفت:
من یزید فرزند مهاجر شجاع تر از شیر و یاور حسین علیه السلام ⭐️هستم و از ابن سعد بیزارم😇
او پیوسته جنگ کرد تا به شهادت رسید😭 نام او در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است.😊
@montazer_koocholo