عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح میکرد...
آن هم نه در کلاس،در خانه...
دور از چشم همه
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...
نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من...
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم...
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت...
چهرهی هم کلاسیهایم دیدنی بود...
آن ها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند...
اما این بار فرق داشت...
این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم...
چون بر خلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم...
زندگی پر از امتحان است...
خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم ...
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...
اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد...
آن روز چهرهمان دیدنی ست...
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را می گیریم...
تا میتونی غلطهای خودت را بگیر قبل از این که غلطت را بگیرند.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
1_1247650736.mp3
28.78M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه دوازدهم
📅98/11/11
#مشهد
#حرم_مطهر_رضوی ع
#مسجد_صدیقی_ها
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
✨﷽✨
#پندانه
🌼پوششی که باعث میشود دیگران را نبینیم
جوان ثروتمندی نزد خردمندی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست.
خردمند او را به کنار پنجره برد و پرسید:
پشت پنجره چه میبینی؟
جوان جواب داد:
آدمهایی که میآیند و میروند و گدای کوری که در خیابان صدقه میگیرد.
بعد خردمند آینۀ بزرگی به او نشان داد و باز پرسید:
در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه میبینی؟
جوان جواب داد:
خودم را میبینم.
خردمند گفت:
دیگر دیگران را نمیبینی! آینه و پنجره هر دو از یک مادۀ اولیه ساخته شدهاند، شیشه. اما در آینه لایۀ نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمیبینی.
این دو شیء شیشهای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را میبیند و به آنها احساس محبت میکند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده میشود، تنها خودش را میبیند.
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقرهای را از چشمهایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
❪ روزها؎ آخر ماھ شعبان . . . ❫🌿
☀️سخت ترین عبادت از زبان آیت الله بهجت:
✳️در تعبدات، کوه کندن از ما نخواسته اند، سخت ترینشان نماز شب خواندن است که در حقیقت تغییر وقت خواب است نه بی خوابی.
💠 بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوی...
☘نماز شب را ترک نکنید.نماز شب کلید حل همه مشکلات زندگی است.
💥مردم خیلی تلاش می کنند اما نتیجه و مقصود خود را نمی یابند.زیرا کلید را نیافته اند...
☘اما اینکه بعضی می گویند نماز شب با خواب انسان منافات دارد ،تهمت به نماز شب است!
زیرا نماز شب با خواب منافات ندارد بلکه با وقت خواب منافات دارد.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یارب دل ما را
تو به رحمت جان ده
درد همه را
به صابری درمان ده...
این بنده نداند
که چه می باید خواست
داننده تویی
هر آنچه خواهی آن ده.....
شبتون سرشار از عطر خدا 🌙🌸
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
🔶 نهج البلاغه و شرح آن # خطبه ۳۴ # بخش ۱
✨و من خطبة له عليه السّلام فى استنفار النّاس الى أهل الشّام بعد فراغه من أمر الخوارج. و فيها يتأفّف بالنّاس، و ينصح لهم بطريق السّداد.
📔امام عليه السّلام اين خطبه را براى بسيج مردم به سوى شاميان بعد از پايان كار خوارج در نهروان (و خاموش شدن فتنه آنان) ايراد كرد و در اين خطبه (از سستى و كوتاهى مردم در امر جهاد با دشمن) سخت، اظهار ناراحتى مى كند و آنان را به طريق صحيح و منطقى ارشاد مى كند.
شأن ورود خطبه:
🔆همان گونه كه در بالا اشاره شد، اين خطبه را امام عليه السّلام بعد از پايان جنگ نهروان ايراد فرموده است. از ظاهر كلام ابن ابى الحديد استفاده مى شود كه امام خطبه را در همان سرزمين نهروان بيان فرمود، در حالى كه از نصر بن مزاحم، نقل مى كند كه امام عليه السّلام خطبه مذكور را پس از بازگشت از نهروان و مشاهده سستى سپاهيان در آمادگى براى جنگ با شاميان، در كوفه، ايراد كرد.
❌بعضى ديگر از شارحان نهج البلاغه نيز تصريح كرده اند كه امام در نهروان اصرار فرمود كه لشكر بدون فوت وقت، آماده حركت به سوى شام شود تا بقيه مردم نيز به آنها ملحق شوند، زيرا مى دانست اگر به كوفه بازگردند و لباس جنگ از تن در آورند، آماده كردن آنان، به اين آسانى امكان پذير نيست، ولى آنها به بهانه هاى مختلفى، مانند سردى هوا و وجود مجروحان و كافى نبودن سلاح هاى، جنگى از اطاعت فرمان امام سر باز زدند. امام ناچار به كوفه آمد و به آنها تأكيد كرد كه خود را آماده جهاد با دشمن اصلى كنند، ولى (همان گونه كه پيش بينى مى شد) آنان تعلّل ورزيدند. اينجا بود كه امام عليه السّلام با نهايت ناراحتى، اين خطبه را ايراد كرد.
♻️خطبه در يك نگاه:
اين خطبه سه موضوع مهم را تعقيب مى كند:
🔺🔸🔹🔺🔸🔹🔺
1- بخش زيادى از اين خطبه بر محور تأكيد بر جهاد با دشمن و عواقب شوم ترك جهاد، دور مى زند. امام عليه السّلام در اين بخش از خطبه -كه قسمت عمده آن را تشكيل مى دهد- كوفيان را زير رگبار ملامت هاى خود مى گيرد و با تعبيرات تند و تكان دهنده، آنها را مورد سرزنش قرار مى دهد. اين بعد از آن است كه بارها از طريق ملايم و محبت آميز و مستدل و منطقى، آنها را براى جهاد با دشمن بسيج كرده، ولى اثر نبخشيده است. لذا بناچار از آخرين دارو -كه دارويى است بسيار تلخ و گزنده- كمك مى گيرد. گاه آنها را به افراد ديوانه اى تشبيه مى كند كه درك و شعور خود را از دست داده و سود و زيان خويش را تشخيص نمى دهند. و گاه آنها را به شتران سرگردانى تشبيه مى كند كه در بيابان از ساربان خود فاصله گرفته اند و انضباط معمولى را به كلّى از دست داده و سپس با هشدارهاى شديد نسبت به دشمن بى رحم و خونخوارى كه در انتظار آنها است سعى در بسيج آنان مى فرمايد.
2- در بخش ديگرى از اين خطبه امام از عزم راسخ و اراده خود در پيكار با دشمن، سخن مى گويد خواه گروه بسيارى با او حركت كنند يا گروه كمترى.
3- در آخرين بخش خطبه از حقوق متقابل امام و امّت سخن مى گويد. نخست به بيان حقوق امّت بر امام مى پردازد و در چهار جمله كوتاه اصول آن را بيان مى فرمايد و سپس در چهار جمله پر معناى ديگر از حقّ امام بر امّت سخن مى گويد. گويى امام مى خواهد تلخى سرزنش هاى نخستين اين خطبه را با شيرينى سخنان پايانى بياميزد و معجونى مناسب براى درمان درد سستى و تنبلى آنان فراهم آورد.
♨️⭕♨️⭕♨️⭕♨️
نفرين بر شما! چرا از شهادت مى ترسيد؟
♨️در نخستين بخش اين خطبه امام (عليه السلام) در برابر خيره سرى لشکر کوفه و بى توجّهى به خطراتى که تمام کشور اسلام را تهديد مى کرد و آنها بى اعتنا از کنار آن مى گذشتند، رگبار سرزنش ها و سخنان عتاب آلود خود را متوجه آنها مى سازد، باشد که روحِ بى دردِ آنها تکان بخورد و بيدار شود و گامى مؤثّر در پيشگيرى از خطر بردارد.
اين در حالى بود که غارتگران شام پيوسته به مناطق مختلف کشور اسلام حمله مى کردند و دست به خونريزى و غارتگرى و جنايات ديگر مى زدند تا از اين طريق روحيه لشکر على(عليه السلام) را تضعيف کنند، سپس بر آنها ضرر وارد سازند.
🔺لذا امام (عليه السلام) مى فرمايد: «نفرين بر شما! از بس شما را سرزنش کردم، خسته شدم! (أُفٍّ لَکُمْ(1)! لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ)(2).»
دليل اين خستگى روشن است، چرا که عتاب آن هم از شخص بزرگى مانند على(عليه السلام) بايد تأثير واضحى در تحريک عتاب شدگان و وادار ساختن آنها به تجديد نظر و بازنگرى در اعمال نادرستشان داشته باشد، امّا هنگامى که به خاطر شدّت غفلت و بى خبرى مخاطبان اثر نگذارد و تکرار شود، بسيار خسته کننده است.
🔆سپس مى افزايد: آيا شما زندگى پست دنيا را به جاى حيات (سعادت بخش و جاويدان) آخرت پذيرفته ايد؟ و در برابر عزّت و سربلندى، بدبختى و ذلّت را برگزيده ايد؟
(أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الاْخِرَةِ عِوَضاً؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً؟)
اين سکوت