*🟢مصــداق ســعادت*
*✅وهب و همسرش:*
*✍وهب، مادر و همسرش نماد کسانی هستند* که ساعاتی تأخیر میتوانست آنان را از سعادتی بزرگ محروم کند. آنها نصرانى بودند و به وسيله امام حسين(ع) مسلمان شدند و روز عاشورا در صف لشكریان آن حضرت قرار گرفتند. روز عاشورا مادر وهب گفت: فرزند عزيزم! به يارى فرزند رسول خدا قيام كن. وهب به ميدان رفت و بعد از رجزخوانی و معرفی خود، به دشمن حمله كرد و سخت جنگيد. او بعد از کشتن عدهاى، به جانب مادر و همسر برگشت. در مقابل مادر ايستاد و گفت:
*🔺اى مادر! اكنون از من راضى شدى؟ مادر گفت:* تا در پيش روى امام حسين(ع) كشته نشوى، راضی نمیشوم. به ميدان برو و بجنگ تا شهيد شوی.
*👈وهب به ميدان كارزار برگشت، رجز خواند و با تمام قدرت جنگيد* تا بعد از کشتن نوزده نفر سوار و بيست نفر پياده از دشمن، دستهايش قطع شد. همسر وهب که این صحنه را دید، عمود خيمه را گرفت و به سوى وهب شتافت؛ در حالى كه مىگفت: پدر و مادرم فداى تو باد! تا مىتوانى در راه پاكان و خاندان پيامبر بجنگ!
*🔺وهب خواست كه همسرش را به خیمه بازگرداند؛ ولی او لباسش را گرفت و گفت:* من هرگز باز نمىگردم تا اينكه با تو كشته شوم. امام حسين(ع) مداخله کرد و آن زن برگشت. وهب به جنگ ادامه داد تا شهيد شد. همسر وهب، پس از شهادت تاب نیاورد و به ميدان دويد و خونهاى صورت او را پاك كرد كه چشم شمر به آن بانوى باوفا افتاد. به غلامش دستور داد تا با عمودى كه در دست داشت، بر او زد و او را شهيد کرد. او، اولين بانوي شهید در لشكر امام حسين(ع) است. عمر سعد دستور داد: گردن وهب را زدند و سرش را به سوى لشكر امام حسين(ع) انداختند. مادر وهب، سر او را برداشت و بوسيد. آنگاه به طرف لشكر عمر سعد انداخت. مادر وهب، عمود خيمه را برداشت و به دشمن حمله كرد ولی به امر امام حسين(ع) برگشت. مادر وهب، در حال برگشتن مىگفت: خدایا! اميد مرا نااميد مكن.
*✨امام(ع) فرمود:* خداوند تو را نااميد نخواهد كرد و فرزندت در كنار پيغمبر(ص) خواهد بود.
*📚 ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج ۴۵، ص ۱۶ ـ ۱۷*
*:🆔:جهت عضویت درگروه:⬇: ️
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📔 نهج البلاغه و شرح آن 🔸 خطبه ۶۷🔆بخش ۱: خلاصه ای از ماجرای سقیفه و تعیین خلیفه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (۱)🎤 مفسر استاد دکتر محمد علی انصاری 🕰۸:۴۷
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📔 نهج البلاغه و شرح آن 🔸 خطبه ۶۷🔆 بخش ۲: خلاصه ای از ماجرای سقیفه و تعیین خلیفه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (۲)🎤 مفسر استاد دکتر محمد علی انصاری 🕰،۷:۵۰
☘ چهار سفارش خداوند به حضرت موسی علیهالسلام ☘
✅ امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
خداوند تبارک و تعالی به حضرت موسی(ع) چنین وحی کرد: ای موسی چهار سفارش به تو دارم:
🔸 تا زمانیکه مطمئن نیستی گناهانت آمرزیده شده به عیوب دیگران مشغول مشو.
🔸 تا زمانی که مطمئن نیستی گنج های من تمام شده در مورد روزی خود اندوهگین مباش.
🔸 تا زمانی که از زوال پادشاهی من اطمینان نداری به کسی جز من امید مبند.
🔸 تا زمانی که مطمئن نیستی شیطان مرده، از مکر او ایمن مباش.
📚 خصال شیخ صدوق/ج۱/ص۲۱۷
*🔥دعـای شیـطان*
*✍مؤمنی شیطان را در وسط دریا دید که سرش را رو به آسمان گرفته و میگفت:* خداوندا به حقّ آقا امیرالمؤمنین علی(ع) مرا عذاب مکن.
مرد مؤمن به شیطان گفت: آیا تو هم دست به دامان ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) شده ای؟
شیطان گفت: شش هزار سال قبل از اینکه حضرت آدم خلق شود من در عالم اعلا و در میان ملائکه بودم. اطلاعات زیادی در رابطه با علی(ع)دارم که شما نمیدانید. و تا آنجا که اطلاع دارم بعد از رسول خدا (ص) کسی مقربتر و عزیزتر و گرامیتر و آبرومندتر از علی(ع) نزد خداوند متعال نیست. و میدانم که هرکس خداوند را به حق امیرالمؤمنین علی(ع) قسم بدهد، خداوند او را می آمرزد از این رو من هم خدا را به خورشید ولایت قسم میدهم.
مرد گفت: ای ابلیس تو معلِّم فرشتگان بوده ای و علم زیادی داری مرا نصیحت کن.
شیطان گفت: یک جمله برای دنیا و یک جمله برای آخرتت میگویم اگر میخواهی که زندگی به تو خوش بگذرد قناعت پیشه کن و اگر قانع باشی، حتی اگر غذایت نان خشک باشد به تو خوش میگذرد و آرام و آسوده زندگی میکنی.
امّا اگر حرص بزنی و ثروت جمع کنی و به خواست خداوند راضی نباشی هیچوقت در دنیا خوشبخت نمیشوی.
اما یک پند نیز برای آخرتت بگویم برای ساعت مرگ، سرازیری قبر، سر از قبر در آوردن، ماندن در برزخ، صحرای محشر، صراط و میزان همه جا محبت و ولایت آقا علی(ع) را ذخیره داشته باش اگر تکیه ات به پیشوای مؤمنان باشد امنیت خواهی داشت.
مرد مؤمن شیعه نزد امام جعفر صادق (ع) رفت و ماجرا را برای حضرت تعریف کرد.
حضرت فرمود چنگ زدن شیطان به ولایت و محبّت حضرت علی(ع)به زبان است و از صمیم قلب نیست بنابراین ابلیس بهره ای از این سخنان نمیبرد. اگر او واقعا و از صمیم قلب به آقا امیرالمؤمنین علی(ع)پناه میبرد، از عذاب الهی نجات مییافت.
*📚منبع : کرامات العلویه، علی(ع) میر خلف زاده، نشر مهدی یار*
*:🆔:جهت عضویت درگروه:⬇:
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📔 نهج البلاغه و شرح آن 🔸 خطبه ۶۷🔆 بخش:۳ خلاصه ای از ماجرای سقیفه و تعیین خلیفه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (۳)🎤 استاد دکتر محمد علی انصاری 🕰۸:۰۵
✅ حضرت علی (ع) در گذر از قبرستان
✍ای ساکنان خانه های وحشت زا ومحله های خالی و گورهای تاریک!ای خفتگان در خاک!ای غریبان!ای اهل تنهایی!ای اهل وحشت!شما پیش از ما رفتید و ما به دنبال شما،به شما می پیوندیم.
امّا درخانه هایتان دیگران سکونت کردند،و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند،و اموالتان در میان دیگران تقسیم شد!این خبر ما هست،شما چه خبری دارید؟ سپس رو به اصحاب فرمود: بدانید که اگر اجازه سخن گفتن داشتند،به شما خبر می دادند که؛« بهترین توشه تقوا است....»
📚منبع؛حکمت۱۳۰نهج البلاغه
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
چند نکته جالب در داستان سقيفه:
1- از آنچه در بالا آمد، به خوبى روشن مى شود که گردهمايى سقيفه، هرگز يک شوراى منتخب مردم نبود، آنگونه که بعضى وانمود مى کنند; بلکه چند نفر از انصار در ابتدا براى اين که کار را به نفع خود تمام کنند، حضور يافتند; سپس چند نفر از مهاجرين که رقيب آنها در امر خلافت بودند، حاضر شدند و با مهارت خاصّى پايه خلافت ابوبکر را نهادند.
2- اگر بنا بود يک شوراى منتخب مردم و يا شبه منتخب، بر کار خلافت نظارت کنند، حدّاقل مى بايست از همه قبايل انصار، در مدينه و از همه مهاجران، نماينده اى در آنجا حضور يابد، درحالى که هرگز چنين نبود، «بنى هاشم» که نزديک ترين و آشناترين افراد به مکتب پيامبر بودند، مطلقاً در آنجا حضور نداشتند; بنابراين، هيچ گونه مشروعيّتى براى گردهمايى سقيفه نمى توان قائل شد: نه مشروعيت دينى و نه مشروعيت نظام هاى معمولِ سياسى دنيا.
3- از ماجراى «سقيفه» به خوبى استفاده مى شود که معيار، انتخابِ اصلح نبود بلکه گويى مى خواهند ميراثى را تقسيم کنند; هرکدام مدّعى بودند سهم ما در اين ميراث بيشتر است. به يقين کسانى که با چنين نگرشى به مسأله خلافت مى نگرند هرگز نمى توانند آنچه را به حال مسلمانان اصلح است، برگزينند.
4- در «سقيفه» مطلقاً سخنى از وصاياى پيامبر(صلى الله عليه وآله) در امر خلافت به ميان نيامد با اينکه همه مى دانستند پيامبر(صلى الله عليه وآله) طبق روايت معروف، فرموده بود: «إِنِّي تَارِکٌ فِيکُمُ الثَّقَلَيْنِ: کِتَابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِي; مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً; من دو چيز گرانمايه را در ميان شما به يادگار مى گذارم که اگر به آنها چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد: کتاب خدا و خاندانم را».
آيا اين حديث شريف که در اکثر منابع اهل سنّت و شيعه نقل شده و جزء روايات متواتر محسوب مى شود(8) و پيامبر(صلى الله عليه وآله) نه يک بار، بلکه چندين بار و در موارد مختلف آن را بيان کرد، به حاضران سقيفه دستور نمى داد که قبل از هر چيز به سراغ قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) بروند و تمايلات خويش را بر سرنوشت مسلمانان حاکم نکنند؟
آيا حديث شريف «غدير» که به طور متواتر از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده، هشدارى به گردانندگان «سقيفه» نمى داد؟
آيا توصيه هاى مکرّر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از نخستين روز آشکار کردن دعوتش که در حديث «يوم الدّار» منعکس است و به وضوح سخن از وصايت و خلافت على(عليه السلام) مى گويد و يا آنچه که در آخرين ساعات عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) - که داستان «قلم و دوات» است - پيش آمد، کافى نبود که حداقل سخنى از خلافت على(عليه السلام) که شايسته ترين فرد بود به ميان آيد؟ راستى شگفت آور است!!
ولى از يک نظر