eitaa logo
🍃 🌹 منتظران ظهور 🌹🍃
3هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
12هزار ویدیو
320 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی نشر مطالب حلال باذکر صلوات برامام زمان عج. ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🌸🍃 📗شرح خطبه 78 نهج البلاغه - 🎤مفسر استاد دکتر محمدعلی انصاری ◀️قسمت. دوم ⬅️دعوت خداوند به تفکر در آفرینش آسمان – علم نجوم 🕰 زمان :22 :5
🌸 حدیث صبحگاهی
جهانبخش سلطانی: اگر پلیس نباشد هیچ کس در حرفه و شغلی امنیت ندارد 🔹️جهانبخش سلطانی، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون: اگر نیروهای پلیس نباشند هیچ کسی در هیچ حرفه و شغلی امنیت ندارد، بنابراین باید پلیس کشور را با تمام وجود مورد حمایت قرار داد. 🔹️معتقدم که می‌شود با استفاده از بستر هنر در قالب سینما و تئاتر از زحمات فراجا دفاع کرد و رنج شبانه‌روزی که مأموران پلیس برای حفظ و صیانت از تمامیت ارضی کشور متحمل می‌شوند را به منصه ظهور گذاشت تا در این بستر سره از ناسره مشخص شده و مردم و به خصوص جوانان ببینند که این عزیزان برای امنیت و برای حفظ میراث فرهنگی کشور چه خدماتی انجام می‌دهند.
❤️ قالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 🍀 من صلّی علیّ إیمانا و احتسابا إستأنف العمل 🍃 هر کس از روی و به خاطر خداوند، بر من بفرستد (تمام گناهانش بخشوده خواهد شد و) اعمال خود را از نو آغاز می کند. 📙وسائل الشیعة ج۷ ص۱۹۵ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💎مادرم آن روزها همه چیز برایش حیف بود، جز خودش! یک صندوق چوبی بزرگ داشت پر از چیزهای حیف! در خانه ما به چیزهایی حیف گفته می‌شد که نباید آنها را مصرف می‌کردیم..!! نباید به آنها دست می‌زدیم، فقط هر چند وقت یک بار می‌توانستیم آنها را خیلی تند ببینیم و از شوق داشتن آنها حَظ کنیم و از حسرت نداشتن آنها غصه بخوریم! حیف مادرم که دیگر نمی‌تواند درِ صندوقِ حیف را باز کند و چیزهای حیف را در بیاورد و با دست‌های ظریف و سفیدش، آنها را جلوی چشمان پر احساسش بگیرد و از تماشای آنها لذت ببرد! مادرم هیچ وقت خود را جزو چیزهای حیف به حساب نیاورد... دستهایش، چشم‌هایش، موهایش، قلبش، حافظه‌اش، همه چیزش را به کار انداخت و حسابی آنها را کهنه کرد. حالا داشته‌هایش آنقدر کهنه شده که وصله بردار هم نیست... حیفِ مادرم که قدر حیف‌ترین چیزها را ندانست! قدر خودش را ندانست و جانش را برای چیزهایی که اصلا حیف نبودند تلف کرد ... https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
من هرگز نمی گویم « اعتراض نکنید »، من هرگز نمی گویم « فریاد نزنید »، من هرگز نمی گویم « مبارزه نکنید »، من هر گز نمی گویم « جان ندهید » ... اعتراض کنید، فریاد بزنید، مبارزه کنید و جان بدهید... ولی در راه حق ... نه در راه باطل ... اعتراض، فریاد، مبارزه و جان سپردن، وجه مشترک همه کسانی است که در همه عالم و همه تاریخ، جنگیدند و جان باختند... یکی هابیل بود و دیگری قابیل... یکی ابراهیم بود و دیگری نمرود... یکی موسی بود و دیگری فرعون... یکی سلیمان بود و دیگری شیاطین... یکی مسیح بود و دیگری قیصر... یکی کاوه بود و دیگری ضحاک... یکی علی بود و دیگری خوارج... یکی حسین بود و دیگری یزید... حال در زمان ما کدام شبیه کدام است...؟ کدام برای توحید می جنگد و کدام برای شرک... کدام برای اتحاد می جنگد و کدام برای تفرقه... کدام برای خدا می جنگد و کدام برای هوا... کدام برای اخلاق می جنگد و کدام علیه اخلاق... کدام برای حق می جنگد و کدام برای باطل... کدام برای عدل می جنگد و کدام برای ظلم... کدام برای خدا می جنگد و کدام برای خودش... کدام برای پارسایی می جنگد و کدام برای ناپارسایی...
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹تفسیرهای مغرضانه از مفاخر شعر و ادب فارسی 🔸به مناسبت روز بزرگداشت حافظ(۲۰مهر)
‌ ❤️غـم خودش میاد ولی شادی رو باید بسازی ‌ بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم همه یکسان بودند... بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه، کاش هنوز همه رو به اندازه بچگی دوست داشتیم.... کاش!!
بزرگى با شاگردش از باغى میگذشت چشمشان به یک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت : گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند، بیایید با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم. استاد گفت : چرا براى خندیدن خودمان او را ناراحت کنیم..؟ بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین.. مقدارى پول درون آن کفش قرار بده.. شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول، مخفى شدند.. کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همین که پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى پول ها را دید با گریه فریاد زد خدایا شکرت.. خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى..!  میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همین طور اشک میریخت... استاد به شاگردش گفت : همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی...🌸🍃