eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
3هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
11.8هزار ویدیو
319 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی نشر مطالب حلال باذکر صلوات برامام زمان عج. ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیستAUD-20211015-WA0013.mp3
زمان: حجم: 13.44M
🏴 *یا أَبَا مُحَمَّدٍ یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الزَّكِیُّ الْعَسْكَرِیُّ* 🏴 *آجرک الله فی مصیبت أبیک یاصاحب الزمان* ▪️ *یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست کنج زندان بلا گریه ی باران کم نیست...* ◾️ *به مناسبت فرارسیدن هشتم ربیع الاول، مصادف با شب شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام* ▪️ *روضه امام حسن عسکری علیه السلام* https://chat.whatsapp.com/Ckx014SEEpD52GR8jG3YVC
🔅 *آیا می خواهید با حضرت عسکری علیه السلام محشور شوید؟* علىّ بن عاصم از حضرت جواد عليه السّلام و آن حضرت نيز به واسطه پدران بزرگوار خود علیهم السلام از *حسين بن علی عليه السّلام* نقل می کنند كه فرمود: روزى به خدمت جدّم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيدم. پس آن حضرت فرمود: ... خداوند تبارك و تعالى در صلب علیّ بن محمّد النّقی علیه السلام نطفه ‏اى قرار می دهد و او را نزد خود حسن می نامد. وى را همچون نورى در شهرها قرار می دهد، در زمينش خليفه می گرداند و مايه عزّت امّت جدّش می کند و هادى و راهنماى شيعيانش نموده، نزد پروردگارش او را شفيع آنان خواهد کرد . خداوند او را مايه نقمت و عذاب مخالفين قرار داده، و براى دوستانش و كسانى كه او را امام خود بدانند، حجّت و برهان می گرداند. پس پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: حسن بن علیّ علیه السلام این چنین دعا می کند: *«يَا عَزِيزَ الْعِزِّ فِي عِزِّهِ! يَا عَزِيزُ! أَعِزَّنِي بِعِزَّتِكَ، وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ، وَ أَبْعِدْ عَنِّي هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ، وَ ادْفَعْ عَنِّي بِدَفْعِكَ، وَ امْنَعْ مِنِّي بِمَنْعِكَ، وَ اجْعَلْنِي مِنْ خِيَارِ خَلْقِكَ، يَا وَاحِدُ! يَا أَحَدُ! يَا فَرْدُ! يَا صَمَدُ!»* (در نقل کفعمی، این عبارت نیز در انتهای دعا آمده است: *«یَا مَن لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ!»* (مصباح کفعمی،ص305)) سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: *مَنْ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ حَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ، وَ نَجَّاهُ مِنَ النَّارِ وَ لَوْ وَجَبَتْ عَلَيْهِ.* *هر كس خدا را با اين دعا بخواند، خداوند او را با حسن بن علی محشور مى ‏نمايد و وی را از آتش نجات می دهد، هرچند آتش بر او واجب و لازم شده باشد.* (کمال الدّین، ج1، ص267) «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌌 اللهم صل على محمد و آل محمد 🎇 تلاوت امروزمان را هدیه می نماییم به ساحت مقدس ⭐ *حضرت صاحب الزمان عجل لولیک الفرج و حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها* 📗 قرآن ص ۵٠٠ عثمان طه📖 📗 آیات نورانی ٢٢- ١۴سوره مبارکه جاثیه 📖 صوت ترتیل و ترجمه قرآن 👇👇👇
🥀 بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 *مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَي رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ* (١۵ جاثیه) 🥀🍃🥀🍃🥀 📝 *ترجمه :* ⬇️ 🟢 هر كس كار شايسته اى انجام دهد، پس به سود خود اوست و هر كس عمل بدى مرتكب شود، پس به زيان خود اوست، سپس به سوى پروردگارتان بازگشت داده مى شويد. 🥀🍃🥀🍃🥀 ✍️ *نکات :* ⬇️ 🟣 قرآن بارها با بيانات گوناگون به اين اصل اشاره فرموده است كه نتيجه عمل به خود انسان بر مى گردد، چنانكه مى فرمايد: 🍃 « *و مَن يشكر فانّما يشكر لنفسه و من كفر فانّ اللّه غنىّ حميد* »(١) 🟣 هر كس شكر كند، پس براى خويش شكر كرده و هر كس كفران ورزد به زيان خويش است. 🍃 « *مَن اهتدى فلنفسه و مَن ضلّ فانما يضلّ عليها* »(٢) 🟣 هر كس هدايت پذيرفت، به نفع خود اوست و هر كس گمراه شد، به ضرر خود اوست. ----- 📘 ١) لقمان، 12. 📘 ٢) زمر، 41. 🥀🍃🥀🍃🥀 📝 *پیام ها :* ⬇️ 🟠 - نظام كيفر و پاداش الهى عادلانه و بر اساس عملكرد نيك و بد خود انسان است. 🍃« *مَن عمل صالحاً... و مَن اساء* » 🟠- خداوند، به كار خير انسان نيازى ندارد. 🍃 « *عمل صالحاً فلنفسه* » 🟠- انسان ها در برابر قانون الهى مساوى هستند. (انسان، هر كه باشد و عمل، هر چه باشد، مورد كيفر وپاداش قرار مى گيرد.) 🍃 « *مَن عمل صالحا... و مَن اساء فعليها* » 🟠- خدا انسان را آزاد آفريده است. 🍃« *مَن عمل صالحا... مَن اساء* » 🟠- دليل معاد، عدل الهى است. 🍃« *مَن عمل صالحا... مَن اساء... الى ربّكم ترجعون* » 🟠- معاد، اميدى به صالحان و هشدارى به خلافكاران است. 🍃 « *الى ربّكم ترجعون* » 🟠- قيامت قهرى است و به اختيار انسان نيست. 🍃« *تُرجعون* » 🟠- پاداش و كيفر الهى، اقتضاى ربوبيّت اوست. 🍃« *الى ربّكم ترجعون* » *🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤* 📲 *جهت عضویت* 👇 درانتظار گل نرگس (ع)( ۶) https://chat.whatsapp.com/Ckx014SEEpD52GR8jG3YVC 💠🔸🔹🔸💠 درانتظار گل نرگس (ع) در ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
❇️ هرکس صبح کند ، و سه بار بگوید: 🍀الحَمدللهِ ربِّ العَالَمِین الحمدُلِلّهِ حَمدًا کَثِیرَا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ ✨حق تعالی هفتاد بلا را از او دفع می‌کند✨ 📚 بلدالامین 🔹صبحتون_بخیر
. 📸 شهید حاج قاسم سلیمانی در جوار حرم امام حسن عسکری علیه‌السلام
.⭕️💠🌀⭕️🔷🔹 🔹 🌸🍃 🧕(داستان‌واقعی) (این کتاب ارزشمند با استقبال بالا به تیراژ بیست‌ودوم رسیده است) ✫⇠ ✫⇠قسمت‌ سی‌ونهم اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت: «اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن.» بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: «کیه؟» کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چه کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: «کیه؟!» این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در کسی جواب نمی داد. دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ ها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز کردم. آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در می رسیدم، صدای مرا نمی شنید. آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان می کرد. کمی بعد، از آن خانه اسباب کشی کردیم و خانه دیگری در خیابان هنرستان اجاره کردیم. موقع اسباب کشی معصومه مریض شد. روز دومی که در خانه جدید بودیم، آن قدر حال معصومه بد شد، که مجبور شدیم در آن هیر و ویری بچه را ببریم بیمارستان. صمد به تازگی ژیان را فروخته بود و بدون ماشین برایمان مکافات بود با دو تا بچه کوچک از این طرف به آن طرف برویم. نزدیک ظهر بود که از بیمارستان برگشتیم. صمد تا سر خیابان ما را رساند و چون کار داشت دوباره تاکسی گرفت و رفت. معصومه بغلم بود. خدیجه چادرم را گرفته بود و با نق و نق راه می آمد و بهانه می گرفت. می خواست بغلش کنم. با یک دست معصومه و کیسه داروهایش را گرفته بودم، با آن دست خدیجه را می کشیدم و با دندان هایم هم چادرم را محکم گرفته بودم. با چه عذابی به خانه رسیدم، بماند. به سختی کلید را از توی کیفم درآوردم و انداختم توی قفل. در باز نمی شد. دوباره کلید را چرخاندم. قفل باز شده بود؛ اما در باز نمی شد. انگار یک نفر آن تو بود و پشت در را انداخته بود. چند بار به در کوبیدم. ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.» سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.» صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم. می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.» ادامه دارد... ⭕️💠🌀⭕️🔷🔹