فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السَّلامُ عَلیك یا وَعدَاللّه الَّذی ضَمِنَه🌤
السلام علیک یا صاحب الزمان🌤
شوق تو به باغ لاله جان خواهد داد
عطـر تو به گلهــا هیجان خواهد داد
فـــردا کـه بـه آفـاق بپیـچــد نـــورت
تکبیــــر تو کعبــه را تکان خواهد داد
کاش می شد نفسَت، کار مسيحا مي کرد
گره از کار فرو بسته ی ما وا می کرد
کاش می شد که گشايش برسانی به جهان
فرَجَت، چاره ی کار دل دنيا می کرد
کاش می شد تن بيمار زمان را ز کَرَم
نفس و عطر خوشت زنده و احيا می کرد
کاش می شد نفس ناب و مسيحايی تو
درد و رنج همه را جمله مداوا می کرد
کاش می شد که شوی ای گل نرگس تو عيان
و ظهورت همه را واله و شيدا می کرد
کاش می شد بنمايی رخ زيبا به جهان
روی خوبت همه را غرق تمنّا می کرد
کاش می شد که شوی طالع هر کوی و مکان
و حضورت همه جا وِلوِله برپا می کرد
پرتو نور تو می شد چو نماينده صبح
معجز ناب وجود تو چه غوغا می کرد
کاش می شد که به لطف قدم و برکت تو
خانه را،فيض خدا،خوب و مصفا می کرد
کاش می شد که رسد از تو نشانی به دلم
عاشق خسته رَه، کوی تو پيدا می کرد
اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
روی موج صداقت 01.mp3
9.38M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ
ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷
#روی_موج_صداقت ۱
🤔 چرا بسیاریِ از انسانها، از گذشته ی خود راضی نیستند؟
و اقرار میکنند که اگر بارِ دیگر، به دنیا بیایند، مسیرِ فعلیِ زندگی خویش را، دوباره طی نخواهند کرد؟
#استاد_شجاعی 🎙
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌀 داستان بسیار زیبا از زن بی حجاب و زن چادری
✍ زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده، ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت با زحمت چادر رو بیرون میکشید که یک زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ‼️
زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من چادر سر می کنم تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو ، به هم نریزد !!! همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم...
چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من⁉️
زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد.
✅ امام على (ع) : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست. (غرر الحکم۵۸۲۰)
#حق_الناس | #عفت_عمومی_جامعه
#بسیج_نیوز
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
34.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سگ در خانه
ببینید و بشنوید...
🤝 مذهبی ها لطفا تا میتوانید نشر بدید تا به گوش مسئولین در خواب رفته و بی تفاوت برسه🤝
🌸امر به معروف و نهی از منکر یعنی همین که در کلیپ گفته میشه 🌸
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
16.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ امیر علیحیدر امیری، کارشناس مسائل سیاسی و بینالملل
👈 در تبیین بیانات رهبر معظم انقلاب:
🎥 ایران قرارگاه محور مقاومت و کشورهای مسلمان است
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#حدیث_روز
💠 *«بزرگداشت عطار نیشابوری»*
🟩 *فریدالدین عطار، فرید اهل ادب است و زمزمهگری سترگ و کمبدیل در بیان حقایق عرفان و در توصیف حلاوت عشق؛ به لسان طیور و منطق طیر.*
🍃 عطار جانهاست، که به عطر روحبخش عشق، جان مشتاقان را تا ملکوت پرواز میدهد و «هفت شهر عشق» را با بال «خلوص» تا شهر «فنا» میپیماید.
🍃 اگر چه «مصیبتنامه»اش اندوه جهان است، باران خیر و رحمت بر کویر سوختۀ دل نیز هست؛ که عطش روح را به اسرار عیان الهی فرو مینشاند و دل را صحیفهای الهی، و «الهینامه»ای پیراسته از هر آلایش خاکی میکند.
🍃 عطار؛ در صحرای طلب، «هدهدِ» گویای اسرار است و در وادی حیرت، جرعهنوش دریای معرفت.
🍃 *هفت وادی سلوک* را به عشق وصل حضرت «سیمرغ»، چنان میپیماید که گَردِ راهی بر دامن «استغنا»یش نمینشیند.
🍃 عطر جانپرور آثارش در دل مشتاقان چنان پیچیده است، که جان عاشقان را به نسیم عشق، روح و حیاتی دیگر بخشیده و کامشان را حلاوتی دیگر. که شیرینی آثارش، روح را همچون آثار بیبدیل «مولانا جلال الدین محمد بلخی» به حیرت و مستی میکشاند و در عالم بالا به پرواز در میآورد و از ملک تا ملکوت، به سیر و سفر فرا میخواند.
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ نقل خاطره باحال و شنیدنی از یک شهروند میبدی در باره روزهداری و روزهخواری... در برنامه سیدخندان...
😂😂😭😭😍😱
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد از #ماه_رمضان چه کنیم؟
چطور حس و حال ماه رمضان در ما ادامه داشته باشد؟
سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙استاد علیرضا پناهیان 🌸
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
"از تمامی آنچه یاد آوردیم وغیر این ها، یقین حاصل می شود که بیعت بدان صورت که میان پیغمبر واصحابش واقع شد یعنی دست به دست رسول خدا دادن، از ویژگی های پیغمبر وامام معصوم است، وبرای هیچ کس جایز نیست متصدی آن شود، مگر کسی که پیغمبر یا امام او را در این کار نایب خود قرار داده باشند، که در این امر وکیل شود مانند وکالت در سایر امور.
اگر بگویید: بنابر قول به این که ولایت عامه برای فقیه ثابت است می توان گفت فقها، جانشینان ونایبان امام (علیه السلام) هستند، پس جایز است از مردم بیعت بگیرند به عنوان نیابت از امام (علیه السلام)، وجایز است مردم با آنان بیعت نمایند ودست به دست آنها بفشارند.
می گویم: اولاً: ولایت عامه برای فقیه ثابت نیست،(۴۳۳)
ثانیاً: بر فرض که ولایت عامه برای فقیه ثابت باشد در اموری که اختصاص به پیغمبر وامام نداشته باشد، در صورتی که از دلایل وشواهدی که از روایات ظاهر است -چنان که یاد کردیم- بیعت با آن شکل وطرز خاص، به پیغمبر وامام اختصاص دارد، ونایب عام را نشاید که در این امر از ایشان نیابت کند، واین نظیر جهاد است که جز در زمان حضور امام (علیه السلام) وبه اجازه او جایز نیست، ونظیر برپاکردن نماز عید فطر وقربان است که بر امام واجب است، ونظیر این که روش امامان (علیهم السلام) در غذا خوردن ومعاشرت ولباس، هنگام تسلط یابند وحکومت بدستشان رسد، همان روش امیر المؤمنین (علیه السلام) خواهد بود -چنانکه در چندین روایت آمده که آوردن آنها مایه طولانی شدن مطلب است- ونظیر جایز بودن ایثار در حالی که زن وفرزند در حال احتیاج واضطرار باشند، ومانند مکروه نبودن غذا خوردن با دست چپ ومانند اینها که به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وامام (علیه السلام) اختصاص دارد.
ثالثاً: بر فرض که اختصاص داشتن بیعت به پیغمبر وامام ثابت نباشد، در صورتی جایز است فقیه متصدی کاری گردد که مشروع بودن آن ثابت شود ومشروع بودن بیعت با غیر معصوم یا نایب خاص او که مأمور است برای معصوم از مردم بیعت بگیرد، ثابت نیست.
"اگر بگویید: مشروع بودن آن را با آیاتی که بر رجحان پیروی کردن وتأسی جستن به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دلالت دارند، می توان اثبات کرد، مانند فرموده خدای تعالی، قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی(۴۳۴)؛ بگو (ای پیامبر!): اگر خداوند را دوست می دارید پس از من پیروی کنید. وفرموده است: لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله والیوم الآخر(۴۳۵)؛ به درستی که شما را در پیروی از رسول خدا الگوی خوبی هست برای کسی که به خداوند وروز بازپسین امیدوار باشد. ومانند این آیات...
وجه استدلال این که: آیات دلالت دارند بر خوبی وپسندیده بودن پیروی از افعال وکارهای پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) واز جمله کارهای آن حضرت که به شهادت آیات وروایات از او صادر گشته: بیعت گرفتن از مؤمنین ومؤمنات می باشد، پس برای آنان مستحب است که در بیعت ودست دادن به آن حضرت (علیه السلام) تأسی جویند واقتدا نمایند.
می گویم: نخست: دلالت داشتن آیات یاد شده بر وجوب یا استحباب تأسی وپیروی در تمام افعالی که از آن جناب صادر شده معلوم نیست، چنانکه در جای خود تحقیق کرده ایم، بلکه ظهور دارند در وجوب ایمان به آن حضرت وبه کار بستن امر ونهی آن بزرگوار. واگر تفصیل مطلب را در اینجا بازگو کنیم از مقصود ومنظور اصلی خود دور می افتیم."
دوم: بر فرض که دلالت آن آیات را بر پسندیده بودن متابعت وپیروی از آن حضرت به طور مطلق ثابت بدانیم، می گوییم: در صورتی دلالت می کند کاری که از آن جناب صادر گردیده، به همان نحو انجام دهیم، ودر موضوع مورد بحث ما این کار نشدنی است، چون بیعتی که در زمان آن حضرت (علیه السلام) صادر گشت مقید بود به این که دست در دست آن جناب نهاده شود، یا به فرمان ایشان بیعت انجام می شد، همچنان که بیعت با مسلم بن عقیل (علیه السلام) به دستور مولایمان امام حسین (علیه السلام) بود. ولی در زمان ما ومانند آن، دلیلی بر جایز بودن بیعت به گونه دست به دست دیگری زدن، وجود ندارد، پس این کار از بدعتهای حرامی است که مایه لعنت وپشیمانی است، وبا این بیان وجه فرمایش مولایمان حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی که پیش تر از مفضل آوردیم این که: هر بیعتی پیش از ظهور حضرت قائم (علیه السلام) بیعت کفر ونفاق ونیرنگ است... معلوم می شود. واز آنچه یاد کردیم فساد پندار یکی از علمای زنجانی ظاهر می شود که در کتاب صیغ العقود خود استحباب بیعت کردن با فقها را حتمی دانسته، وصیغه ای برای عقد بیعت درست کرده، ودر این که بیعت از عقدهای جایز است یا لازم بحث نموده است!. واز دلایل مردود بودن پندار او این که در آغاز سخن خودش اعتراف کرده که عقد بیعت وصیغه آن در کتب هیچ یک از متقدمین ومتأخرین یاد نشده است.
"می گویم: ای خواننده هوشمند دانا ببین آیا می توان تصور کرد که همه علما از زمان معصومین (علیهم السلام) تا زمان ما از چنین مطلبی که نام آن در قرآن مجید واخبار متعددی آمده، غفلت کنند، با این که آن مطلب چیزی باشد که عموم نسبت به آن -به طور واجب یا مستحب- وظیفه وتکلیف داشته باشند؟ وهیچ کدام از آنان (علما) از آن یادی به میان نیاورند، ودر گفتگوها ومباحث آن ها سخنی درباره آن شنیده نشود، ودر مجالس ومحافل خود آن را عنوان ننماید؟ آیا جز به خاطر این است که دست به دست دیگری دادن به عنوان بیعت جایز نیست، مگر این که معصوم باشد یا نایب خاص او؟ وآیا جز به خاطر این است که همگی در این رأی متفقند به طوری که هیچ یک از آنان به صورت احتمال هم آن را ذکر ننموده، چنان که در بسیاری از مسائل فقهی شیوه آن ها است. از خدای تعالی خواستاریم که ما را از خطا ولغزش در گفتار وکردار محفوظ بدارد.
و چون کتاب این شخص فارسی است چنین دیدیم که حاصل سخنش را در اینجا به زبان عربی بیاوریم، پس می گوییم: برای استحباب بیعت در این زمان ومانند آن استدلال نموده به فرموده خدای تعالی: ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ومن اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجراً عظیماً(۴۳۶)؛ کسانی که با تو بیعت می کنند در حقیقت با خداوند بیعت می کنند، دست خدا بر روی دست آنان است، پس از آن هر کس بیعت را نقض نماید در حقیقت بر زیان وهلاک خویش اقدام کرده وهر آنکه بر آنچه با خداوند عهد بسته وفادار بماند خداوند او را پاداش بزرگی خواهد داد. راوی گوید: ومعلوم است که چیزی که اجر داشته باشد وبه منزله وفاء به عهد خدا ودست دادن به دست خدا باشد، البته اگر واجب نباشد لا محاله مستحب مؤکد خواهد بود(۴۳۷). سپس گفته: اصل در فعل وترک پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که مقدمه اطاعت وی در رسالت باشد رجحان است(۴۳۸). آنگاه پس از سخنانی چنین گوید: وچون که رجحان وی دانسته شد پس به دلیل اصالت اشتراک از برای امام (علیه السلام) ونواب او نیز راجح است. این بود حاصل سخن او، وتو می دانی که چنین سخنی شایسته نیست از علمای اعلام صادر شود، چون آیه شریفه دلالت دارد بر وجوب وفاء به آن بیعتی که با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام شود، واین که هر کس آن را وفا کرد پاداش بزرگی برایش هست، وهر که آن را شکست به خودش ضرر زده وبدی کردار وفساد نیت وپلیدی باطن دامن گیر خودش خواهد شد، ودلالت ندارد بر رجحان بیعت کردن با غیر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، ودست چین کردن بوته های خار از اثبات مقصود استدلال کننده به وسیله این آیه آسان تر است. واما اصلی که از آن یاد کرده، اولین اشکالش این است: که رجحان داشتن چیزی که اطاعت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر آن متوقف است، امری است عقلی، به استحباب شرعی که اجر وثوابی اضافه بر اصل عملی که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به آن امر فرموده، داشته باشد وصف نمی گردد، واز قبیل جستجوی آب برای تحصیل طهارت است، (که لزوم عقلی دارد) پس اثبات کردن استحباب شرعی را با اصل یاد شده، طلبه های کوچک هم نمی پذیرند تا چه رسد به علمای بزرگ.
اشکال دوم این که: اطاعت کردن از پیغمبر (صلی الله علیه وآله ..🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
📗قسمت5⃣5⃣
📔جلددوم
#مکیال المکارم
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃
🖋📋مطالب ناب جهت بصیرت افزایی
👤🎙جناب حجت الاسلام شجاعی
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امام زمان 036.mp3
1.92M
💢بین کسی که دلش شور میزنه،
و برای آماده شدن بستر حکومت امام زمان، برنامه ریزی وتلاش میکنه،
باکسی که مشغول زندگیشه،
و اصلاً دغدغه ظهـور نـداره،
خیلـی فرق هست
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔴 قرائت قرآن فقط مختص ماه رمضان نباشد
🔵 خواندن ۵ سوره قرآنی بعد از نمازهای یومیه
🌕 امام زمان علیه السلام در تشرف آیت الله مرعشی نجفی (ره) خواندن این ۵ سوره قرآن را بعد از نمازهای یومیه به ایشان سفارش نمودند:
🔺 سوره یاسین بعد از نماز صبح
🔺 سوره نباء بعد از نماز ظهر
🔺 سوره نوح بعد از نماز عصر
🔺 سوره واقعه بعد از نماز مغرب
🔺 سوره ملک بعد از نماز عشاء
📚 تشرفات مرعشیه ص ۲۹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
#رمان ازسیمخاردارنفستعبورکن #قسمت_230 نماز صبحم را که خواندم لبهی تخت نشستم. هواکاملا تاریک بود
#رمان
ازسیمخاردارنفستعبورکن
#قسمت_231
–راحیل خانم.
باشنیدن صدایش حیرتم را کنار گذاشتم و نگاهش کردم.
–بله.
دیگر چیزی نگفت وخودش را منتظر نشان داد.
"الان من به این چی بگم خدایا."
مِن ومِنی کردم و او دوباره گفت:
–شما فکر کن اصلا مژگان مریضه، به خاطر بچهایی که داره، اعصابش ضعیفتر شده. من بیشتر نگران اون بچهام. میدونم شما اگر بخواهید میتونید بهش کمک کنید.
–شما برام مثل برادر نداشتم هستید، مگه میشه چیزی بخواهیدو من انجام ندم.
چشم قول میدم. بعد مکثی کردم وادامه دادم:
من تمام سعیام رو می کنم.
–ممنونم، لطف بزرگی می کنید، می دونم با مژگان سرکردن سخته، ولی عروس ما، آدمها رو زود یاد می گیره.
از حرفش کمی سردرگم شدم و چشم به زمین دوختم وبه حرفش فکر کردم.
او هم نگاهی به قلب سنگی نصفهام انداخت وگفت:
–چه علاقه ایی دارید به این چیزها، چقدرم پشتکار دارید.
باخجالت گفتم:
–آخه یکی اونور درست کردم خراب شد، واسه همین این رودرست کردم.
–خراب شد؟
–بله.
–مگه می خواستید خراب نشه؟
گیج نگاهش کردم و او ادامه داد:
راستش من امدم دیدم کسی نیست و اونجا اون نوشته رو دیدم، فکر کردم همینجوری یکی درست کرده رفته. البته حدس زدم شما درست کردید.
برای این که مژگان نبینه خرابش کردم.
نمی دونستم براتون مهمه. نمیخواستم مژگان دوباره از محبت بین شما دو تا بگه و به جون من نق بزنه.
ولی وقتی از پنجره دیدم یکی دیگه اینجا درست کردید فهمیدم چه اشتباهی کردم.
"آهان نکنه واسه این مهربون ترشده.اینم خوب رعایت مژگان رو می کنه ها، وای خوب شد اون روز به آرش گفتم چیزی بروز نده، وگرنه چقدر بد میشد می فهمیدیم کار کیارشه، اونوقت دیگه اینقدر مهربون نبود. رفتارش بدترم میشد، به خاطر چندتا صدف. البته چندتا نبود، سیصدوشصت وچهارتابود."
روبه او درحالی که سعی می کردم خونسردباشم گفتم:
–اشکالی نداره، چیزمهمی نبود.
بانزدیک شدن آرش آرام گفت:
– حرفهایی که گفتم پیش خودمون بمونه.
با سر جواب مثبت دادم.
هنوز غرورش اجازه نمیداد عذرخواهی کند، یا دستوری حرف نزند. ولی همین که فهمیدم از این به بعد میشود مثل یک برادر رویش حساب باز کنم خوشحال بودم.
کیارش درحال رفتن به طرف ساختمان روبه آرش گفت:
–زودتربیایید صبحانه بخوریم و راه بیفتیم.
–باشه داداش.
آرش دستم را گرفت و گفت:
–کیارش چی می گفت؟
–چیزمهمی نبود.
دستش را دور شانهام انداخت وگفت:
–اگه می گفتی تعجب داشت.
نگاه تعجب زده ام را از نظر گذراند و ادامه داد:
–می تونم حدس بزنم، چی گفته، تقریبا این توصیه روبه هممون کرده، اون تمام نگرانیش این بچه بازیهای مژگانه.
سرم را به علامت مثبت تکان دادم.
–یه مدت باهاش هم پابود، کجاها که نمی رفتند، چه کارها که نمی کردند، ولی بعد از یه مدت مژگان دیگه حرف کیارش رو نمیخوند، کمکم بینشون اختلاف نظر زیاد شد. کیارش هم ارتباطش رو با دوستاش زیاد کرد. بانامزد کردن ماهم کلا رابطشون روز به روز سردتر شد. دلیلش رو هم دقیقا نمیدونم.
این اولین باره که ما خانوادگی، اینجوری ساکت وآروم امدیم شمال...
مادر و برادر مژگان که امده بودند تعجب کرده بودند که ازرفیق رفقامون کسی اینجا نیست. مادرش می گفت من گفتم بافریدون بیاییم اینجا حال وهواش عوض بشه، اینجا چراخبری نیست.
حرفهای آرش برایم تازگی داشت،"پس خیلی مونده تامن این خانواده روبشناسم."
سرمیزصبحانه نشسته بودیم. مادر آرش سعی می کرد حواسش به مژگان باشد. چیزهایی را که روی میز چیده شده بود را تعارفش می کرد، دلم برای او هم می سوخت، حتما کیارش درخواستی که از من داشت را صد برابرش را از مادرش داشته...
این نشان میدهد زنش را دوست دارد و برایش مهم است. کاش مژگان این را می فهمید.
نمیدانستم چراهمه باید ملاحظهی مژگان را می کردند، به نظرم رسید شاید مریضی اعصاب دارد و کیارش نمیخواهد به کسی بگوید...
بعد از جمع وجورکردن وآماده شدن بالاخره راه افتادیم. من دوباره صندلی پشت آرش نشستم ومادرش هم صندلی جلونشست.
آرش مدام از آینه به من لبخند میزد.
یک موسیقی سنتی قدیمی عاشقانه از گوشیام دانلودکردم و فرستادم روی بلوتوث پخش.
آرش صدایش را زیاد کرد وشروع کرد با خواننده همخوانی کردن.
بعضی جاهایش که از عشق می گفت از آینه نگاهم می کردم و همان کلمات را خطاب به من لب خوانی می کرد. البته فقط لب میزد. لبخند از روی لبهایم جمع نمیشد.
ماشین کیارش جلوتر از ما بود، تمام مدت راه نمی دانم چرا کیارش اصلا زنگ نزد به آرش که جایی برای استراحت نگه دارند.
تقریبا یک ساعت بیشترتا تهران نمانده بودکه ناگهان مادرشوهرم گفت:
–عه، اونا چرا اونجوری می کنن؟ دوباره چشون شد.
من و آرش مسیر نگاه مادرش را دنبال کردیم.
کیارش با یک دست فرمان را گرفته بود و دست دیگرش را در هوا تکان می داد. ماشین گاهی به کنار جاده کشیده میشد. کاملا معلوم بود که مژگان دستش را به طرف فرمان می برد و باعث تکانهای شدید ماشین میشود.