eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.9هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
305 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍۱۶ روز تا عید بزرگ 🌺 🦋 پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه: ذکر و یاد کردن از من و علی (علیه‌السلام) و ائمه‌ای که از فرزندان علی(علیه‌السلام) هستند، عبادت است.. 🤝 🎈❤️ https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌼🌼 🗓امروز 31 خرداد 1402 🌷 تا 😍 🌺ولایٺ در دل هر شیعہ اے گنج 🌟زداید از دل مومن غم و رنج 🌺شمردم ٺا غدیر خم و دیدم 🌟شونزده مانده تا عیدالله اکبر 🌾💐 🌾💐 🌾💐 https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت هفتاد و پنجم: جولیا با نگاه شیطانیش بهم خیره شده بود و موهای نرم
رمان آنلاین زن،زندگی، آزادی قسمت هفتاد و ششم: با پاشیده شدن مایع سردی روی صورتم،چشمانم را باز کردم،نور برق بالای سرم مستقیم به چشمم می تابید و باعث میشد اطراف را درست نبینم، چشمانم را بستم وباز کردم و سرم را به طرف راست چرخاندم، من کجا هستم، این کیه؟ مردی با نگاه خیره اش به من چشم دوخته بود، تا چشمانم را باز کردم جلوتر امد، دستش را به طرف دستم آورد تا دستم را بگیرد تمام توانم را جمع کردم و دستم را با بی حالی عقب کشیدم. کم کم ذهنم به کار افتاد، درسته این اریک باید باشه.. اریک اوفی کرد و گفت: چته؟ چرا با جولیا راه نیومدی؟ مگه چی ازت خواست؟! غیر از اینکه ازت خواست غذات را بخوری؟! جولیا دختر مهربونی هست ، چرا باهاش لج میکنی؟ حوصلهٔ حرف زدن را نداشتم، پتویی را که تا روی سینه ام بود، آرام تا روی سرم بالا کشیدم و صورتم را به سمت چپم چرخاندم، چشمانم را بستم و سعی کردم ذهنم را خالی از هر فکری کنم، با وجود ضعف بدنی شدیدی که داشتم و ضربه های پی درپی، توان هیچ کاری حتی فکر کردن را نداشتم، هراز گاهی دردی درون شکمم می پیچید، نمی دانستم این درد به خاطر گرسنگی هست یا اون قلب کوچک طلایی که اینک میهمان دل و روده ام بود. نمی دانم چه مدت گذشته بود، اصلا نمی دانستم شب بود یا روز، تاریخ همه چیز از دستم در رفته بود که با تکان های شدید شانه ام از جاپریدم. مثل انسان های برق گرفته سرجایم نشستم، جولیا با دستپاچگی تکان دیگری بهم داد و گفت: پاشو...پاشو دخترهٔ خیره سر، پاشو از اینجا باید بریم. ذهنم کار نمی کرد، خواب زده بودم و نمی دانستم چه کنم جولیا که حالت من را دید ، مثل ببری خشمگین به طرفم آمد و دستم را گرفت و محکم به سمت خودش کشید به طوریکه تلو تلو خوران از روی تخت پایین آمدم و دیدم من را به سمت در می برد، نگاهی به لباس های تنم کردم، خدای من! تاپ سفید و بدون آستین...با این وضع که نمی تونستم بیرون برم، همانطور که از لبه تخت فاصله میگرفتم، دستم را دراز کردم و مانتویم را از انتهای تخت برداشتم، میخواستم به سمت صندلی بروم و شالم را بردارم که جولیا متوجه هدفم شد و گفت: شال را می خوای چکار کنی؟ بدو بیا میگم وضعیت اضطراری ست و مرا با خودش از در خارج کرد. مستقیم به سمت اتاق خودش رفت. انتهای اتاق، اریک منتظر ما بود، کنار قفسه ای که به چشم میخورد ایستاد،دکمه ای را که از بیرون مشخص نبود، بغل قفسه ها زد و قفسه ها کنار رفتند و از پشت آن دری نمایان شد. اریک داخل شد و جولیا مرا داخل اتاقکی که معلوم نیست چی بود هل داد. پشت در تاریک بود و انگار راهرویی بود که با چندین پله به زیر زمین خانه منتهی می شد. مثل انسان های مسخ شده دنبال اریک راه افتاده بودم و پشت سرم هم جولیا در حرکت بود، اصلا نمی دانستم دلیل این حرکاتشان چیست؟ چرا اینقدر دستپاچه هستند و انتهای راهی که میریم به کجا ختم میشه؟ کل تنم درد می کرد اما مجبور به راه رفتن بودم، از پله هایی که ما را به پایین میبردند گذشتیم و وارد راهروی تاریک و تونل مانندی شدیم... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡 فرشته ای که هر شب ما را صدا می زند 💠 دکتر سید محسن میرباقری 👇 حدیث مورد اشاره استاد میرباقری در این ویدیو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: 💠 خداوند فرشته‌اى را آفريده و هر بامداد مى‌آيد و فرياد مى‌زند: 🔹اى بيست ساله ها تلاش و كوشش كنيد 🔹 اى سى ساله‌ها زندگى دنيا شما را فريب ندهد 🔹 اى چهل ساله‌ها براى ديدار خدا چه چيزى آماده كرده‌ايد؟ 🔹 اى پنجاه ساله‌ها خطر به بالاى سرتان رسيده است 🔹 اى شصت ساله‌ها نزديك است از دنيا برويد 🔹 اى هفتاد ساله ها شما را ندا مى‌كنند و شما غافليد 🔸 سپس مى‌گويد:اگر بندگان اهل طاعت و مردان فروتن و كودكان شيرخوار و حيوانات بى‌گناه،نبودند،عذاب بر سرتان فرو مى‌ريخت. ✍️ منبع: إرشاد القلوب , جلد۱ , صفحه۳۲ http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🌇چند نکته جالب درباره نمازشب* ✍مردی به امیر مؤمنان علی(ع) عرض کرد: من از نماز شب محروم شده ام. حضرت فرمودند: تو را گناهانت به بند کشیده است. 📚نورالثقلین،ج 3،ص 204. ✍در حالات بعضی بزرگان نقل می­کنند که فرمودند: شب­ها ملائکه مرا برای نماز و نافله شب بیدار می­کردند ولی گاهی صدا می­زدند آقا، آقا، پا شوید. بعضی سحرها دقت کردم دیدم اعمالی که در روز انجام می­دهم در صدا زدن شبم تأثیر دارد، روزهایی که خیلی مراقبم شب­ها آقایم می­خوانند و روزهایی که کمی نقصان است مرا آشیخ صدایم می­زنند و روزهایی که خطاهایی دارم با لفظ اُ اُ صدایم می­زنند. 📚نماز نیاز عاشقان،ص 109 ✍امام باقر(ع) فرمود: شب شیطانی دارد به نام «زهاء» به معنی فخر و تکبر (لسان العرب). وقتی بنده­ای بیدار می­شود و تصمیم دارد نماز شب بخواند به او می­گوید: هنوز وقت نماز نشده، برای مرتبه دوم بیدار می­شود، باز می­گوید وقت باقی است و به همین صورت او را به خوابیدن تشویق می­کند تا اذان شود. 📚نماز شب،تجهد (خسروی)،ص 41. ✍امام صادق(ع) فرمود: خوشم نمی­ آید از بنده­ ای که قرآن خوانده و فضیلت نماز شب را دریافته و شب هم بیدار شده؛ ولی برای نماز شب برنمی ­خیزد تا اینکه بامداد فرا می­رسد و او فقط نماز صبحش را می­خواند. 📚معارف و معاریف،ج 10،ص 48. http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c