eitaa logo
🌹 منتظران ظهور🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
8.9هزار ویدیو
295 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
"جابر می گوید: عرضه داشتم: یا رسول الله! آیا برای شیعیانش در زمان غیبت نفعی از او هست؟ فرمود: آری سوگند به آن که مرا به پیغمبری مبعوث ساخت، آن ها به نور او روشنایی می گیرند وبه ولایت او در عصر غیبت نفع می برند، هم چنان که مردم از نور خورشید سود می برند هر چند که ابری آن را بپوشاند. ای جابر! این از مکنون سر الهی ومخزون علم اوست. آن را جز از اهلش مخفی بدار(۱۰۱۱). و نیز از ابو بصیر از حضرت ابو جعفر باقر (علیه السلام) درباره فرموده خدای (عزّ وجلّ): یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم، آمده است که فرمود: امامان از فرزندان علی وفاطمه (علیه السلام) تا روز قیامت(۱۰۱۲). و از حضرت ابو عبد الله صادق (علیه السلام) در مورد فرموده خدای تعالی: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم، آمده: فرمود: خصوص ما منظور هستیم(۱۰۱۳). مطلب دوم - وجوب اطاعت اولی الامر: در وجوب اطاعت از اولی الامر همین آیه شریفه: یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم، بس است، واخبار در این زمینه بسیار است.
"مطلب سوم - اطاعت اولی الامر بهترین چیزی است که بندگان بسوی خدا بدان تقرب جویند: پس از اطاعت خداوند واطاعت از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) اطاعت از اولی الامر بهترین وسیله ای است که با آن به سوی خداوند تقرب جسته شود. دلیل بر این معنی روایتی است که در اصول کافی به سند خود از محمد بن فضیل آمده که گفت: از امام (علیه السلام) درباره بهترین چیزی که به وسیله آن بندگان به خداوند (عزّ وجلّ) تقرب جویند، اطاعت خداوند واطاعت فرستاده او واطاعت اولی الامر است(۱۰۱۴). مطلب چهارم - دعا در حق مولای ما صاحب الزمان (علیه السلام) از مصادیق اطاعت است: تمام روایاتی که از امامان (علیهم السلام) در امر به دعا برای حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) رسیده - که قسمتی از آن ها در بخش های ششم وهفتم خواهد آمد - بر این مطلب دلالت دارد. به اضافه توقیع شریفی که در اول همین بخش ذکر کردیم که: بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که آن فرج شما است. 🍃💫🍃📗۶۵ - خرسندی خداوند متعال🌺🌴🌺🌴🌺🌴 🔷قسمت 7⃣2⃣1⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
48.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🕋💐مهدویت ❌📗📗⭕️اعتقادات معارض 👤🎥جناب دکترحسین فریدونی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️سلام مولای من مهدےجان گفتم: کـه روی خـوبت، از مـن چـرا نهـان است؟ گفتـا: تـو خـود حجـابی، ورنـه رخـم عیـان است!😔 🍂✨🌹 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیها https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱انقلاب همچون هوای بهاری در دنیا صادر میشود 🔹️رهبر انقلاب: بنده بارها گفته‌ام انقلاب مثل هوای بهاری است، مثل هوای خوش است، نمیشود جلویش را گرفت؛ در هوای لطیف بهاری، هوای خوش و بوی گل از داخل بوستان بیرون می‌آید و در جاهای دیگر پخش میشود، جلویش را نمیشود گرفت. لازم هم نیست که کسی بخواهد آن هوا را صادر کند، -بلکه- به ‌طور طبیعی صادر میشود. امروز شما دارید نشانه‌هایش را در دنیای اسلام مشاهده میکنید. ۱۴۰۲/۱۱/۳ دهه_فجر مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍در آن روزگار صمیمیت حقیقی بین مردم ایجاد ‌می‌شود 🔹روزی یکی از شیعیان به خدمت امام باقر (علیه‌السلام) عرض کرد: اصحاب ما در کوفه بسیار فراوانند، هرچه امر بفرمائید اطاعت می‌کنند. ☀️امام (علیه‌السّلام) در پاسخ او فرمود : «آیا به این حدّ رسیده‌اند که یکی از آنها دست برده از صندوق دیگری به مقدار نیازش بردارد؟! گفت: نه. امام علیه‌السلام فرمود : اگر در متاع دنیا بخل بورزند، در مورد خونشان بخیل‌تر خواهند بود. سپس فرمود‌: مردم فعلا در حال سازش هستند، با یکدیگر پیوند زناشوئی می‌بندند، از یکدیگر ارث می‌برند، حدود الهی اجراء می‌شود و امانتها ادا می‌شود. ولی هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند دوستیِ واقعی و صمیمیّتِ حقیقی، پیاده می‌شود؛ هر نیازمندی دست می‌برد و از صندوق برادر ایمانی‌اش به مقدار نیاز برمی‌دارد و صاحب صندوق او را منع نمی‌کند.» [۱] ------------------------- https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 📗[۱]- روزگار رهایی ، ج‌۲، ص ۶۳۱ 📗بحار الانوار جلد، ۵۲ صفحه ۳۷۲ 📗اختصاص شیخ مفید، صفحه ۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وعده‌ای که به آن عمل شد 🔹حضور سرزده رهبر انقلاب بر مزار شهید پوریا احمدی، بخاطر وعده‌ای که به فرزند شهید داده بودند. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی ۱۸۶.mp3
11.42M
۱۸۶ ♨️ یک راه کوتاه، هست برای تبدیلِ رذیله‌های درونی به کمالات و قدرتهای روحی! میانبری که یکی یکی سیاهی‌های درون را پاک می‌کند و یکی یکی جایش نور می‌کارد! 🔺بیاموز / سخت نگیر / و انجام بده https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام علی علیه السلام: اى فرزند آدم! روزى دو گونه است يكى آن روزى كه تو به دنبالش مى روى و ديگرى آن روزى كه به دنبال تو مى آيد و اگر به دنبالش نروى باز هم به سراغ تو خواهد آمد بنابراين غم و اندوه تمام سال را بر همّ و غمّ امروزت اضافه مكن. غم هر روز براى آن روز كافى است. اگر در تمام سال زنده بمانى و جزء عمر تو باشد خداوند هر روز آنچه از روزى براى تو معين كرده است به تو مى دهد و اگر تمام آن سال جزء عمر تو نباشد چرا غم و اندوه چيزى را بخورى كه مربوط به تو نيست؟ (بدان) هيچ كس پيش از تو نمى تواند روزى تو را دريافت كند و يا آن را از دست تو بيرون ببرد و آنچه براى تو مقدر شده است بدون تأخير به تو مى رسد 📚حکمت 379 نهج البلاغه https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا می گفتیم شهدا شرمنده‌ام ولی با دیدن این فیلم بعید می دانم روز قیامت بتوانیم پاسخ این یک نفر را بدهیم باید این فیلم ها دیده شود تا بدانیم امنیتمان را از کجا بدست آوردیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن خدایاچطورهمه ی این اتفاقهاراکنارهم می چینی وبه امتحان دعوتم می کنی، من شاگردزرنگی نیستم.سعیده پرسید: کدوم بیمارستانه؟نمیدونم. خب از دوستات بپرس.شماره دوستش سعید رو که ندارم.از ساراهم بپرسم، نمیگه واسه چی می خوای. تو فردا فقط آمار بگیر کدوم بیمارستانه، و همراه داره یا نه، بقیه اش با من.می خوای چیکار کنی؟ می خوام ببرمت ملاقاتش دیگه. نه سعیده، من روم نمیشه. سعیده کلافه گفت: ای بابا، تکلیف من رو روشن کن. مگه نمی خوای بری ببینیش. وقتی سکوتم رادید، گفت: نترس بابا، مشکلی پیش نمیاد. وقتی وارد کلاس شدم بچه ها در مورد آرش و تصادفش و بیمارستان حرف می زدند. فهمیدن این که کدام بیمارستان بستری بود اصلاسخت نبود. حتی از بین حرفهایشان فهمیدم کدام بخش واتاق است. برای سعیده اسم بیمارستان وشماره ی اتاق راپیام دادم. اوهم پیام داد که ساعت سه دنبالم می آید. بچه ها حدودا ساعت دو به طرف بیمارستان راه افتادند. وقتی سارا دوباره پرسید همراهشان میروم یا نه؟ گفتم: نه. تعجب کردوگفت: فکر می کردم میای. منتظر جوابم نموندو رفت. سعیده که دنبالم آمدنقشه اش راگفت. استرس گرفته بودم، پرسیدم: – به نظرت کارم درسته؟ ــ چطور؟ ــ آخه من که جواب منفی بهش دادم تموم شده. دیگه معنی این ملاقات رفتن چیه؟ سعیده قیافه ی خنده داری به خودش گرفت و گفت: –معنی و مفهوم آن این است که شما نمی تونی دل بکنی. نگرانش هستی و دلتم براش تنگ شده. کلافه گفتم: –وای سعیده با حرفهات استرسم رو بیشتر می کنی. یعنی واقعا همین معانی رو میده؟بیا برگردیم. اصلا نمیرم. سعیده دستم رو گرفت و گفت: –اصلا نگران نباش. خب اون هم کلاسیته، یه کم روشنفکرانه فکر کن، داری میری ملاقات هم کلاسیت. باخودم فکر کردم، اگه مامان بفهمه احتمالاخوشش نمیاد. سرم را پایین انداختم و گفتم: –خب این رفتنه برام یه جور ادای دینه، چون اون چند بار من رو رسونده. اینجوری حساب بی حساب می شیم. سعیده شانه ایی بالا انداخت. اینم میشه. انگار با این فکر وجدانم آسوده تر شد. نزدیک بیمارستان که رسیدیم سعیده پرسید: چیزی نمی خری؟ راست میگیا.اصلا یادم نبود. می خوای از همینجا، اشاره به دکه ی رو به روی بیمارستان کرد، یه سبد گل بگیریم. با چشم های گردشده گفتم: سبد گل؟ مبهم نگاهم کرد. اونجوری شاید فکرای خوبی نکنه. آب میوه می گیرم. اخم هایش نمودپیداکردو گفت: نگو تو رو خدا، یه کاری نکن بیچاره تا ابد بمونه بیمارستان. یه کم رمانتیک باش. یه شاخه گل بخر که زیادم غلیظ نباشه، جز گل به گزینه های دیگه فکر نکن.چاره ای نداشتم، گفتم باشه و خواستم پیاده بشم که گفت: بشین خودم میرم الان میری خارخاسک می خری.فوری گفتم: لطفا رنگش قرمز نباشه. هموجور که پیاده میشدچشم غره ایی رفت و گفت: می خوای زردبخرم؟ خندیدم و گفتم: اتفاقا رنگ قشنگیه.حرصی در را بست و رفت. وقتی برگشت، دوتا رز نباتی رنگ داخل یک تنگ استوانه ایی دردستش بود. انتهای تنگ را با کنف تزیین کرده بودن و کف آن را سنگ ریزه های رنگی وکمی آب ریخته بودند. گلها راداخل سنگ ریزه ها فیکس شده بود. زیبا بود.با لبخندمقابلم گرفت و گفت: چطوره؟لبهایم رو بیرون دادم و گفتم: زیادی قشنگه، بچه ی مردم هوایی میشه، حالا فکر می کنه. نذاشت ادامه بدهم و گفت: وای راحیل، دیگه زیادی مراعات می کنی، بی خیال.نقشه ی سعیده این بود که قبل از تمام شدن ساعت ملاقات داخل سالن برویم، هر وقت بچه ها رفتند و سر آرش خلوت شد خودمان رابه اتاقش برسانیم.چون سعیده را کسی نمی شناخت می رفت و سر میزد و می گفت هنوز هستند.گوشی ام دم دستم بود که اگه رفتند بهم تک بزند.همین جور که به صفحه ی گوشی ام نگاه می کردم زنگ خورد. سعیده بود. بی اختیارایستادم وراه افتادم.سالن دو تا در داشت. سعیده پیام داد و گفت که آنها از کدام در رفتند. که من حواسم باشد. دوباره زنگ زدو گفت: یه آقایی همراهشه با بچه ها داره میره بیرون انگار واسه بدرقه، شایدم می خواد چیزی از پایین بخره، زود خودت رو برسون. تنگ گلها دستم بود. فوری خودم را جلو دراتاقش رساندم. با دیدن سعیده نفس راحتی کشیدم.تریپ مامور دو صفرهفت رابه خودش گرفت و گفت: تخت کنار پنجرس، من اینجا می مونم وقتی همراهش امد، صدات می کنم. نمی دانم درچهره ام چه دید که گفت: – دزدی نیومدیا، ملاقات مریضه. آب دهانم راقورت دادم و با قدم های سست به طرف تختش رفتم. دیوار سمت تختش پنجره ی خیلی بزرگی داشت که یک سبد گل بزرگ روبه رویش قرار داشت"فکر کنم بچه ها دسته جمعی برایش خریده بودند." کنار تختش هم یک کمد کوچیک بود و رویش هم یک تلفن از این قدیمیها. آرش یک دستش زیر سرش بودو به سقف نگاه می کرد، غرق فکربود. غمگین به نظر می رسید، فکر کنم چند روزی که بیمارستان بود اصلاح نکرده بود، چون ته ریش داشت. چقدرچهره ی مردونه تری پیداکرده بود. 🍁به_قلم_لیلا_فتحی پور🍁 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c