"گونه هشتم: بسا می شود که عجله کردن مایه رد اخباری که در مورد فرج وظهور مولایمان (علیه السلام) رسیده خواهد شد، چون شخص عجول وشتابزده به خاطر تنگی سینه وکمی صبرش وقتی مدتی طولانی بر او می گذرد شیطان بر او مسلط می گردد، وبه او وسوسه می کند که: شاید این اخبار از ائمه اطهار صادر نشده، وشاید گرویدگان به این مذهب یا بعضی از راویان این اخبار آن ها را ساخته باشند، به جهت مصالح ومنافعی که از این کار به آنان می رسیده است! واین خیال وپندار در ذهنش پیوسته قوت می گیرد تا جایی که عاقبت کارش به رد کردن ونپذیرفتن این اخبار منتهی می گردد، وبه دره هلاکت جهنم سقوط می کند که بد جایگاهی است، زیراکه رد کردن آنچه معتمدان امامان (علیهم السلام) از ایشان نقل می کنند در حقیقت رد خود امامان وکفر ورزیدن به حق ایشان است، چنان که در روایت عمر بن یزید در کتاب وسائل وغیر آن آمده که گفت: به حضرت ابوعبد الله امام صادق (علیه السلام) عرضه داشتم: چه نظر دارید درباره کسی که اقرار نکند به این که شما در شب قدر چنانید که یاد فرمودی وآن را رد هم نکند؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: البته اگر از کسی که نسبت به او اطمینان دارد راجع به علم ما حجت بر او تمام شود، در عین حال به آن اطمینان نکند کافر است.
"گونه نهم: احیاناً شتابزدگی در بعضی از اشخاص سبب می شود که اخبار رسیده از امامان (علیهم السلام) را به خواسته ها وهوس های خود تأویل وتوجیه نماید، به طوری که بر خلاف صریح یا ظاهر اخبار می باشد، پس بدین ترتیب در دره ضلالت وگمراهی سقوط می کند، چون این کار او را به جایی می برد که -العیاذ بالله- گمراه کردن را به حجت های خدای متعال نسبت دهد، نمی بیند که بسیاری از گمراهان گمراه کننده از اولین وآخرین به سبب گشودن در تأویل وتوجیه در سخنان خداوند وگفته های رسول خدا وخلفای بر حق او (علیهم السلام) گمراه شدند ودیگران را به گمراهی انداختند، وندانستند که سخن گفتن به جملاتی که ظاهری دارند ومنظور کردن معنی دیگری غیر از ظاهر بدون این که دلالت روشن وقرینه واضحی بر آن قرار داده شود، گمراه ساختن مردم است ونزد عقلا قبیح وزشت می باشد! وخدای تعالی در مورد آیات متشابه قرآن فرموده: فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأویله وما یعلم تأویله الا الله والراسخون فی العلم(۳۵۰)؛ پس آنان که در دلهای شان انحرافی هست، در پی پیروی از متشابه آن (قرآن) می روند وبه طلب فتنه وبه منظور تأویل آن، وحال آن که تأویل آن را کسی جز خداوند وراسخون در دانش نمی داند...
و این احمق ها ظواهر اخبار ونصوص آن ها را تأویل می کنند به آنچه هواهای نفسانی آن ها در آن هست، وسلیقه های فاسد وپندارهای بی رونق خود را در آن ها اعمال می نمایند، بی آنکه دلیلی مقتضی آن باشد یا شاهدی آن را نشان دهد، واین به خاطر تنگی سینه وکمی صبرشان در طول غیبت ومحنت شدید آن است. با خدایا! به تو از گمراهی پس از هدایت پناه می بریم، پروردگارا! به حق اولیای مقربت سوگند، ما را از بیراهه رفتن محفوظ بدار. آمین رب العالمین.
"گونه دهم: گاهی عجله کردن وکم صبری در این امر سبب می شود که در دل تصمیم بگیرد این که اگر تا فلان وقت واقع نگردید آن را انکار نماید وبه آن کفر ورزد، واین حالت او را در شمار شکاکان هلاک شونده قرار می دهد، زیرا که این حالت یکی از دو جهت سرچشمه می گیرد؛
- یا شک در راست بودن گفته های امامان (علیهم السلام) دارد -العیاذ بالله-.
- یا شک در راستگویی راویان مورد وثوق واطمینان که امامان (علیهم السلام) به ما امر فرموده اند که آنان را در آنچه از ایشان روایت می کنند تصدیق نماییم. ودر توقیع شریفی که به قاسم بن العلاء رسیده ودر چند کتاب معتبر از قبیل وسائل روایت گردیده چنین آمده است: هیچ عذری برای کسی از پیروان ما نیست در این که تردید کند در آنچه معتمدان ما از ما روایت می کنند، دانسته اند که ما سر خودمان را با آنان در میان می گذاریم ورازمان را به ایشان می گوییم...(۳۵۱) وروایات بسیاری نیز بر همین معنی دلالت دارد."
"گونه یازدهم: گاهی بر اثر شتابزدگی، در سایر اخباری که از امامان (علیهم السلام) روایت شده نیز شک می کند یا آن ها را رد می نماید، چون شخص عجول وشتابزده ای که اعتقادش را بر مبنای محکم وپایه ثابتی استوار ننمود چنین می پندارد که اخباری که در مورد وعده به فرج وظهور رسیده راست نیست، به جهت شک در راوی آن اخبار یا کسی که از او روایت شده (یعنی پیغمبر یا امامان صلوات الله علیهم اجمعین) واین پندار را نسبت به سایر اخباری که از امامان (علیهم السلام) در امور دیگر از ثواب وعقاب ووعده ووعیدها... صادر گردیده نیز قیاس می کند، وبدین ترتیب در شمار گمراهان وکفار قرار می گیرد، پناه بر خدا.
گونه دوازدهم: بسا می شود که شخص عجول شتابزده به سبب عدم اعتقاد یا شک، که بر اثر کم صبری وتنگی سینه او است، مؤمنین اهل یقین که منتظر ظهور وفرج مولایمان (علیه السلام) هستند را به تمسخر واستهزاء می گیرد، وبا این کار خدای (عزَّ وجلَّ) واولیای او (علیهم السلام) را استهزاء می نماید. وبدون تردید چنین شخصی کافر است وبا خداوند -جل شأنه- عناد ورزیده است، الله یستهزیء بهم ویمدهم فی طغیانهم یعمهون(۳۵۲)؛ خداوند آن ها را استهزا می کند وآنان را در طغیانشان سرگردان رها می سازد. وچنین کسانی به سان قوم نوح می باشند، آن کافرانی که خدای تعالی درباره آنان فرموده: ویصنع الفلک وکلما مر علیه ملأ ممن قومه سخروا منه قال ان تسخروا منا فانا نسخر منکم کما تسخرون فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یجزیه ویحل علیه عذاب مقیم(۳۵۳)؛ وکشتی را (نوح) می ساخت. وهرگاه جمعی از افراد قومش بر او می گذشتند او را مسخره می کردند (نوح) می گفت اگر امروز شما ما را مسخره کنید ما هم (روز دیگری) شما را به تمسخر گیریم که بعد از این بدانید کدامیک از ما وشما را عذاب خوار کننده خواهد گرفت وعذاب دائم خواهد رسید.
گونه سیزدهم: گاهی شتابزدگی موجب خشم بر خالق متعال ورضا ندادن به قضای الهی می شود 🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃
📚قسمت 2⃣4⃣
📙جلددوم
#مکیال المکارم
33.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤🔰👤مناظره جذاب آیت الله قزوینی بایک سنی
🕋مهدویت
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
شیطان.mp3
6.28M
✍️ فقط مسئله شراب و قمار نیست!
✅ مهم ترین مانع رسیدن به ظهور اين است...
📖 آیه ۹۰ و ۹۱ سوره مبارکه مائده
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ(۹۰)
إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (۹۱)
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادیان ، آئین ها و نمادها✔️
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
"گونه سیزدهم: گاهی شتابزدگی موجب خشم بر خالق متعال ورضا ندادن به قضای الهی می شود واین صفت مایه هلاکت وتیره بختی است. واز همین روی در دعای روایت شده از عمری (رحمه الله) که از حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرفته شده چنین آمده: بار خدایا! وتویی آن دانای بدون تعلیم به آن وقتی که صلاح است امر ظهور (حکومت) ولی ات را اذن دهی که خود را آشکار سازد وپرده غیبت از روی برافکند، پس مرا بر آن (امر غیبت) صبر وشکیبایی ده که دوست نداشته باشم آنچه به تأخیر انداخته ای جلو بیفتد، وآنچه را تو تعجیل بخواهی من به تأخیرش مایل نباشم. وهر چه تو در پرده قرار داده ای افشایش را نطلبم، ودر آنچه نهان ساخته ای کاوش ننمایم ودر تدبیر امور جهان با تو (که همه مصالح را می دانی) به نزاع نپردازم...(۳۵۴)
گونه چهاردهم: بسا می شود که شتابزدگی وبی صبری در بعضی از اشخاص مایه ترک دعا کردن برای تعجیل فرج صاحب الزمان (علیه السلام) می گردد، وبر اثر آن از نتایج وفوایدی که در دعا برای تعجیل فرج هست محروم می شود، به سبب این که شخص مدتی مدید به دعا کردن برای این امر مشغول گردیده، واهل دعا ودوستی آن حضرت را نیز می بیند که به این دعا مشغولند، سپس مشاهده می کند که فرج وظهور به تأخیر افتاد وبه خوشحالی وسرور نرسید، لذا به سبب کم صبری وشتابزدگی در این امر چنین می پندارد که آن دعاها در حاصل شدن مطلب او تأثیری ندارد، واین باعث می شود که برای تعجیل فرج را ترک گوید، غافل از این که این دعا نیز مانند سایر دعاها به شروط وصفاتی بستگی دارد که اثرش آشکار نمی گردد مگر بعد از پیدایش آن شروط وویژگی ها در آن. البته این منافات ندارد با آن که امر به دعا شده، وفوایدی بر آن مترتب می گردد، همان طور که امر شده به نماز وآثار ارزنده وثواب های بسیاری بر آن هست، ولی هرگاه کسی صورت نماز را انجام داد بدون اینکه شرایط در آن جمع باشد، امر مولایش را امتثال نکرده، وآنچه از آثار نماز آرزومند است به دست نمی آورد، بلکه مورد عقاب نیز خواهد بود، پس بر دعا کننده لازم است که در تحصیل شروط دعا جدیت نماید تا به آرزو ومقصودش نایل آید.
"اگر بگویید: در روایات آمده که پیغمبر وامامان (علیهم السلام) برای تعجیل ظهور حضرت صاحب الامر (علیه السلام) دعا می کرده اند، وبی تردید دعای آنان جامع تمام شرایط صحت وکمال می باشد، با این حال ظهور آن حضرت (علیه السلام) تاکنون انجام نیافته است، در صورتی که مستجاب بودن دعای ایشان نزد اهل ایمان مورد شک نیست؟ گوییم: جواب این مطلب به دو وجه بیان می گردد؛
یکی: این که اخبار گویای آن است که ظهور حضرت صاحب الامر (علیه السلام) از امور بدائیه است که امکان پیش وپس افتادن دارد، هر چند که اصل واقع شدن وتحقق یافتن آن از امور حتمی است که خدای تعالی آن را به طور قطع وعده فرموده، واو خلف وعده نمی کند، پس ممکن است که به سبب دعای آنان (علیهم السلام) زودتر واقع گردد، وآن وقت هنوز نیامده که اگر دعای ایشان نبود، از آن وقت نیز تأخیر می افتاد.
دوم: این که هم چنین اخبار گویای آن است که -به جز ترک کردن دعا- موانع متعدد دیگری نیز برای تعجیل ظهور آن جناب وجود دارد، وترک کردن دعا نیز یکی از موانع است، پس هرگاه مؤمنین نسبت به دعا کردن اهتمام بورزند این مانع برداشته می شود وبه سبب دعا کردن وقت فرج پیش می افتد، ونیز باید برای برداشته شدن موانع دیگر هم تلاش کنند، که آن موانع در حرف عین از بخش چهارم کتاب بیان گردید، به آنجا مراجعه شود. واگر دعا ترک گردد تأخیر هم بیشتر خواهد بود."
"و از آنچه یاد آور شدیم معلوم شد که بین امر کردن به دعا برای تعجیل فرج وظهور با اخباری که از استعجال وشتابزدگی نهی می کنند منافاتی نیست، وعجله ای که مذمت گردیده آن است که از اقسام یاد شده باشد. واما دعا کردن برای تعجیل فرج در عین حال که دعا کننده از اهل تسلیم ورضا به قضا وتقدیر خدای (عزَّ وجلَّ) باشد چیزی است که خداوند واولیای او به آن امر فرموده اند وبر آن تأکید کرده اند، بنابراین دعا کننده به یکی از این دو نیکی رستگار می شود:
۱- یا مولایش در زمانش ظهور می کند، با رسیدن به فواید وآثار دیگر دعا، اگر تأخیر افتادن از آن زمان از امور حتمی نباشد که وسایل در تغییر دادن آنها هیچ گونه تأثیری ندارند، چنان که در دعا از حضرت سیدالعابدین (علیه السلام) آمده: ویا من لا تبدل حکمته الوسائل(۳۵۵)؛ وای (خدایی) که وسائل، حکمتش را تغییر نمی دهند. واین نظیر طول عمر می باشد که مثلاً بر صله رحم متوقف است به شرط آن که غیر آن حتمی نباشد."
"ویا رستگار شدن به سایر فواید دعا، وقرار گرفتن در شمار دعا کنندگان ومنتظران. بنابراین دعا کردن برای تعجیل فرج در هر حال مورد امر وپسندیده است، ومنافاتی بین آن وبین نهی از شتابزدگی نیست.
حاصل اینکه: عجله ای که از آن مذمت شده ضد صبر وتسلیم است، وتمام گونه هایی که یاد آوردیم در زیر این عنوان قرار می گیرند، وبدون تردید دعا کردن ودرخواست نمودن تعجیل فرج صاحب الزمان (علیه السلام) از درگاه خداوند منان از این عنوان بیرون است، بلکه این دعا اظهار یقین وایمان به آن است که ظهور آن حضرت وفراهم نمودن وسایل فرجش از قدرت همه جز خداوند تعالی خارج است، وانجام دادن امر او به دعا کردن می باشد، لذا بندگان این را از خدای تعالی مسألت می نمایند. وبه عبارت دیگر می گوییم: شتابزدگی از بنده اظهار انتخاب، ورها کردن تسلیم وزود خواستن چیزی پیش از رسیدن وقتش می باشد، واین مایه پشیمانی می شود، چنان که در گفتار امیر المؤمنین (علیه السلام) پیش تر گذشت، ولی درخواست تعجیل فرج از خدای جلیل -تعالی شأنه- اقرار به بندگی واعتراف به قدرت واراده وحول وقوه الهی، وباور به عجز وناتوانی خود ونداشتن هیچ قوت ونیرو وچاره است. پس حقیقت دعا آن است که بنده با تمام وجود به خدای تعالی توجه نماید، وفرمان او را اجابت کند، ونسبت به خودش عجز وشکستگی وناتوانی وبیچارگی واختیار نداشتن را اقرار واعتراف نماید، لذا در خبر آمده که: دعا مغز عبادت است. خدای تعالی ما وسایر مؤمنین را توفیق دهد که در عین رضا وتسلیم، به دعا کردن برای فرج اهتمام ورزیم که او اجابت کننده کریم است.
بیست وسوم: صدقه دادن به نیابت از آن حضرت (علیه السلام)
و این از نشانه های مودت ودوستی آن جناب وولایت او است وبر خوبی ورجحان آن دلالت دارد آنچه در مدح صدقه دادن ونماز خواندن به نیابت از سایر مؤمنین وارد گردیده -چنان که گذشت- زیرا که مولای مؤمنین افضل افراد آنان است، وصدقه دادن از سوی او از صدقه دادن به نیابت از آنان بهتر وبرتر می باشد، اضافه بر فحوای دلیلی که در مورد نیابت کردن از امام (علیه السلام) در حج وطواف وزیارت و... وارده شده، که اگر کسی آن روایات ومانند آنها را جستجو نماید رجحان داشتن انجام هر گونه عمل صالح به نیابت از آن جناب - صلوات الله وسلامه علیه- را خواهد دانست.
و سید اجل علی بن طاووس (رحمه الله) در کتاب کشف المحجة فرزندش را سفارش وامر کرده به انجام اموری که مربوط به آداب ووظایف او نسبت به مولایمان صاحب الزمان (علیه السلام) است، تا آنجا که گفته:...پس در پیروی ووفاداری وتعلق خاطر ودلبستگی نسبت به آن حضرت (علیه السلام) به گونه ای باش که خداوند ورسول او (صلی الله علیه وآله وسلم) وپدران آن حضرت وخود او از تو می خواهند وحوایج آن بزرگوار را بر خواسته های خود مقدم بدار هنگامی که نمازهای حاجت را به جای می آوری، وصدقه دادن از سوی آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوی خودت وعزیزانت قرار ده، ودعا برای آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن برای خودت، ونیز در هر کار خیری که مایه وفای به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب می شود به سوی تو توجه فرماید وبه تو احسان نماید...(۳۵۶)
اضافه بر این که این کار از اقسام صله امام (علیه السلام) است، وفضیلت صله امام (علیه السلام) ان شاء الله تعالی خواهد آمد. وبر این مقصود وبر این که صدقه دادن ومانند آن صله است دلالت می کند خبر علی بن ابی حمزه که در وسائل وبحار وغیر آن روایت آمده که گفت: به حضرت ابوابراهیم (موسی بن جعفر (علیه السلام)) عرضه داشتم: از سوی زندگان ومردگان از خویشاوندان ودوستانم حج به جای آورم ونماز بگزارم وصدقه بدهم؟ فرمود: آری! از سوی او صدقه بده ونماز بگزار وبه سبب صله وپیوندت نسبت به او پاداش دیگری برایت خواهد بود.(۳۵۷)
می گویم: هر چند که در سؤال از خویشاوندان ودوستان یاد نمود، ولی بدون تردید ذکر کردن این دو مورد از جهت آن است که انسان در غالب اوقات حج وصدقه وزیارت وکارهای نیک دیگر را از سوی کسی انجام می دهد که با وی رابطه وخصوصیتی داشته باشد، واین را آشکارا می بینیم که در مردم چنین حالتی وجود دارد، لذا در سؤال این دو را یاد کرد، پس معلوم شد که این دو مورد را برای نمونه یاد نموده است، ومنظورش سؤال از جایز بودن نیابت در عبادت ها وخیرات از طرف زندگان ومردگان مؤمنین ومؤمنات می باشد، پس امام (علیه السلام) سؤال او را به طور بلیغ تر وتمام تری پاسخ داد که جایز بودن آن را با کلمه آری بیان فرمود، سپس خواست خوبی واستحباب آن را بیان کند، که پس از تذکر جایز بودن آن امر فرمود به این که: از سوی او صدقه بده ونماز بگزار آن گاه خواست که او را بر این کار تشویق وترغیب نماید، که فضیلت وثواب آن را یاد آور شد وفرمود: وپاداش دیگری برایت خواهد بود وچون خواست جهت استحقاق اجر وثواب را بیان سازد وبه آن توجه داد وفرمود: به سبب صله وپیوندت نسبت به او. پس در این سخن حکم به جایز بودن این عمل را
به معنی اعم (از مباح ومستحب) واستحباب آن وترغیب کردن به آن با بیان اجر وثوابش، واین که آن پاداش به خاطر پیوند با خویشان ودوستان است را در فرمایش خود جمع کرد. پس ای خواننده دانای هوشمند! دقت کن که اگر شخصی به سبب صله یکی از برادران مؤمن خود وصدقه دادن از سوی او استحقاق ثواب یابد، پس چرا کسی که از سوی صاحب الامر (علیه السلام) صدقه بدهد مستحق ثواب وپاداش بزرگتری نباشد؟ آری، استحقاب آن را دارد، وبه برترین ثواب صدقه دهندگان نایل می شود، چون این عبادت را به نیابت از بهترین افراد عالم انجام داده است. وبدون تردید هر قدر که ارتباط وخصوصیت بین او وبین امامش -سلام الله علیه- کامل تر وتمام تر باشد، ثوابش در صدقه دادن از سوی آن حضرت نیز فزون تر وتمام تر خواهد بود، از درگاه خدای تعالی خواهانیم که بر ما وبر سایر مؤمنین به کمال مودت وخدمت آن حضرت منت گذارد که خداوند اجابت کننده دعاها است. وشاهد بر آنچه یادآور شدیم -که صدقه دادن از سوی امام (علیه السلام) برتر از صدقه دادن از طرف غیر او است- اضافه بر حکم عقل به این مطلب واین که از اقسام صله امام (علیه السلام) است، روایتی است که در تفسیر امام عسکری (علیه السلام) آمده که ان شاء الله تعالی بیان خواهد شد.
توجه وراهنمایی: بدان که از خبر علی بن حمزه -که مذکور افتاد- جایز بودن نیابت در کارهای نیک از نمازها وصدقات وغیر اینها از سوی زندگان مؤمنین ومؤمنات استفاده می شود، جهت دلالت این است که: ظاهر سؤال راوی وجواب امام (علیه السلام) آن است که حج ونماز وصدقه از باب نمونه ومثال یاد شده اند، وخصوصیتی در ذکر آن ها نیست، وسؤال کننده منظورش آن است که از جایز بودن نیابت در همه کارهای مستحب پرسش نماید، وبیان دلالت بر دو وجه است.
یکم: این که امام (علیه السلام) در جواب او به یاد کردن صدقه ونماز اکتفا کردند واز حج سخنی نگفتند، با این که نیابت کردن در حج بر اساس روایات وآثار، معروف وثابت است، واز هیچ یک از علمای بزرگوارمان در این باره اشکالی نقل نشده، از اینجا معلوم می شود که امام (علیه السلام) نیز دانسته است که صدقه ونماز وحج در سؤال از جهت نمونه ومثال است،
"لذا نیازی نبود که تمام آنچه را سائل پرسیده بود یاد آورد.
دوم: علت آوردن آن حضرت (علیه السلام) برای جایز بلکه مستحب بودن آن، در این که فرمودند: وبرای تو پاداش دیگری خواهد بود به خاطر صله ات نسبت به او دلالت دارد بر این که نیابت کردن از سوی مؤمنین ومؤمنات در طاعات وعبادات خود صله ای نسبت به آنان واحسان به ایشان است، لذا نیابت کننده استحقاق می یابد که پاداش دیگری به اضافه پاداش بر اصل عبادت به او داده شود، به سبب صله اش نسبت به ایشان واحسان نمودنش در حق آنان🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃
🌹📗قسمت3⃣4⃣
🔍مبحث دوم
#مکیال المکارم