"از تمامی آنچه یاد آوردیم وغیر این ها، یقین حاصل می شود که بیعت بدان صورت که میان پیغمبر واصحابش واقع شد یعنی دست به دست رسول خدا دادن، از ویژگی های پیغمبر وامام معصوم است، وبرای هیچ کس جایز نیست متصدی آن شود، مگر کسی که پیغمبر یا امام او را در این کار نایب خود قرار داده باشند، که در این امر وکیل شود مانند وکالت در سایر امور.
اگر بگویید: بنابر قول به این که ولایت عامه برای فقیه ثابت است می توان گفت فقها، جانشینان ونایبان امام (علیه السلام) هستند، پس جایز است از مردم بیعت بگیرند به عنوان نیابت از امام (علیه السلام)، وجایز است مردم با آنان بیعت نمایند ودست به دست آنها بفشارند.
می گویم: اولاً: ولایت عامه برای فقیه ثابت نیست،(۴۳۳)
ثانیاً: بر فرض که ولایت عامه برای فقیه ثابت باشد در اموری که اختصاص به پیغمبر وامام نداشته باشد، در صورتی که از دلایل وشواهدی که از روایات ظاهر است -چنان که یاد کردیم- بیعت با آن شکل وطرز خاص، به پیغمبر وامام اختصاص دارد، ونایب عام را نشاید که در این امر از ایشان نیابت کند، واین نظیر جهاد است که جز در زمان حضور امام (علیه السلام) وبه اجازه او جایز نیست، ونظیر برپاکردن نماز عید فطر وقربان است که بر امام واجب است، ونظیر این که روش امامان (علیهم السلام) در غذا خوردن ومعاشرت ولباس، هنگام تسلط یابند وحکومت بدستشان رسد، همان روش امیر المؤمنین (علیه السلام) خواهد بود -چنانکه در چندین روایت آمده که آوردن آنها مایه طولانی شدن مطلب است- ونظیر جایز بودن ایثار در حالی که زن وفرزند در حال احتیاج واضطرار باشند، ومانند مکروه نبودن غذا خوردن با دست چپ ومانند اینها که به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وامام (علیه السلام) اختصاص دارد.
ثالثاً: بر فرض که اختصاص داشتن بیعت به پیغمبر وامام ثابت نباشد، در صورتی جایز است فقیه متصدی کاری گردد که مشروع بودن آن ثابت شود ومشروع بودن بیعت با غیر معصوم یا نایب خاص او که مأمور است برای معصوم از مردم بیعت بگیرد، ثابت نیست.
"اگر بگویید: مشروع بودن آن را با آیاتی که بر رجحان پیروی کردن وتأسی جستن به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دلالت دارند، می توان اثبات کرد، مانند فرموده خدای تعالی، قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی(۴۳۴)؛ بگو (ای پیامبر!): اگر خداوند را دوست می دارید پس از من پیروی کنید. وفرموده است: لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجو الله والیوم الآخر(۴۳۵)؛ به درستی که شما را در پیروی از رسول خدا الگوی خوبی هست برای کسی که به خداوند وروز بازپسین امیدوار باشد. ومانند این آیات...
وجه استدلال این که: آیات دلالت دارند بر خوبی وپسندیده بودن پیروی از افعال وکارهای پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) واز جمله کارهای آن حضرت که به شهادت آیات وروایات از او صادر گشته: بیعت گرفتن از مؤمنین ومؤمنات می باشد، پس برای آنان مستحب است که در بیعت ودست دادن به آن حضرت (علیه السلام) تأسی جویند واقتدا نمایند.
می گویم: نخست: دلالت داشتن آیات یاد شده بر وجوب یا استحباب تأسی وپیروی در تمام افعالی که از آن جناب صادر شده معلوم نیست، چنانکه در جای خود تحقیق کرده ایم، بلکه ظهور دارند در وجوب ایمان به آن حضرت وبه کار بستن امر ونهی آن بزرگوار. واگر تفصیل مطلب را در اینجا بازگو کنیم از مقصود ومنظور اصلی خود دور می افتیم."
دوم: بر فرض که دلالت آن آیات را بر پسندیده بودن متابعت وپیروی از آن حضرت به طور مطلق ثابت بدانیم، می گوییم: در صورتی دلالت می کند کاری که از آن جناب صادر گردیده، به همان نحو انجام دهیم، ودر موضوع مورد بحث ما این کار نشدنی است، چون بیعتی که در زمان آن حضرت (علیه السلام) صادر گشت مقید بود به این که دست در دست آن جناب نهاده شود، یا به فرمان ایشان بیعت انجام می شد، همچنان که بیعت با مسلم بن عقیل (علیه السلام) به دستور مولایمان امام حسین (علیه السلام) بود. ولی در زمان ما ومانند آن، دلیلی بر جایز بودن بیعت به گونه دست به دست دیگری زدن، وجود ندارد، پس این کار از بدعتهای حرامی است که مایه لعنت وپشیمانی است، وبا این بیان وجه فرمایش مولایمان حضرت صادق (علیه السلام) در حدیثی که پیش تر از مفضل آوردیم این که: هر بیعتی پیش از ظهور حضرت قائم (علیه السلام) بیعت کفر ونفاق ونیرنگ است... معلوم می شود. واز آنچه یاد کردیم فساد پندار یکی از علمای زنجانی ظاهر می شود که در کتاب صیغ العقود خود استحباب بیعت کردن با فقها را حتمی دانسته، وصیغه ای برای عقد بیعت درست کرده، ودر این که بیعت از عقدهای جایز است یا لازم بحث نموده است!. واز دلایل مردود بودن پندار او این که در آغاز سخن خودش اعتراف کرده که عقد بیعت وصیغه آن در کتب هیچ یک از متقدمین ومتأخرین یاد نشده است.
"می گویم: ای خواننده هوشمند دانا ببین آیا می توان تصور کرد که همه علما از زمان معصومین (علیهم السلام) تا زمان ما از چنین مطلبی که نام آن در قرآن مجید واخبار متعددی آمده، غفلت کنند، با این که آن مطلب چیزی باشد که عموم نسبت به آن -به طور واجب یا مستحب- وظیفه وتکلیف داشته باشند؟ وهیچ کدام از آنان (علما) از آن یادی به میان نیاورند، ودر گفتگوها ومباحث آن ها سخنی درباره آن شنیده نشود، ودر مجالس ومحافل خود آن را عنوان ننماید؟ آیا جز به خاطر این است که دست به دست دیگری دادن به عنوان بیعت جایز نیست، مگر این که معصوم باشد یا نایب خاص او؟ وآیا جز به خاطر این است که همگی در این رأی متفقند به طوری که هیچ یک از آنان به صورت احتمال هم آن را ذکر ننموده، چنان که در بسیاری از مسائل فقهی شیوه آن ها است. از خدای تعالی خواستاریم که ما را از خطا ولغزش در گفتار وکردار محفوظ بدارد.
و چون کتاب این شخص فارسی است چنین دیدیم که حاصل سخنش را در اینجا به زبان عربی بیاوریم، پس می گوییم: برای استحباب بیعت در این زمان ومانند آن استدلال نموده به فرموده خدای تعالی: ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه ومن اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجراً عظیماً(۴۳۶)؛ کسانی که با تو بیعت می کنند در حقیقت با خداوند بیعت می کنند، دست خدا بر روی دست آنان است، پس از آن هر کس بیعت را نقض نماید در حقیقت بر زیان وهلاک خویش اقدام کرده وهر آنکه بر آنچه با خداوند عهد بسته وفادار بماند خداوند او را پاداش بزرگی خواهد داد. راوی گوید: ومعلوم است که چیزی که اجر داشته باشد وبه منزله وفاء به عهد خدا ودست دادن به دست خدا باشد، البته اگر واجب نباشد لا محاله مستحب مؤکد خواهد بود(۴۳۷). سپس گفته: اصل در فعل وترک پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) که مقدمه اطاعت وی در رسالت باشد رجحان است(۴۳۸). آنگاه پس از سخنانی چنین گوید: وچون که رجحان وی دانسته شد پس به دلیل اصالت اشتراک از برای امام (علیه السلام) ونواب او نیز راجح است. این بود حاصل سخن او، وتو می دانی که چنین سخنی شایسته نیست از علمای اعلام صادر شود، چون آیه شریفه دلالت دارد بر وجوب وفاء به آن بیعتی که با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) انجام شود، واین که هر کس آن را وفا کرد پاداش بزرگی برایش هست، وهر که آن را شکست به خودش ضرر زده وبدی کردار وفساد نیت وپلیدی باطن دامن گیر خودش خواهد شد، ودلالت ندارد بر رجحان بیعت کردن با غیر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، ودست چین کردن بوته های خار از اثبات مقصود استدلال کننده به وسیله این آیه آسان تر است. واما اصلی که از آن یاد کرده، اولین اشکالش این است: که رجحان داشتن چیزی که اطاعت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بر آن متوقف است، امری است عقلی، به استحباب شرعی که اجر وثوابی اضافه بر اصل عملی که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به آن امر فرموده، داشته باشد وصف نمی گردد، واز قبیل جستجوی آب برای تحصیل طهارت است، (که لزوم عقلی دارد) پس اثبات کردن استحباب شرعی را با اصل یاد شده، طلبه های کوچک هم نمی پذیرند تا چه رسد به علمای بزرگ.
اشکال دوم این که: اطاعت کردن از پیغمبر (صلی الله علیه وآله ..🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
📗قسمت5⃣5⃣
📔جلددوم
#مکیال المکارم
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃
🖋📋مطالب ناب جهت بصیرت افزایی
👤🎙جناب حجت الاسلام شجاعی
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امام زمان 036.mp3
1.92M
💢بین کسی که دلش شور میزنه،
و برای آماده شدن بستر حکومت امام زمان، برنامه ریزی وتلاش میکنه،
باکسی که مشغول زندگیشه،
و اصلاً دغدغه ظهـور نـداره،
خیلـی فرق هست
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c