🔴 اینكه حضرت زهرا (س) الگوی حضرت مهدی (عج) است، یعنی چه؟
☀️
امام زمان (عج) در توقیعی به خط مبارك خود، بعد از دعا برای عافیت شیعیان از ضلالت و فتنهها و درخواست روح یقین و عاقبت به خیری آنها و تذكر به اموری چند میفرماید: «و فی ابنة رسول اللَّه (ص) لی أسوة حسنة»
فاطمه دختر رسول خدا (ص) برای من اسوه و الگویی نیكوست.
در اینكه حضرت مهدی (عج)، كدام گفتار یا رفتار حضرت فاطمه (س) را سرمشق خویش قرار دادهاند، احتمالات فراوانی بیان شده است كه در این جا به سه مورد آن اشاره میكنیم:
۱ - حضرت زهرا (س) تا پایان عمر شریفش با هیچ حاكم ظالمی بیعت نكرد. حضرت مهدی (عج) هم بیعت هیچ سلطان ستمگری را بر گردن ندارد.
۲ - شأن صدور این نامه این است كه برخی از شیعیان، امامت ایشان را نپذیرفتند. حضرت در جواب عملكرد آنها فرمود: اگر میتوانستم و مجاز بودم آن چنان میكردم كه حق بر شما آشكار گردد به گونهای كه هیچ شكی بر شما باقی نماند، ولی مقتدای من حضرت زهرا (س) است. ایشان با اینكه حق حكومت از حضرت علی (ع) سلب شد، هیچگاه برای بازگرداندن خلافت، از اسباب غیرعادی استفاده نكرد، من نیز از ایشان پیروی میكنم و برای احقاق حقّم در این دوران، راههای غیرعادی را نمیپیمایم.
۳ - حضرت در پاسخ نامه فرمودهاند: اگر علاقه و اشتیاق ما به هدایت و دستگیری از شما نبود به سبب ظلمهایی كه دیدهایم، از شما مردمان روی گردان میشدیم. امام، با اشاره به حضرت زهرا (س) میخواهد بفرماید: همان طوری كه دشمنان به حضرت زهرا (س) آزار و اذیت روا داشتند و سكوتی كه مسلمانان پیشه كردند، هیچ كدام سبب نشد كه ایشان از دعا برای مسلمانان دست بكشند، بلكه دیگران را بر خود مقدم میداشتند، من نیز این ظلمها و انكارها را تحمل میكنم و از دلسوزی و دعا و راهنمایی و... برای شما چیزی فرو نمیگذارم.
📚 کتاب موعود شناسی و پاسخ به شبهات؛ علی اصغر رضوانی
#امام_زمان
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
✅یاران امام زمان (عج) از نسل دشمنان ائمه(ع)!
✍نعمت هدایت به هر کسی ممکن است ارزانی شود. خداوند خود فرموده است: «هرکه را بخواهم هدایت میکنم و هر که را بخواهم گمراه میسازم.»
امیر مؤمنان(ع) روز پیروزی سپاه اسلام در جنگ جمل فرمودند:«...در این جنگ در میان سپاه ما افرادی حضور داشتند که در صلب های پدران و رحمهای مادران هستند که گذشت زمان آنها را بیرون میآورد و ایمان به دست آنها نیرو میگیرد». منظور امیرمؤمنان(ع) یاران حضرت ولی عصر(عج) هستند که خداوند آنها را برای تقویت اسلام و ایمان در آخرالزمان ذخیره نموده است و باز در جنگ نهروان در همین زمینه فرمودهاند:
❤️«قسم به پروردگاری که دانه را شکافت و انسان را آفرید، امروز در نبرد بی امان ما انسانهایی شرکت کردند که هنوز خداوند پدران و نیاکانشان را نیافریده است. آنها قومی هستند که در آخرالزمان میآیند و در کار ما سهیم میشوند و به ما درود میفرستند. آنها به راستی در جهاد ما سهیم هستند».
📚 برگرفته از کتاب « یاران_امام_زمان_ع »؛ به نقل از بحارالانوار، ج ۵٢، ص ١٣١
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
این عکسی که مشاهده میکنید معروفه
به نردبان #شهادت...
تمام افراد حاضر در عکس شهید شدن ....
عکس جالبيه ...
#حاج_قاسم
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ #استاد_رائفی_پور
«جادوی دلار!!!
آنچه که از فلسفه دلار و پولپاشی نمیدانید...»
#قسمت_اول
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
سفر پر ماجرا 13.mp3
6.88M
#سفر_پرماجرا ۱۳
✍هر قدر، به رابطه خودت با خدا،
بیشتر رسیدگی کنی؛
هراس لحظه ی انتقال،
کمتر تو را لمس خواهد کرد!
💞چون یقین داری؛
به آغوشِ دوست صمیمی ات بازمی گردی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
-1340858624_-210204.mp3
12.55M
#مهارتهای_کلامی ۱۳
♨️ اگر چشم دلمان باز بود و زشتیِ باطنی #غیبت را میدیدیم؛
آنوقت شرممان میآمد از این گناه، که هفتادبار کثیفتر از ارتباط بدنی نامشروع است!
🔺 اگر گناهان و اشتباهات دیگران را دیدی، و از آن زشت تر، به زبان آوردی؛
بدان اوضاع تو، هزاران بار خراب تر از اوضاع کسی است که دهانت را به #غیبت اَش آلودی ...
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
سفر پر ماجرا 14.mp3
7.05M
#سفر_پرماجرا ۱۴
کسی که خود را حقیقتاً شناخت
لااله الّا اللّه را می فهمد؛
و... عاشــ❤️ـق می شود!
✨دلی که عاشـق شد؛
از ملاقات معشوق نمی هَـراسد!
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
sheytanshenasi_14_ostadshojae_softgozar.com.mp3
7.03M
#شيطان_شناسی ۱۴
آنچه خواهید شنید؛
✍ایجاد نگرانی و ترس از آینده؛
یکی از حمله های مهلک شیطان است.
👈اگر دلشوره، و ترس از آینده،رهایتان نمیکند؛
این فایل صوتی را از دست ندهید!
4_5990140589369198432.mp3
13.88M
#مهارتهای_کلامی ۱۴
▪️به کودکان دقت کنید، برای جلب توجه، سعی میکنند در جمع، زیاد حرف بزنند.
اگر این رفتار از یک انسان بالغ صادر شود؛
این #پرحرفی ، نشانهی #حقارت_نفس اوست!
✓ آنان که روحِ وزین و گرانبهایی دارند؛
نیاز به توجه دیگران نداشته، و عموماً جز گزیدهگویی از آنان، تراوش نمیکند.
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
1_1790238993.mp3
5.15M
این ویس برای ترک گناه لطفا همه گوش دهید کوتاه و آموزنده
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
4_5782760425649078301.mp3
4.28M
#نماز 35
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
❣وقتی نمازمون،نماز بشه؛
به مقام شهود میرسیم!
👈یعنی اذکارنماز ازقلبمون خارج ميشه،نه از زبانمون.
❤️با قلبمون میگيم؛
خدا...جز تودلبری ندارم.
#استاد شجاعی 🎤
🍃
🦋🍃 https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
@ostad_shojae-نماز.سکوی پرواز_36.mp3
4.95M
#نماز 36
❣هر چقدر روحت وسیع تر ميشه؛
بیشتر طاقت نشستن روی سجاده رو پیدا میکنی!
عاشق تر وآرام تر!
می شینی روبروی خدا؛
تو و خدا...دونفری باهم،
بعداز نماز وقتشه؛باهاش حرف بزن
#استاد شجاعی 🎤
🍃
🦋🍃https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
🛑سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت ۶) ♻️در حالیکه پرونده اعمالم بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۷)
♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگهان گناه دست کثیف و متعفنش را بر گردنم آویخت و قهقهه زنان فریاد بر آورد: خوشحالم دوست من، خوشحالم و... و باز همان قهقهه مستانه اش را سرداد.
🔰ترس و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفت. زبانم به لکنت افتاد و طپش قلبم شدت یافت و دیگر هیچ نفهمیدم. وقتی به هوش آمدم، سرم بر زانوی نیک بود.
💠اما با دیدن چهره خون آلود نیک غم عالم در دلم نشست. گمان کردم که آن هیکل متعفن یعنی گناه بر او فائق آمده و پیروز گشته. اما نیک که دانست چه در قلبم می گذرد، صورت بر صورتم نهاد و آهسته گفت: غم مخور، بالاخره توانستم پس از یک درگیری و کشمکش پرونده اش را بدهم و او را برای مدتی از تو دور سازم.
♦️برخواستم و در حالی که اشک در چشمانم حلقه زده بود، دست بر گردن نیک انداختم و گفتم: من دوست دارم تو همیشه در کنارم باشی. از آن شخص بد هیکل زشت رو بیزارم و ترسان. راستی که تنهایی به مراتب از بودن در کنار او، برایم لذت بخش تر است. چرا که وقتی گناه، در کنارم قرار می گیرد، وحشتی بزرگ به من دست می دهد.
🔶نیک با حالتی خاص گفت: البته او هم حق دارد که در کنار تو باشد، زیرا این چیزی است که خودت خواسته ای. با تعجب گفتم: من؟! من هرگز خواهان او نبودم. گفت: به هر حال هر چه باشد اعمال خلاف و گناه تو او را به این شکل درآورده است، و به ناچار بار دیگر او را در کنار خویش خواهی دید.
🔘از این گفته نیک خجل زده شدم و سخت مضطرب، و در حالیکه صدایم به شدت می لرزید، پرسیدم: کی؟ کجا؟ گفت: شاید در مسیر راهی که در پیش داریم....
💠گفتم: کدام راه؟ کدام مسیر؟ گفت: به واسطه بشارتی که نکیر و منکر به تو دادند، جایگاه تو منطقه ای است در وادی السلام، و تو باید هر چه زودتر خودت را آماده سفر به آن مکان مقدس کنی.
💥گفتم: وادی السلام کجاست؟ گفت: مکانی است که هر مومنی را آرزوی رسیدن به آنجاست و بناچار بایستی از بیابان برهوت نیز بگذری، تا در مسیر راه از هر ناپاکی و آلودگی پاک گردی،
🔴 و البته به واسطه رنج و مشقتی که خواهی برد، گناهانت ذوب خواهد شد. آنگاه با سلامت به مقصد خواهی رسید.
🍃گفتم: برهوت چگونه جایی است؟ گفت: کافران و ظالمان در آن جای گرفته و عذاب برزخی می شوند.
آنگاه از من خواست که خود را برای آغاز این سفر پر مشقت آماده سازم.
✍ادامه دارد...
🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂
🌹 منتظران ظهور 🌹
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۷) ♨️از ترس خودم را به نیک رساندم و محکم او را در برگرفتم. ناگهان گ
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۸)
🏴 از قبر بیرون رفتیم. نیک جلو رفت و من با کمی فاصله از پشت سر او حرکت می کردم.
💠ترس واضطراب مرا لحظه ای آرام نمی گذاشت. هر چه جلوتر می رفتیم، محیط بازتر و مناظر اطراف آن عجیب تر می شد.
✨از نیک خواستم که از من فاصله نگیرد، همدوش و همقدمم باشد و اندکی نیز آهسته تر گام بردارد.
✨نیک ایستاد و گفت: تو را به من سپرده اند که یار و مونس ات باشم. تا آنگاه که به سلامت قدم به وادی السلام گذاری به همین خاطر اندکی جلوتر از تو در حرکتم تا راه را بشناسی.
🍃پس از لحظه ای سکوت، بدین
گونه سخنش را ادامه داد: البته اگر گناه بتواند فریبت دهد و یا به اجبار تو را همراه خود سازد، بدون شک دیرتر به مقصد خواهی رسید...
💥اضطرابم بیشتر شد و از آن به بعد هر آ ن احتمال آشکار شدن گناه را می دادم. مسیر راه را با همه مشکلاتش پیمودیم تا به کوهی رسیدیم که البته با سختی فراوان توانستیم خود را به اوج آن برسانیم.
🌪در چشم انداز ما، بیابانی قرار داشت که از هر طرف، بی انتها و آسمان آن مملو از دود و آتش بود.
🌹نیک خیره به چشمانم گفت: این همان وادی برهوت است که اکنون فقط دورنمایی از آن را می بینی.
❄️خودم را به نیک رساندم و گفتم: من از این وادی هراسانم. بیا از راه ایمن تری برویم. نیک ایستاد و گفت: راه عبور تو، همین است اما تا آنجا که در توان من باشد تو را رها نخواهم کرد و در مواقع خطر نیز به یاریت خواهم شتافت.
🌾حرفهای نیک اندکی از اضطراب و وحشتم کاست اما با این همه، هنوز نگرانی در وجودم قابل احساس بود. لحظاتی به سکوت گذشت. سپس رو به نیک کردم و دوباره گفتم: راه امن تری وجود ندارد؟
🥀 صورتش را به سمت من چرخاند و گفت: بهتر است بدانی که: در عالم برزخ نیز، که تنها سایه ای از بهشت و جهنم است بیابان برهوتی قرار دارد، که همانند پل صراط در قیامت است و به ناچار باید از آن گذشت. تا در صورت لیاقت به وادی السلام رسید.
📛اما وای بر آنان که می مانند و به عذاب مبتلا می گردند و یا دست کم گرفتار و سرگردان می شوند...
◾️به سمت آن دشت بی پایان به راه افتادیم. هرچه پایین تر می رفتیم، هوا گرم و گرمتر🔥 می شد. وقتی به سطح زمین رسیدیم، نفسم به شماره افتاد. از نیک خواستم که لحظه ای برای استراحت توقف کند، اما او نپذیرفت و گفت: راه طولانی و خطرناکی در پیش داریم. بنابراین وقت را تلف نکن.
💫گفتم: من دیگر نمی توانم چون شدت گرما مرا از پا درآورده است. در همین حال و در حالی که عرق از سرو روی من فرو می ریخت، نقش بر زمین شدم.
🍃 نیک از آبی که همراه داشت به من نوشانید.سپس در حالی که هنوز از زخمش رنج می برد، مرا بلند کرده و بر کول خود نهاد و به مسیر همچنان ادامه داد.
🌼از این که رهایم نکرد و با وجود زخمهای بیشمارش، چون دوستی مهربان برایم دل سوزاند، خوشحال بودم و شرمگین...
✍ادامه دارد...
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺