eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
2.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
9.3هزار ویدیو
296 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
مناظره با اتباع احمد.mp3
19.01M
🎙صوت مناظره استاد شریفی به عنوان شیعه اثنی عشری با نماینده احمد بصری جناب آقای مهدی رحیمی به عنوان فرقه 24 امام 🔥جلسه اول: بطلان ادعای امامت احمد بصری در کلام اهلبیت ❌در این جلسه ادعای احمد بصری و نماینده این جریان آقای رحیمی بر این مسئله بود که غدیر نص صریح نیست بلکه مجمل است زیرا: 🖋💥1-پیامبر(ص) در غدیر اشاره ای به تعداد ائمه نکرده است 🖋💥2-پیامبر به جز سه نفر از ائمه حضرت علی(ع)،امام حسن(ع) و امام حسین(ع) اسم دیگر ائمه را ذکر نکرده است 🖋💥3_پیامبر(ص) حتی در غدیر بیان نکردند که ائمه از فرزندان حضرت علی(ع) هستند 4-در غدیر اشاره ای به امامت با لفظ امام نشده است 🖋💥5_در غدیر حصری بر ائمه وجود ندارد و استاد شریفی علاوه بر اثبات دروغگویی آقای رحیمی تک تک این موارد را از روایات ثابت نمودند و سوالاتی در این زمینه مطرح نمودند که آقای رحیمی نه در مورد دروغ های خویش و نه به سوالات استاد شریفی پاسخی ندادند به راستی که یک حادثه غدیر برای بطلان مدعیان دروغین امامت و ولایت کفایت می کند
🤚عرض سلام وادب بزرگواران گروه لطفا سلسله مباحث مناظره را حتما استماع بفرمائید 👤شیعه بایدقوی باشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽️آموزش توحید عملی در یک‌ دقیقه 👌توسط عارف ۱۴ساله 💐🌹اللهم صل علي محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌹💐🌹🌷🌹💐🌹♥️♥️♥️♥️♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
28.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌شبهات⭕️ 🖋📋🎥🎙پاسخ به شبهات مهدویت 👤🖥جناب حجت الاسلام محسن قرائتی @montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍🔴 تسلط بر تمام زبان‌ها از نشانه‌های محکم و مسلم حجّت خداوند... «وَ شَدَدْنا مُلْكَهُ وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ»؛ «و حكومت او را استحكام بخشيديم؛ هم دانش به او داديم و هم داورى عادلانه.» (ص/ ۲۰) 🌕 هروی گوید: امام رضا علیه‌السلام با مردم به زبان خودشان سخن میگفت و به خدا سوگند! در میان مردم، زبان آورترین و آگاه‌ترین کس به همه‌ی زبان‌ها بود. روزی به ایشان عرض کردم: «ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! من در شگفتم که شما چگونه همه‌ی این زبان‌ها را با اینکه از هم متفاوتند، میدانید». فرمودند: «ای اباصلت! من حجّت خدا بر آفریدگانش هستم و خداوند کسی را که آشنا به زبان قومی نیست، بر آن‌ها حجّت قرار نمی‌دهد. آیا سخن امیرمؤمنان علیه‌السلام به تو نرسیده که فرمود: «به ما کلام فیصله‌دهنده (فصل الخطاب) عطا شده است» و آیا این کلام چیزی به‌جز دانستن همه‌ی زبان‌ها است»؟ 📗تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۱۳،ص۳۲ 📗تفسير نور الثقلين، ج ۴، ص ۴۴۴ 📗تفسير البرهان، ج ۴، ص ۶۴۶ 📗بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۹۰ @montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان ‌شناسی،قسمت ۱۱۵ نام استاد: شجاعی https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
انسان شناسی 115.mp3
11.75M
۱۱۵ ▪️چرا دنیا برای من جذاب نیست، ولی دائماً برای موفقیت‌ها و پرش‌های بلندش برنامه‌ریزی میکنم، - اما حتی با اینکه تلاش می‌کنم، باز هم خیالِ من ناخوداگاه به‌سمت خیالاتِ بلند و عاشقانه‌ی ابدی نمی‌رود؟ - مشکل من کجاست که درِ خیالِ من، برای پروازهای بلند بسته است؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1017502331.mp3
4.85M
💢 مسیر دنیا، بسرعت بسمت گشایشِ رمزهای ظهور، به پیش می‌رود ! اما .... چیزی شبیه خواب، انسان‌ها را در لحافِ خود پیچیده ، تا نتوانند باطن اتفاقات شگرف را ببینند ... دنیا بیدار شده، و نیازهایش را فریاد می‌زند! آیا ما بیدار شده‌ایم؟ و به مقام اعلامِ نیاز، رسیده‌ایم؟ 💥 برای خودمان و دیگران، چه کنیم ؟ @montazeraan_zohorr
🔴 درک ظهور و یار حضرت شدن 🔵 امام صادق علیه السلام فرمودند : 🟢 هر کس سوره اسراء را در هر شب جمعه بخواند نمی میرد تا آنکه زمان قائم آل محمد علیه السلام را درک کند و از یاران او بشود. 📚 ثواب الاعمال شیخ صدوق ص ۲۲۵ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤جناب حجت الاسلام حسن محمودی 📝قسمت اول1️⃣ 🔖روزگار شگرف بعد از ظهور 👌کوتاه و دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 منتظران ظهور 🏴
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_هفتاد_چهارم 🎬: آقا محمود با خودش کلنجار میرفت، آیا راهی که پا گذاشته بو
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: آقا محمود گلویی صاف کرد و سعی کرد که طوری وانمود کند که چماق را ندیده و قدم زنان خودش را به تنه درخت رسانید و شاخهٔ بزرگ دو شاخه ای را که کنار درخت افتاده بود برداشت و همانطور که با آن بی هدف روی زمین خط های کج و‌معوج می کشید گفت: خوب پس با خودتون نشستن حرف زدین و تصمیم گرفتین و بریدین و دوختین و ما باید تنمون کنیم آره؟! در این هنگام فتانه زهر خندی زد و از زیر چادر رنگی اش نوشته ای را بیرون آورد و به طرف محمود داد و گفت: هر جور دوست داری فکر کن، مهم اینه الان اینجایی و باید این نوشته را امضا کنی. محمود کاغذ دست فتانه را گرفت و لبخند تمسخر آمیزی روی لبانش نشست و هر چه می خواند،آن لبخند جایش را به عصبانیت میداد، محمود کاغذ را به طرف فتانه تکان داد و گفت: گفتم که باغ برات لقمهٔ بزرگی هست، میبینم به باغ هم قناعت نکردی و انگار چنگال تیز کردی که تمام دارو ندار منِ بیچاره را بالا بکشی هاا؟! فتانه با اشاره ای نامحسوس به سعید و مسعود رو به محمودگفت: حالا هر چی اونجا نوشته باید امضا کنی و در همین حین چماق را از زیر زانویش بیرون کشید و‌ادامه داد: وگرنه با این مجبورت میکنیم که... محمود که از عصبانیت خون خودش را می خورد کاغذ را مچاله کرد و توی صورت فتانه پرت کرد و همانطور که شاخه خشکیده و بزرگ درخت را دوباره برمی داشت گفت: بچه میترسونی؟! چنان با این چوب سیاهت کنم که ... ناگهان چوبی از پشت سر بر وسط شانه های محمود آمد و نفس کشیدن را برایش سخت کرد، محمود همانطور که با دست شانه اش را می مالید و ناله می کرد سرش را به عقب برگرداند و تا چشمش به سعید افتاد گفت: ای نمک به حرام تو... یکباره مسعود مانند قرقی وسط حصیر پرید و چاقوی کنار هندوانه را برداشت، فتانه هم از جا بلند شد،چماق را به گوشه ای انداخت و داسی را که وسط شاخه های درخت پنهان کرده بود بیرون کشید و در یک چشم بهم زدن به طرف محمود حمله کرد و گفت: من خوددددم میکشمت و جسدت هم بین همین باغ دفن می کنم، از اول هم باید خودم میکشتمت و داس را بالا آورد و محمود خودش را عقب کشید و داس بر بازوی او نشست و خون فواره داد.. عاطفه با دیدن این صحنه شروع کرد به جیغ کشیدن و داد و هوار کردن و مردم رهگذر را به کمک طلبیدن، یک لحظه حواس ها از سمت محمود پرت شد و همه متوجه عاطفه شدند و نی خواستند به هر طریقی شده او را ساکت کنند، مسعود که پشت سر محمود بود، مانند گرگی زخمی به سمت عاطفه هجوم برد و فتانه هم به طرف او رفت، محمود فرصت را غنیمت شمرد و به سمت در باغ شروع کرد به دویدن، این مابین سعید حواسش به او بود و درحالیکه چوب دستش را در هوا می چرخاند پشت سر پدرش حرکت کرد. محمود مانند قرقی خودش را به ماشین رساند و سوار ماشین شد، سعید هم به او رسیده بود و جلوی ماشین ایستاده بود و می‌خواست مانع حرکت او شود، چوب کلفت دستش را با شدت روی شیشه ماشین فرود آورد و گفت: کجا فرار می کنی؟! شیشه جلوی ماشین پر از ترک های ریز و درشت شد و محمود شروع کرد به دنده عقب آمدن، اصلا نمی دانست چه می کند و به فکر عاطفه هم نبود که چه به سرش خواهد آمد و فقط می خواست از این مهلکه بگریزد. آنقدر دنده عقب امد تا به پیچ‌جاده خاکی رسید و با یک حرکت ماشین را در جاده انداخت و پایش را روی گاز فشار داد، آنقدر رفت که مطمئن شد دست مسعود و فتانه و سعید که در آخرین لحظه داخل آیینه ماشین در باغ دیده بودشان، به او نمی رسند. وارد جاده خروجی روستا شد و تازه آنموقع متوجه شد که کف ماشین انگار جویی از خون روان است، خونی که از بازویش بیرون میزد او را بی حال کرده بود، چشمانش سیاهی می رفت اما محمود باید فرار می کرد و خود را به جای امنی میرساند. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت @montazeraan_zohorr 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂