eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
9.5هزار ویدیو
298 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی #اللّهم_عجِّل_لولیِّک_الفرج مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20371373505362.mp3
32.15M
🔈 🔰 فصل هفتم؛ از مرصاد تا مسکین | جلسه: اول ◾۱۰ صفر، ١۴٠٢ * مروری بر مباحث گفته شده در جلسات قبل حول محور سوره مبارکه فجر. * آمدن نور خدا، همان جلوه کردن حق است. * فرق غنی و فقیر در آخرت چطور نمایان می‌شود؟ * در قیامت تازه انسان بیدار می‌شود! * عذاب الهی برای چیست؟ * فیض خدا در زمان شکستن دل جاری می‌شود. * عقوبت الهی برای برخی، جهت بیدار کردن شخص است. * علت ابتلائات انبیاء چیست؟ * اعمالی که برای ابرار حسنه است، برای مقربین سیئه است. * گرفتاری حضرت امام (ره) بابت کدام کلمه بود که انقلاب اسلامی ۱۵ سال به عقب افتاد؟! * توجه انسان هرچقدر به امامش باشد، امام نیز همان مقدار به وی توجه می‌کند. * چوب خدا برای حضرت مریم سلام‌الله‌علیها چه بود؟ * ماجرای عجیب ظاهر و باطن در بلا چیست؟ * مصائب کربلا برای بروز کمالات اهل بیت علیهم‌السلام از باطن به ظاهر بود. * روضه امام‌حسین علیه‌السلام و ماجرای شهید شدن فرستاده‌ی پادشاه روم در مجلس یزید لعنت الله علیه. 📱 دریافت صوت کامل این مبحث و ده‌ها دوره دیگر در نرم ابزار کاربردی تعالی 👇 🔷 نصب از طریق کافه بازار 📚معرفی کتاب : کیمیای محبت (یادنامه شیخ رجبعلی خیاط)، از محمد محمدی ری شهری ⏰ مدت زمان ۱:۰۶:۱۷ 📆۱۴۰۲/۰۶/۵ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 در قبول شدن عملت شک نکن - ۱ ☀️ عمل خیری که خداوند توفیق انجامش را به تو داد، در قبول شدنش شک نکن. اگر خدا نمی‎خواست قبول کند، توفیق انجامش را نمی‎داد. کارهایت را باید خودت قبول کنی و تا خودت قبول نکنی، مقبول واقع نمی‎شود. 🎤 استاد مهدی طیّب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼 «روز کوروش» #قسمت_اول🎬: به نام خدا به نام آفریدگاری که انسان را آفرید و ب
«روز کوروش» 🎬: دختر با تعجب به حرکات عمویش خیره شده بود و وقتی وارد اتاق مخفی که هیچ‌وقت از وجودش خبر نداشت،شد‌ند. همانطور که در نور مشعل روشن کنار در، بر دیوار و وسایل عجیب و غریبی که بر آن اویزان شده بود نگاه می کرد گفت: پناه بر یهو، اینجا کجاست؟! اتاقی که تقریبا نصف اتاق کناری بود، اما کمی تاریک و مخوف.. مرد دستی به دیوار کشید و سپس زنجیر دانه درشت سیاه را در دست گرفت و‌گفت: اینها گنجینه های من است که هر کدام برایم هزاران راز دارد و جلوتر رفت و خنجری را که روی دریچه سنگی کنار مشعل بود برداشت و از غلاف بیرون کشید و ادامه داد و این برای روزیست... دخترک به میان حرفش دوید و گفت: همان روزی که قرار است پادشاه را بکشید؟! مرد که انگار یادش افتاده بود برای چه او را به اینجا اورده به طرف دختر رفت دست او را در دست گرفت و به سمت سکوی سنگی بغل دیوار برد و روی آن نشست و‌گفت: تو از کجا دانستی؟! دختر خنده ریزی کرد وگفت: من هر وقت با میهمانانتان در اتاق بغلی دور هم جمع میشوید از درز پنجره ای که به حیاط باز می شود همه چیز را میبینم و‌گوشهایم را هم تیز می کنم... مرد با عصبانیت نگاهی به او کرد و گفت: برای کسی که نگفتی؟ دختر شانه ای بالا انداخت و‌گفت: من چه کسی را میبینم که بگویم؟! دختران دو همکیش تان هم که مدتهاست نزد من نیامده اند... مرد نفسش را آرام بیرون داد و گفت: فراموش نکن هر چه که میشنوی و می بینی را نباید به کسی بگویی فهمیدی! دختر سرش را تکان داد و مرد ادامه داد: آن دو مردی که اوردم اینجا آنها هم مانند من سربازی ساده اند، اما من باهوشم و آنها خیلی خرفت و نافهم هستند، من نقشه قتل شاه را کشیدم انها می خواهند اجرا کنند و سر موعد مقرر، من دست انها را رو می کنم تا خودم را به چشم شاه بیاورم و.. دختر دست هایش را بهم زد و گفت: فهمیدم...بقیه اش را فهمیدم، عجب زیرکی هستید و بعد سرش را پایین انداخت و ارام تر گفت: این نقشه طولانی ست، من دلم گرفته، می خواهم اکنون بیرون از خانه بروم و بعد سرش را بالا آورد و با لحنی پر از التماس ادامه داد: عموجان، اجازه بدهید بیرون بروم، قول میدهم که مانند زنان پارسی، مو و زینت هایم را بپوشانم و مانند آنها روبنده بر چهره زنم تا چشم هیچ کس صورت مرا نبیند، اجازه میدهی؟! مرد از جا بلند شد، همانطور که اهرم کنار دیوا را می کشید گفت: هم اکنون به قصر شاه می روم، برو به درگاه یهو دعا کن که کارهایم همانطور که خواستم پیش برود، وقتی برگشتم، قول می دهم اجازه دهم تو با همین شرایطی که گفتی اندکی بیرون از خانه سیر و سیاحت کنی.. دختر شانه به شانه عمو از اتاق مخفی بیرون امد و چاره ای نداشت جز اطاعت.. ادامه دارد 🖍به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
«روز کوروش» 🎬: شاه تکیه بر تخت زرینش که دوطرف آن سر دو شیر طلاکاری به چشم میخورد و با پارچه ای زردوزی که بر ابرهای زخیم آن دوخته شده بود، زد و نگاهی خواستنی به ملکه کرد و گفت: چقدر تو زیبایی ملکهٔ من! براستی اگر کل ممالک زمین را بگردیم، زنی به زیبایی تو نخواهیم یافت، قامتی بلند و استوار، تنی سیمین، رویی گندمین و تیغ ابروهایت دل زار مرا هر لحظه میشکافد و ناز و غمزهٔ چشمان درشت و کشیده ات مرا به عالم دیگری میبرد و وای از این موهای نرمی که به حریر طعنه میزند و وقتی سر به شانه ات می گذارم، انگار طراوت بهار میهمان صورتم شده.. ملکه لبخندی زد و گفت: گوارای وجودتان که من همسر شما هستم و شما صاحب اختیار من... پادشاه از جا بلند شد و با قدم های آرام که آهنگی آرام بخش بر سنگ های مرمر سفید کف تالار، ایجاد می کرد، کنار تخت طلایی ملکه که پایه هاش از تخت او‌ کوتاه تر بود و بر سنگی از فیروزه گذارده شده بود، ایستاد و‌همانطور که با دست بر آبشار بلند و قهوه ای رنگ موهای ملکه میکشید، گفت: تصمیم دارم در روزهای آینده جشنی باشکوه برپا کنم، جشنی با مهمانانی بلند مرتبه که من و تو در آنجا بدرخشیم و همانطور که نی دانی دعوت نامه به تمام ممالک تحت سلطه مان ارسال شده و تو هم هر که را دوست داری دعوت کن که تو ملکه این سرزمین پهناوری... ملکه دست پادشاه را در دست گرفت و از جا بلند شد، تعظیم کوتاهی کرد و با نازی زنانه خود را در آغوش او رها نمود و در این هنگام تقه ای بر در تالار زده شد و پشت سرش صدای نگهبان بلند شد، بانو‌ رکسانا به قصر آمده اند و خواستار دیدار با ملکه هستند. ملکه شال پسته ای رنگی را که گوشه اش بر کمری لباس بلند و پولک دوزی شده ملکه دوخته شده بود را از بین بازوانش رد کرد و بر سر کشید بطوریکه موهای بلند و زیبایش زیر آن پنهان شد و رو به پادشاه گفت: سرورم رخصت دهید به دیدار رکسانا این پیرزن فهیم و مهربان بروم، خاطراتی را که از کوروش کبیر گفته، به قلم خودم نوشته ام، باید اینک برایش بخوانم تا همه طبق واقع نوشته شده باشد. خشایار شاه همانطور که لبخند میزد سری به نشانه تایید تکان داد و‌گفت: تو یک گوهر گرانبهایی و در همه چیز بر دیگران پیشی گرفتی، تو دلیرمردی پدر بزرگمان را مینگاری تا یادبودی باشد برای آیندگان و میتوانی راحت باشی و موهای زیبایت را عیان کنی، چرا روی می پوشانی، آه که اگر دیگران بدانند تو چه فرشتهٔ زیبایی هستی، بانوجان! اینجا قصر خودمان است،راحت باش.. ملکه بوسه ای به دست شاه زد و‌گفت: سپاس ای سرورم! زیبایی های یک زن مختص شوهرش است، پس من در خلوت خودمان زیبایی هایم را به رخ شوهرم میکشم که شوهرم با دیدن زیبایی های زن های کوچه و بازار و کنیزکان زیبا روی، دلش نلرزد و تمام لرزش قلبش برای من باشد و بس و این است رسم نجیب زادگان و با زدن این حرف همانطور که روی به پادشاه داشت عقب عقب رفت تا از در خارج شد و به نزد رکسانا برود. ادامه دارد.. 🖍به قلم: ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
🌸🍃🌸🍃 #قصه_دویست_و_پنجاه_و_چهارم 💢 تعیین رهبری امت اسلام آخرین حج پیامبر صلی الله علیه و آله در سا
🌸🍃🌸🍃 بار دیگر پیامبر فرمود: «ای مردم! آیا صدای مرا می شنوید؟... گفتند؛ آری و به دنبال آن پیامبر فرمود؛ اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار می گذارم چه خواهید کرد؟ یکی از میان جمعیت صدا زد، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول اللّه ؟ پیامبر بلافاصله گفت؛ اول ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید. و اما دومین یادگار گرانقدر، خاندان و اهل بیت منند و خداوند لطیف به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند، تا در بهشت به من بپیوندند، از این رو پیشی نگرید که هلاک می شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد. ناگهان پیامبر به اطراف خود نگاه کرد و چون چشمش به علی علیه السلام افتاد خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد. در اینجا صدای پیامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود؛ «ایها الناس من اولی الناس با المؤمنین من انفسهم» یعنی «چه کسی از همه مردم نسبت به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟!» مردم گفتند؛ خدا و پیامبر داناترند. پیامبر گفت؛ خدا، مولی و رهبر من است و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم. سپس فرمود؛ «من کنتُ مولاه فهذا علی مولاه». یعنی «هر کس که من مولا و رهبر او هستم، پس این علی، مولا و رهبر اوست.» و این سخن را سه بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی آسمان برداشت و عرض کرد؛ «خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد، و مبغوض بدار آن کسی که او را مبغوض دارد. یارانش را یاری کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یاری خویش محروم ساز، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن.» سپس فرمود؛ «آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند.» خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله به پایان رسید و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرّق نشده بود که امین وحی خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر صلی الله علیه و آله خواند: «امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.» بعد از آن پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود؛ «خداوند بزرگ است، همان خدایی که آئین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد، و از نبوت و رسالت من و ولایت علی علیه السلام پس از من راضی و خشنود گشت.» در این هنگام تمامی مردم به علی تبریک گفتند از جمله ابوبکر و عمر که این جمله را در حضور جمعیت بر زبان جاری ساختند. «آفرین بر تو باد، آفرین بر تو باد، ای فرزند ابوطالب! تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.» مسلمانان همگی در این روز با علی بیعت کردند و هر ساله این روز به عنوان عید بزرگ مسلمانان (عید غدیر خم) یاد می شود. قبل از این ماجرا و قبل از آنکه مردم پراکنده شوند، آیه 67 سوره مائده بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شد؛ «ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت بر تو فرود آمده، تبلیغ کن و اگر چنین نکنی، رسالت خود را به انجام نرسانده ای و بدان که خداوند تو را از مردم نگه می دارد و به راستی خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.» با نزول این آیه بود که پیامبر فرمان یافت علی علیه السلام را به عنوان امام و پیشوای مردم پس از خویش معرفی کند و آئین جاودان خود را تکمیل کند. انجام این وظیفه بسیار سنگین بود و ممکن بود امواج سیاسی مخالفی علیه پیامبر و نهضت اسلامی بوجود آورد. خدا به پیامبر دلداری داده بود که نگران این حوادث نباشد. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌸🍃🌸🍃 بعد از آنکه به علی علیه السلام تبریک گفتند، پیامبر دوباره فرمود؛ «به من تبریک بگویید چرا که خداوند مرا به پیامبری و خاندانم را به امامت اختصاص داد. بعد از من پیامبر و شریعت دیگری نخواهد آمد.» (خلاصه تاریخ انبیاء، ص 141؛ قصه های قرآن، آزرمی، ص 510 و 511؛ متهی الامال، شیخ عباس قمی، ص 130.) 💢 هجرت پیامبر به جهان ابدیت سرانجام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از آنکه 63 سال در راه خدا تلاش کرد و 23 سال از آن را به عنوان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله (13 سال در مکه و 10 سال در مدینه) در نشر رسالت جهانی خویش به سر آورده بود. در 28 ماه صفر، سال 11 هجری به ملکوت اعلی پیوست و خورشید روشن هدایت و مشعل نورانی دریای حکمت بشر خاموش گشت. رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مصادف با 633 میلادی، ظهر روز دوشنبه بود. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام او را غسل داد و با سه جامه، بدن مبارکش را کفن پوشانید و بر پیکر پاک حضرت نماز گزارد و آنگاه وی را در همان حجره خود در خانه اش در شهر مدینه با کمک عباس بن عبدالمطلب و پسرش فضل و اسامة بن زید و اوس بن خولی انصاری به خاک سپردند. بعد از وفات رسول اللّه صلی الله علیه و آله عده ای از فرصت طلبان، عهد و پیمان خود را با پیامبر زیر پا نهادند و به مخالفت با علی علیه السلام پرداختند و خواستار خلافت برای خود شدند. و به علی علیه السلام گفتند؛ تو جوانی و تجربه خلافت نداری. علی علیه السلام به عنوان اعتراض به ابوبکر و عمر فرمود؛ حکومت اسلامی را از خانه پیامبر به خانه های خود انتقال ندهید، به خدا قسم این مقام از آن ماست، چرا که ما بر کتاب خدا و دین و سنت پیامبر آگاهیم. رسول اللّه صلی الله علیه و آله دارای شخصیت بزرگ و خلق و خوی پسندیده بود و تنها درباره او بود که حق تعالی فرمود؛ «و در حقیقت تو بر اخلاق نیکو و پسندیده ای». و هم چنین آن حضرت فرمود؛ «من برای تکامل بخشیدن به اخلاق و خوی بشریت مبعوث گشته ام». پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر 72 حرف از اسم اعظم پروردگار آگاه بود. نام پیامبر در کتب انبیاء چنین آمده است؛ در تورات «اَحید» یعنی مبعوث شده در انجیل «اَحمد» یعنی محمّد در آسمان در زبور «ماحی» یعنی محو کننده بت ها در قرآن «محمّد» یعنی ستوده (منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص 137 به بعد. سوره قلم، 4 مستدرک الوسائل، ج 3 ،ص 69 داستان پیامبران، اکبری، ص 295. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌸🍃🌸🍃 💢 چند حکایت از پیامبر(ص) 💢 همنشینی پیامبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گروهی را که به عبادت مشغول بودند و جمعی را که به تعلیم و تعلّم اشتغال داشتند، دید. از زبان شریف ایشان شنیده شد که فرمود؛ «هر دو گروه به خیر و نیکویی می گذرانند، امّا من برای تعلیم فرستاده شده ام». سپس حضرت نزد آن گروه که به تعلیم و تعلّم مشغول بودند رفتند و نشستند. 💢 سفارش جبرئیل رسول اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن گفتاری فرمود؛ همواره جبرئیل در مورد «همسایه» به من سفارش می کند، به گونه ای که گمان کردم که همسایه از همسایه ارث می برد. و هموراه در مورد «بردگان» سفارش می کند، به گونه ای که گمان بردم وقت معینی برای آزاد کردن آنها تعیین نموده است و چون آن زمان فرا رسید، آنها آزاد می شوند. و همواره در مورد «مسواک» کردن دندانها به من سفارش می کند، به گونه ای که گمان کردم به زودی آن را واجب می نماید. و همیشه در مورد «مناجات و نماز شب» به من سفارش می کند، به طوری که گمان بردم که بهترین افراد امّت من، در شب نمی خوابند. (وسائل الشیعه، ج 18 ،ص 488.) 💢 مزاح پیامبر صلی الله علیه و آله روزی پیرزنی حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد؛ عاقبت من در قیامت چه خواهد شد؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود؛ «زن پیر به بهشت نمی رود.» آن زن ناراحت شد و از حضور آن جناب دور گردید و در راه بلال حبشی او را گریان دید، بلال از او پرسید، چرا ناراحت هستی؟ زن جریان را گفت. بلال گفت؛ نباید ایشان چنین فرموده باشد، برگرد؛ به حضورش رفته و بار دیگر بپرسیم. نزد پیامبر آمدند و بلال عرض کرد؛ ای رسول خدا! شما به این پیرزن چنین فرموده ای؟! حضرت فرمود؛ «آری این که سهل است، انسان سیاه هم به بهشت نمی رود.» بلال نیز افسرده خاطر شد و از نزد رسول خدا مرخص گردید. در راه ابن عباس، بلال و پیرزن را افسرده دید. علّت را جویا شد و بلال جریان را بازگو کرد. ابن عباس گفت؛ «رسول خدا صلی الله علیه و آله با شما مزاح کرده است، منظورش این است که پیرزن، جوان می شود، و سیاه، سفید می گردد و سپس به بهشت می روند نه با حال پیری و سیاهی». آنها فهمیدند که آن حضرت با آنها مزاح کرده است، لذا خوشحال شدند. (بحرالئالی، ص 171.) https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇵🇸اگر تمام کودکان غزه را هم بکُشند ... باز هم مادری کودکش را در سبدی خواهد گذاشت و خدا او را بزرگ میکند آنقدر بزرگ که کاخ فرعونیان را فرو بریزد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والدین عزیز دوست دارید بدونید در مورد قضایای فلسطین به بچه ها چه چیزهایی را بگیم وچه چیزهایی را نگیم؟ پس کلیپ بالا را با دقت مطالعه کنید.😔🤔 ‼️این مطالب از پیج خانم "منصوره مصطفی زاده" فعال عرصه کودک دریافت شده است.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ پنجشنبه ٠۴ آبان ١۴٠٢ 🌙 الخمیس ١٠ ربیع‌الثانی ١۴۴۵ 🌲م 2023 Thursday 26 October ✍️ امروز متعلق است به امام حسن عسکری (ع) - 🕋 اذکار معروف روز که به قصد رجا خوانده می‌شوند: - لااِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین(١٠٠بار) - یا غفور یا رحیم (١۰٠٠ مرتبه) - یا رزاق (٣٠٨ مرتبه) برای وسعت رزق ❇️ وقایع مهم روز: 🌙 وفات حضرت معصومه (س)، (٢٠١ق) 🌙 میلاد امام حسن عسکری (ع) به روایتی (٢٣٢ق) ☀️ اعتراض و افشاگری امام خمینی (ره) علیه تصویب قانون کاپیتولاسیون (١٣۴٣ش) ☀️ اشغال خرمشهر توسط قوای بعثی عراق (١٣۵٩ش) 💠 حدیث روز 💠 💎 امام صادق(ع) فرمود: «... إِنَّ قُمَّ الْكُوفَةُ الصَّغِيرَةُ أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ» «... قم كوفه كوچك است كه از هشت درب بهشت، سه درب آن به قم باز مى‌شود؛ زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى‌رود كه اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى‌شوند» 📚 بحارالأنوار، ج۵٧، ص٢٢٨، ح۵٩ ‌ •┈┈••✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c