eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
10.2هزار ویدیو
311 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف حساب! توییت عجیب کاربر لهستانی درباره ایران 🔻شهروند ایرانی ذهنش توی دلار و طلا گیر کرده و چیز دیگه‌ای نمی‌بینه، در حالیکه بقیه مردم دنیا جور دیگه‌ای دارن به ایران نگاه می‌کنن!
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت تشرف آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی (ره) خدمت امام زمان ارواحنا فداه 🎙 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_نذر_رسیدن_شما_جوونی_سینه_زنا_جواد_مقدم.mp3
11.92M
ویژه (عج) 🍃نذر رسیدن شما جوونی سینه زنا 🍃بارون چشمامون واسه یه لحظه دیدن شما 🎙 👌بسیار دلنشین 🌷 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼منتظران ظهور 🔴حالا بریم رو بررسی کنیم. 🔴 اعلام کرده که به ما خواهد کرد حالا ببینیم چگونه؟ 1⃣اولا حداقل ها طول میکشه تا بشه و به قولی بشه اگر بخواد به ما ای بکنه قطعا کرده 🔴اما اومدیم و این حماقت رو کرد به و با بهتون میگم که ما حداقل در چند و کشورهای کردیم که در صورت شروع قبل از شدن از ما چیزی بالغ بر -موشکها_رهگیری خواهند شد و های_داخلی هم رو نابود میکنند 🔴در همین زمان دو هزار رو به صورت و در کمتر از به سمت خواهد کرد که اینبار ٢ هم وارد بازی میشن به همراه FOAB BOMB و چون نداره قطعا چیزی از باقی 🔴پس گزینه منتفیه 2⃣گزینه بعدی ها حمله با ٣۵ هست که میتونن رو با خودشون حمل کنند این ٢٢٠٠ کیلومتره بر فرض اینکه به سمت حمله کنند و همه رو هم شلیک کنند ، دیگه چرا ؟ 🔴چون برای ندارند چون ما با ٢٠٠٠ کیلومتره به همین دلیل که این تعداد بشن پس میره سمت یه گزینه دیگه 🔴3⃣و اما بعدی چیه؟ گزینه بعدی از یکی از در بالاخص و و 🔴در این حالت ما به همه همسایه ها دادیم که اگر از هر کدوم از این به ما بشه ، جواب ما خواهد بود و اون کشور جزو ما به شمار خواهد رفت. 🔴در ضمن در ای خودش کمتر از ٣۵ داره در ضمن یکی از -نظامی ما ماست ما بهترین رو داریم با ٣۵ های این به شدت شده و از طرفی ١۴ که بهترین -رهگیریه هم در اختیار داریم و ما در از 🔴با این احمقانه است که بخواد به ما کنه 🔴به بسیار طرح ما در رو در دستور کار خواهد گذاشت و یکی دیگر از ، در مراکز و ماست که توسط هاش انجام بده و امیدوارم به سمت یعنی و یا در بین نره 🔴چون این به شدت و وقتی نرسه با به مردم سعی میکنند به نشون بدن که مثلا قوی هستند و میگیرند و چون ما به کشته شدن هستند هم متاسفانه باور میکنند باید مراقب در بود. 🔴این بدونید که ما به رو کرد اونهایی که باید پیام ما رو میگرفتن ، گرفتن به ایشون هم 🔴طوری زدیم که خیلی دردشون گرفته ما این رو با بردیم مواظب باشید تو بازی رو ✅والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‌ ‌ 🔻یکی از کسانی که مناسب است برای تقرب به امام زمان عج الله تعالی فرجه با او علقه و ارتباط حاصل شود، حضرت خضر است. انسان، با فرستادن هدیه مانند قرائت قرآن، نماز و... مورد عنایت آن بزرگوار قرار گرفته، به تدریج به سوی جامع‌ ترین الگو پیش خواهد رفت. آن بزرگوار، موجودی لطیف است، به قدری که طبق روایات، هرگاه یاد او شد، باید سلام کرد؛ زیرا در مجلس حاضر می‌شود؛ یعنی لطافت و سعۀ او تا این حد است که در عین تعلق به جسم و بدن مادی، احاطه او بیش از نوع مجردات است. 🔸البته باید دانست که ارتباط با این وجود عزیز نیز رزقی الهی است؛ چرا که ایشان مظهر اسم «یا خفی» از اسمای الهی در میان اولیا است و میان ائمه: نیز وجود حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه مظهر این اسم هستند. اما در هر حال، این ارتباط، غیرممکن نیست. چه بسا دیدن ایشان سخت‌تر از دیدن خود حضرت بقیة الله عج  نباشد؛ بلکه غالباً برای ملاقات‌ها و تشرفات واقعی به محضر حضرت ولی عصر عج ، ایشان باب هستند.  در موارد متعددی دیدار حضرت خضر عج  مقدمه و به منزله آمادگی برای دیدار حضرت بقیة‌الله عج  بوده است. این بزرگوار، کمتر مورد توجه و توسل قرار می‌گیرند؛ لذا مناسب است با تقدیم هدایای معنوی، با ایشان انسی حاصل کرد و از آن، بهره‌ ها برد. هر وقت فراغتی حاصل می‌شود و نیز باطناً تمایلی در انسان دیده می‌شود - به ویژه شب‌های ماه رمضان – مناسب است با این تعبیر به آن بزرگوار درود فرستاد و عرض احترام کرد: «اللّهم صلّ علی عبدک و ولیّک خضر النبی» ❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
#رمان ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن #قسمت_245 آن روز آرش مرا به خانه‌مان برد. چون می خواستم دوش بگیرم ولب
ازسیم‌خاردارنفست‌عبورکن تعدادی ازمهمانها هم با ما به خانه امدند. من وفاطمه هم بساط چایی رامهیا کردیم. چندساعتی طول کشیدتا تک تکشان خداحافظی کردند ورفتند، حتی خواهر مادرشوهرم. فاطمه هم به خواست نامزدش بعداز رفتن خاله‌ی آرش خداحافظی کرد و رفت. آرش برای بدرقه ی مهمانها رفته بود. همین که واردسالن شد مادرش نگران پرسید: – مادر، مژگان چرا رفت خونه‌ی پدرش؟ آرش اخم هایش غلیظ تر شد و جواب داد: –چه می دونم مامان جان، شما یه کم استراحت کن، یه امروز رو مژگان رو ول کن. استکانها را جمع کردم و داخل سینک گذاشتم تا بشویم. –راحیل جان، اونارو ول کن توام برویه کم استراحت کن، بعدا خودم پامیشم می شورم. –چیزی نیست مامان جان، الان تموم میشه، میرم. مادر آرش روی کاناپه دراز کشیدوچشم دوخت به سقف. آرش هم برای دوش گرفتن به طرف حمام رفت. هنوز چنددقیقه ایی نگذشته بودکه مادرآرش ناگهان مثل برق گرفته ها از جایش بلندشد و گوشی تلفن را برداشت وشماره‌ایی را گرفت. –الومژگان. سلام عزیزم، چرا نیومدی اینجا عزیزم، نگرانت شدم. نگاهی به مادر‌شوهرم انداختم. گوش سپرده بود به حرفهای مژگان و هر لحظه چشم هایش گردتر میشد و فقط گاهی سوالی می پرسید: –چی؟ کجا بری؟وَ گاهی هم زیرچشمی مرا نگاه می کرد و در آخر هم زد زیر گریه وگفت: –اون بچه یادگارکیارشمه مژگان. همانطور که گریه می کرد گوشی به گوشش بود و به حرفهای مژگان گوش می کرد و گاهی می گفت، باشه، باشه... باصدای آرش که صدایم کرد از آشپزخانه بیرون امدم. –راحیل جان، حوله ام رو از کمد میدی؟ فوری حوله را به دستش دادم و به آشپزخانه برگشتم. مادر آرش گوشی را قطع کرده بود و اشک می ریخت و زیر لب سر خدا غر می زد. برایش لیوان آبی بردم. –مامان جان قرصی چیزی دارید که براتون بیارم؟ بادیدنم گریه‌اش شدت بیشتری گرفت. دستش را گرفتم وچندجرعه آب در حلقش ریختم وکنارش نشستم. دستهایش می‌لرزیدند. ترسیدم. –مامان جان. چتون شد؟ آرش لباس پوشیده بود و در حال خشک کردن موهایش وارد سالن شد. –مادرشوهرم با دیدنش بلندشد و به طرفش پاتندکرد و دستش را گرفت وکشیدش به طرف اتاق ودر را بست. خیلی دلم می خواست ببینم چه می خواهد به آرش بگوید، ولی پاهایم برای استراق سمع کردن نمی‌رفت. دوباره به آشپزخانه رفتم و بقیه‌ی کارم را انجام دادم. بالاخره کارم تمام شد و آشپزخانه حسابی مرتب شد. کمرم دردگرفته بود. روی کاناپه درازکشیدم وبه این فکرکردم که چقدرحرفهایشان طولانی شد. گاهی صدای گریه‌ی مادرشوهرم از توی اتاق می‌آمد. از بین ناله ها وگریه هایش فقط یک جمله را که خیلی بلند وتقریبا بافریادگفت شنیدم. "بهش بگوبه خاطر خدا"که یهو دیدم آرش هراسون و با رنگ پریده بیرون امد و گفت؛ – راحیل زنگ بزن اورژانس. بعدخودش به سمت کابینت قرصها دوید. –چی شده آرش. –توروخدافقط سریع زنگ بزن. فوری گوشی را برداشتم وهمانطور که زنگ میزدم به طرف اتاق دویدم. مادر آرش قلبش را گرفته بود و روی زمین افتاده بود. دکتر اورژانس بعدازمعاینه، سفارش کرد که نباید هیچ فشارعصبی داشته باشد. گفت شانس آوردیم که خطررفع شده، ولی برای بررسی دقیق تر دراولین فرصت باید به بیمارستان برود. دکتر موقع رفتن آرش را صداکرد تابا او حرف بزند. بعدازرفتن آنها مادرشوهرم به من چشم دوخت. روی زمین کنار تخت نشستم. –خوبین مامان؟ چیزی می خواهید براتون بیارم؟ شروع کردبه گریه کردن. –مامان جان باید مواظب خودتون باشید، دیدید که دکتر چی گفتن. –راحیل، می خوان یادگارکیارشم روباخودشون ببرن اون سردنیا...دیگه اگه بچه‌ی کیارش هم نباشه من به چه امیدی زنده بمونم، بمیرم بهتره. –مژگان می خواد بره خارج؟ –خودش نمی خواد، به زور میبرنش. –نه، مامان مگه میشه؟ حالا اون یه چیزی گفته... حرفم را برید و با صدای بلندی، آنقدر بلند که ترسیدم دوباره حالش بد بشود گفت: –آره میشه، این برادرش آدم خطرناکیه، چیزهایی ازش شنیدم که آدم بایدازش بترسه، شرط وشروط گذاشته برای آرش... –شرط؟ هرچه التماس بود در چشم‌هایش ریخت. –همه چی به توبستگی داره راحیل، توروخدا کمکمون کن. راحیل یه خانواده رواز بدبختی نجات بده. اون بچه رونجات بده. هاج و واج به او نگاه می کردم. از تخت پایین آمد و به حالت سجده سرش را روی پاهایم گذاشت. –التماست می کنم راحیل، تا ابد دعات می کنم، التماس یه مادر دل شکسته رو ندید نگیر، هرکاری بگی می کنم فقط... از کارهایش گریه‌ام گرفت. بلندش کردم. –این کارها چیه مامان، تو رو خدا اینجوری نکنید، من هرکاری بتونم انجام میدم اصلا نیاز به این کارها نیست. آخه چی شده؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c