eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.5هزار ویدیو
298 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن حلال با ذکر صلوات برای فرج🌱 مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در تفسیر البرهان ای کشی به سند خود از محمد بن عاصم آورده که گفت: شنیدم حضرت امام رضا (علیه السلام) می فرمود: ای محمد بن عاصم به من خبر رسیده که تو با واقفیان مجالست می کنی؟ عرض کردم: آری، فدایت گردم، من با آنان مجالست می کنم در حالی که با ایشان مخالف هستم. آن حضرت (علیه السلام) فرمود: با آنان مجالست مکن، خدای (عزَّ وجلَّ) فرموده: وقد نزل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم آیات الله یکفر بها ویستهزیء بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره انکم اذاً مثلهم؛ منظور از آیات: اوصیا هستند، وآنان که کفر ورزیدند: یعنی واقفیان.(۵۹۸) می گویم: این که واقفیان ذکر شده اند از باب یادکردن یکی از مصادیق است، همچنان که یاد کردن اوصیا از باب ذکر یکی از مصادیق آیات الله می باشد، چنان که پوشیده نیست. توجه: از آیه شریفه به ضمیمه آنچه در تفسیر آن روایت گردیده وبه ضمیمه سایر روایات، حرمت نشستن در مجالس اهل ضلالت -که به بعضی از اقسام آن ها در اول این مبحث اشاره کردیم - استفاده می شود، به جهت نهیی که در آن آمده که ظاهر آن حرمت می باشد. بلکه از آیه شریفه استفاده می شود که این گناه در شمار گناهان کبیره قرار دارد، چون خدای (عزَّ وجلَّ) فرموده: (شما نیز مانند آن هایید) که دلالت دارد بر این که هر کس با آن ها همنشینی کند مانند آن ها است، بلکه از کسانی که با ایشان مجالست نمایند به عنوان منافقین تعبیر فرموده وآتش جهنم را برای آنان وعده کرده است که می فرماید: (همانا خداوند همگی منافقان وکافران را در جهنم جمع خواهد ساخت) پس برزگی این گناه واز کبائر بودن آن ظاهر گشت. از خدای (عزَّ وجلَّ) خواستاریم که ما را به آنچه رضای اوست توفیق دهد، واز آنچه موجب سخط وغضبش می باشد حفظ فرماید. و در دعا آمده است: او لعلک رأیتنی آلف مجالس البطالین فبینی وبینهم خلیتنی؛ یا شاید که مرا دیده ای با مجالس بیکارگان ویاوه جویان الفت گرفته ام پس مرا در میان آنان واگذاشته ای. می گویم: وهمین حسرت ونقمت بس است -از آن به خداوند پناه می بریم- ودر امر پنجاه وهشتم آنچه بر این مطلب دلالت دارد خواهد آمد، ان شاء الله تعالی.
پنجاه وهفتم: تظاهر با ستمگران واهل باطل در بحار به نقل از کشف الغمه از طریق عامه روایت آورده از حذیفه که گفت: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمود: وای بر این امت از پادشاهان ستمگر که چگونه می کشند وفرمانبرداران را می ترسانند مگر کسی که اطاعت از آنها را اظهار کند، پس مؤمن متقی با زبان با آن ها تصنع وتظاهر می کند، وبا دل از آن ها فرار می نماید، پس هرگاه خداوند (عزَّ وجلَّ) بخواهد اسلام را با عزت باز گرداند هرگونه ستمگر لجوج را در هم می شکند واو بر هر چه خواهد تواناست که امتی را پس از فساد به صلاح آورد. آنگاه آن حضرت (علیه السلام) فرمود: ای حذیفه اگر از دنیا به جز یک روز باقی نماند خداوند آن روز را طولانی خواهد کرد تا مردی از خاندان من حکومت یابد. و در تحف العقول در سفارش های امام صادق (علیه السلام) به مؤمن الطاق آمده که فرمود: ای پسر نعمان هرگاه در دولت باطل بودی با هر کس تقیه داری با تحیت برخورد کن، زیرا که هر کس متعرض دولت شود خود را به کشتن داده وهلاک کرده است، خداوند فرماید: ولا تقولوا بأیدیکم الی النهلکة(۵۹۹)؛ وخود را به ملهکه وخطر در نیفکنید...(۶۰۰). و در غیبت نعمانی به سند خود از امیر المؤمنین (علیه السلام) آورده که فرمود: همچون زنبور عسل در بین پرنده ها باشید که تمامی پرندگان آن را ناتوان انگارند، واگر پرندگان بدانند چه برکتی در اندرون آن نهفته است با آن چنین رفتاری نکنند، با زبان ها وبدن های تان با مردم معاشرت نمایید وبا دل ها وکارهایتان از آنان برکنار باشید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست آنچه را دوست دارید نخواهید دید تا این که بعضی از شما به صورت بعض دیگر آب دهان بیاندازد، تا جایی که بعضی از شما بعض دیگر را دروغ پرداز شمارد، وتا آنجا که نماند از شما -یا این که فرمود: از شیعه من- مگر همچون سرمه در چشم ونمک در غذا، اینک برایتان مثلی می زنم: هرگاه شخصی گندمی داشته باشد که آن را پاک وپاکیزه کند ودر جایی قرار دهد، ومدتی آن گندم در آنجا بماند، سپس بعد از مدت زمانی به سراغ آن برود وببیند که به آن کرم افتاده، پس آن گندم را بیرون آورد وتمیز وپاک کند، وباز آنرا به جای اولش برگرداند، ومدتی بر او بگذرد تا بار دیگر از آن بازدید کند، دوباره بیند تعدادی کرم در آن واقع شده، پس آن کرمها را بیرون برد وگندم را پاک وتمیز وبه همان جا برگرداند، وهمین طور این کار را تکرار کند تا این که مقدار کمی از آن گندم باقی بماند همچون گندم کمیابی که کرم به آن ضرری نمی رساند، این گونه شماها از هم تمیز خواهد یافت تا آنگاه که از شما باقی نماند مگر گروه کمی که فتنه هیچ زیانی بر آنها نرساند.(۶۰۱) پنجاه وهشتم: ناشناس ماندن وپرهیز از شهرت یافتن زیرا که شهرت، آفت است وناشناس ماندن، راحت. ودر کافی از امام صادق (علیه السلام) روایت آمده که فرمود: چنانچه بتوانی (طوری زندگی کنی که) هیچ کس تو را نشناسد این کار را بکن. و در کتاب کمال الدین به سند صحیحی از امام باقر (علیه السلام) آمده که فرمود: زمانی بر مردم خواهد رسید که امام آنان از ایشان غایب شود، خوشا به حال آنان که بر امر ما پایدار بمانند. در آن زمان، کمترین چیز از ثواب که به آن ها رسد این که، خداوند متعال ایشان را ندا کند: بندگان وکنیزان من، به سر من ایمان آورید وغیب مرا تصدیق کردید، پس بشارت باد شما را به ثواب نیک از من؛ ای بندگان وکنیزانم حقا که از شما قبول می کنم وشما را عفو می نمایم، وشما را می آمرزم، وبه واسطه شما بندگان را از باران سیراب گردانم، وبلا را از آنان دفع نمایم، واگر شما نبودید عذابم را بر آن ها نازل می کردم. جابر گفت: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بهترین کاری که مؤمن در آن زمان انجام دهد چیست؟ فرمود: حفظ زبان وخانه نشینی است.(۶۰۲) و در نهج البلاغه از امیر المؤمنین (علیه السلام) آمده که در یکی از خطبه ها فرمود: وذلک زمان لا ینجو فیه الا کل مؤمن نومة ان شهد لم یعرف وان غاب لم یفتقد اولئک مصابیح الهدی واعلام السری لیسوا بالمساییح ولا المذاییع البذر اولئک یفتح الله لهم ابواب رحمة ویکشف عنهم ضراء نقمته.
ایها الناس سیأتی علیکم زمان یکفأ فیه الاسلام کما یکفأ الانآء بما فیه...(۶۰۳)؛ وآن زمانی است که در آن نجات نمی یابد مگر هر مؤمن پرخواب، که اگر (در مجالس) حضور یابد شناخته نشود وهرگاه غایب باشد در جستجویش بر نیایند، اینان چراغ های هدایت وروشنگران راه شبروانند، که به فتنه وفساد وسخن چینی در میان مردم آمد وشد نکنند، ودهان به عیب گویی از مردم ویاوه سرایی نگشایند، برای آنان خداوند درهای رحمتش را باز می کند، واز ایشان سختی عذابش را برطرف می نماید. ای مردم؛ زمانی بر شما خواهد رسید که اسلام در آن واژگون می شود همچنان که ظرف واژگون گردد وآنچه در آن است بریزد... سید رضی (رحمه الله) فرماید: اینکه حضرت (علیه السلام) فرموده: کل مؤمن نومة منظورش گمنام کم آزار است، ومساییح جمع مسایح است، وآن کسی است که بین مردم به فساد وسخن چینی می پردازد، ومذابیح جمع مذیاع است وآن کسی است که هرگاه خلافی از کسی بشنود آن را پخش می کند وبرای دیگران بازگو می نماید، والبذر جمع بذور است، وآن کسی است که سفاهتش بسیار وبیهوده گو است. و در غیبت نعمانی از امام صادق (علیه السلام) روایت آمده که فرمود: اگر یک خبر را خوب بفهمی از ده خبری که آن ها را (فقط) روایت نمایی بهتر است، همانا هر حقی را حقیقتی است وهر صوابی را نوری، سپس فرمود: به خدا سوگند که ما کسی از شیعیانمان را فقیه وفهمیده نمی شماریم تا اینکه با او به کنایه ورمز سخن بگوییم واو منظور از آن را متوجه گردد؛ امیر المؤمنین (علیه السلام) بر منبر در شهر کوفه فرمود: همانا در پشت سر شما فتنه های تاریک؛ کور وبی نور خواهد آمد، که از آن فتنه ها نجات نیابد مگر نومه. گفته شد: یا امیر المؤمنین نومه چیست؟ فرمود: کسی که مردم را بشناسد ولی مردم او را نشناسند. وبدانید که زمین از حجت خدا خالی نمی ماند، ولی خداوند خلق خویش را به خاطر ستم وتجاوز واسراف بر خودشان از دیدار او کور خواهد ساخت، واگر زمین یک ساعت از حجت خداوند خالی بماند اهل خود را فرو خواهد برد، ولی حجت خداوند مردم را می شناسد وآن ها او را نمی شناسند همچنان که یوسف مردم را می شناخت در حالی که آن ها او را نمی شناختند.(۶۰۴) و در همان کتاب نیز به سند خود آورده که یکی از یاران امام ابو عبد الله صادق (علیه السلام) بر آن حضرت وارد شد، وعرضه داشت: فدایت گردم؛ به خدا سوگند من تو را دوست می دارم وهر کس تو را دوست دارد را دوست دارم، ای سرور من چقدر شیعیان شما فراوانند! آن حضرت (علیه السلام) فرمود: آنان را بشمار. عرض کرد: بسیارند آن حضرت (علیه السلام) فرمود: آن ها را می توانی بشماری؟ عرض کرد: آن ها از شمارش بیرونند. حضرت ابو عبد الله صادق (علیه السلام) فرمود: ولی اگر آن شماره ای که توصیف شده اند سیصد وده واندی تکمیل گردد آنچه را می خواهند انجام خواهد شد، اما شیعه ما کسی است که صدایش از بناگوش تجاوز نکند وناراحتی های درونی اش از بدنش آشکار نگردد، وبا دشمن ما دوستی ننماید، ودوستدار ما را دشمن ندارد. عرضه داشتم: پس با این شیعیان مختلفی که دعوی تشیع دارند چه کنم؟ فرمود: تمییز داده خواهند شد، وبررسی خواهند شد، وتبدیل خواهند یافت، سالیانی بر آن ها خواهد آمد که از میانشان ببرد وشمشیری آن ها را می کشد واختلافی پراکنده شان می کند، شیعه ما تنها کسی است که همچون سگ زوزه نکشد وبسان کلاغ طمع نورزد، واگر از گرسنگی بمیرد از مردم گدایی نکند. عرض کردم: فدایت شوم؛ چنین کسانی را با این اوصاف کجا بجویم؟ فرمود: در اطراف زمین آن ها را بجوی، آنان کسانی هستند که زندگی شان به سختی می گذرد، وخانه بدوشند که چنانچه در جایی حضور یابند شناخته نشوند، وهرگاه غایب باشند کسی جستجویشان نکند واگر بیمار شوند عیادت نشوند، وچنانچه خواستگاری کنند همسرشان ندهند، وهرگاه بمیرند (مردم) بر جنازه آن ها حاضر نگردند، آنانند که با اموالشان مواسات کنند ودر قبرهایشان یکدیگر را دیدار نمایند، ونظرهایشان با هم اختلاف ندارد هر چند که شهر هایشان مختلف است.(۶۰۵) و به طرق دیگری نیز این حدیث را روایت کرده ودر آن افزوده: وهرگاه مؤمنی را ببینند او را گرامی دارند، وچنانچه منافقی را مشاهده کنند از او دوری گزینند وبه هنگام مرگ بی تابی ننمایند، ودر قبرهایشان با یکدیگر دیدار می کنند. می گویم: محل شاهد فرموده آن حضرت (علیه السلام) است: چنانچه در جایی حضور یابند شناخته نشوند وهرگاه غایب باشند کسی جستجویشان نکند...زیرا که آن حضرت -علیه الصلاة والسلام- با این سخن بر خوبی گمنام ماندن از مردم ومذمت مشهور شدن در بین آن ها دلالت فرمود، وبدین جهت تمام این حدیث را آوردم که فوایدش بسیار است. واز جمله مطالبی که متناسب با آن زمان است این ابیات می باشد:
خفیت عن العیون فأنکرتنی * * * فکان به ظهوری للقلوب و اوحشنی الانیس فغبت عنه * * * لتأنیسی بعلام الغیوب و کیف یروعنی التفرید یوماً * * * ومن اهوی لدی بلا رقیب اذا ما استوحش الثقلان منی * * * انست بخلوتی ومعی حبیبی از دیده ها مخفی ماندم پس مرا نشناختند، واز این جهت برای دل ها آشکار شدم. ومونس من به وحشتم انداخت لذا از نظرش غایب شدم، چون به خدای علام الغیوب انس یافتم. وچگونه روزی تنهایی مرا بیمناک خواهد ساخت، در حالی که محبوب من -به دور از رقیب- نزد من است. چنانچه جن وانس از من وحشت کنند، به خلوت خود مأنوس باشم وحبیبم با من است. پنجاه ونهم: تهذیب نفس و پاکسازی درون از صفات پلید، وزیور دادن آن به وسیله اخلاق پسندیده، واین امر در هر زمان واجب است، ولی یاد کردن آن به طور خصوص در وظایف زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این جهت است که در؟ فضیلت صحبت او وقرار گرفتن در عداد اصحاب آن جناب بستگی به آن دارد. به دلیل روایتی که نعمانی (رحمه الله) به سند خود از امام صادق (علیه السلام) آورده که فرمود: هر کس دوست می دارد از اصحاب حضرت قائم (علیه السلام) باشد باید که منتظر باشد ودر این حال به پرهیزکاری واخلاق نیکو رفتار نماید، در حالی که منتظر باشد، پس چنانچه بمیرد وپس از مردنش قائم (علیه السلام) بپاخیزد، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید ودر انتظار بمانید. گوارا باد شما را ای گروه مشمول رحمت خداوند.(۶۰۶) می گویم: در این حدیث دلالت بر این هست که دست یافتن به ثواب انتظار با رعایت کامل وملازمت پرهیزکاری واخلاق نیک ومشروط می باشد، ومؤید این معنی پیش تر گذشت. شصتم: اتفاق واجتماع بر نصرت آن حضرت (علیه السلام)🪴🍀🪴🍀🍃🍀🪴🍀 🌹قسمت4⃣7⃣ 🔶جلددوم المکارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃 🖋📋مطالب ناب جهت بصیرت افزایی 👤🎙جناب حجت الاسلام شجاعی 🔹💠🔹🔹💠🔹 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امام زمان 047.mp3
3.57M
یـه جــا نَـ☝️ـشین! یه شیعه ی راکِد و ساکن؛ جایی تویِ دلِ آسمـونیا نداره! حتی اگه؛ اهل ریاضت ها و سجاده نشینی های طولانی باشه❗️ برای دشمنایِ خدا خطرناک باش👇 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 امام وحجت خدا،اینگونه مشتاق ونگران و دلتنگ شیعیانشان! اما ما این چنین غافل... 🔵 قالَ سیدنا الصَّادِقُ صلوات الله علیه :‏ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ وَ رُؤْيَتَكُمْ وَ زِيَارَتَكُمْ وَ إِنِّي لَعَلَى دِينِ اللَّهِ وَ دِينِ مَلَائِكَتِهِ فَأَعِينُوا عَلَى ذَلِكَ بِوَرَعٍ وَ أَنَا فِي الْمَدِينَةِ بِمَنْزِلَةِ الشَّعْرَةِ أَتَقَلْقَلُ حَتَّى أَرَى الرَّجُلَ مِنْكُمْ فَأَسْتَرِيحَ إِلَيْهِ 🌕 صلوات الله علیه فرمودند : به خدا قسم كه من 1⃣ بوى شما را دوست دارم و 2⃣ ارواح شما را دوست دارم و 3⃣ زيارت و ديدار شما را دوست دارم و 🔹 حقا كه من بر دين خدا و دين فرشتگان خدا هستم اى شيعيان ، شما با ورع مرا بر اين دين يارى كنيد. من در تمام مدينه مانند يک دانه جو تک و تنها هستم ،در تمام مدينه حركت مى‏ كنم تا يكى از شما را ببينم و با ملاقات و ديدار او استراحت ‏خاطر برايم حاصل شود. 📚 بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار علیهم السلام جلد ۶۵ صفحه ۲۸ حدیث ۵۵ 🔴 ای شیعیان به هوش!!! امام زمانتان عجل الله فرجه چقدر مشتاق توست وتو غافل..... https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی ۲۱۷.mp3
11.92M
۲۱۷ ❓من کدام عمل خوب و صالح را انتخاب کنم، که در من رشد انسانی ایجاد کرده و مرا بسمت دریافت اسماء خداوند پیش ببرد؟ ❓آیا می‌توانم از دستورالعمل‌های دیگران استفاده کنم ؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 پای سخن خدا کسانی که گفتند "الله" پروردگار ماست و بر این باور استقامت ورزیدند فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
✳️منتظران ظهور 🔴چه عملی باعث شد خداوند به "ابن سیرین" علم تعبیر خواب را بیاموزد؟ ✳️ "ابن سیرین"جوانک شاگرد بزاز، بی خبر بود که زن زیبا و متشخصی که به بهانه خرید پارچه به مغازه آنها رفت و آمد میکند، عاشق دلباخته او است.... ⚡️یک روز همان زن به در مغازه آمد و دستور داد مقدار زیادی جنس بزازی جدا کردند، آنگاه گفت: " پارچه ها را بدهید این جوان برایم بیاورد 🔴مقدمات کار قبلا از طرف زن فراهم شده بود، خانه خالی بود، جز چند کنیز اهل راز، کسی در خانه نبود. محمد بن سیرین - که عنفوان جوانی را طی میکرد و از زیبایی بی بهره نبود - پارچه ها را به دوش گرفت و همراه آن زن آمد. تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شد! ♻️ابن سیرین به داخل اطاقی مجلل راهنمایی گشت. او منتظر بود که خانم هر چه زودتر بیاید، جنس را تحویل بگیرد و پول را بپردازد. 💥پس از مدتی پرده بالا رفت. خانم در حالی که خود را هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پا به درون اطاق گذاشت. 🌿ابن سیرین در یک لحظه کوتاه فهمید که دامی برایش گسترده شده... خواهش کرد، فایده نبخشید. زن گفت چاره ای نیست باید کام مرا بر آوری و گرنه الان فریاد میکشم و میگویم این جوان نسبت به من قصد سوء دارد. آنگاه معلوم است که چه بر سر تو خواهد آمد!! 🔵موی بر بدن ابن سیرین راست شد. از طرفی ایمان و عقیده و تقوا به او فرمان میداد که پاکدامنی خود را حفظ کن. ▪از طرف دیگر سر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان و آبرو و همه چیزش تمام میشد... 🔴چاره ای جز اظهار تسلیم ندید. اما فکری مثل برق از خاطرش گذشت. فکر کرد یک راه باقی است...کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. ⭐ اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. 🔷به بهانه قضاء حاجت، از اطاق بیرون رفت، سر و صورت خود را به نجاسات آلوده کرد و با سر و صورت و لباس آلوده از دستشویی برگشت و به طرف زن آمد. ⛔️تا چشم آن زن به او افتاد، روی درهم کشید و با فحاشی و عصبانیت فورا او را از منزل خارج کرد. 🌷چقدر برای یک جوان با آبرو سخت است او را با آن قیافه و وضع در خیابانها ببینند اما نه...!! 🌺خداوند هم کار او را بی اجر نگذاشت و همانجا مزد کار او را داد: ابن سیرین با همان قیافه از خانه آمد بیرون ، اما : انگار اون روز و آن ساعت همه مرده بودن.... 🌟هیچ کس ابن سیرین را با آن قیافه ندید ، واز آن روز به بعد تا همیشه از او بوی خوشی استشمام می شد... و همچنین خداوند مشابه حضرت یوسف علیه السلام که پاکدامنی خود را حفظ کرده بود علم تعبیر خواب به او عنایت فرمود.... 📘داستانهای خواندنی و نکته ها 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹
خانواده آسمانی 42.mp3
12.33M
۴۲ 🎤 ▫️ در انتخاب معشوق‌های زمینی، دل تصمیم گیرنده است و عقل دخالتی ندارد. ▫️اما در انتخاب معشوق حقیقی، دل به پشتوانه عقل تصمیم می‌گیرد. ※ تفاوت این دو عشق در چیست؟ @montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁 قسمت325 بعد از یکی دو ساعت که آن فروشگاه را زیرو رو کردیم. بالاخره یک
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁 قسمت326 آخر شب بعد از رفتن مهمانها سعیده و اسرا باز هم در مورد کادویی که اسرا به کمیل داده بود حرف می‌زدند. برای این که سر به سر اسرا بگذارم گفتم: –حالا بعد عمری یه کادو به یکی دادیا، چقدر حرفش رو میزنی. اسرا با ناراحتی گفت: –آخه میدونی چی شده، با سعیده داشتیم حساب می‌کردیم اگر تورم همینجوری ادامه پیدا کنه تا سال دیگه نیم سکه‌ایی که به شوهرت دادم قیمتش دو برابر میشه. به همون اندازه لب تاب هم گرون میشه. –واقعا نشستید حساب کردید؟ اینجوری که شما حساب کردید اقتصاد مملکت نابوده. سعیده گفت: –اتفاقا مسعود هم همین رو گفت. راحیل اوضاع رو نمی‌بینی؟ بیچاره این قشر کارگر با این تورم چیکار می‌کنن؟ ابروهایم را بالا دادم. –اون بچه هم از اقتصاد سر درمیاره، اونوقت دولت ما هنوز اندر خم یک کوچه مونده. سعیده جان اون موقع که اشتباه رای دادی باید فکر این چیزا رو هم می‌کردی. الان مردم باید خودشون با هم دلی و اتحاد این اقتصاد رو بچرخونن وگرنه این دولت که کاری نمیکنه. مادر که از آشپزخانه صدایمان را می‌شنید گفت؛ –دولت ما اندر خم یک کوچه نیست راحیل جان. بهتر از هر کسی میدونه چیکار کنه تا مردم به ستوه بیان و فشار اقتصادی باعث بشه ارزشهایی که تا حالا به پاش موندن رو کنار بزارن. فقر چیز وحشتناکیه. اسرا گفت: –مامان قضیه مثل همون ضرب‌المثله که میگه فقر از در بیاد، ایمان از پنجره میره دیگه. گفتم: – اره. توی حدیثی هم به صراحت بیان شده که «كاد الفقر ان يكون كفراً»، یعنی: «نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد» پولدارا روز به روز پولدارتر میشن، فقیرا فقیرتر. سعیده لبش را گاز گرفت. –یعنی ما با یه رای احساسی و اشتباه این همه کار انجام دادیم؟ وای خدایا اصلا اینجوری به موضوع نگاه نکرده بودم. راحیل باور کن اون سلبریتیه دکترا داشت، یعنی این چیزایی که شماها میگید رو نمی‌دونسته؟ متاسف نگاهش کردم. –دکترا داشتن دلیل بر بصیرت داشتن نیست. بعضی از استادای ما هم توی دانشگاه تحصیلات بالایی داشتن ولی متاسفانه مثل همون سلبریتیه فکر می‌کردن. زمان انتخابات همش توی دانشگاه ما جنگ و جدل بود و استادای ما از تفکرات دانشجوهایی حمایت می‌کردند که مثل همون سلبریتیه فکر می‌کردند. من مخالف آزادی اندیشه نیستم، مخالف اندیشه‌ایی هستم که گاهی با تعالیم دینی و ارزشیمون مغایرت داره. متاسفانه از این مدل ادما تو جامعه زیاد داریم. که دنباله روهای چشم و گوش بسته‌ی زیادی هم دارن. سعیده ای کاش اون موقع به جای پیروی کورکورانه یه کم تحقیق می‌کردی. اگر تحقیق می‌کردی و باز هم اشتباه رای می‌دادی حداقل عذاب وجدان نداشتی، توجیهی داشتی که خب من عقلم بیشتر قد نداد. ولی حالا... سعیده گفت: –کاش منم مثل رویا دوستم اصلا رای نمی‌دادم. حداقل الان عذاب وجدان نداشتم. اسرا پوزخندی زد و گفت: –اون که کارش بدتره. باز به مسئولیت پذیری تو. همان لحظه صدای زنگ موبایلم باعث شد که بحث را رها کنم. کمیل بود. –ببخشید که مزاحم شدم. موبایلم رو پیدا نمی‌کنم گفتم بپرسم ببینم اونجا جا نمونده. خواب که نبودید؟ –نه، داشتیم بحث سیاسی می‌کردیم. –چطور؟ همانطور که می‌گشتم گفتم: –در مورد همین وضع مملکت حرف میزدیم. دولتی که این وضع فلاکت بار رو بوجود آورده. کمیل آهی کشید و گفت: –چیکار میشه کرد، متاسفانه همه توی یه کشتی هستیم. هر کار اشتباهی که از هر کدوم از ما سر بزنه روی همه تاثیر میزاره و باعث غرق شدن این کشتی میشه. در حالی که زیر و روی وسایل سفره عقد را نگاه می‌کردم گفتم: –یه عده ساده لوح فکر می‌کنن با سوراخ کردن این کشتی میتونن خودشون رو با قایقهای بیگانه نجات بدن. –ولی تنها راه نجات حفظ این کشتی و عبور دادن اون از امواج و تلاطم های دریاست و رسوندنش به ساحل ظهوره. متاسفانه بعضیها هدف رو گم کردن و با اختلاف افکنی باعث دو قطبی شدن جامعه شدن. نمی‌دونم کی می‌خوان بفهمن که اگر همه‌ی مسافرهای کشتی گوش به فرمان ناخدای کشتی باشن که راه رو خوب می‌شناسه، قطعا به اهدافشون میرسن. همانطور که کمد مادر را وارسی می‌کردم به حرفهایش هم دل سپرده بودم. –پیدا نشد؟ –فعلا نه، کاش منم مثل شما می‌تونستم حرف بزنم. چقدر تمثیلهاتون منطقی و به جا هست. من گاهی برای توضیح دادن حرفهام تند و حرصی صحبت می‌کنم. شما نسبت به من آرامش بیشتری دارید. کمیل خندید. –شما که منبع آرامشید بخصوص برای من. بعد انگار که می‌خواست حرف را عوض کند ادامه داد: –راستی فردا راس ساعت هفت میام دنبالتون. الانم زودتر بخوابید تا فردا خواب نمونید. من کارمندای خواب آلوم رو توبیخ می‌کنما. خب مثل این که گوشیم اونجا نیست. –اگر پیداش کردم بهتون خبر میدم. چرا روی سایلنت گذاشتینش؟ –یه مزاحم داشتم مجبور شدم. قلبم ریخت و گفتم: –به جز فریدون کی جرات داره مزاحم شما بشه؟ 🍁به قلم لیلا فتحی پور🍁