eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.5هزار ویدیو
299 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🙏🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ۴۰ راهکار اُنس کودکان با امام زمان ۱-اطلاعات خود را درباره حضرت افزایش دهید. ۲-برنامه مطالعه منظمی برای شناخت بیشتر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته باشید. ۳-بخشی از کتابخانۀ شما و کودک تان را کتاب هایی با موضوع مهدویت تشکیل دهد. ۴-اطلاعات کودک خود را درباره امام معصوم علیه السلام افزایش دهید. ۵-نرم افزارهای مهدوی مناسب را شناسایی کرده و خریداری نمایید. ۶-نواها و نغمه های مهدوی را در تلفن همراه و خودرو خود داشته باشید و به تناسب از آن ها استفاده کنید. ۷-داستان کسانی که با حضرت ارتباط داشته اند را بخوانید و برای فرزندان نقل کنید. ۸-احترام به امام را به کودکان خود یاد دهید. مانند بلند شدن به احترام نام خاص حضرت. ۹-خودتان را آماده پاسخ گویی به سؤالات کودکان درباره امام شان نمایید. ۱۰-امام را به عنوان پدری مهربان که به همه کودکان توجه دارد، معرفی کنید. ۱۱-از کودک خود بخواهید که برای امام خویش دعا کند. ۱۲- زمینه ای را فراهم کنید تا کودک برای سلامت حضرت، به دست خود صدقه بدهد. ۱۳- از تابلوها و پوسترهای زیبای مهدوی در اتاق کودک استفاده کنید. ۱۴- به کودک خود بیاموزید که امام در هر زمانی قابل دسترسی است و سلام و دعای او را می شنود. ۱۵-به کودک خود بگویید که در مقابل دعای تو، امام هم برایت دعا می کند. ۱۶-به هیچ وجه کودک را با جملاتی که ترس از امام و نگرانی جدا شدن از حضرت را تداعی می کند، روبرو نکنید: مانند: دیگر امام به تو توجه نمی کند؛ دیگر تو را دوست نخواهد داشت!. ۱۷-زمانی آموزش شما درباره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سودمندتر خواهد بود که خود، پدر و مادری مهربان و آگاه باشید. ۱۸-با تأمین دیگر نیازهای کودک مانند نیاز به بازی و هیجان، آموزش های خود را اثربخش تر کنید. ۱۹-با فراهم کردن یک زندگی خوب و زیبا، مهدویت را برای کودکان دلنشین کن. ۲۰-از زیاده روی در آموزش و ایجاد انس پرهیز کنید. ۲۱-ظرفیت کودک را در همراهی با این موضوع در نظر بگیرید. ۲۲- از افراط های کودک در ارتباط با امام خود جلوگیری کنید. ۲۳-بگذارید همیشه عطش مهدوی در کودک زنده بماند. ۲۴-از طولانی کردن جلسه های مهدوی پرهیز کنید.    ۲۵-به کودک خود بیاموزید که راه دوستی با امام زمان علیه السلام، انجام کارهای خوب است    ۲۶- در محفل های مهدوی مانند پایان دعای ندبه و جشن های نیمه شعبان یا روز امامت حضرت، به کودکان هدیه دهید. ۲۷-در مهمانی ها و محفل های خانوادگی، از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم یاد کنید. ۲۸-از کودک بخواهید در برخی مناسبت ها، شعر یا داستانی کوتاه درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخواند. ۲۹- به کودک خود در تهیه روزنامه دیواری با موضوع مهدوی کمک کنید. ۳۰- از سفرهایی با موضوع مهدوی مانند جمکران استفاده کنید. ۳۱- به کودک خود بیاموزید که راه دوستی با امام زمان علیه السلام، انجام کارهای خوب و خوب بودن است. ۳۲- از کودک بخواهید که نامه ای برای امام خود بنویسد و به او اطمینان دهید که امام از محتوای نامه باخبر می شود. ۳۳- از روزهای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و زندگی خوش آن دوره برای کودکان حرف بزنید. ۳۴- زندگی روزمره کودک را با موضوع مهدویت پیوند زنید؛ به عنوان مثال: وقتی خوب درس می خوانی، یک قدم برای کمک به امام خود نزدیک تر می شوی؛ چون یاران امام باید دانا باشند. ۳۵-دوستانی همسو و خانواده هایی با گرایش های مهدوی را شناسایی و با آنان ارتباط بگیرید. ۳۶- از محبت های امام به یاران و شیعیان خود که در کتاب های معتبر آمده است، صحبت کنید. ۳۷-برخی از سخنان امام را حفظ کنید و برای کودک درباره آن توضیح دهید. ۳۸-به کودک فرصت دهید تا درباره احساس خود نسبت به امام زمان علیه السلام صحبت کند. ۳۹-از نام های حضرت برای نامگذاری کودکان خود استفاده کنید و معنای آن را برای کودکان توضیح دهید. ۴۰-به گونه ای رفتار کنید که کودک از داشتن نام انسانی کامل مانند امام عصر علیه السلام، به خود افتخار کند. 🌺 و نکته مهم اینکه : 🔷 به کودک خود یاد دهید که هر روز هدیه ای برای امام مهدی عجل الله  تعالی فرجه الشریف بفرستد. هدیه کودک شما می تواند این جمله زیبا باشد که شما معنا و اثر آن را برایش توضیح داده اید: «اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم» @montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید امنیت... 🔹️روایت یک خبرنگار از دیدار خانواده‌های شهدای امنیت با رهبر معظم انقلاب https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
برگزاری جلسات مهدوی در منزل.mp3
356.1K
⁉️راهکار جهت برگزاری جلسات مهدوی در منزل : 🎙 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍خواب عجیب استاد اخلاق معروف از قیامت! ✅ بسیار تاثیرگذار از دست ندید ---------------------------------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐📚💐ثانیه های مهدوی🌺🌺🍃🍃 🖋🎙مطالب ناب درمسیربصیرت افزایی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
امام زمان 101.mp3
1.99M
میدانی؟ من دوستت دارم. و برای این دوستت دارم ها، تسبیحی بدست گرفته، و این ذکر را دوره میکنم؛ "من تو را یاری خواهــم کرد" مـن برای داشتنت قیام می کنم. . https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔰 نمونه‌ای از ادب «فِضّهٔ خادمه» در برابر اهلبیت «علیهم‌السلام» و دعای کم‌نظیر امیرالمؤمنین «صلوات‌اللّه‌علیه» در حق او ... در روایتی امام صادق علیه‌السّلام فرمودند: 🔹 امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه به خانه یکی از همسران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده و ندا دادند: ای فضّه! برای ما آب بیاور تا با آن وضو بگیریم! اما فضه جواب نداد. سه بار حضرت او را صدا زد اما جوابی نشنید. 🔸 امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه از خانه خارج شدند که هاتفی ندا داد: یاابالحسن!با این آب وضو بگیر! ناگاه حضرت نگاهی انداخته و یک کوزه طلا را در سمت راست‌ خود مشاهده نمودند که پر از آب است. 🔹 پس مولا علی علیه‌السلام از آن آب وضو گرفت و آن کوزه به جای خود بازگشت. امیرالمومنین علیه‌السلام به نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله رفته و آن حضرت نگاهی به مولا نموده و سپس فرمودند: یا علی! این آب چیست که می‌بینم همچون مروارید از دستانت قطره قطره می‌ریزد؟ 🔸 امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: پدر و مادرم به فدایتان! من به خانه شما رفتم و فضه را سه بار صدا زدم تا برای وضو آب بیاورد اما کسی جواب مرا نداد و هنگام بازگشت صدایی شنیدم که این آب را به من داد و با آن وضو گرفتم. 🔹 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: یا علی، آیا می‌دانی آن شخص گوینده چه کسی بود و ظرف آب از کجا آمده بود!؟گوینده جبرئیل بود و ظرف از بهشت آورده شده بود و ثلث آب آن از مشرق و ثلث دیگر از مغرب و ثلث سوم از بهشت بود. 👈 در همان هنگام جبرئیل نازل شده و عرضه داشت: یا رسول الله! خدا به تو سلام می‌رساند و از طرف من به علی سلام برسان و بگو: «فضه» پاسخ درخواست شما را نداد زیرا در عادت ماهانه بود! (و شرمش آمد که با آن حالت به محضر مولایش امیرالمومنین علیه‌السلام برود) 🔸 اميرالمؤمنين عليه السلام (با خوشحالی از اینکه فضّه نهایت ادب را رعایت کرده و حق ولایت را درک نموده) لب‌های مبارکش را به دعا باز نموده و فرمود: 📋 «اَللَّهُمَّ بارِكْ لَنٰا فِي فِضَّتِنا». 🔻«خدایا، فضهٔ ما را برای ما مبارک قرار بده». 📚الثاقب فی المناقب، ص۲۸۰ 📚مدینة المعاجز، ج۲ ص۲۵ . https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
انسان شناسی ۱۹۱.mp3
11.2M
۱۹۱ 🔺خدایا برای چی من؟ اینهمه بلا ـ اینهمه دشمن ـ اینهمه فتنه ـ اینهمه درد ... که داره ذره ذره منو آب می‌کنه! برای چی من؟ یه کمی یواش‌تر خدا ! . https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روایات می‌گویند؛ ✨امام_زمان علیه‌السلام، با لشکری شهدا با قَدَرهای بزرگ، ظهور می‌کنند. ✘ خب وسط این شهدا و أولیاء خدا، چه جایی برای من و شما هست؟ ✘ چه کنیم آن زمان جایی در این لشگر داشته باشیم؟ 🍃🌹 التماس دعا برای ظهور🤲
مداحی_آنلاین_نذر_رسیدن_شما_جوونی_سینه_زنا_جواد_مقدم.mp3
11.92M
ویژه (عج) 🍃نذر رسیدن شما جوونی سینه زنا 🍃بارون چشمامون واسه یه لحظه دیدن شما 🎙 👌بسیار دلنشین 🌷 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ *# معرفة_الامام* ⭐امام صادق علیه السلام میفرمایند: 😭به آخر زمان نگاه کردم دلم بحال آنها *سوخت‼* *🤔یعنی حال ما اینطوریه خودمون خبر نداریم⁉️* 🎙سخنران؛ حامد کاشانی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🔸️أللَّهـمَ؏َـجِّلْ لولیِڪَ ألْفـرج🔸️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
957_54381393375600.mp3
22.2M
فوری فوری فوری🛎🛎🛎 🍃شما را به خدا ،به حق امام زمان (عج) نیت کنید، این صوت را تا آخر گوش کنید وانتشار دهید. لبیک یامهدی....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ هدف نهایی ظهور، رسیدن انسان ها به بالاترین درجات معرفت الهی است. ☑️ آیت الله مصباح یزدی(ره): ▫️ علاقه بسیاری از مردم به امام زمان(ع) بدین جهت است که حضرت، بساط ظلم و بیداد را از روی زمین برمی‌اندازد و بساط عدل و داد را در آن می‌گستراند؛ 💡ولی این، «هدف نهایی» نیست. درست است که حتی بعثت تمام انبیا نیز برای برقراری عدل بر روی زمین بوده است: لِیقُومَ الناس بالقسط؛ ولی … برقراری عدل جهانی، هدف نهایی نیست. برقراری حکومت اسلامی و گستراندن عدل در روی زمین به دست توانای حضرت ولی‌عصر (عج)، خود مقدّمه‌ای برای تأمین هدف والاتری است و آن اینکه 💎 زمینه‌ای فراهم شود تا بیشتر انسان‌ها بتوانند به «بیشترین مراتبِ معرفتِ لایق» برسند. ⬅️ صفحه توییتری منتسب به آیت‌الله‌ مصباح یزدی(ره) ، خرداد ۹۹ 🏷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
🕊👣🕊👣🕊❣🕊👣🕊👣🕊👣🕊رمان جذاب، عاشقانه و شهدایی ❣ #قلبم_برای_تو ✍قسمت ۲۷ و ۲۸ _بله...لطف کردین...آره مری
هاشمی: 🕊👣🕊👣🕊❣🕊👣🕊👣🕊👣🕊رمان جذاب، عاشقانه و شهدایی ❣ ✍قسمت ۲۹ و ‌۳۰ موندم تا یکم دیرتر بشه و نصف شب اروم کلید رو انداختم و رفتم تو خونه...هرکاری میکردم خوابم نمیبرد... با خدا درد و دل میکردم تا صبح ؛ "خدایا نه دیگه ازت میخوامش و نه هیچی...فقط میخوام بفهمه که دوست داشتنم تظاهر نبود...بفهمه که آدم بیخودی نیستم...بفهمه واقعا عوض شدم..." نفهمیدم کی خوابم برد... 💤خواب دیدم نصف شبه و در خونمونو محکم میکوبن...بدو بدو رفتم پایین... انگار کسی تو خونه نبود و تنها بودم...در رو باز کردم...دیدم چند تا جوون بسیجی پشت درن... تا من رو دیدن با لبخند ارامش بخشی گفتن:... _به به آقا سهیل... و بغلم کردن...شکه شده بودم. پرسیدم:_شما؟! گفتن: _حالا دیگه نمیشناسی؟!اومدیم کنیم... منتظرتیم...ببین رفیق...اگه هیشکی دوست نداشته باشه که هستیم. پیش خود ما... از خواب پریدم... قلبم تند تند میزد... یادم اومد اینا همونایی بودن که دفعه قبل تو خواب دیدمشون و بیرونم کردن از طلائیه... یعنی امسال شهدا منم انتخاب کردن؟! صبح شده بود و من دیگه بی خیال عشق و عاشقی و این چیزا... فقط دلم میخواست زودتر به شهدا برسم... اون عطر و بو و حسی که موقع حرف‌زدنشون تو فضا پیچیده بود رو هیچ جا دیگه حس نکرده بودم... 4 صبح بود.اصلا حواسم به ساعت نبود. شماره فرمانده رو گرفتم: _سلام... +سلام سهیل...چی شده؟! اتفاقی افتاده؟؟! _نه حاجی...میخواستم بگم منم راهیان میاما. +لااله‌الاالله...خو مرد حسابی میذاشتی صبح میگفتی دیگه... _الان مگه صبح نیست؟! +عاشق شدیا حاجی.ساعت چهاره... _ای وای..ببخشید.اصلا حواسم نبود. +اشکال نداره پاشو نماز شب بخون فرمانده. صبح فردا شد و من یه حال دیگه ای داشتم... اول صبح بلند شدم و رفتم نون داغ و حلیم خریدم و اومدم سفره صبحونه رو چیدم... مامانم اینا بعد اینکه بیدار شدن داشتن از تعجب شاخ درمیاوردن... _سلام سهیل... +سلام مامان جان... _آفتاب از کدوم طرف در اومده شما سحرخیز شدین و نون خریدینو؟؟! +از سمت صورت ماه شما... _خوبه خوبه...لوس نشو حالا راستی دیشب کجا بودی دلم هزار جا رفت؟! +برا شما لوس نشم برا کی لوس بشم مامان جان...؟! _برا زن آیندت. نگفتی کجا بودیا؟!... +هیچی...دیشب رفته بودم یه جا مراسم و بعدشم امامزاده صالح...راستی مامان چند روز دیگه میخوام برم راهیان نور... _خب پسرم میگفتی باهم میرفتیم امامزاده... کی میخوای بری؟! +نه نمیشد...باید تنها میرفتم...فک کنم فردا پس فردا بریم. _ای بابا...من برا آخر هفته عصمت خاله اینا رو برا شام دعوت گرفتم...زشته تو نباشی رو سفره... +چه زشتی آخه...مگه قراره منو به جای شام بخورن که زشته نباشم. _والا من حرفهای شما جوونا رو حالیم نمیشه... اوندفعه که رفتی اینطوری مومن برگشتی فک کنم ایندفعه بری فرشته برمیگردی. +خخخ... صبحونه رو خوردم و سریع به سمت دانشگاه حرکت کردم و رفتم دفتر و فرم‌های راهیان رو پر کردم... نمیدونم چرا اینقدر عجله داشتم ولی توی پوست خودم نمیگنجیدم و دلم میخواست زودتر برم...حس میکردم اونجا که برسم تمام غم هام تموم میشه... 🍃از زبان مریم:🍃 یه روز دیگه گذشت و باز از میلاد خبری نشد. داشتم نگران میشدم کم کم. نمیدونستم چی شده؟! نمیدونستم باید چیکار کنم...نمیدونستم تا کی باید روی این تخت لعنتی بخوابم... خسته شده بودم... انگار دنیا سر سازش با من نداشت...تا داشتم یکم لذت زندگی رو میچشیدم این مریضی لعنتی آوار شد رو سرم. تو همین فکرا بودم که مامانم اومد تو اتاق و با دیدنم گفت: -دخترم گریه میکردی؟! _آره مامان.چرا من باید اینجوری بشم... -دخترم چیزی نیست که... ان‌شاالله خوب میشی... _وقتی شما رو میبینم با این حالتون اینجا سرپا میمونین از خودم خجالت میکشم... منی که باید عصای دستتون میشدم شدم مایه عذابتون... -نه دخترم...این چه حرفیه...خوب میشی بعد عصای دستمم میشی... _مامان از میلاد خبری نشد؟؟ -نه هنوز!!! _خب یه زنگی به عصمت خانم و معصومه بزنین... -زدم...گوشیشونو جواب نمیدن. _یعنی چی شده؟! -نمیدونم _امروز زهرا اومد میگم بره دم خونشون ببینه چه خبره...شاید مشکلی پیش اومده براش.چون آدمی نبود سه روز منو تنها بزاره...خیلی دوستم داشت. زهرا اومد و بهش گفتم : -زهرا جان _جانم؟! -میتونم یه چزی ازت بخوام؟! _چی نفسی؟! -الان 4 روزه از میلاد خبری نیست.. دلم هزار جا رفته...میتونی بری یه خبری ازش بگیری ببینی کجاست؟! _باشه عزیزم...مشکلی نیست..فقط........ 👣ادامه دارد.... ✍ نویسنده؛ سیدمهدی بنی هاشمی 🕊👣🕊👣🕊❣🕊👣🕊👣🕊👣🕊رمان جذاب، عاشقانه و شهدایی ❣ ✍قسمت ۳۱ و ۳۲