#مبارزه_با_نفس ۱۶
قطره که از دریا جدا شود، کارایی خاصی هم از او بر نمی آید؛ اما همین قطره اگر به دریا وصل شود، میتواند طوفان سیل به پا کند و گل و لای مسیر رودخانه را که به راحتی پاک شدنی نیست، با خود بشوید ببرد و آن کثافات را در خود محو کند.
مبارزه با نفس تو را از حالت عدم کارایی
نجات داده و قدرت تطهیر روح را میدهد.
💪مبارزه با نفس کنی، قوی میشی💪
#کانال_اندکی_تفکر
#مصطفی(برای کمک فکری و مشورت درخدمتم)
🌷
❌❌❌ سقوط از مقام رفیع ❌❌❌
در کتاب « داستانهای شگفت » به نقل از شهید دستغیب آمده است : « مخلص متقى و صفىِ زكى، مرحوم حاج غلامحسين تقريباً چهل سال قبل نقل فرمود كه من به مرحوم آيت اللّه سيد ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معركه خانه ( مسجد نور فعلى ) به جماعت ايشان حاضر مى شدم. مدتى طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعى از مؤمنين چند مسئله مى گفتم و قدرى از معجزات ائمه اطهار ( عليهم السّلام ) را از روى كتاب مى خواندم. به تدريج جمعيت زيادى حاضر شدند تا اينكه حالت وسوسه در نيت من پديد آمد و از رياكارى و نمايش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناك بودم و چون در اخلاص عمل خود در شك بودم آن مجلس را ترك كردم. شبى در عالم واقعه ديدم مركبى از نور برايم حاضر شد و من بر آن سوار شدم. پس به سمت آسمانها با سرعت نور حركت مى كرد و بهجت و سرور و لذتى كه در آن طيران و مشاهده عجايب خلقت پيدا كردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسيدم. ناگاه مركب از من جدا شد و از همان جا سقوط كردم تا وسط مسجد معركه خانه افتادم. در نهايت سختى و زحمت و غصه و در همان حال صدايى شنيدم كه می گفت: صعود تو از اينجا بود و سقوط تو هم از اينجاست و اگر باز صعود مى خواهى بايد از همين جا باشد.
چون از خواب بيدار شدم پى به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترك آن مجلس ملامت كردم. پس تصميم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمايم و همه روزه در همان موقع عصر مى رفتم ليكن جمعيت زیادی نمی آمد و مردم حاضر نمى شدند، خلاصه ديگر موفق به تجديد آن خير بزرگ نشدم و از آن فيض عظيم بى بهره گشتم. »
🔷🔷 آثار و برکات انفاق با اخلاص 🔷🔷
در کتاب « بهجت عارفان در حدیث دیگران » به نقل از آیت الله العظمی بهجت آمده است : «یکی از علمای نجف در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد. شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کردهاند. سؤال کرد این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: از آن شماست. تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام ندادهام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت: آری، گفتند: تعجب نکن، این پاداش آن یک درهم شماست که خالصانه و با حُسن عمل انجام گرفته است. »
رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : بنده ای یک قرص نان صدقه می دهد و پیش خدا بزرگ می شود تا مثل کوه احد شود. [ نهج الفصاحه ]
🌟🌟🌟 ارزش کار خالصانه 🌟🌟🌟
« حاج محمود نکوگویان می گفت: پدرم ( شیخ رجبعلی خیاط ) برایم تعریف می کرد که روزی از كوچهای رد میشدم، دیدم زنی مَشك آب سنگینی را با زحمت حمل میكند. یكی از همین داش مشدیها كه آنجا بود، به آن زن گفت: آبجی بده من برایت بیاورم تو از عقب سر من بیا و هر وقت به خانهات رسیدی صدا بزن! جناب شیخ میگفت: من كه از پشت سر به آنها نگاه می کردم، دیدم كه آن مرد در هالهای از نورحركت میكند! » [ کیهان فرهنگی، شماره۲۰۶ ]
رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : وقتی روز رستاخیز فرا رسد، بانگ زنی بانگ می زند؛ هر که کاری برای غیر خدا انجام داده، پاداش خود را از آن کسی که کار را برای رضایتش انجام داده بگیرد. [ نهج الفصاحه ]
شیخ عبدالکریم حامد می گفتند : « بعد از مدتها یک شب پیش خودم فکر کردم و گفتم: ما تا به حال هرچه دعا خواندیم، گفتیم این دعا این قدر ثواب دارد، این ذکر این قدر درجه و مقام دارد و اثرش این است و برای این چیزها خواندیم، امشب بیایم و این دعا را برای خدا بخوانم. دعا را خواندم و همان شب، پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را زیارت کردم. حضرت فرمودند: تا حالا کجا بودی!؟ حضرت می خواستند بفرمایند: باید از اول بلوغت این گونه می بودی. »
« شيخ رجبعلی خیاط یک بار به یک مرتاض گفت: حاصل ریاضتهای تو بالاخره چیست؟ آن شخص خم شد، قطعۀ سنگی برداشت و آن را به گلابی تبدیل و به شیخ تعارف کرد. شيخ رجبعلی خیاط گفت: این کار را برای من کردی، بگو ببینم برای خدا چه داری؟! مرتاض با شنیدن این سخن به گریه افتاد. » [ کیمیای محبت، ص۱۷۱ ]
« شیخ رجبعلی خیاط می فرمود: در مسجد جمعۀ تهران، شبها می نشستم و حمد و سورۀ مردم را درست می کردم. شبی دو بچه با هم دعوا می کردند، یکی از آنها که مغلوب شد برای اینکه کتک نخورد آمد پهلوی من نشست. من از فرصت استفاده کردم، حمد و سوره اش را پرسیدم و این کار، آن شب همۀ وقت مرا گرفت. شب بعد درویشی نزدم آمد وگفت: من علم کیمیا، سیمیا، هیمیا و لیمیا دارم و آماده ام به شما بدهم، مشروط به اینکه ثواب کار دیشب خود را به من بدهی! به او پاسخ دادم: نه! اگر این ها به درد می خورد به من نمی دادی. » [ کیمیای محبت، ص ۳۷]
💫💫💫 به این میگن اخلاص 💫💫💫
در کتاب « داستانهایی از علما و پارسایان » آمده است : « شخصی که به شیخ عبدالرزاق مسئله گو معروف بود همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) مسئله میگفت و کتاب منازل الآخرۀ حاج شیخ عباس قمی را برای مستعمین میخواند. روزی پدر شیخ عباس که نمیدانست نویسندۀ این کتاب، فرزند خودش است به شیخ عباس گفت: کاش تو هم مثل شیخ عبدالرزاق مسئلهگو میشدی و منبر میرفتی و میتوانستی این کتابی که او میخواند برای ما بخوانی. شیخ عباس که خود نویسندۀ این کتاب بود در جواب پدرش گفت: دعا کنید خداوند توفیقی مرحمت کند. »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای رسیدن به امام زمان مواظب چشمهایت باش...
چشـــ👁ـمی که گـناه ندید و
خـداوند چه زیبـا آنهـــا را خرید...
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*ذڪــــــــــری فوق العاده برای پاک کردن آثار گناهان*
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷
خدایا؛
به تو پناه می آورم از شر نفسم...
که اگر به من رحم نکنی مرا تا اسفل اسافیل می کشاند؛
و گر مرحمت نمایی تا به آغوش تو...
#مناجات🤲
خدایا دستانم خالی است
اما دلم قرص است، چون تو هستی، توکل میکنم و اطمینان به قدرتت، که تنهایم نمیگذاری فردا بیشتر از همیشه مراقبم باش، فردا تو دریایم باش و مرا چون قایقی به سوی ساحل هدایت کن، خدایا هیچ ندارم جز امید به تو، کمکم کن، تارو پود دلم دست توست
خـداونـدا تو را عاشقانه دوست دارم وکمکم کن تا در این عشق، دلدادگی و دوستی با تو پابرجا و ثابت قدم بمانم.
... 💢💫💢 💫💢💫 💢💫💢
دعای هفتم صحیفه سجادیه
🥀یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.
🥀ذلَّتْ لِقُدْرَتِک الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِک الْأَسْبَابُ، وَ جَرَی بِقُدرَتِک الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِک الْأَشْیاءُ.
🥀فهِی بِمَشِیتِک دُونَ قَوْلِک مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِک دُونَ نَهْیک مُنْزَجِرَةٌ.
🥀أنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا ینْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا ینْکشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کشَفْتَ
🥀و قَدْ نَزَلَ بی یا رَبِّ مَا قَدْ تَکأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بیمَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
🥀و بِقُدْرَتِک أَوْرَدْتَهُ عَلَی وَ بِسُلْطَانِک وَجَّهْتَهُ إِلَی.
🥀فلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
🥀فصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِک، وَ اکسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِک، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْک رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِک مَخْرَجاً وَحِیاً.
🥀و لَا تَشْغَلْنِی بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِک، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِک.
🥀فقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بییا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَی هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بیذَلِک وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْک، یا ذَا العرشِ العَظیم.
💢💫💢 💫💢💫 💢💫💢
🦋﷽🦋
📝 #یادمون_باشه
دوستمون همسایهمون، خواهر یا برادرمون، همکارمون و ....
✖️ موفقیتی رو که ما خیلی وقته منتظرش بودیم و نشد، بدست میارن!
✖️ چیزی که ما مدتها بود تلاش میکردیم بخریم، اما نشد؛ میخرند!
✖️ سفری رو که سالهاست ما آرزوش رو داریم و نرفتیم؛ میرن!
✖️ به جایگاه اجتماعی یا موقعیتِ شغلیای که آرزوی محقق نشدهی ما بود؛ دست پیدا میکنند!
و .......
هزاران مثال از این جنس ...
یه سؤال ؛
(در پاسخگویی به این سؤال، با خودمون صادق باشیم!)
💥 تفاوتِ خوشحالیِ واقعی ما ، در چنین مواقعی ، با زمانی که اون اتفاق برای خودمون میفتاد؛ چقـــــدره ؟
🔺 میزان این تفاوت،
میزان سلامتی قلب ما رو نشون میده!
اگر قلب ما، دائماً مشغولِ اون فرد هست، و مدام به این فکر میکنیم، که کاش این موقعیت، برای من پیش اومده بود؛
هنـــوز تا سلامت قلب، فاصله داریم، و باید بیشتر تمرین کنیم.
🦋الّلهُمَّ صَلَّ عَلَی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وعَجّل فَرَجَهُم به حقّ مولاعلی علیه السّلام 🦋
🔴 خشم آمریکاییها از شعار "مرگ بر آمریکا"ی رئیس فدراسیون کشتی ایران
🔸یورونیوز نوشت: احتمال ممنوعیت ورود علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی ایران به آمریکا قوت گرفت.
🔸این شبکه به نقل از فاکس نیوز اعلام کرد: تیمهای ملی کشتی آزاد ایران و آمریکا در نظر دارند مسابقهای را در تاریخ 23 بهمن در تگزاس برگزار کنند. این در حالیاست که رئیس فدراسیون کشتی ایران در گفتوگویی به شعار "مرگ بر آمریکا" تاکید کرده است.
🔸این در حالی است که علاوه بر اظهارات ضد آمریکایی دبیر، او گرین کارت آمریکا را دارد.
🔹گفتنی است دبیر اعلام کرده است هفت سال پیش اقامت خود را در آمریکا لغو کرده است.
__
♨️ همهچیز اینجا مهم است👇
🆔 @snn_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ تحقیر شاه پس از فرار توسط اربابانش از زبان فرح
#بزرگترین_انقلاب_قرن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ایه الکرسی روبه نیت ظهوربخونید وگوش بدین🌴💢🌴
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🍃🌹اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌹🍃
🍃🌹لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ
فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌹🍃
🍃🌹اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ
اوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌹🍃
🍃🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹
27.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨بسمـ الله النّور✨
به امید دیدار با آقا امام زمان(عجّ)
#زیارت_آل_یــس✨
🌱سعی کنیم هر روز بخوانیم؛؛؛
سلام عرض ادب و احترام🌹
🔸پیشکش به محضر حضرت زهرا سلام الله علیها✨
✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکـــ
یافاطمه الزّهراسلام الله علیها🤲🥀
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب✅
التمـاس دعـا🙏
ان شاءالله وعده خداوند مهربان
ظهـــورِمنجـــی محقق🤲
#باشهـــداتــاظهــــور
🖤🕊🖤🕊🖤
🖼این وعدہ خداست
که حق الناس را نمی بخشد!
خون شهدا حق الناس است
#شهدا_شرمنده_ایم
♦️♦️دفع بلا با زيارت عاشورا🔷🔷
آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیة قم: موقعی که در شهر سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی آن شهر به طور دسته جمعی به بیماریِ وبا مبتلا شدند و هر روز یک یا چند تن از آنان جان خود را از دست می دادند. در یکی از همان ایام هنگامی که در منزل استادم مرحوم آیت الله سید محمد فشارکی بودم و تعدادی از روحانیون و اهل علم در مجلس نشسته بودند، ناگهان مرحوم آیت الله محمدتقی شیرازی از راه رسید. آیت الله شیرازی که از نظر علمی در جایگاه آیت الله فشارکی بود، شروع کرد به صحبت کردن در مورد بیماری وبای موجود در سطح شهر و خطراتی که اهالیِ سامرا را تهدید می کند.
در همان هنگام آیت الله فشارکی گفت: اگر دستوری برای حل این مشکل صادر کنم، آیا به آن عمل خواهد شد؟!
سپس گفت: آیا به اینکه بنده مجتهد جامع الشرایط هستم، ایمان دارید؟!
همۀ حاضرین به طور دسته جمعی گفتند: بله.
گفت: بنده به شیعیان سامرا دستور می دهم که به مدت ده روز و به طور منظم زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه کنند به روح نرجس خاتون، مادر امام زمان(عج) و دست به دامان او شوند تا نزد فرزندش شفاعت ما را بکند و ایشان از خداوند متعال بخواهند شفاعت این امت را بکند. بنده تضمین می کنم هر کسي كه زیارت عاشورا بخواند و این کار را بکند به بیماری وبا دچار نخواهد شد.
شیعیان هم که احساس خطر می کردند فوراً اجرای این دستور را آغاز کرده و خواندن زیارت عاشورا را آغاز کردند. واقعاً هم وعدۀ آیت الله فشارکی عملی شد و مرگ و میر شیعیان به دلیل بیماریِ وبا به طور کامل متوقف شد در حالی که اهل سنت به دلیل نخواندن زیارت عاشورا همچنان جان می دادند و هر روز بر تعداد جان باختگانشان افزوده می شد. آنان از شدت خجالت در برابر شیعیان، جسد اموات خود را شبانه دفن می کردند، زیرا مرگ و میر در میان آنان نه تنها متوقف نشد بلکه روز به روز افزوده شد. تعداد اندکی از اهل سنت که از خطر بیماریِ وبا می ترسیدند و به تأثیر خواندن زیارت عاشورا ایمان آورده بودند، به زیارت حرم امامین عسکریین (علیه السلام) و مقام امام زمان (عج) رفته و در آنجا به خواندن زیارت عاشورا پرداختند و مانند شیعیان از اين بلاي خانمانسوز در امان ماندند.»
{ منبع: داستانهای شگفت انگیزی از زیارت عاشورا و تربت سید الشهداء(علیه السلام) }
یادم زوفای اشجع الناس آید * وز چشم ترم سودۀ الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری * هیهات برادری چو عباس آید
🌟🌟هر روز زيارت عاشورا مي خواند🌟🌟
حاج محمد على يزدى: مردى فاضل و صالح که همیشه در اصلاح آخرت خود بود همسايه اى داشت كه دوران خردسالى را نزد معلم و با هم گذرانده بودند و در بزرگى گمركچى شده بود.
پس از مرگ، او را در انگورستان كه نزديك منزل آن مرد صالح بود به خاك سپردند. بيش از يك ماه از مرگ گمركچى نگذشته بود كه مرد صالحی او را در خواب مى بيند كه او حال خوشى دارد و از نعمتهاى الهى بر خوردار است. نزد او مى رود و مى گويد: من از آغاز و انجام و درون و بيرون تو باخبرم. تو كسى نبودى كه درونت خوب باشد و كار زشتت حمل بر صحت شود. نه تقيه و نه ضرورتى ايجاب مى كرد كه بدان شغل اشتغال ورزى و نه ستمديده اى را يارى رساندى، كارَت عذاب آور بود و بس، پس از كجا به اين مقام رسيدى!؟
گفت: آرى، چنان است كه گفتى، من از لحظۀ مرگ تا ديروز در سخت ترين عذاب بودم، اما روز قبل همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفته و در اينجا به خاكش سپردند (اشاره به جايى كرده كه پنجاه قدم از گورش دورتر بوده است)، ديشب سه مرتبه امام حسين (علیه السلام) به ديدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از اين گورستان بر دارند، لذا من در نعمت و آسايش قرار گرفتم. آن مرد صالح از خواب بيدار شده و در بازار آهنگران به جستجوى استاد اشرف مى رود، او را يافته و از حال همسرش مى پرسد.
استاد اشرف مى گويد:ديروز از دنيا رفته و در فلان مكان به خاكش سپرديم.
مرد صالح مى پرسد: به زيارت امام حسين (علیه السلام) رفته بود؟
استاد مى گويد: نه.
مى پرسد:ذكر مصيبت او مى كرد؟
جواب مى دهد: نه.
سؤال می كند: روضه خوانى داشت؟
مى گويد:نه، از اين سؤالات چه مقصودى دارى!؟
مرد صالح خوابش را نقل مى كند و مى گويد كه مى خواهم بدانم ميان او و امام حسين (علیه السلام) چه رابطه اى بوده؟
استاد اشرف پاسخ مى دهد: هر روز زيارت عاشورا مى خواند.» { هفتاد و دو داستان از شفاعت امام حسین (علیه السلام)، ص۱۱۲}
🔻🔻🔻امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف: چرا زیارت عاشورا نمی خوانید!؟🔻🔻🔻
سید احمد رشتی: در سال هزار و دویست و هشتاد به قصد حجّ بیت اللّه الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانۀ حاجى صفر على تاجر تبریزى منزل کردم. چون قافله اى براى حجّ نیافتم متحیّر مانده بودم، تا اینکه حاجى جبّار جلودار سدة اصفهانى بار برداشت به قصد طرابوزن (نام مکانی است). من نیز از او حیوانى کرایه کردم و با او همراه شدم.
وقتي به منزل اوّل رسیدیم سه نفر دیگر با ما همراه شدند و آنها عبارت بودند از؛ حاجى ملاّ باقر تبریزى حجّه فروش، حاجى سیّد حسن تاجر تبریزى و حاجى على نامى که خدمت مىکرد. پس به اتّفاق روانه شدیم تا رسیدیم به ارزنه الرّوم و از آنجا به طرابوزن. در یکى از منازل بین این دو شهر حاجى جبّار جلودار نزد ما آمد و گفت: این منزلى که فردا در پیش داریم بسیار مخوف و وحشتناک است، امشب کمى زودتر بار کُنید تا همراه قافله هاى دیگر باشید. پس ما تقریباً دو ساعت و نیم یا سه ساعت به صبح مانده به اتّفاق حرکت کردیم، به اندازۀ نیم تا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که هوا تاریک شد و برف سنگینى شروع به باریدن کرد و به همین علّت هر کدام از رفقا سر خود را پوشانیدند و مرکب خود را تند راندند.
من نیز هر چه کردم که با آنها بروم ممکن نشد، تا اینکه آنها رفتند و من تنها ماندم و آنها را گُم کردم. از اسب خود پیاده شدم و در کنار جاده نشستم. بسیار مضطرب و نگران بودم، چون قریب ششصد تومان براى مخارجم همراه داشتم. بعد از تأمّل و تفکّر زیاد تصمیم گرفتم که در همان مکان بمانم تا صبح شود و سپس یا به منزل قبلى برگردم و یا از آنجا چند محافظ اجیر کنم و به قافله ملحق شوم.
در این فکر بودم که ناگاه دیدم در مقابلم باغى است و در آن باغ باغبانى بیلى در دست دارد که با آن به درختان می زند تا برف هاى درختان بریزد. سپس او پیش آمد و با کمى فاصله ایستاد و به من فرمود: تو کیستى؟
عرض کردم: رفقایم رفته اند و من مانده ام و راه را گم کرده ام.
به زبان فارسى به من فرمودند: نافله (نماز شب) بخوان تا راه را پیدا کنى.
من مشغول خواندن نافله شدم، پس از فارغ شدن از نافله و تهجّد بار دیگر آمد و فرمودند: نرفتى؟
گفتم: واللّه راه را نمی دانم.
فرمودند: جامعه بخوان تا راه را پیدا کنى، (سیّد احمد رشتى گوید من زیارت جامعه را حفظ نبودم و هنوز هم حفظ نیستم) امّا با دستور ایشان از جاى برخاستم و تمام جامعه را از حفظ خواندم. وقتى تمام شد بار دیگر آمدند و فرمودند: نرفتى؟
من بى اختیار شروع کردم به گریه کردن و گفتم: هنوز نرفته ام، راه را بلد نیستم.
فرمودند: عاشورا را بخوان، (و من زیارت عاشورا را نیز حفظ نبودم و تا کنون نیز حفظ نیستم) امّا بلند شدم و از حفظ مشغول خواندن زیارت عاشورا و علقمه شدم.
بار دیگر آمدند و فرمودند: نرفتى؟
گفتم: نه نرفتم.
فرمودند: اکنون تو را به قافله مىرسانم.
سپس رفت و اُلاغى آورد و سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و فرمودند: پشت سر من بر اُلاغ من سوار شو (و عنان اسبت را بگیر تا همراه ما بیاید) من سوار شدم و عنان اسبم را کشیدم، امّا اسب حرکت نمى کرد.
فرمودند: عنان را به من بده، سپس بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت.
اسب کاملاً رام شد و حرکت کرد، همان طور که سوار بر اُلاغ بودیم دستش را به زانوى من گذاشت و فرمودند: شما چرا نافله نمى خوانید؟ نافله، نافله، نافله.
و سه مرتبه این سخن را تکرار فرمودند، و بار دیگر فرمودند: شما چرا عاشورا نمىخوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.
و این سخن را نیز سه مرتبه تکرار فرمودند و بعد از آن گفتند: شما چرا جامعه نمی خوانید؟جامعه، جامعه، جامعه.
ناگاه برگشتند و فرمودند: این هم رفقایت.
دیدم آنها بر لب نهر آبى فرود آمده بودند و مشغول وضو ساختن براى نماز صبح بودند. من از اُلاغ پايین آمدم و خواستم سوار بر اسب شوم نتوانستم، پس آن جناب پیاده شد و مرا بر اسب سوار نمود و سر اسب را به طرف رفقایم (و پشت به خودش) برگردانید. من در این حال به فکر افتادم که این شخص چه کسى بود که به زبان فارسى صحبت می کرد؟در حالى که در این نواحى زبانى جز ترکى و مذهبى جز مسیحى غالباً وجود ندارد و چگونه با این سرعت مرا به رفقایم رسانید!؟ پس چون برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم احدى را ندیدم و اثرى از او پیدا نبود. و آن شخص کسی نبود جز حضرت ولیعصر(عج). » ( منبع: مفاتیح الجنان )