eitaa logo
🌼 منتظران ³¹³ 🌼
182 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
18.1هزار ویدیو
304 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مۍشنوے‌رفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. ا شروط: @Shartha60 !
مشاهده در ایتا
دانلود
مادرم! زمانے که خبر شہادتم را شنیدے گریه نکن . . زمان تشییع و تدفینم گریه نکن . . زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن . . فقط زمانے گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش مے کنند و زنان ما عفت را . . وقتے جامعه ے ما را بے غیرتے و بے حجابے گرفت ، مادرم گریه کن که اسلام در خطر است . . بخشے از وصیتنامه 👤 شھیدسعیدزقاقے
🚨 ماجرای عجیب که در سیل پرتاب کردند! 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند در ایرانشهر پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی‌امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک‌خواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناکی، ذهن انسان فعال می‌شود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود می‌گردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری می‌توان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. 📙 کتاب "خون دلی که لعل شد"
خيلي‌ازماهابايددرس‌سکوت بخوانيم‌که‌چه‌وقت‌ساکت‌باشيم ، چقدرحرف‌بزنيم‌وچطورحرف بزنيم ... ⇦آیـت‌اللّٰـہ‌جَـوادۍ‌آمـݪی⇨
🌱جمکران جمکران نگاهم را به نگاهت دخیل خواهم زد... روی این بغض های زخم آلود آبی از سلسبیل خواهم زد... 🌱دل به دریا سپرده ام با تو ای تمام زلال دریا تو گر تو موسای قصّه ام باشی شک نکن من به نیل خواهم زد...
:. ❴هروقت گناه ‌کردی و توبه‌ شـکستی، این‌ را یادت باشـد: شـما‌ از‌ گناهان‌ خود‌ خسـته‌ میشـوید؛ اما خدا از‌ بخشـیدن‌ِ شما‌ خسـته‌ نمیشود.. پس‌ از‌ رحمـت‌ خدا ناامید نشـو!❵ 🌱 .:
گره گشایی از اشتغال و ازدواج....
🔰عنایت امام رضا (علیه السلام) به شهید عباس کردانی مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود. برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از امام رضا (علیه السلام) خواستم حالش بدتر می شد. با خودم گفتم: نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند. یک شب امام رضا (علیه السلام) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود. با گلایه گفتم: آقا! چرا مادرم را شفا ندادی؟ فرمود: بیا بالا. رفتم کنارش. فرمود: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم. گفتم: نه شفاعتش را می خواهم. اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود: برو مادرت را ببین. دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود و دیگری حضرت مریم . گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند. بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند. چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم. دیگر راحت شدم. راحت راحت. 🗣راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی 🌷
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خورشید را نمی توان پنهان کرد افشای راز غدیر خم توسط عالم سنی...