eitaa logo
🌼 منتظران ³¹³ 🌼
172 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
18.1هزار ویدیو
304 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مۍشنوے‌رفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. ا شروط: @Shartha60 !
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | تغییر انفسی، تنها راه رهایی 🔺 تنها راه رهایی جامعه از فتنه‌ها و مشکلات، حرکت و هجرت به سوی خداوند است. اگر نگاهمان به آسمان نباشد؛ در هیچ یک از مشکلات نجات، گشایش و پیروزی محقق نخواهد شد. و درونی حلقه گمشده‌‌ی امروز بشریت است. 📌 بخشی از لایو استاد دلخوش با آقای حکیمی‌فرد در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۰ ✅ اندیشکده هجرت
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 🔵❓؟ 🖊« تا کسی شهید نشود ، شهید نمی شود!» دوستان چگونه انسان پیش از شهادت ، خودش را شهید می کند؟ 👈پاسخ رو باید به سبک زندگی و سلوک این مرد بزرگ جستجو کرد : 🔹 🖊قاسم سلیمانی پیش از آن که 👈(سردار یا سپهبد سلیمانی یافرمانده سپاه قدس) باشد. فردی مؤمن،متدین و انسانی ساده و بی آلایش به نام (حاج قاسم) پسر روستایی دورافتاده قنات ملک کرمان که هیچ تحصیلات عالی نداشت بود و اما عقلش بیشتر از علمش چون هرگز به دنبال مقام ،منصب وسایر عناوین دهن پر کن نبود چنانکه وصیت کرده بود بر روی سنگ قبرش فقط « سرباز قاسم سلیمانی» بنویسند نه عنوان های دیگر یعنی این مرد بزرگ حتی بعداز شهادتش هم درس بزرگی به همه ما داد و برای همین هم بود که تشییع پیکر پاکش با توده های مردم مواجه شد فرقی نمی کرد ،انقلابی ،بی تفاوت ،فقیر ،غنی ،بزرگ ، کوچک و این است آبرویی که خداوند بهشون داد.. 🖊سلیمانی همه جوانان اعم از بسیجی وغیربسیجی،باحجاب و بی حجاب رو بچه های خود می دانست و می گفت : «همه اینان بچه های خودمان هستند ،همان دختر کم حجاب ،دختر من است ،دختر ما و شماست وجامعه ما وخانواده ماست» ایشان از این تقسیم بندی جوانان رنج میبرد و برای همین بود که در همه اقشار جامعه دلباخته وسرباز و فدایی ولایت تربیت نمود.. 🖊حاج قاسم زندگی ما کمتر حرف می زد و بیشتر عاشق گمنامی بود؛ بنایی که بعد از پیروزی انقلاب وارد سپاه شد وطبق حس وظیفه شناسی که داشت هرکجا کمبودی حس میشد حضور پیدا میکرد یعنی آتش به اختیار وخود جوش و ذوب در ولایت ووطن پرستی. 🖊سردار بزرگ ایران و اسلام - یا به تعبیر خودشان سرباز وطن همان اندازه که به ولایت فقیه معتقد بود وعشق می ورزید به همان حد به مرجعیت و روحانیت اعتقاد قلبی داشت ، چنان که در آخرین سفرش به قم کفنش را به امضای اغلب مراجع معظم تقلید مزین کردند.. 🖊سردار ملی ما معتقد بود به بهانه مسائل جناحی نباید همدیگر را له کرد و همیشه باید ملی گرایانه به مباحث و موضوعات نگاه کرد، چون در پایان راه ، دیگر کسی برای انقلاب نمی ماند سردار دلها باهمان لهجه شیرین کرمانی می گفت : « ما کی رو برای خودمون گذاشتیم ؟! این چپه ! اون راسته ! این اصلاح طلبه! آن اصولگراست ! خب پس چه کسانی را می خواهید حفظ کنید؟! » ایشان با همه ارتباط صمیمی داشت از رفسنجانی گرفته تا جنتی ؛مصباح یزدی ومرحوم محمد یزدی ایشان باهمه انتقاداتش باز با روحانی و دولتمردانش همکاری صمیمانه وصادقانه داشت ،طوری که در زمان شهادت طبق گفته نخست وزیر عراق حامل پیامی به عراق بود.. 🖊ایشان اهل شعار های فریبنده نبود و بی سر و صدا اقدام انقلابی می کرد ، مگر غیر از این است که سرزمین عراق ،سوریه و کل منطقه تنها با مدیریت ،درایت و صلابت وی از چنگ داعشیان وحشی رها شد ؟! ضربات مهلکی که ایشان به آمریکا و اسرائیل زد از کسی ساخته نبود ؛ او مصداق « اشداء علی الکفار» بود. 🖊رفتار حاج قاسم همه حکایت از تهذیب نفس، تعادل روان ،تعالی روح و همت بلند بود که رمز پیروزی و عاقبت به خیری او شد ایشان در مکتب امام خمینی (ره) تربیت و در رکاب امام خامنه ای خودش را ساخت و اوج گرفت ،دشمن نیز از همین خصوصیات در اضطراب ،نگرانی و تکاپو به سر می برد والا توپ ،تانک؛موشک و پهپاد را دیگران هم داشتند و دارند. 🖊 امروز که جوانان آستین کوتاه ِآنچنانی و دخترانِ کم حجاب در سوگ وی می سوزند و می نالند و اشک می ریزند ، برادران اهل سنت و هموطنان مسیحی ،کلیمی ،زرتشتی و یهودی به حالش غبطه می خوردند و از استکبار و صهیونیست اعلام انزجار می کنند ،برای دشمنان بسیار شکننده است، فلذا دشمنان باید حاج قاسم ها را از میان می بردند و به خیال خود می کشتند والا افرادی که از وجودشان تعفن تفرقه به مشام می رسد امثال روحانی ها و لاریجانی ها و خاتمی ها خواسته و ناخواسته مستقیم یا با واسطه در خدمت دشمنان هستند و ستون پنجم به شمار می آیند ،نه تنها نیازی به کشتن ندارند و بلکه باید تقویت هم بشوند.!!! 🖊امروز اگر استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی واقعی می خواهیم باید به هنر حاج قاسم ها مجهز شویم چون امروز حاج قاسم ، دیگر فرمانده سپاه قدس نیست تا فقط الگوی نظامیان باشد، بلکه برای همه به ویژه برای جوانان دانشگاهی و حوزوی در عرصه های فردی ،خانوادگی ،سیاسی و اجتماعی است در پایان دوستان را به 👈 دو ویژگی مهمی که رهبر انقلاب درباره شهید سلیمانی فرمودند یعنی 1⃣ « عدم ورود به بازی های جناحی» و 2⃣ «مقید بودن به حدود شرع» دعوت میکنم. ودر ادامه راه ثابت قدم زیر چتر ولایت پیش خواهیم رفت سوی تشکیل تا ان شاالله کشوری آباد وموفق وسربلند در سطح جهان باشیم ۱۴۰۰/۱۰/۲۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ایه الکرسی روبه نیت ظهوربخونید وگوش بدین🌴💢🌴 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🍃🌹اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌹🍃 🍃🌹لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌹🍃 🍃🌹اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ اوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌹🍃 🍃🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹 🌴💎💢💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امام خامنه‌ای: واکسیناسیون عمومی بسیار چیز مهمی است حتما باید انجام بگیرد... 🔺بفرستید به اونایی که میـگـن رهبــری رو مجبور کردن واکسن بزنه صحبت های صریح رهبری هست.‌ بر میدارن صحبت های صریح رهبری رو تفسیر به میل خودشون، میکنن... 🔻همچنین صحبت های صریح رهبر معظم انقلاب در ۲۰ مرداد برای تهیه ی گسترده واکسن به هر شکل ممکن... 🔻رهبر معظم انقلاب می فرمایند: واکسن چه از راه واردات و چه با تولید داخلی باید با تلاش مضاعف و به هر شکل ممکن تأمین شود و در اختیار همه مردم قرار بگیرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروفسور konstantin pavlidis از انگلستان من شک دارم که پاندمی کرونا واقعی باشد. ایمنی و اثرگذاری واکسن های کرونا اثبات نشده. ویروس در بدن انسان 4 مرحله را طی میکند و در مرحله چهارم، dna ویروس با سلول های ایمنی میزبان ادغام میشود. به همین دلیل هیچ آزمایش کرونایی نمیتواند دقیق باشد و نیز هیچ واکسنی نمیتواند صحیح باشد. علائم ویروسی از جمله انقباضات عضلانی، خستگی مزمن و اختلالات روانی مثل افسردگی، همگی از تاثیرات واکسن هستند.
⭕️ تحریف برای تطهیر پهلوی! 👈🏼 بزک‌کنندگان پهلوی و وارونه نمایان حقایق تاریخ ایران چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ 🔹 ۴۳ سال از روزی می‌گذرد که محمدرضا، پسر ارشد رضاخان میرپنج، درحالی‌که داشت فرودگاه مهرآباد تهران را به مقصد قاهره پایتخت مصر ترک می‌کرد، گفت: «مدتی است، احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم»؛ از آن روز تا ۵ مرداد ۱۳۵۹ که در اوج آوارگی در قاهره از پای درآمد و مُرد و تا امروز، عده‌ای دائماً تلاش کرده‌اند تا روایتی دیگر از ماجرای شاه فراریِ ایرانِ آن روز را در تاریخ ثبت کنند. 🔹تصویرسازی دروغین از واقعیتهای دوران سیاه پهلوی در ذهن نسل جوان که خفقان و شرایط سخت آن دوران را از نزدیک لمس نکرده یکی از اصلی‌ترین کارهای بزک کنندگان پهلوی است. 🔹 اسدالله علم، در کتاب خاطراتش می‌گوید: «شاه در سال ۱۳۵۳ مبلغ ۵۰۰ میلیون لیره استرلینگ به انگلیس کمک مالی کرد!! تا شاید صنایع غذایی انگلیس از ورشستگی نجات پیدا کند. در همان سالی که این مبلغ هنگفت به‌عنوان کمک به انگلیس داده شد، تنها یک درصد از روستاهای کشور آب آشامیدنی سالم و چهار درصد برق داشتند.»
آی‌سی‌یو در انتظار واکسن‌گریزها 🔹رئیس دانشگاه بقیة‌الله (عج): بر اساس تحقیقات علمی اکثر کسانی که این روزها به‌خاطر ابتلاء به کرونا در اروپا کارشان به آی‌سی‌یو کشیده می‌شود در دریافت واکسن سهل‌انگاری کرده‌اند. 🔹مطالعات انکار ناپذیر و دقیق نشان می‌دهد، بستری و میزان مرگ و میر در افراد واکسینه نشده بیش از ۱۰ الی ۱۸ برابر بیشتر است. @Farsna
💫💫💫 به این میگن اخلاص 💫💫💫 در کتاب « داستانهایی از علما و پارسایان » آمده است : « شخصی که به شیخ عبدالرزاق مسئله گو معروف بود همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) مسئله می‌گفت و کتاب منازل الآخرۀ حاج شیخ عباس قمی را برای مستعمین می‌خواند. روزی پدر شیخ عباس که نمی‌دانست نویسندۀ این کتاب، فرزند خودش است به شیخ عباس گفت: کاش تو هم مثل شیخ عبدالرزاق مسئله‌گو می‌شدی و منبر می‌رفتی و می‌توانستی این کتابی که او می‌خواند برای ما بخوانی. شیخ عباس که خود نویسندۀ این کتاب بود در جواب پدرش گفت: دعا کنید خداوند توفیقی مرحمت کند. »
❌❌❌ سقوط از مقام رفیع ❌❌❌ در کتاب « داستانهای شگفت » به نقل از شهید دستغیب آمده است : « مخلص متقى و صفىِ زكى، مرحوم حاج غلامحسين تقريباً چهل سال قبل نقل فرمود كه من به مرحوم آيت اللّه سيد ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معركه خانه ( مسجد نور فعلى ) به جماعت ايشان حاضر مى شدم. مدتى طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعى از مؤمنين چند مسئله مى گفتم و قدرى از معجزات ائمه اطهار ( عليهم السّلام ) را از روى كتاب مى خواندم. به تدريج جمعيت زيادى حاضر شدند تا اينكه حالت وسوسه در نيت من پديد آمد و از رياكارى و نمايش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناك بودم و چون در اخلاص عمل خود در شك بودم آن مجلس را ترك كردم. شبى در عالم واقعه ديدم مركبى از نور برايم حاضر شد و من بر آن سوار شدم. پس به سمت آسمانها با سرعت نور حركت مى كرد و بهجت و سرور و لذتى كه در آن طيران و مشاهده عجايب خلقت پيدا كردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسيدم. ناگاه مركب از من جدا شد و از همان جا سقوط كردم تا وسط مسجد معركه خانه افتادم. در نهايت سختى و زحمت و غصه و در همان حال صدايى شنيدم كه می گفت: صعود تو از اينجا بود و سقوط تو هم از اينجاست و اگر باز صعود مى خواهى بايد از همين جا باشد. چون از خواب بيدار شدم پى به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترك آن مجلس ملامت كردم. پس تصميم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمايم و همه روزه در همان موقع عصر مى رفتم ليكن جمعيت زیادی نمی آمد و مردم حاضر نمى شدند، خلاصه ديگر موفق به تجديد آن خير بزرگ نشدم و از آن فيض عظيم بى بهره گشتم. »
🔷🔷 آثار و برکات انفاق با اخلاص 🔷🔷 در کتاب « بهجت عارفان در حدیث دیگران » به نقل از آیت الله العظمی بهجت آمده است : «یکی از علمای نجف در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد. شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کرده‌اند. سؤال کرد این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: از آن شماست. تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام نداده‌ام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت: آری، گفتند: تعجب نکن، این پاداش آن یک درهم شماست که خالصانه و با حُسن عمل انجام گرفته است. » رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : بنده ای یک قرص نان صدقه می دهد و پیش خدا بزرگ می شود تا مثل کوه احد شود. [ نهج الفصاحه ]
🌟🌟🌟 ارزش کار خالصانه 🌟🌟🌟 « حاج محمود نکوگویان می گفت: پدرم ( شیخ رجبعلی خیاط ) برایم تعریف می کرد که روزی از كوچه‌ای رد می‌شدم، دیدم زنی مَشك آب سنگینی را با زحمت حمل می‌كند. یكی از همین داش مشدی‌ها كه آنجا بود، به آن زن گفت: آبجی بده من برایت بیاورم تو از عقب سر من بیا و هر وقت به خانه‌ات رسیدی صدا بزن! جناب شیخ می‌گفت: من كه از پشت سر به آنها نگاه می کردم، دیدم كه آن مرد در هاله‌ای از نورحركت می‌كند! » [ کیهان فرهنگی، شماره۲۰۶ ] رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : وقتی روز رستاخیز فرا رسد، بانگ زنی بانگ می زند؛ هر که کاری برای غیر خدا انجام داده، پاداش خود را از آن کسی که کار را برای رضایتش انجام داده بگیرد. [ نهج الفصاحه ] شیخ عبدالکریم حامد می گفتند : « بعد از مدتها یک شب پیش خودم فکر کردم و گفتم: ما تا به حال هرچه دعا خواندیم، گفتیم این دعا این قدر ثواب دارد، این ذکر این قدر درجه و مقام دارد و اثرش این است و برای این چیزها خواندیم، امشب بیایم و این دعا را برای خدا بخوانم. دعا را خواندم و همان شب، پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را زیارت کردم. حضرت فرمودند: تا حالا کجا بودی!؟ حضرت می خواستند بفرمایند: باید از اول بلوغت این گونه می بودی. » « شيخ رجبعلی خیاط یک بار به یک مرتاض گفت: حاصل ریاضت‌های تو بالاخره چیست؟ آن شخص خم شد، قطعۀ سنگی برداشت و آن را به گلابی تبدیل و به شیخ تعارف کرد. شيخ رجبعلی خیاط گفت: این کار را برای من کردی، بگو ببینم برای خدا چه داری؟! مرتاض با شنیدن این سخن به گریه افتاد. » [ کیمیای محبت، ص۱۷۱ ] « شیخ رجبعلی خیاط می فرمود: در مسجد جمعۀ تهران، شبها می نشستم و حمد و سورۀ مردم را درست می کردم. شبی دو بچه با هم دعوا می کردند، یکی از آنها که مغلوب شد برای اینکه کتک نخورد آمد پهلوی من نشست. من از فرصت استفاده کردم، حمد و سوره اش را پرسیدم و این کار، آن شب همۀ وقت مرا گرفت. شب بعد درویشی نزدم آمد وگفت: من علم کیمیا، سیمیا، هیمیا و لیمیا دارم و آماده ام به شما بدهم، مشروط به اینکه ثواب کار دیشب خود را به من بدهی! به او پاسخ دادم: نه! اگر این ها به درد می خورد به من نمی دادی. » [ کیمیای محبت، ص ۳۷]
🔻♦️انفاق یک قرص نان و طبیب شدن♦️🔻 در کتاب « مکافات عمل » به نقل از حاجى ميرزا خليل آمده است : « من در علم طب چندان درس نخوانده بودم. همۀ اين مهارت و بصيرت از بركت دادن يك قرص نان بود و داستان آن بدين صورت بود كه من در ايّام جوانى به قصد زيارت كريمۀ اهل بيت حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) به قم مشرف شدم. در آن زمان در شهر قم و در شهرهاى ديگر ايران گرانىِ سختى به وجود آمده بود به طورى كه نان به زحمت به دست مى آمد و اين وضعيت نتيجه جنگ بين دولت ايران و روس بود. علّتش هم اين بود كه اسيران زيادى از زن و مرد، بزرگ و كوچك وارد كشور و در شهرهاى مختلف متفرق شده بودند. من در يكى از حجره هاى دارالشّفاء حوزه علمیه منزل كرده بودم. روزى به بازار رفتم و با رنج فراوان نانى به دست آوردم. در بين راه به زنى از اسيران مسیحی رسيدم كه طفلى در بغل داشت و از گرسنگى صورتش زرد شده بود. همين كه او نان را در دست من ديد، گفت: شما مسلمانان رحم نداريد؟! خلق را اسير مى گيريد و گرسنه نگه مى داريد!؟ من دلم به حالش سوخت و نانى را كه در دست داشتم به او دادم. يك شبانه روز را با گرسنگى سپرى كردم. تنها در منزل نشسته بودم كه ناگهان مردى داخل حجره شد و گفت: بى بىِ من از درد رنج مى برد و بى طاقت افتاده، اگر دكترى سراغ دارى به من بگو تا علاجش را بپرسم؟ يك دفعه به او گفتم: فلان چيز خوب است. او گمان كرد من پزشك هستم. بنابراين فوراً برگشت و دارويى را كه من گفته بودم به مريض خوراند و در كمال تعجّب مريض فوراً خوب شد. بعد از اين قضيه او با جمعى سراغم آمدند و از من تشكر كردند. خبر معالجه کردن من منتشر شد و از هر جا براى معالجه به من هجوم آوردند. من با مراجعه به كتاب هاى طب قديم به تهران مراجعه كردم و در اندك زمانى معروف و مشهور شدم و اسمم در زمره اساتید طب ثبت شد و همۀ اين قضايا در اثر گذشتن از يك قرص نان و انفاق کردن آن بود. » رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : چیزی به دست مستمند و فقیر بگذار، اگر چه سم سوخته ای باشد. [ نهج الفصاحه ] حاج مرشد چلويي می گفت: « سالها قبل در سنین جوانی که تازه به تهران آمده بودم، فقیری را دیدم که از گرسنگی هیچ جانی نداشت و صدایش در نمی آمد. من هم فقط یک سکه را که تمام دارایی ام بود به فقیر دادم و او برای خود غذا خرید. از آن روز به بعد حالات عجیبی به من دست می داد. آن سکه سرنخی برای پیشرفت های معنوی ام بود. »
💫💫💫 به این میگن اخلاص 💫💫💫 در کتاب « داستانهایی از علما و پارسایان » آمده است : « شخصی که به شیخ عبدالرزاق مسئله گو معروف بود همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) مسئله می‌گفت و کتاب منازل الآخرۀ حاج شیخ عباس قمی را برای مستعمین می‌خواند. روزی پدر شیخ عباس که نمی‌دانست نویسندۀ این کتاب، فرزند خودش است به شیخ عباس گفت: کاش تو هم مثل شیخ عبدالرزاق مسئله‌گو می‌شدی و منبر می‌رفتی و می‌توانستی این کتابی که او می‌خواند برای ما بخوانی. شیخ عباس که خود نویسندۀ این کتاب بود در جواب پدرش گفت: دعا کنید خداوند توفیقی مرحمت کند. »
❌❌❌ سقوط از مقام رفیع ❌❌❌ در کتاب « داستانهای شگفت » به نقل از شهید دستغیب آمده است : « مخلص متقى و صفىِ زكى، مرحوم حاج غلامحسين تقريباً چهل سال قبل نقل فرمود كه من به مرحوم آيت اللّه سيد ابوطالب ارادتمند بودم و شبها در مسجد معركه خانه ( مسجد نور فعلى ) به جماعت ايشان حاضر مى شدم. مدتى طرف عصر تا موقع نماز مغرب در مسجد مزبور با حضور جمعى از مؤمنين چند مسئله مى گفتم و قدرى از معجزات ائمه اطهار ( عليهم السّلام ) را از روى كتاب مى خواندم. به تدريج جمعيت زيادى حاضر شدند تا اينكه حالت وسوسه در نيت من پديد آمد و از رياكارى و نمايش به خلق و طلب منزلت نزد مردم سخت ترسناك بودم و چون در اخلاص عمل خود در شك بودم آن مجلس را ترك كردم. شبى در عالم واقعه ديدم مركبى از نور برايم حاضر شد و من بر آن سوار شدم. پس به سمت آسمانها با سرعت نور حركت مى كرد و بهجت و سرور و لذتى كه در آن طيران و مشاهده عجايب خلقت پيدا كردم قابل وصف نبود تا به آسمان هفتم رسيدم. ناگاه مركب از من جدا شد و از همان جا سقوط كردم تا وسط مسجد معركه خانه افتادم. در نهايت سختى و زحمت و غصه و در همان حال صدايى شنيدم كه می گفت: صعود تو از اينجا بود و سقوط تو هم از اينجاست و اگر باز صعود مى خواهى بايد از همين جا باشد. چون از خواب بيدار شدم پى به اشتباه خود بردم و خودم را بر ترك آن مجلس ملامت كردم. پس تصميم گرفتم دوباره آن مجلس را برپا نمايم و همه روزه در همان موقع عصر مى رفتم ليكن جمعيت زیادی نمی آمد و مردم حاضر نمى شدند، خلاصه ديگر موفق به تجديد آن خير بزرگ نشدم و از آن فيض عظيم بى بهره گشتم. »
🔷🔷 آثار و برکات انفاق با اخلاص 🔷🔷 در کتاب « بهجت عارفان در حدیث دیگران » به نقل از آیت الله العظمی بهجت آمده است : «یکی از علمای نجف در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد. شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کرده‌اند. سؤال کرد این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: از آن شماست. تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام نداده‌ام. به او گفتند: تعجب کردی؟ گفت: آری، گفتند: تعجب نکن، این پاداش آن یک درهم شماست که خالصانه و با حُسن عمل انجام گرفته است. » رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : بنده ای یک قرص نان صدقه می دهد و پیش خدا بزرگ می شود تا مثل کوه احد شود. [ نهج الفصاحه ]
🌟🌟🌟 ارزش کار خالصانه 🌟🌟🌟 « حاج محمود نکوگویان می گفت: پدرم ( شیخ رجبعلی خیاط ) برایم تعریف می کرد که روزی از كوچه‌ای رد می‌شدم، دیدم زنی مَشك آب سنگینی را با زحمت حمل می‌كند. یكی از همین داش مشدی‌ها كه آنجا بود، به آن زن گفت: آبجی بده من برایت بیاورم تو از عقب سر من بیا و هر وقت به خانه‌ات رسیدی صدا بزن! جناب شیخ می‌گفت: من كه از پشت سر به آنها نگاه می کردم، دیدم كه آن مرد در هاله‌ای از نورحركت می‌كند! » [ کیهان فرهنگی، شماره۲۰۶ ] رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : وقتی روز رستاخیز فرا رسد، بانگ زنی بانگ می زند؛ هر که کاری برای غیر خدا انجام داده، پاداش خود را از آن کسی که کار را برای رضایتش انجام داده بگیرد. [ نهج الفصاحه ] شیخ عبدالکریم حامد می گفتند : « بعد از مدتها یک شب پیش خودم فکر کردم و گفتم: ما تا به حال هرچه دعا خواندیم، گفتیم این دعا این قدر ثواب دارد، این ذکر این قدر درجه و مقام دارد و اثرش این است و برای این چیزها خواندیم، امشب بیایم و این دعا را برای خدا بخوانم. دعا را خواندم و همان شب، پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را زیارت کردم. حضرت فرمودند: تا حالا کجا بودی!؟ حضرت می خواستند بفرمایند: باید از اول بلوغت این گونه می بودی. » « شيخ رجبعلی خیاط یک بار به یک مرتاض گفت: حاصل ریاضت‌های تو بالاخره چیست؟ آن شخص خم شد، قطعۀ سنگی برداشت و آن را به گلابی تبدیل و به شیخ تعارف کرد. شيخ رجبعلی خیاط گفت: این کار را برای من کردی، بگو ببینم برای خدا چه داری؟! مرتاض با شنیدن این سخن به گریه افتاد. » [ کیمیای محبت، ص۱۷۱ ] « شیخ رجبعلی خیاط می فرمود: در مسجد جمعۀ تهران، شبها می نشستم و حمد و سورۀ مردم را درست می کردم. شبی دو بچه با هم دعوا می کردند، یکی از آنها که مغلوب شد برای اینکه کتک نخورد آمد پهلوی من نشست. من از فرصت استفاده کردم، حمد و سوره اش را پرسیدم و این کار، آن شب همۀ وقت مرا گرفت. شب بعد درویشی نزدم آمد وگفت: من علم کیمیا، سیمیا، هیمیا و لیمیا دارم و آماده ام به شما بدهم، مشروط به اینکه ثواب کار دیشب خود را به من بدهی! به او پاسخ دادم: نه! اگر این ها به درد می خورد به من نمی دادی. » [ کیمیای محبت، ص ۳۷]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻♦️انفاق یک قرص نان و طبیب شدن♦️🔻 در کتاب « مکافات عمل » به نقل از حاجى ميرزا خليل آمده است : « من در علم طب چندان درس نخوانده بودم. همۀ اين مهارت و بصيرت از بركت دادن يك قرص نان بود و داستان آن بدين صورت بود كه من در ايّام جوانى به قصد زيارت كريمۀ اهل بيت حضرت معصومه ( سلام الله علیها ) به قم مشرف شدم. در آن زمان در شهر قم و در شهرهاى ديگر ايران گرانىِ سختى به وجود آمده بود به طورى كه نان به زحمت به دست مى آمد و اين وضعيت نتيجه جنگ بين دولت ايران و روس بود. علّتش هم اين بود كه اسيران زيادى از زن و مرد، بزرگ و كوچك وارد كشور و در شهرهاى مختلف متفرق شده بودند. من در يكى از حجره هاى دارالشّفاء حوزه علمیه منزل كرده بودم. روزى به بازار رفتم و با رنج فراوان نانى به دست آوردم. در بين راه به زنى از اسيران مسیحی رسيدم كه طفلى در بغل داشت و از گرسنگى صورتش زرد شده بود. همين كه او نان را در دست من ديد، گفت: شما مسلمانان رحم نداريد؟! خلق را اسير مى گيريد و گرسنه نگه مى داريد!؟ من دلم به حالش سوخت و نانى را كه در دست داشتم به او دادم. يك شبانه روز را با گرسنگى سپرى كردم. تنها در منزل نشسته بودم كه ناگهان مردى داخل حجره شد و گفت: بى بىِ من از درد رنج مى برد و بى طاقت افتاده، اگر دكترى سراغ دارى به من بگو تا علاجش را بپرسم؟ يك دفعه به او گفتم: فلان چيز خوب است. او گمان كرد من پزشك هستم. بنابراين فوراً برگشت و دارويى را كه من گفته بودم به مريض خوراند و در كمال تعجّب مريض فوراً خوب شد. بعد از اين قضيه او با جمعى سراغم آمدند و از من تشكر كردند. خبر معالجه کردن من منتشر شد و از هر جا براى معالجه به من هجوم آوردند. من با مراجعه به كتاب هاى طب قديم به تهران مراجعه كردم و در اندك زمانى معروف و مشهور شدم و اسمم در زمره اساتید طب ثبت شد و همۀ اين قضايا در اثر گذشتن از يك قرص نان و انفاق کردن آن بود. » رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : چیزی به دست مستمند و فقیر بگذار، اگر چه سم سوخته ای باشد. [ نهج الفصاحه ] حاج مرشد چلويي می گفت: « سالها قبل در سنین جوانی که تازه به تهران آمده بودم، فقیری را دیدم که از گرسنگی هیچ جانی نداشت و صدایش در نمی آمد. من هم فقط یک سکه را که تمام دارایی ام بود به فقیر دادم و او برای خود غذا خرید. از آن روز به بعد حالات عجیبی به من دست می داد. آن سکه سرنخی برای پیشرفت های معنوی ام بود. »
شادی ارواح طیبه ی شهدا علی الخصوص : 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
قسمتی از وصیتنامه شهید؛ 🍃🌹رب شرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی» و من که موفق گشتم در جبهه شرکت نمایم و ان‌‌شاءالله به لقاءالله بپیوندم و بهتر راحتی را بر سختی و مرگ ترجیح بدهم باید که پیامی هم داشته باشم، اما پیامم با اعترافاتم به گناهان بزرگ و کوچک، می‌باشد تا می‌توانید سعی نماید که گناه نکنید که پشیمانی سودی ندارد و اگر گناهی دارید توبه نمایید که خدا رحمان و رحیم است خدا را فراموش نکنید از اسلام و مسلمین جهان دفاع نمایید حق را پیدا نموده و از باطل دوری کنید. 🍃🌹جوانان و نوجوانان و هم‌‌سالان، بیشترین وقت خود را صرف عبادت و نزدیکی به الله بگذرانید. شیطان درون را بکشید و فرشته را به قلب‌‌های پاک خود جای دهید هم‌‌چون من گنه‌‌کار نباشید که در دم آخر اعتراف می‌نماید و توبه می‌کند و باید استغفار نماید تا خدا به فضل وکرمش او را به سوی خود بخواند، عزیزان اگر در جوانی و نوجوانی گناه نکردی بدان که شیطان درون را می‌توانی در درون خود بکشی در زمان پیری. 🍃🌹عزیزان قدر جوانی‌‌تان را بدانید و روی به خدا آورید شما دارای قلب‌هایی پاک هستید آن را سیاه ننماید بگذارید که پاکی قلب تمام وجودتان را فرا گیرد. خواهران و برادران: حضرت‌‌زینب (س) امام‌‌حسین (ع) و حضرت‌‌ابوالفضل (ع) همه یک راه رفتند و سرور زنان جهان زینب و سرور شهیدان حسین (ع) است و علمدار تمامی علمداران و پرچمداران ابوالفضل (ع) است و شما باید راه آن‌ها را سر مشق بگیرید و مبارزه نمایید با بی حجابی وعوام‌‌گرایی و نوگرایی.
✍داستان آموزنده 🌸🍃🌸 کشاورزی يک مزرعه بزرگ گندم داشت زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود. هنگام برداشت محصول بود شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمردکينه روباه را به دل گرفت بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف وآن طرف مي دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش، در اين تعقيب و گريز گندمزار به خاکستر تبديل شد. وقتی کينه به دل گرفته ودر پی انتقام هستيم بايد بدانيم آتش اين انتقام دامن خودمان را هم خواهد گرفت بهتر است ببخشيم و بگذريم. 🌸🍃🌸