eitaa logo
[ رفیقِ شھیدم ] .
1.4هزار دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
270 فایل
بسم الله وقفِ حضرتِ مهدی باافتخآر ساندیسخورِانقلاب . من ؟ یه تکواندو کار و بسیجی رفیقِ شهیدم ؟ابراهیم هادی من به امیدِ اینکه این پرچمُ🇮🇷 بکشن رو تابوتم زندگی میکنم شهید نشی،میمیری . کپۍ ؟ حلالت رفیق . تا‌خون‌تو‌رگامه،‌این‌پرچم🇮🇷🇵🇸باهامه: )
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز شنبه»
رمان جدید داریم. بفرمایید عضو شید ✨دوراهی شجاعت ✨ با رمانی جذاب و دیدنی و هیجانی با شخصیت های معروف که به رمان اضافه شدن پس اینجا رو کلیک کنید و عضوشید حمایت کنید رمانمون 🖤هیجانی 💗 عاشقانه ،🖤پلیسی 💗تلخی و شیرینی ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ @romangando @romangando @romangando
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز شنبه»
سلام به دوستای گلم خوبید ؟ 😍 براتون یه رمان آماده کردم و الان هم در حال پارت گذاری هستش ...اما یه جورایی متفاوته توی این رمان آقای شهیدی جاسوس از آب در میاد 😐😰 خواهر سعید از هر چی خواننده و بازیگر هست خوشش میاد 😐😂 با سعید آبش توی جوب نمیره اما کافیه فقط پشت سر سعید حرف بشنوه بد جور ناراحت میشه 🙅‍♀️ توی سایت یه اتفاق هایی میافته که رسول باعث میشه به همه چی شک کنه 🤷‍♀️ و در آخر برای سعید یه اتفاقی میافته که همه فکر میکنن شهید شده 😕 داستان داره جالب میشه بیا تو کانال 💁‍♀️ https://eitaa.com/joinchat/74580151C8350d295f1
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز شنبه»
سلام بر شما عزیزان رمانی دارم از جنس گاندو اما با پرونده ی جنایی و مقتول و جاسوسی توی این رمان رسول کسی رو پیدا میکنه که جای خواهرش بوده و مثل خواهرش دوسش داشته ..... هعی همین طور نامزد فرشید ولش میکنه و اونو به آمریکا ترجیح میده 😔 آهان راستی محمد توی این رمان زن نداره و عزیز براش آستین بالا میزنه 😍😂 رسول و محمد باهم پسر خاله هستن اما عین برادر هم رو دوست دارن 😍 انگار این رمان یه جورایی جالبه ها بیاید تو کانال 💁‍♀️ https://eitaa.com/joinchat/638582965C72e0004665
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز شنبه»
اگر شماهم میخواید که از کانالتون همینجوری تبلیغ بشه در کانال تبادلات عضو بشید توضیحات بیشتر اونجا سنجاقه🖇👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/443613348C1213ff3558 مدیر های محترم حتما در کانال تبادلات عضو باشید و حتما جذبتون رو پیوی بگید💫 بعد از یک ساعت همه بنر هارو پاک کنید✅
هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز شنبه»
به خاطر مقام داداشت باهات ازدواج کردم...! . . رمانی از جنس: عشق، هیجان و غم...🥲♥ فکرشو بکن عطیه و رسول خواهر برادرن😐😂 محمد عاشق خواهر رسول شده و رسولم عاشق خواهر محمد شده😂❤️ ـــــــ رسول: سخت بود گفتن این حرفا... نفس عمیقی کشیدم اشکامو پاک کردمو شروع کردم:: من اصلا اون آدمی که فکر میکنی نیستم... آوا: یعنی چی؟ 🙂🤨 رسول: چشمام پر از اشک بود... ماجرای کاترین و یادته... آوا: اهوم... رسول: اون واقعی بود... آوا: چییی! رسول: سکوت کردم.... آوا: چی میگی رسول! بازم ساکت بود با ضدای بلند تر گفتم: رسول.. حرف بزن رسول: منو کاترین قرار گذاشته بودیم که کاترین بگه منو کشته و.... ما باهم ازدواج کنیم... من از اولم...از اولم... ک.. کا.. کاترینو.. دوست داشتم... اون روز سر مراسم عقد اگه کاترین نمیگفت نه... باهاش ازدواج میکردم... آوا: نزاشتم اشکام سرازیر بشن پاکشون کردم.... رسول من میدونم تو الان تحت فشاری... اعصابت خورده... حوصله نداری... ولی... چرا این حرفای دروغو میزنی قربونت برم... رسول: همشون عین حقیقتن... باید باور کنی... من به خاطر مقام محمد راضی شدم باهات ازدواج کنم براس اینکه بیشتر به دم و دستگاهش نزدیک بشم.. من کاترینو دوست دارم نه تورو... آوا: اشکام سرازیر شد... غرورم له شده بود.. دنیا دور سرم میچرخید.. پ.ن: از اولم یکی دیگه رو دوست داشته💔 ــــــ رمان هایی تو این کانال قرار میگیرن که هیچ جا نمیتونی پیداشون کنی😍 @rooman_gando_1400🇮🇷 @rooman_gando_1400🇮🇷 بدووو عضو شووو الان پاک میکنمااااا😱
قول‌مید؎‌‌! اگہ‌خوند؎‌‌!🙂 تویکۍ‌ازگروه‌هایــاڪانالاکہ‌! هستۍڪپۍ‌کنی‌‌! اللهـــــــــم!(: عجــــــل!(: لولیـڪ!(: الفـرج!(: اگہ‌پا؎قولت‌هستۍ کپی‌ڪن‌تاهمہ‌برا؎ظهور حضرت‌مهد؎‹عج›دعاڪنن♥️!'
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
|•💔| شاید آقا منتظر توست!!! جاموندن از کربلا برا خیلی ها درد داره! جاموندن از لشکر یوسف زهرا (عج) دغدغه چند نفره؟؟ _____________ دنبال یه کانال مذهبی می گردی؟ 🙃 با کلی تلنگر و فعالیت؟ 😎✌️🏻 کانال زیر رو از دست نده✨🌻 https://eitaa.com/joinchat/852426939C4bbcac0a28
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
‍ 💛بسم الله الرحمن الرحیم💛 ️❤️ دوربین رو تحویل امامت داری حرم دادم و با یه قبض زرد رنگ به طرف بچه ها برگشتم.😑 اعصابم خط خطی و داغون بود و منتظر بودنم کسی حرف بزنه تا به مثل سگ پاچه شو بگیرم.😡 فاطی(فاطمه خانوم رفیق شفیق بنده): فائزه چرا عین گوجه فرنگی قرمز شدی؟😳 حرف فاطی شد تلنگری برای به رگبار بستن فاطی و اون خادم حرم که تو گشت بود😤 _هان😡چیه😡 توقع داری عین گوجه فرنگی نشم😡 دختره ی عقده ای به هیچ کس کار نداشت اصل اومد گیر داد به این دوربین بدبخت من😡 فاطی: بابا خواهر من ول کن حالا با گوشی عکس بگیری چی میشه حتما که نباید دوربین باشه 😉 _عه😒 نکنه فکر کردی کیفیت عکس دوربین کنون و گوشیای چینی ما یکیه 😡 فاطی: پیف پیف حالا هی کیفیت کیفیت نکن بابا 😷 دیگه گذشت رفت بیا بریم زیارت 😰 _الهی چادرت نخ کش بشه _الهی غذاب بسوزه _الهی شوهرت کچل باشه _دختره عقده ای _چرا دوربینو گررررفتی😭 مندل(مهدیه بانو دوست گرام اینجانب): خدا مرگیت بده🤕 زیارت خودت با این حرفایی که زدی باطل شد که بدرک 😈 زیارت مارم باطل کردی👿 _عه😮 چه ربطی داره به زیارت😳 کی گفته باطله😟 _اصلا صبرکن الان میرم از اون حاج آقا که اونجا وایساده میپرسم🙄 فاطی بدو بریم☺️ دست فاطی رو گرفتم و به زور کشوندم سمت یه روحانی که با یه پسر وایساده بود توی یه قدمی شون ایستادیم از پشت _اوووم😴 سلام حاج اقا😊 حاجی برگشت و ما با دیدن سیمای زیبای حاجی چشامونو درویش کردیم 😌 ...... دوست داری ادامشو بخونی؟ پس بیا داخل این کانال دختران دھہ هشتادی👇 @Dokhtarandahehashtadi
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
"رمان مذهبی 🙂🕊♥️ -بشین. و قبل از این که آیه بنشیند، خودش روی صندلی نشست. آیه درست کنارش جا ی گرفت. محمد الیاس اخم هایش درهم شد. -یه کم اون طرفتر. آیه چشم های ش را ریز میکند. _چی ؟ محمد الیاس از دست سرتق باز ی های آیه دستی به یقه لباسش می کشید و روی گلو یش میگذارد. _ با فاصله تر بشین آیه در حالی که ردیف دندانهایش از خنده نمایان شده سرتا باالی ش را نگاه م یکند، اما او هم چنان ابروهای گره کرده نگاه به مهرههای درشت تسبیح اش دوخته. برای این که سر به سر این خان محفوظ به حیا گذاشته باشد میگوید: -من جام راحته شما نطقت رو بفرما! محمد الیاس الاال الله ی زیر لب میگوید و از جا بلند میشود. آیه ریز می خندد و محمد الیاس قدم زنان جلوی ش رژه میرود. شاید همه این کارها را می کرد تا بتواند زبان این خان را باز کند . منتظر حضور گرمتون •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• https://eitaa.com/joinchat/1824325874C6aa239d4d0 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
وای توی کانالش یه مطالبی میزاره آدم شک مینکه که واقعا [اِـماـمـ🕊ـزَماـنو] میشناسه یا نه 😐 یه آیه هایی از قُرِآنْ میگه که میشه سَنْگِ صَبْوْرِ این روزای بیقراریمون 🙂 کارشم که حرف از شُهَدْآ و تعریف از جبهه و جنگه یه جوری حرف میزنه انگار خودش اَسیر بوده تو تَکْرِیتْ و ما هم اَسیر موبایل😑 کْآنْآلِشَم که وَقْفِ ست🌿 https://eitaa.com/joinchat/561512614Cf3a09f431a دیشب میگفت میتونی بشماری ببینی چن تا چفیه خونی شد تا چادر تو خاکی نشه؟🤔
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
🍃به نام خالق عشق🍃 رمان جزرومد...رمانی عاشقانه❤️کمدی😂هیجانی😈 قسمتی از رمان: هنوز تو شک بودم... معلوم نیست آبجی کوچولوم چقدر زجر کشید و آخرشم... اونم مثل کیان از پیشم رفت💔اون امیر بی شرف ازم گرفتتشون انتقام میگیرم...خودم با دستای خودم میکشمش خودم انتقام کیان و فرشته رو ازش میگیرم اون 5 سال داداشمو ازم دور نگه داشت...اون خواهرمو بدبخت کرد...اون عشقمو ازم گرفت نمیزارم راحت زندگی کنه نمیزارم کلتمو برداشتم و اومدم برم بیرون که... چیشد؟ اگه میخوای بدونی ادامش چی میشه فقط کافیه عضو کانال زیر شی😉👇 https://eitaa.com/joinchat/1091698820C7f255c964b
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
پیروزی ملت ایران و پیروزی بسیج و پیروزی این جریان انقلابی در ایران ، تضمین شده است✌️🏾🇮🇷 - مقام معظم رهبری پاتوق جهادگران بسیجی🕶: https://eitaa.com/Girlland80 https://eitaa.com/Girlland80 https://eitaa.com/Girlland80 × با احترام ورود آقایون ممنوع ×