هدایت شده از 🌤 منتظران نور 🌤
💠💠💠💠💠💠
#قرار_شبانه
#سوره_ملک
#سوره_واقعه
☘🌸☘تلاوت سوره مبارکه ملک☘🌸☘
🍀🌺🍀تلاوت سوره مبارکه واقعه🍀🌺🍀
🔹همگی برای حوائج حضرت حجت (عج) دعا کنیم🔹
کانال منتظران نور
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
هدایت شده از 🌤 منتظران نور 🌤
azomalbala-basem.mp3
941.8K
🔊🔉دعای فرج
با صدای باسم الکربلایی
#بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج
✨✨✨✨
کانال منتظران نور
•••⊰⃟💜🌴࿐ྀུ༅࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
بسمه تعالی
بعضیا میگن پزشکیان وسط جنگ رفت قطر و از این پشم میخوان براش کلاه ببافن. خوب دوستان بنی صدر لعنت الله علیه هم خیلی از اینکارا کرد صاف صاف جلو چشم دشمن با هلیکوپتر میرفت خط مقدم همه هلیکوپترها رو میزدن مال اونو نمیزدن. کی کار داره باکسی که آمریکا رو برادر و سردار سلیمانی ره رو موی دماغ آمریکا میدونه؟ دنبال رفع حصر سران فتنه است. هرچی دانشجو و استاد و سلبریتی فتنه گرو برگردوند سرکاراشون و.... و.... و.... دنبال احیای برجام و اف ای تی اف و... ظریف شده همه کاره اش. چقدر شهید رئیسی رو تا الان تهمت زده کوبیده؟ مگه آدم کسی که حاضره اسلحه زمین بزاره و تأمین کننده منافعشه میزنه؟
میرزا....#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
#الّلهُمَّصَلِّعَلَےمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوعَجّلفـَرَجهم
💫کانال منتظران نور🏴
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
♨️عطاالله مهاجرانی در گفت و گو با برنامه میدان در بیروت :
🔹به رغم همه بحرانها من از صبح در ساحل بیروت پیاده روی کردم، مردم در تمام این بحرانها چای و قهوه مینوشند و زندگی در جریان است.
🔹به دلیل سخنان شیخ نعیم قاسم و سیطره مدیریتی حزب الله و مقاومت در جنگ جنوب و شکست نیروهای ویژه اسرائیل و گسترش حملات به اسرائیل باعث شده بدنه اجتماعی از فضای ناامیدی دور باشد.
🔹لبنان پدافند هوایی ندارد و حمله هوایی به لبنان هیچ استراتژی خاصی نیست، قتل عام است.
🔹در غزه از محلی که اسرائیل ادعا کرده پاکسازی کرده، موشک به سرزمین های اشغالی شلیک شده.
🔹جنس جامعه اسرائیل اینطور نیست که بخواهند فدای آرمان شوند و اگر ببینند به جای شیر و عسل موشک و بمب است، نخواهند ایستاد.
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
#الّلهُمَّصَلِّعَلَےمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوعَجّلفـَرَجهم
💫کانال منتظران نور🏴
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علت اینکه همه جبهه شیطان با او دشمنند همین است.
IMG_20240820_135514_266_320kbps.mp3
4.36M
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
اللهمصلیوسلمعلیمحمدوآلمحمد
بعددمااحاطبهعلمکوعجلفرجهم
🔖منبر کوتاه🔖
🔊#صوتی
🔅خواب با برکت...
🔺چطوری خوابیدنمون رو تبدیل کنیم به عبادت؟!
🔰 #استاد_عالی
لطفابهثوابحضرتاماممهدیعجلالله
تعالیفرجهنشر دهید
💠کانال منتظران نور
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
🕋زیارت مجازی حرم امام حسین علیه السلام
#من_هم_زائرم
https://B2n.ir/m31753
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
اللهمصلیوسلمعلیمحمدوآلمحمد
بعددمااحاطبهعلمکوعجلفرجهم
🌷حاج اســـماعیل دولابی(ره):
☘ برای امـــواتتان استغــــفار کنید شجره ی خود را به یاد بیاورید و برای ایشان طلب مغفرت کنید تا کارتان راه بیفتد.
☘ برای پیامبر و ائمه و همه ی انبیا و مرسلین (علیهم السلام) هم #صــــــلوات بفرستید تا همه ی آسمان و زمین همراه و کمک کارتان شوند.
ᘜ⋆⃟݊🕯ᘜ⋆⃟݊🥀ᘜ⋆⃟݊🕯ᘜ⋆⃟݊🥀ᘜ⋆⃟݊🕯
🥀 زِ هجرانِ تو پَر َپر میزند دل
🕯زِ دلتنگی به هر در میزند دل
🥀چو بلبل در فراق روَیت ای گل
🕯به دیوار قفس سر میزند دل
🥀شب جمعه است ...
🕯به یاد آنهایی
🥀که دیگر میان ما نیستند
🕯و هیچکس نمیتواند
🥀جایشان را در قلب ما پر کند
🕯نثار روح همهٔ شهدا، صلحا، علما پدران و مادران آسمانی
🥀فرزندان همسران خواهران و
🕯برادران درگذشته
🥀و همهٔ در اسیران خاک بخوانیم
🕯فاتحه و #صلوات
🥀روحشون شاد یادشون گرامی
یاد کنیم تا یادمان کنند...
خداوند بیامزدشان و بیامرزدمان
✨
🥀✨
🍃🥀✨📣🔻با نشر مطالب در ثواب آنها سهیم باشیم.
لطفابهثوابحضرتاماممهدیعجلالله
تعالیفرجهنشر دهید
💠کانال منتظران نور
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
🌤 منتظران نور 🌤
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت پانزدهم گفت: شما دارید از گناهی که کرده دفاع می کنید! گفتم: نه ا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت شانزدهم
در حالی که با دستهاش به سمت من و مریم اشاره می کرد گفت: خوشا جانی که جانانش تو باشی!
چه چیستی و چرایی!
چه رایحه اش تو باشی!
چه موس زیر دستش یا که...
فاطمه(وکیل و حقوق دانمون ) پرید وسط صحبتش و گفت: الان وقت مشاعره نیست بچه ها! صلواتی بفرستین جلسه رو شروع کنیم وقت بگذره حق الناسه!
یلدا ساکت نشسته بود و هرزگاهی با حرفهای بچه ها لبخندی روی لبش می آمد...
همه منتظر بودن من شروع کنم که نگاهی به مریم کردم و گفتم: مریم جان بسم الله... منتظریم...
هنوز حرفم تموم نشده بود که ثریا گفت: یا خود خدااااا آخوند رو می فرستی بالا منبر که دیگه پایین نمیاد! از ما گفتن من پَرم به پَر لباس این جماعت خورده یه چیزی میدونم که میگم!
لبخند ریزی روی صورت بچه ها نقش بست اما با شدت اخم من روبه رو شد!
مریم با مهربونی گردنش رو کج کرد و صورتش رو به بالا گرفت گفت: ای خدا خودت شاهد باش با این لباس ما همه جا پَر پَریم!!!
نگاهش کردم و گفتم: خوب حالا خودت رو لوس نکن! لباس تو غیر از لباس ما هم نیست بعد به چادر مشکی ام اشاره کردم ...
مریم بسم الهی گفت:....
همزمان چند تا برگه از داخل کیفش بیرون آورد و گذاشت روی میز...
ثریا تا چشمش به برگه ها افتاد بدون اینکه چیزی بگه با دست کوبید به پیشونیش...
هممون خندمون گرفت اما کسی چیزی نگفت....
در همین حین یلدا هم همزمان برگه و خودکار از داخل کیفش آورد بیرون...
مریم شروع کرد....
ببینید بچه ها حتما میدونید برای چی و چرا اینجا جمع شدیم! قراره از یه تهدیدی که برای تک تکمون وجود داره یه فرصت بسازیم! هر چند که زمین بازی، زمین دشمنه! اما خوب حالا که ما زمینی نداریم دلیل نمیشه و نمی تونیم بذاریم به اسم نداشتن زمین اونها خانه ها و خانواده های ما رو نابود کنن! نزنیم به قلبشون، میزنن به قلبمون!
مهدیه (لیسانس ریاضی و حسابی حسابگر)گفت: یه لحظه دست نگه دار! به نظر من یه دو دو تا چهار تا کنیم اصلا نباید توی چنین فضای آلوده ای کار کرد جایی که اینقدر فساد هست کار کردن عقلایی نیست!!!
خودمون هم نابود میشیم مثل خیلی ها که به اسم کارفرهنگی شروع کردن و آخرش سر از ناکجا آباد در آوردن!!!
مریم نگاهش کرد و در جوابش گفت: اینجوری شما میگی خاااااانم که بچه های انقلابی اصلا کار عقلانی نکردن که با اون وضعیت فساد قبل از انقلاب شروع کردن کار کردن!
اتفاقا این حرف منطقی نیست وقتی این فضا بیشتر فسادش رو نشون میده نشاندهنده کم کاری ماست!!!
مهدیه گفت: اشتباه نکن مریم جون خودتم گفتی زمین زمین ما نیست! و این یعنی ما هر چی هم توی این زمین گل بزنیم بُردی در کار نیست!
من گفتم: بچه ها فضای مجازی مثل یه اسلحه است فقط بستگی داره کدوم طرف نشونه گرفته بشه! درسته ما باید زمین خودمون رو داشته باشیم ولی فعلا به هر دلیلی نداریم پس باید از این فرصت استفاده کنیم!
مهدیه دوباره گفت: آخه قربونت بشم خااااانم دکتر این اسلحه دست ما نیست که جهت نشونه گیریش رو ما مشخص کنیم !!!
گفتم: مهدیه زمان انقلاب هم اسلحه ای دست ما نبود هنر ما اینه که بدون اسلحه خلع سلاح میکنیم البته وقتی هدف درست و شناخته شده باشه! ضمنن یادت باشه به قول پدر موشکی ایران آدم های ضعیف به اندازه ی امکاناتشون کار می کنن حالا که اسلحه دست ما نیست دو تا فَن یاد بگیر طرف رو ضربه فنی کن با سلاحِ توانمندی هات !
گفت: آخه با یه گلوله پودرمون میکنه تا من بخوام ضربه فنیش کنم!!!
گفتم: پس یا باید سرعتت رو ببری بالا یا تکنیک کاربردی رو حرفه ای بلد باشی!
نگاهم رو به سمت بچه ها چرخوندم و گفتم: ببینید یه نکته ی مهم بچه ها اینه اگر فکر کنیم خودمون خیلی ضعیفیم حتی اگه قوی ترین سلاح ها رو هم داشته باشیم شکست میخوریم چون قبل از هر کاری شکست رو پذیرفتیم اما اگر سلاحی هم نداشته باشیم اما ایمان داشته باشیم که ما می تونیم کاری کنیم پیروزیم این یه اصل مهمه!
مهدیه دستاش رو گرفت بالا و گفت: آقااااا تسلیم!
ما که بیکاریم و پایه!!!
مریم گفت: مهدیه جان نکته ی خیلی مهمی گفتی!
دقیقا به اولین و بزرگترین اشتباه اشاره کردی!
هنوز حرف مریم تموم نشده بود که مهدیه متعجب خیره شد بهش!!
نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت شانزدهم
در حالی که با دستهاش به سمت من و مریم اشاره می کرد گفت: خوشا جانی که جانانش تو باشی!
چه چیستی و چرایی!
چه رایحه اش تو باشی!
چه موس زیر دستش یا که...
فاطمه(وکیل و حقوق دانمون ) پرید وسط صحبتش و گفت: الان وقت مشاعره نیست بچه ها! صلواتی بفرستین جلسه رو شروع کنیم وقت بگذره حق الناسه!
یلدا ساکت نشسته بود و هرزگاهی با حرفهای بچه ها لبخندی روی لبش می آمد...
همه منتظر بودن من شروع کنم که نگاهی به مریم کردم و گفتم: مریم جان بسم الله... منتظریم...
هنوز حرفم تموم نشده بود که ثریا گفت: یا خود خدااااا آخوند رو می فرستی بالا منبر که دیگه پایین نمیاد! از ما گفتن من پَرم به پَر لباس این جماعت خورده یه چیزی میدونم که میگم!
لبخند ریزی روی صورت بچه ها نقش بست اما با شدت اخم من روبه رو شد!
مریم با مهربونی گردنش رو کج کرد و صورتش رو به بالا گرفت گفت: ای خدا خودت شاهد باش با این لباس ما همه جا پَر پَریم!!!
نگاهش کردم و گفتم: خوب حالا خودت رو لوس نکن! لباس تو غیر از لباس ما هم نیست بعد به چادر مشکی ام اشاره کردم ...
مریم بسم الهی گفت:....
همزمان چند تا برگه از داخل کیفش بیرون آورد و گذاشت روی میز...
ثریا تا چشمش به برگه ها افتاد بدون اینکه چیزی بگه با دست کوبید به پیشونیش...
هممون خندمون گرفت اما کسی چیزی نگفت....
در همین حین یلدا هم همزمان برگه و خودکار از داخل کیفش آورد بیرون...
مریم شروع کرد....
ببینید بچه ها حتما میدونید برای چی و چرا اینجا جمع شدیم! قراره از یه تهدیدی که برای تک تکمون وجود داره یه فرصت بسازیم! هر چند که زمین بازی، زمین دشمنه! اما خوب حالا که ما زمینی نداریم دلیل نمیشه و نمی تونیم بذاریم به اسم نداشتن زمین اونها خانه ها و خانواده های ما رو نابود کنن! نزنیم به قلبشون، میزنن به قلبمون!
مهدیه (لیسانس ریاضی و حسابی حسابگر)گفت: یه لحظه دست نگه دار! به نظر من یه دو دو تا چهار تا کنیم اصلا نباید توی چنین فضای آلوده ای کار کرد جایی که اینقدر فساد هست کار کردن عقلایی نیست!!!
خودمون هم نابود میشیم مثل خیلی ها که به اسم کارفرهنگی شروع کردن و آخرش سر از ناکجا آباد در آوردن!!!
مریم نگاهش کرد و در جوابش گفت: اینجوری شما میگی خاااااانم که بچه های انقلابی اصلا کار عقلانی نکردن که با اون وضعیت فساد قبل از انقلاب شروع کردن کار کردن!
اتفاقا این حرف منطقی نیست وقتی این فضا بیشتر فسادش رو نشون میده نشاندهنده کم کاری ماست!!!
مهدیه گفت: اشتباه نکن مریم جون خودتم گفتی زمین زمین ما نیست! و این یعنی ما هر چی هم توی این زمین گل بزنیم بُردی در کار نیست!
من گفتم: بچه ها فضای مجازی مثل یه اسلحه است فقط بستگی داره کدوم طرف نشونه گرفته بشه! درسته ما باید زمین خودمون رو داشته باشیم ولی فعلا به هر دلیلی نداریم پس باید از این فرصت استفاده کنیم!
مهدیه دوباره گفت: آخه قربونت بشم خااااانم دکتر این اسلحه دست ما نیست که جهت نشونه گیریش رو ما مشخص کنیم !!!
گفتم: مهدیه زمان انقلاب هم اسلحه ای دست ما نبود هنر ما اینه که بدون اسلحه خلع سلاح میکنیم البته وقتی هدف درست و شناخته شده باشه! ضمنن یادت باشه به قول پدر موشکی ایران آدم های ضعیف به اندازه ی امکاناتشون کار می کنن حالا که اسلحه دست ما نیست دو تا فَن یاد بگیر طرف رو ضربه فنی کن با سلاحِ توانمندی هات !
گفت: آخه با یه گلوله پودرمون میکنه تا من بخوام ضربه فنیش کنم!!!
گفتم: پس یا باید سرعتت رو ببری بالا یا تکنیک کاربردی رو حرفه ای بلد باشی!
نگاهم رو به سمت بچه ها چرخوندم و گفتم: ببینید یه نکته ی مهم بچه ها اینه اگر فکر کنیم خودمون خیلی ضعیفیم حتی اگه قوی ترین سلاح ها رو هم داشته باشیم شکست میخوریم چون قبل از هر کاری شکست رو پذیرفتیم اما اگر سلاحی هم نداشته باشیم اما ایمان داشته باشیم که ما می تونیم کاری کنیم پیروزیم این یه اصل مهمه!
مهدیه دستاش رو گرفت بالا و گفت: آقااااا تسلیم!
ما که بیکاریم و پایه!!!
مریم گفت: مهدیه جان نکته ی خیلی مهمی گفتی!
دقیقا به اولین و بزرگترین اشتباه اشاره کردی!
هنوز حرف مریم تموم نشده بود که مهدیه متعجب خیره شد بهش!!
نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت هفدهم
گفت: عه مریم!!! چرا هر چی من میگم جبهه می گیری خواهر!
مریم لبخندی زد و گفت: اشتباه نکن مهدیه جان خوب شما نکات مهمی میگی که من توضیحش رو میدم بعد نگاهی به جمع بچه ها انداخت و گفت: اینکه فکر کنیم حالا اینجا جمع شدیم تا یه سرگرمی برای خودمون درست کنیم و از بیکاری بیایم بیرون و برامون هم یه تنوعی بشه هم فکر کنیم داریم یه کار مفیدی می کنیم با این رویکرد به قول مهدیه با یه حساب دو دو تا چهارتا واضحه که پودر میشیم ما توی فضای مجازی در جنگیم! جنگ هم مرد میدون میخواد نه آدم بیکار!
با تاکید بیشتری ادامه داد: حواسمون باشه اگر مجهز نباشیم مجروح میشیم!
مهدیه نفس عمیقی کشید و گفت: خوب استاد تکلیف ما چیه!؟ توی این فضای آشوبکده و بی درو پیکر قراره ما چند تا خانم چه جوری بجنگیم؟!
ثریا از اون ور نیم نگاهی کرد و با خنده گفت: گفته باشم از همین الان پنجاه درصد جانبازی برای من توی این جنگ در نظر بگیرین! من هنوز شما توی میدون نبودین کلی تیر و ترکش خوردم! بعد برای تایید حرفش اومد آستینش رو بزنه بالا که صدای فاطمه دراومد و گفت: ثریا بحث جدیه! فکر نکنم الان جای چنین شوخی هایی باشه!
ثریا لبش رو گاز گرفت و کلا ساکت شد...
مریم مثلا خودش رو مشغول برگه هاش کرد که انگار چیزی نشنیده! من گفتم: بچه ها نکته ی جالبی ثریا گفت فقط یه مطلبی رو فراموش کرد! اینکه اگر توی فضای مجازی مجروح بشی جانباز محسوب نمیشی که هیچ! تمام اون جراحاتی که جسم و روحمون هم برداشته جانکاه و عذاب آور میشه! درسته الان ثریا داره شوخی میکنه ولی تک تکمون در این جمع میدونیم برای از بین بردن اون خالکوبی های دستش چه فلاکتی کشیده....
بعد نگاهم رو متمرکز سمت ثریا قرار دادم که حالا سرش پایین بود، خیلی جدی گفتم: ولی کمکی که ثریا می تونه بهمون کنه خیلی بیشتر از بقیه ی این جمع هست! چون تجربه ی تلخی داشته که دیگه لازم نیست خدای نکرده ما تجربه اش کنیم بعد هم با تاکید ادامه دادم: مگه غیر از اینه ثریا جان!
ثریا نفس عمیقی کشید و ترجیح داد فقط سرش را به نشانه ی تایید بالا و پایین کنه و حرفی نزنه...
مریم برای اینکه حال و هوای ثریا رو به جمع برگردونه گفت: خوب پس با این حساب ثریا خانم بگه اولین قدم چیه!
ثریا چند لحظه ای سکوت کرد بعد خیلی جدی نگاه جمع کرد و گفت: من بابت حرفم معذرت میخوام! رایحه درست میگه هنوز زجر اون روزها با من همراه! خدا کنه خدا ببخشه! اما بچه ها اولین قدم... اولین قدم خودشناسیه!
مهدیه با دست با یه حالت متعجب سرش رو خاروندن و گفت: خودشناسی! ثریا به نظرت نباید دشمن شناسی باشه!
ثریا گفت:نه مهدیه جان! نه تنها اینجا ! که هر فضایی اولین قدم شناخت خودمونه تا ضربه نخوریم!
مهدیه گفت: مثل مریم فلسفی حرف نزن! درست بگو ببینم چکار باید بکنیم!
مریم نگاهش رو به مهدیه متمرکز کرد و گفت: آغاااااااا دیواری کوتاهتر از دیوار ما پیدا نکردین از روش رد بشین! مهدیه چشمکی بهش زد و گفت: این به اون در!!!
ثریا ادامه داد: بچه ها این مسئله خیلی جدیه! اگه ندونین با خودتون چند چندین! بدجوری بهتون گل میزنن! جوری که توی نیمه ی اول باختتون قطعی میشه! باختی که من تا نیمه ی راه رفتم و اگه رایحه نبود معلوم نبود چی میشد!!!
وبعد هم ساکت شد...
مریم ادامه داد: آفرین ثریا چه نکته ی مهمی گفتی! اصلا برای اینکه بتونیم بهتر تقسیم کار کنیم باید این مسئله کاملا شفاف شده باشه! مثلا اگر احساساتی هستین یا جدی یا هر ویژگی دیگه ای که دارید باید مشخص باشه اینکه چی راجع به خودتون تصور می کنید نه! به قول رایحه جان ویژگی هایی که حقیقتا در واقعیت بروز میدید مهمه! بازم تاکید می کنم که دقت کنید چون میخوایم تقسیم کار کنیم!
ندا با حالت ناامیدی گفت: فکر کنم با این همه احساس سرشار من که رسوای جهانم بدون بررسی ویژگی هام، منو تدارکات چی بذارید!
یلدا که از اول جلسه ساکت بود و مشغول نوشتن با نگاه معنی داری گفت: امیدوارم من رو پشت خط نفرستید!!!
فاطمه چشمهاش رو ریز کرد و گفت: یلدا جان مهم نیست کجا باشیم، مهم اینه کار رو درست انجام بدیم!
یلدا با چشمهای قاطع و با قدرت و یه گارد خاص گفت: فاطمه خانم به قول حاج قاسم چه کسی چه می گوید مهم نیست، اینکه در خط باشیم اهمیت دارد!
نویسنده: سیده زهرا_بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت هجدهم
لبخندی روی صورتم نقش بست و گفتم: نگران نباش یلدا جان ملاک ما اینجا برای تقسیم کار سن نیست شناخت روحیه و تقواست!
ثریا سری تکون داد و گفت: یا کتاب مقدس قرآن مجید!!! بحث رفت روی ادبیات سنگین دینی!!!!
من که اصلا توقع نداشتم چنین حرفی رو از ثریا بشنوم چند لحظه ای سکوت کردم که مریم بلافاصله گفت: رایحه جان ببخشید بین کلامت ولی نکته جالبی ثریا گفت!
بعد نگاهی به ثریا کرد و خیلی جدی گفت: ثریا جان فکر می کنی معنی تقوا چی میشه!
ثریا با یه حالت خاصی گفت: تقوا یعنی پرهیز از گناه، مراقبت از خود در مقابل گناه بعد دستش رو با همون حالت چرخوند و ادامه داد چمیدونم از این حرفهای سنگین ....
مریم گفت: ثریا جان من معذرت میخوام!!!
چشمهای ثریا چهار تا شد که مریم چی داره میگه!!!
حقیقتا برای خود من هم جالب بود که چرا مریم چنین واکنشی نشون داد تا اینکه ادامه داد:اگر من و امثال من درست برات این کلمه رو معنی نکردیم یا ناقص گفتیم شما ببخش!!!
اما حالا بذار من معنی واقعی کلمه ی تقوا رو از زبان استادمون درست بهت بگم یه جوری که نه تنها برات سنگینی نداشته باشه که حس سبکی بهت بده!!!
فقط یه سوال دارم که جوابش رو اول خودت باید بدی!
ثریا که از رفتار مریم متحیر مونده بود گفت: بپرس...
مریم گفت: اگه یه خواستگار داشته باشی که واقعا عاشقت باشه نه الکی! پولدار باشه، خوش اخلاق باشه، خوش تیپ باشه، تحصیلات بالا داشته باشه، خلاصه هر چه خوبان همه دارند یکجا داشته باشه ولی الان بخاطر شرایطی مجبور ازت دور باشه اما قولش قوله!
گفته الوعده وفا من فلان روز میام خواستگاری!
حالا طی این مدت تا اون زمان شخص دیگه ای میاد خواستگاریت آیا شما بله رو میگی!
ثریا نیمچه لبخندی زد و گفت: مگه دیوانه ام خوب معلومه نه! صبر میکنم تا این شاه پریون بیاد!
مریم گفت: اگه اطرافیانت شما رو توی موقعیت خواستگاری قرارت دادن چی؟!
گفت: ببین مریم در هر صورت و به هر شکلی من خودم رو برای کسی که اینجوری عاشقمه نگه میدارم حیفه مفت از دست برم!
گفت: ثریا تقوا معنی واقعیش دقیقا همینه که خودت گفتی!!!
خدا میگه خودت رو نگه دار برای منی که واقعا عاشقتم....
بعد اگه خودت رو نگه داشتی خواهی دید چه زندگی برات درست میکنم چون آنچه خوبان همه دارند من یک جا دارم همین!
تقوا یعنی همین بقیه ی معانی فرعیات!
فقط کافیه دو تا چیز رو قبول کنی یک عاشقته!
دو همه ی خوبی ها یکجا پیش همین که عاشقه!
بعد به نظرت به کسی لازم هست بگیم تقوا رو رعایت کن؟! اصلا کسی این دو تا رو بدونه امکان داره خودش رو نگه نداره؟!
حتی اگه دنیوی و منفعتی هم فکر کنه چون همه ی خوبی ها و دارایی ها دست اونه خودش رو نگه میداره برای همون یه نفر!
مهدیه از اونور کنجکاوانه گفت: چه جالب!!! من تا حالا از این زاویه نگاه نکردم!!! ولی پس چرا خیلی وقتا تقوامون، تق وا می ره!
مریم لبخند تلخی زد و گفت: دو تا علت داره یا معنی عشق رو نمیدونیم یا باور نکرده عاشق واقعی و اصلی برامون کیه!
ندا با تمام احساسش گفت:
من به دنبال شعری تا بگوید این راز!
خدا عاشق تر است بر ما ز ماست...
اما فاحش خطا گفتم باز...
عاشق تر آن گوید که قبل آن عشقی بُود!
راز عجیبیست که تنها عاشق این عالم
چه قبل و چه بعد بر ما تنها خداست....
ثریا شروع کرد دست زدن گفت: فی البداهه گفتنتم پر از مفهومه الحق که ندایی از درون است که بر زبان ندا جاریست! بعد رو به مریم گفت: چقدر قشنگ میشه از خدا گفت اما دریغ....
توی دلم مریم رو تحسین کردم واقعا قشنگترین معنی رو برای تقوا گفت! براستی اگه کسی بدونه چنین عاشقی هست که بیقرارشه چه در فضای مجازی چه در فضای واقعی خودش رو نگه میداره فقط برای همون یه عاشق بقیش همش فِیکِه( غیر حقیقی)
بلند گفتم: خوب پس ملاکمون شفاف شد درسته ثریا جان حله! یلدا جان حله!
فقط می مونه یه نکته ی مهم اون هم بحث....
مهدیه پرید وسط صحبتم با ذوق گفت: بعد از خودشناسی حتما بحث دشمن شناسیه درست گفتم خانم دکترررررر!
گردنم رو کج کردم و با نگاه مهربون بهش گفتم: البته دشمن شناسیم خیلی مهمه! ولی قبلش بحث مهم و اساسی داشتن رابطه در فضای مجازی....
مهدیه اخم هاش رو کشید تو هم گفت: هر چی من از اول جلسه گفتم با یه نچ محترمانه ضایعم کردینااااا...
لبخندی زدم و اومدم ادامه بدم که فاطمه جدی گفت: رایحه جان من هر جور ارتباط و رابطه در فضای مجازی رو قبول ندارم!!! به نظر من اصلا صحیح نیست حتی از لحاظ قانونی هم ممکن دچار مشکل بشیم جهت یاد آوری بین کلامت گفتم....
ادامه دارد....
نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت نوزدهم
نگاهش کردم و گفتم: اتفاقا فاطمه جان برای اینکه به مشکل نخوریم باید تاثیر رابطه رو بدونیم البته این حرف من نیست این حرف کسی که سالها توی فضای مجازی فعالیت کرده! باید بدونیم اینقدری که رابطه ها اثر گذارن در زندگیمون که نمیشه ازشون ساده گذشت...!
یکی از علت هایی که این جلسه رو تشکیل دادیم این بود که چند وقتی هست آسیب های فضای مجازی رو دارم با چشم می بینم خصوصا بحث رابطه و نوع ارتباط افراد با هم دختر و پسرای نوجووون و جووون ، زن و مرد متاهل، متاسفانه وقتی ندونیم تاثیر روابط چقدر توی زندگیم اثر داره ممکنه به هر نوع رابطه ای مبتلا بشیم!
البته اینها که گفتم تنها آسیب های فضای مجازی نیست خیلی صدمههای دیگه هم از این فضا به زندگی ها ضربه زده!
ولی خوب ما از بحث روابط شروع میکنیم اینکه مهدیه می گفت: خیلی ها به اسم کار فرهنگی وارد شدند و آخرش از نا کجا آباد سر در آوردند رو من به چشم خودم دیدم! اما این دلیل نمیشه ورود نکنیم بلکه باید مشکل رو پیدا کنیم که از کدوم جاده مسیرشون عوض میشه و از نا کجا آباد سر در میارن!
طی این مدت خیلی بررسی کردم و متوجه موضوع مهمی شدم اون هم بحث رابطه بود!!!!!
ببینید رابطه ها چه شما بخوایید چه نخواهید وجود داره! مهم مدیریت کردنشه!!!!
اینکه میگم رابطه وجود داره شاید بگید اینطور نیست! من نه در دایرکت شخصیم! نه پی وی! اصلا جواب کسی رو نمیدم، که رابطه ای بوجود بیاد!
اما واقعیت این نیست!
اگه درست نگاه کنیم نه تنها فضای مجازی که در دنیای واقعی هم ما متاثر از راوابطمون هستیم نه تنها ما که همه ی این عالم بر اساس روابط چیده شد و نسبت بهم بی ربط نیست!
ثریا مستاصل نگاهی بهم کرد و گفت: رایحه یه خورده زیر دکترا صحبت کن ما هم بفهمیم چی میگی! همش شد رابطه و روابط و ارتباط، بی ربط و باربط اصلا یه وضعی!
لبخندی زدم و بلند شدم و رفتم کنار تخت وایت برد ماژیک قرمز رو برداشتم و درست مثل نسرین درشت و پر رنگ روی تخته نوشتم رابطه و بعد کشیدن جهت ها و ارتباطشون با جمله ها...
نگاهی به بچه ها انداختم که حالا همشون سر تا پا گوش شده بودن گفتم ببینید اگه بخوام ساده براتون توضیح بدم وقتی با یک نفس کشیدن کنار هم ما می تونیم روی هم اثر بذاریم و خدای نکرده اگر کرونایی سرما خوردگی یا ... داشته باشیم به سادگی طرف مقابلمون یا کناریمون رو درگیر کنیم پس ساده میشه فهمید رابطه ی نفس کشیدن و اثر گذاشتن روی دیگران به چه شکله!
ببینید اینجا فقط حرف از نفس کشیدن که دست خود ما هم نیست اما وقتی میایم توی فضای مجازی همه چیز دست خودمونه!
رابطه ی دست ما و حرکت انگشت هامون با میلیون ها اینتر! کلیک! پلاس! لایک! سرچ و تاثیری که میگذاره و افرادی رو که درگیر و چه بسا مریض می کنه!
رابطه ی چشم ما با دیدن صفحه هایی که می بینیم و کمترین درگیریش اینه که روی ذهن و قلب ما اثر میگذاره مثلا می بینیم ، می خواهیم، به وصالش نمی رسیم، دچارافسردگی میشیم…!
می بینیم، شیفته می شویم، عیب ها را نمی بینیم، ازدواج میکنیم، طلاق می گیریم.!
می بینیم ، دائم بهش فکر می کنیم، از زندگی واقعی خسته می شویم پرخاشگری می کنیم..!
می بینیم، با همسرمون مقایسه می کنیم، ناراحت می شویم، بداخلاقی می کنیم!
می بینیم، لذت آنی می بریم، به این لذت عادت می کنیم،به انواع بیماری های روحی و جسمی مبتلا می شویم!
می بینیم، عاشق می شویم، از راه حلال نمی رسیم، دچار گناه میشویم به انواع بیماری های عصبی مبتلا می شویم ! و.....
بخوام بهتون بگم تا صبح باید فقط از بودن رابطه ها بگم که چه تاثیرات و آثاری روی ما داره....
اینها رو گفتم که بر اساس رابطه ها بریم جلو! و بدونیم داشتن رابطه وجو داره و اما نکته اش اینجاست کسانی که از این نوع روابط اطلاع ندارن یا نسبت بهشون بی اهمیت هستن دقیقا همون کسانی اند که سر از نا کجا آباد در میارن!
مهدیه گفت: رایحه جان حالا ما که این قضیه رو فهمیدیم چکار می تونیم بکنیم؟!
با این وضعیت که شما توضیح دادین همون حرف من شد که اصلا کار نکنیم بهتره که! تا بیفتیم توی منجلاب رابطه ها!
تازه اون موقع که من گفتم فقط بحث ارتباط با نامحرم بود اما حالا که بدتر شد خودمون هم هر حرکتی بزنیم حتی لایک یه عکس خودمون درگیر این روابط میشیم و اثرش رو رومون میذاره!!!
چه آشوبی میشه با این وضع!
نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت بیستم
گفتم: مهدیه جان حرف شما درسته اما ناقصه!
شما فقط داری یه طرف قضیه رو می بینی!
خوب وقتی تمام این رابطه ها روی آدم تاثیر میگذاره طبیعتا هر کلیکی یا لایک یا اینتری که برای حمایت از یه کار خوب باشه به همون اندازه تاثیرش هم خوب و موثره!
ببینید بچه ها یه حقیقت وحشتناک اینه که اسلام هیچ ضربه ای بالاتر از بیخیالی و بهانه تراشی امتش نخورده! رفقا گوشه نشستن و کار نکردن و کنار رفتن به بهونه ی های مختلف راحت ترین و بدترین کار!
به همون اندازه بدون علم و فکر کردن هم کار کردن وحشتناکه و چه بسا حتی ضربه ی بیشتری هم بزنه! اینکه من این موضوع رو مطرح کردم که بگم با راه حل ساده ی مدیریت کردن میشه توی این فضا هم فعالیت کرد اما یادمون نره برای مدیریت کردنه چه خودمون، چه زندگیمون، چه فضای مجازی باید یه سری قوانین باشه یا اگر نیست براش بگذاریم تا کار درست جلو بره!
مثلا یکی از قوانین اینکه پاسخ سوالهای غیر مرتبط با کانال یا پیج یا گروهتون رو ندید! یا با نامحرم وارد چت و صحبت نشید! یا مسائل خصوصی و درد ودل کردن توی فضای مجازی رو کلا کنار بذارید!
شاید باورتون نشه بچه ها ولی یکی از مراجع کنندهام می گفت: طرف پرسیده حال شما خوبه؟
و من جوابش رو دادم و همین جواب دادن باعث شروع یک ماجرای پر دردسر از همین جمله ی به ظاهر ساده شده!
بعد پرسیدم خوب چه لزومی داشت پاسخ بدید؟! میگفت: احساس کردم بی ادبیه!
جالب اینجاست نمیگفت فکر کردم بی ادبیه!
چون طبیعتا عقل انسان میگه اگر کسی رو شما نمی شناختین و شروع کرد باهاتون احوال پرسی کردن لزوما نباید جوابش رو داد!
ثریا از اونور گفت: جواب هیچ کس رو ندیم که اینجوری نمیشه کار کرد!
گفتم: ثریا خانم دقت کنید نگفتم کلا جواب ندید! گفتم بی ارتباط به موضوع کانال یا پیج یا گروهمون جواب ندیم! یا متوجه شدیم نامحرمه وارد حاشیه نشیم! اینا خط قرمز هایی که با توجه به هر تیپ شخصیتی هم که داریم اگه رعایت نکنیم نا کجا آباد منزلگه ما میشود خدای نکرده!
دقت کنید یه خط قرمز دیگه یا یه قانون دیگه هم که اینجا جاشه بگم تا فاطمه یه سری قوانین مهم رو میچینه برامون اینه که دقت کنیم و حواسمون باشه به محتوای کلام و محتوای بیان!
داخل هر رسانه ای میخوایم کار کنیم!
مهدیه گفت: نخیررررر این خانم دکتررررر هر چی هم بگیم باز نمی تونه زیر دکترا حرف بزنه!!!!
نگاهش کردم گفتم: مهدیه جون من، الان حرف من نامفهوم بود!!!
یلدا همونطور خودکار به دست نگاهی کرد و جدی گفت:نه خیلی هم شفاف بود!
یعنی چی می خوایم بگیم و در چه قالبی و با چه بیانی ارائه اش میدیم مهمه!
مثلا محتوای خوب و جذاب و بروز داشته باشیم با قالب خوب و متین و موجه و طبیعتا نباید در قالب کلماتی که عشوه و ناز داره مثل عزیزم! عشقم! گلم! نفسم! خواهرم! برادرم! بیان کنیم!!!
ثریا نگاهی به مهدیه کرد و گفت: یاد بگیر مهدیه خانم! یلدانصف ما سن داره به توان n فهم و درک و شعور!
مهدیه گفت: نچ مثل اینکه امروز روز من نیست...
هنوز حرفش تموم نشده بود که گوشی مریم زنگ خورد!
مهدیه گفت: بیا!!!! بفرما!!!!
حالا اگه گوشی من زنگ میخورد می گفتین چرا وسط جلسه گوشیت رو سایلنت نکردی! روی پرواز نذاشتی! خاموش نکردی و از این حرفها...
مریم لبخندی زد و سری تکون داد و جواب گوشی رو داد:
سلام آقای معروفی...
بله... بله... ممنون
چشم....
الان یکی از بچه ها رو می فرستم جلوی در تحویل بگیرن...
خدانگهدار....
نفس عمیقی کشید و نیم نگاهی به مهدیه کرد و با لبخند ریزی گفت: مهدیه خانم اگه الان گوشی من روی سایلنت بود هم شما از پذیرایی محروم بودی هم یه سری هدیه و شاید یه سری چیزهای دیگه!
حالا هم سریع برو جلوی در آقای اشرف نیا منتظر ایستادن وسیله ها رو تحویل بدن...
مهدیه غر غر کنان گفت: کلا امروز مظلوم گیر آوردینا...
یلدا گفت: میخواید من برم!
مریم با لبخند گفت: نه کار مهدیه است عزیز شما باش...
ثریا دوباره اومد یه چیزی بگه که با اشاره ی چشم فاطمه ساکت شد!
مهدیه چادرش رو سر کرد و در حالی که همچنان غر میزد رفت...
اما نمیدونست این انتخاب مریم اتفاقی نیست....
نویسنده: سیده زهرا بهادر
هدایت شده از 🌤 منتظران نور 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
اللهمصلیوسلمعلیمحمدوآلمحمد
بعددمااحاطبهعلمکوعجلفرجهم
🦋
✨اثر بسیار مهم سوره ی مبارک
یاسین و آیه الکرسی بر بخشش اموات✨
🎙استاد مسعود عـــالے
لطفابهثوابحضرتاماممهدیعجلالله
تعالیفرجهنشر دهید
💠کانال منتظران نور
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
هدایت شده از 🌤 منتظران نور 🌤
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
اللهمصلیوسلمعلیمحمدوآلمحمد
بعددمااحاطبهعلمکوعجلفرجهم
#شب_بخیر
اعمال قبل خواب😍
شبتون پر نور⭐🌜
لطفابهثوابحضرتاماممهدیعجلالله
تعالیفرجهنشر دهید
💠کانال منتظران نور
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤
هدایت شده از 🌤 منتظران نور 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس
کانال منتظران نور
•••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═┅─
@montazeran_nour🌤