گناه کردن خراب کردن خانۀ ابدیت است. وقتی تو بیشتر از ما دلت نگران گناههای ماست، یعنی تو بیشتر از ما دلت به حال ما میسوزد؛ چون تو نگران ابدیت ما هستی و ما در دنیای خودمان گرفتاریم. ابدیت را به لحظههای کوتاه دنیایی میفروشیم و دلنگران نمیشویم و تو گناههای ما را میبینی و دنیایت را با غصۀ ما با اشک و آه طی میکنی.
تو ما را بیشتر از خودمان دوست داری. ما آتش را برای خودمان میخریم و تو به جایمان استغفار میکنی تا پَرِ آتش جهنم، دامنمان را نگیرد.
احساس تعلقی که تو به ما داری، مگر با احساس تعلقی که ما به تو داریم، قابل قیاس است. ما گناه میکنیم و خیال هم نمیکنیم که مایۀ عار تو شدهایم؛ اما تو لکۀ ننگ گناه ما را روی دامن خودت میبینی! ما گناه میکنیم و تو شرمنده میشوی.
چقدر فکر کردن به این همه مهربانی کشنده است آقا. ممنونم که این قدر دلسوز و مهربانی!
شبت بخیر یار مهربانم!