🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت دوم
🔹1.2 تقسیم بندی علم:
🔻حضرت گاهی علم را به علم فطری و علم اکتسابی تقسیم میکنند و گاهی به علم نافع و غیر نافع. ببینیم این ها نسبت و رابطه شان به همدیگر چیست؟
🔸1.2.1 نافع بودن یا نبودن علم:
در حکمت ۳۳۸ میخوانیم: «دانش بر دو قسم است، دانش فطری ((که در نهاد انسان قرار داده شده است)) و دانش شنیدنی ((که از استاد و کتاب و چیزهای دیگر ما یاد می گیریم)) دانش شنیدنی هر گاه با دانش و فطری هماهنگ نباشد سودی نمی دهد ». بنابراین مسئله مهم این است که آیا علمی که ما می آموزیم نافع هست یا نافع نیست؟ در مورد علم نافع و علم غیر نافع حضرت دو ملاک و معیار معرفی فرمودند; یک اینکه آیا به آن علم عمل میشود یا نه؟ دوم اینکه آیا آن علم تبدیل میشود به ایمان قلبی یا نه ؟ درباره عمل به علم مطالب بسیار جالبی در نهج البلاغه است در حکمت ۹۲ میخوانیم: « پست ترین دانش آن است که تنها بر سر زبانها باشد و بالاترین دانش آن است که در اعضای بدن انسان آشکار می گردد». یا در حکمت ۳۶۶ می فرمایند: «دانش در کنار عمل است پس هر کس که بداند عمل میکند و علم ، عمل را فرا می خواند اگر عمل اجابت کرد علم میماند و گرنه کوچ میکند و میرود».
🔻 در حکمت۱۰۷ نهج البلاغه کار به جایی میرسد که حضرت می فرمایند: «چه بسا انسان عالمی که جهلش او را کشته است». چرا در حالی که عالم است جاهل است؟! می فرمایند:« علمی که داشته همراهش بوده اما سودی نبرده». یعنی به آن علم عمل نکرده است. با این نگاه حضرت در حکمت ۲۷۴ به ما توصیه می فرمایند: «دانش خود را نادانی و یقین خود را شک قرار ندهید». یعنی با وجود اینکه علم دارید مثل نادانها عمل نکنید و به علم خود عمل کنید. و در حالی که یقین دارید اینقدر وسواس نداشته باشید و مثل انسان هایی که شک دارند متوقف و متحیر نشوید. در ادامه می فرمایند: «هر گاه دانستید به دنبال عمل باشید و چون یقین پیدا کردید اقدام کنید». در نظر حضرت علی علیه السلام عالم بی عمل پست ترین موجود است. مثلا در خطبه ۱۱۰ میخوانیم : «عالمی که به دانش خود عمل نکند مانند جاهل سرگردانی است که از نادانیش بیدار نمی شود بلکه حجت و برهان علیه عالم بی عمل نسبت به جاهل بزرگتر و حسرت و اندوه او پیوسته تر است و او است که نزد خدا از همه بیشتر سرزنش میشود». یا درباره کسانی که ادعای علم می کنند درحالی که واقعا عالم نیستند در خطبه ۸۷ آنها را حیوان های عالم نما معرفی می فرماید و میفرمایند: « بنده ی دیگری است که عالم نامیده میشود، اما عالم نیست، پس چهره چنین کسی چهره انسان ولی قلب او قلب حیوان است. نه راه رسیدن به هدایت را می شناسد تا به دنبال آن برود و نه راه رسیدن به گمراهی را میداند تا از آن روی برگرداند پس انسانی با این صفات مرده ای است در میان زندگان ».
🔻با این توصیفات حضرت به جابر بن عبدالله انصاری در حکمت ۳۷۲ اینگونه بیان می کنند که : «عالمی که به علمش عمل میکند یکی از چهار ستون برقراری دین و دنیا است. می فرمایند: « ای جابر دین و دنیا به چهار کس پایدار است عالمی که به علم خویش عمل میکند، نادانی که از آموختن ننگ ندارد، بخشنده ای که از بخشش به جا دریغ نکند و فقیری که آخرت خویش را به دنیا نفروشد. پس اگر عالم به علم خویش عمل نکند نادان هم از آموختن سرباز میزند ». چرا ؟ چون جاهل میگوید اگر این علم فایدهای داشت چرا خود اهل علم و عمل نمیکند .
🔻نکته دیگری که درباره عمل به علم به عنوان نافع شدن علم بیان فرمودند در نامه ۳۱ خطاب به امام مجتبی سلام الله علیها فرمودند: «بدان که در دانشی که نافع نیست، خیری هم نیست و آموختن دانشی که سزاوار نیست سودی هم ندارد ». پس معیار اول در نوع بودن علم این است که به آن علم عمل شود. علمی که به آن عمل شود نافع است و علمی که به آن عمل نکنید نافع نیست.
🔸1.2.2 دانش و ایمان:
آیا این علم از ذهن به قلب هم نشأت و سرایت کرده است؟ به تعبیر دینی آیا این علم از مرحله دانش به ایمان تبدیل شده است یا نه؟ اگر به ایمان تبدیل شد آن موقع حتماً نافع است. حضرت در خطبه ۱۵۶ میفرمایند: « به وسیله ایمان علم آباد می شود».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظـــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
#حکمت 5
🔴 قسمت سوم
🔸1.2.3 فواید و آثار علم نافع:
🔻 امیرالمومنین در بحث قبلی علم را به دو دسته نافع و غیر نافع تقسیم کردند و در این بحث سوم آثار و فواید علم نافع را بیان میکنند:
1. پاداش اخروی
2. طاعت و بندگی
3. ذکر خیر مردم بعد از مرگ از انسانی که به علمش عمل کرده و علم نافع داشته است
4. علم نافع راه هرگونه عذر تراشی را میبندد.
5. علم حقیقی و نافع باعث می شود عالم از مرگ ترس داشته باشد و همین ترس باعث میشود مراقبت بیشتری نسبت به دیگران از نفس خودش داشته باشد.
6. فقط انسان های صاحب علم حقیقی هستند که در فتنه های پیچیده میتوانند مسیر و جبهه حق را کشف و عَلَم دفاع از حق را درست بردارند.
🔻با علم نافع انسان می تواند به پاداش اخروی برسد و در دنیا می تواند با این علم و معرفت خدا را درست بندگی کند و بعد از مرگ هم ذکر خیرش باقی است. در حکمت ۱۴۷ این سه فایده این گونه بیان شده است : «ای کمیل آشنایی با علم ، روشی است که انسان به آن جزا داده میشود. به وسیله دانش انسان در دوران حیاتش طاعت و بندگی خدا را به دست میآورد و پس از مرگش ذکر خیری به جا می گذارد».
🔻 درباره اینکه دانش راه عذر را بر دیگران می بندد و بر کسی که علم را می تواند بیاموزد و نمی رود آموزش ببیند در حکمت ۲۵۴ میخوانیم: « علم عذر بهانه آوران و آنهایی که از مسئولیت شانه خالی می کنند را قطع می کند» درباره اینکه علم عاملی می شود برای ترس از مرگ در دانشمندان ، در خطبه ۱۵۶ میخوانیم: « با دانش است که از مرگ ترسیده می شود». و این که علم در بحث فتنه ها می تواند انسان را حفظ کند و بلکه بالاتر، انسان بتواند پرچم دفاع از حق را در فتنه بلند کند در خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه است که فرمود: «پرچم دفاع از حق را بر دوش نکشد مگر کسی که از بینش و شکیبایی و علم و آگاهی به جایگاههای حق برخوردار باشد». این ها ارزش ها یا آثار و فواید علم نافع است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظـــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
🍃شــــــرح🍃
🔴 بخش ششم
🔰امیرالمؤمنین در بخش سوم و چهارم حکمت 3 میفرمایند: «وَ الْفَقْرُ یخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»؛ یعنی فقر باعث میشود انسان باهوش هرچند استدلال محکم داشته باشد، از بیان استدلال و برهانش لال بشود و انسان تهیدست در شهر خودش هم غریب است.
🔻پیامدهای فقر
🔷در نهجالبلاغه مطالب بسیار مهمی در باب فقر و تنگدستی آمده است. اولین مطلب اشاره به خطرناکی و مهلکبودن و زشتی پدیدۀ فقر است، تا آنجا که امیرالمؤمنین از شر فقر به خدا پناه میبرد. در حکمت 319 خطاب به فرزندشان محمد حنفیه میفرمایند: «فرزندم، من بر تو از خطر فقر میترسم. پس، از فقر به خدا پناه ببر.»
🔰در خطبۀ 215، خود مولا در قالب دعا به درگاه خدا عرضه میدارند: «خدایا، به تو پناه میبرم که در عین حال که پرودگار غنی مطلقی مثل تو دارم، در فقر دستوپا بزنم.» دلیل این پناهبردن به خدا پیامدهای خطرناک و مهلک فقر است.
🔷1. اولین پیامد فقر غربت است. فقیر به سه دلیل غریب میشود:
🔹1.1 فرهنگ غلط ظاهربین جامعه: در جامعه خیال میکنند هرکس ازنظر مالی ضعیف است، ازنظر عقلی هم ضعیف است.
🔹1.2 احساس حقارت خود فقیر از قرارگرفتن در جمع انسانهای دارای توانایی مالی.
🔹1.3 ناتوانی فقیر در مشارکتهای اجتماعی، مثل مهمانیدادن و خیراتکردن که کمکم باعث انزوای فقیر میشود. در حکمت 56 امیرالمؤمنین میفرمایند: «انسان اگر ثروتمند باشد، ولو در دیار غربت زندگی کند، احساس دروطنبودن دارد و اگر فقیر باشد، ولو در وطنش هم زندگی کند، دائم احساس غریبی میکند.
🔷2. دومین پیامد خطرناک فقر نقص و ازبینرفتن دین است. در حکمت 319 امیرالمؤمنین میفرمایند: «فقر دین انسان را تضعیف میکند.»
🔷 3. سومین پیامد خطرناک فقر سرگردانی عقل است. امیرالمؤمنین در حکمت 319 میفرمایند: «فقر باعث حیرانی و سرگردانی عقل میشود.» یعنی فقیر همۀ فکروذکرش مشکلات مالی و معیشتی خودش میشود و از سایر جنبههای زندگی مثل خانواده، معنویت، تربیت، لذت، تفریح و سایر استعدادهای خودش غافل میشود. نمیتواند تحصیل علم کند و نمیتواند دنبال شکوفایی استعدادهای خودش برود؛ چون فقیر است.
🔷 4. چهارمین پیامد خطرناک و زشت فقر تولید بغض و کینه در جامعه است. امیرالمؤمنین در حکمت 313 میفرمایند: «فقر انگیزۀ خشم را در جامعه ایجاد میکند.» در پایان خطبۀ 219، حضرت در بیان اینکه چرا کارگزاران نظام اسلامی باید در حد فقیرترین مردم زندگی کنند، میفرمایند: «بهجهت اینکه اگر کارگزاران این امر را رعایت کنند، فقیر طغیان نمیکند»؛ یعنی اختلاف طبقاتی احساس نمیکند که بخواهد برای گرفتن حق خودش به قوۀ قهریه و طغیان و سرکشی روی بیاورد.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظـــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
#شرح_حکمت 3
🔴 بخش هفتم
🔻راههای مقابله با فقر
🔰امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه راههایی برای مقابله با فقر بیان فرمودهاند که بهصورت کلی به دو بخش تقسیم میشود:
🔷 1. وظیفۀ خود فقرا
امیرالمؤمنین در این بخش سه راهبرد را بیان فرمودهاند:
🔹1.1 پیشگیری: در حکمت 57 قناعت را چنین معرفی میفرمایند: «قناعت ثروتی است پایانناپذیر»؛ یعنی فقیر اگر در موقع دارایی حتی اندک خود، قناعت را راهبرد زندگی خودش قرار بدهد، اصلاً به دیگران نیازمند نمیشود. در حکمت 33، میانهروی در خرجکردن و بذلوبخشش را بهعنوان راه دیگری بیان میفرمایند: «بخشنده باش، اما زیادهروی نکن. در زندگی حسابگر باش، اما سختگیر مباش.»
🔹1.2 مراقبت: فقیر باید از آبروی خودش مراقبت کند. امیرالمؤمنین در حکمت 340 میفرمایند: «پاکدامنی [و خودنگهداری از درخواست از دیگران] زیور تهیدستی است.» تا این حد مهم است. در حکمت 406 میفرمایند: «چه نیکوست فروتنی توانگران برابر مستمندان، برای بهدستآوردن پاداش الهی و نیکوتر از آن خویشتنداری مستمندان برابر توانگران، برای توکل به خداوند است.»
در بیان اوصاف متقین، در بند 3 خطبۀ 193 میفرمایند: «یکی از نشانههای متقین این است که میبینی در عین حال که فقیر است، زیبایی و عزت خودش را خوب حفظ میکند.» نتیجۀ این توصیهها در بخش مراقبت این است که فقیر مواظب باشد آخرتش را به دنیا نفروشد.
حضرت در حکمت 372 خطاب به جابربنعبدالله انصاری در عبارتی بسیار جالب که امیدوارم به گوش همه برسد، میفرمایند: «جابر، استواری دین و دنیا به چهار چیز است: 1. عالمی که به علم خود عمل کند؛ 2. جاهلی که از آموختن سر باز نزند؛ 3. بخشندهای که در بخشش بخل نورزد؛ 4. فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هرگاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نیاورد و هرگاه غنی و بینیاز در بخشش بخل بورزد، فقیر آخرت خودش را به دنیا میفروشد.»
🔹1.3 علاج و درمان فقر: امیرالمؤمنین در این بخش صدقه را پیشنهاد میکنند. در حکمت 7 میفرمایند: «صدقه دارویی قطعاً اثرگذار است.» در حکمت 137 میفرمایند: «روزی خودتان را با صدقهدادن پایین بیاورید.» یعنی از آسمان درخواست کنید و به زمین برسانید. در حکمت 258 میفرمایند: «وقتی فقیر شدید، با خداوند از طریق صدقهدادن تجارت کنید.»
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظــــــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
شرح #حکمتی_ازنهج_البلاغه
🔴 بخش هشتم
🔷 2. وظیفۀ دیگران در مقابله با فقر
🔹2.1 وظیفۀ ثروتمندان و اغنیا: امیرالمؤمنین در حکمت 328 میفرمایند: «همانا خدای سبحان روزی فقرا را در اموال ثروتمندان قرار داده است؛ پس فقیری گرسنه نمیماند، جز به کامیابی توانگران و خداوند از اغنیا دربارۀ گرسنگی گرسنگان بازخواست خواهد کرد.» بنابراین، اولاً اغنیا باید بدانند که حق فقرا در اموال آنان است؛ لذا اگر فرصت پیدا کردند که رفع فقر کنند، این موضوع را نباید منت بشمارند، بلکه باید توفیق و سعادت و تکلیف بدانند. به همین دلیل امیرالمؤمنین در حکمت 425 میفرمایند: «خدا را بندگانی است که برای سودرساندن به دیگران، نعمتهای خاصی به آنان بخشیده. تا آنگاه که دست بخشنده دارند، نعمتها را در دستشان باقی میگذارد و هرگاه از بخشش دریغ کنند، نعمتها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد.» پس اغنیا باید شکر نعمت پولداری خودشان را به جا بیاورند. حضرت در خطبۀ 142 میفرمایند: «آنکس که خدا او را مالی بخشید، پس باید به خویشاوندان خود بخشش کند و سفرۀ مهمانی خوب بگستراند و اسیر آزاد کند و رنجدیده را بنوازد و مستمند را بهرهمند کند و قرض وامدار را بپردازد و برای درک ثواب الهی، در برابر پرداخت حقوق دیگران و مشکلاتی که در این راه به او می رسد شکیبا باشد؛ زیرا بهدستآوردن صفات یادشده، موجب شرافت و بزرگی دنیا و درک فضایل سرای آخرت است.» انشاءالله.
🔹2.2 وظیفۀ حکومت در برابر فقرا: امیرالمؤمنین همۀ مطلب را در بخش سیمای محرومان و مستضعفان در نامۀ 53 خطاب به مالک اشتر مینویسند: «سپس خدا را خدا را دربارۀ طبقات پایین و محروم جامعه که هیچ چارهای ندارند [و عبارتاند از] زمینگیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقۀ محروم، گروهی خویشتنداری کرده و گروهی به گدایی دست نیاز برمیدارند. پس برای خدا، پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه معین فرموده است: بخشی از بیتالمال و بخشی از غلههای زمینهای غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیکترین آنان سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن هستی. مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان بازدارد که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم، عذری برای ترک مسئولیتهای کوچکتر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی برمگردان؛ بهویژه امور کسانی را از میان آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمیآیند و دیگران آنان را کوچک میشمارند و کمتر به تو دسترس دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خداترس و فروتناند، فردی انتخاب کن تا دربارۀ آنان تحقیق و مسائلشان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان بهگونهای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی، زیرا این گروه در میان رعیت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند؛ و حق آنان را بهگونهای بپرداز که در نزد خدا معذور باشی. از یتیمان خردسال و پیران سالخورده که راه چارهای ندارند و دست نیاز برنمیدارند، پیوسته دلجویی کن که مسئولیتی سنگین بر دوش زمامداران است. اگرچه حق تمامش سنگین است، خدا آن را بر مردمی آسان میکند که آخرت میطلبند، نفس را به شکیبایی وامیدارند و به وعدههای پروردگار اطمینان دارند. پس بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص ده که به تو نیاز دارند تا شخصاً به امور آنان رسیدگی کنی؛ و در مجلس عمومی با آنان بنشین و در برابر خدایی که تو را آفریده فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوی آنان بدون اضطراب در سخنگفتن، با تو گفتوگو کند. از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بارها شنیدم که میفرمود: ملتی که حق ناتوانان را از زورمندان، بی اضطراب و بهانهای باز نستاند، رستگار نخواهد شد. پس درشتی و سخنان ناهموار فقرا را بر خود هموار کن و تنگخویی و خودبزرگبینی را از خود دور ساز تا خدا درهای رحمت خود را به روی تو بگشاید».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظـــــــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
#حکمت4:
« الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى»
«ناتوانى، آفت و شكيبايى، شجاعت و زهد ثروت و پرهيزكارى سپر نگه دارنده است و چه همنشين خوبى است راضى بودن و خرسندى»
#حکمت4:
🌹شرح:
🔴 بخش اول:
🔻امیرالمومنین در بخش اول از حکمت چهارم می فرمایند: «ناتوانی آفت است» یعنی انسان را از رسیدن به فرصت هایی که در اختیار دارد و بهره برداری از آن فرصتها محروم می کند.
🔻انواع ناتوانی:
🔷1. ناتوانی طبیعی و غیر ارادی: مثل پیری و ناتوانی جسمی.
امیرالمومنین در خطبه ۲۲۱ می فرمایند: «گذشت روزگار توانایی شان را گرفت». یا در همان خطبه می فرمایند: «از ادامه بیماری ها، سست و ناتوان شدند». و درباره خودشان هم در نامه ۳۱ به امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسند : « پسرم هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی ام رو به کاستی رفت، نامهای برای شما نوشتم». پس یک وقت ناتوانی کاملاً طبیعی است و غیر اختیاری و غیر ارادی است.
🔷2. ناتوانی ارادی و ممدوح : مثل ناتوانی در تشکر از خدا در برابر نعمتها
این ناتوانی زیبا و خوب است. این نوع ناتوانی در چند مورد در نهجالبلاغه آمده است .
🔻انواع ناتوانی ممدوح:
🔹2.1 ناتوانی و عجز در برابر خدا ،اینکه انسان به این معرفت برسد که از شناخت خدا آنگونه که حق خداست ناتوان است . از توصیف خدا ،آنگونه که حق خداست ناتوان است و از شکرگذاری نعمتهای خدا هم این گونه که حق خداوند است ناتوان است این یک جور درجه و مقام است خیلی معرفت میخواهد که انسان به این عجز خودش در برابر خداوند برسد. امیرالمومنین در خط اول از خطبه۱ نهج البلاغه می فرمایند: « سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجز هستند و حسابگران از شمارش نعمت های او و تلاش کنندگان از ادای حق او عاجز هستند.» یا در خطبه ۱۶۰ میفرمایند: « خدایا آنچه را که از آفرینش تو می نگریم و از قدرت تو به شگفت میآییم و بدان بزرگی قدرت تو را می ستاییم بسی ناچیز تر است در برابر آنچه که از ما پنهان و چشمهای ما از دیدن آنها ناتوان و عقل های ما از درک آنها عاجز است».
از طرفی دیگر در این ناتوانی ممدوح ما تکلیفی هم داریم و آن تلاش بیشتر در طاعت خدا است، اگرچه ما هر چقدر تلاش هم می کنیم آن گونه که حق خدا است نمیتوانیم طاعت کنیم .حضرت در نامه ۳۱ نهج البلاغه خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسند: « در عمل بکوش آنچنان که همانند تو سزاوار است بکوشد زیرا منزلت آن اندک و تواناییاش ضعیف و ناتوانی اش بسیار و اطاعت خدا را مشتاق است».
🔹2.2 ناتوانی وعجز و ضعف در مقابل گناه : امیرالمومنین در حکمت ۳۸۳ می فرمایند: « هرگاه ناتوان شدی پس ناتوانی را در نافرمانی خدا قرار بده» همچنین در حکمت ۳۴۵ می فرماید: «خود ناتوانی از انجام گناه و ممکن نشدن اسباب گناه نوعی عصمت است»
🔹2.3 ناتوانی مذموم و بد : اینکه انسان در مقابل انجام تکلیف عقلی و شرعی و عرفی ناتوان باشد.
🔻عوامل ناتوانی مذموم و بد:
🔸2.3.1 ترس :
در خطبه ۳۳ امیرالمومنین می فرمایند:« به خدا سوگند من از پیشتازان لشکر اسلام بودم تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم»
🔸2.3.2 خجالت و شرم بی مورد
در حکمت ۲۱ نهج البلاغه می فرمایند: «شرم با ناامیدی همنشین است».
🔸2.3.3 به عهده گرفتن کاری که بیشتر از توان ما باشد.
امیرالمومنین در نامه ۶۱ می نویسند: «پافشاری در کاری که از مسئولیت او خارج است نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه ویرانگر است».
🔸2.3.4 تنبلی و اهمال کاری است
امیرالمومنین در حکمت ۱۲ نهج البلاغه می فرمایند: «ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یابی ناتوان است و از او عاجز تر کسی است که دوست خود را از دست می دهد».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظـــــــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
🌹شرح #حکمت4
🔴 بخش دوم:
🔻امام علی علیه السلام در بخش دوم از حکمت چهارم نهج البلاغه می فرمایند: «صبر شجاعت است». مطالب بسیار مهم و زیبا و کاربردی در موضوع صبر در نهج البلاغه آمده است که آنها را یکی یکی مرور می کنیم.
🔷1. جایگاه و اهمیت صبر:
🔹1.1 صبر مرکب نجات:
امیر المومنین علی علیه السلام صبر را مرکب نجات می دانند یعنی صبوری و پایداری میتواند انسان را از موانع و خطرات و مهلکه ها نجات بدهد. در خطبه ۷۶ می فرمایند: «خدا رحمت کند کسی را که صبر را مرکب نجات خود قرار داد»
🔹1.2 صبر عامل بصیرت و شناخت حق: در فتنه های پیچیده روزگار مخصوصا آن جایی که جبهه حق با محوریت امامت و حاکم حق در مقابل اهل قبله قرار میگیرد که خیلی تشخیص تکلیف برای مومنین سخت می شود یکی از ارکانی که باعث میشود مومن بتواند پرچم دفاع از حق را محکم در دست بگیرد صبر است. حضرت در خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه می فرمایند: «به تحقیق باب جنگ بین شما و اهل قبله باز شده» خوب معلوم است اوضاع خیلی سخت میشود «پرچم دفاع از حق را در جنگ اهل قبله نمی تواند حمل بکند مگر کسی که اهل بصیرت باشد پا فشاری و مقاومت و صبوری بکند و جایگاه حق را بشناسد»
🔹1.3 صبر اولین و مهمترین رکن ایمان:
بر اساس این نگاه امیرالمومنین علیه السلام صبر را اولین و مهمترین رکن ایمان میداند تا جایی که در حکمت ۸۲ نهج البلاغه می فرمایند: « بر شما باد به صبر که صبر برای ایمان مانند سر برای بدن است و همانطور که بدن بی سر ارزشی ندارد چون حیات و زندگی ندارد ایمان بیصبر هم ارزشی ندارد» لذا حضرت صبر را اولین رکن از ارکان ایمان میدانند در حکمت ۳۱ نهج البلاغه می فرمایند: « ایمان بر چهار ستون و رکن مستقر شده است». اول صبر را می گویند حتی قبل از یقین و جهاد و می فرمایند: « چهار رکن ایمان این چهارتاست صبر یقین عدل جهاد» و در نهج البلاغه در حکمت ۱۱۳ حضرت هیچ نمودی از ایمان را بالاتر از صبر و حیا نمی دانند و می فرمایند: « و ايمانى چون حياء و صبر نیست»
🔹1.4 صبر موهبت الهی برای قلب مومن: حضرت معتقدند صبر یک موهبت الهی است که خدا به قلب مومن الهام می کند در خطبه ۲۰۵ نهج البلاغه خطاب به طلحه و زبیر یاغی و طغیان گر می فرمایند: « خدا ان شاالله قلبهای ما و شما را بگیرد و به سمت حق هدایت کند و صبر را به ما الهام بکند».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظــــــران ظهــــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
🌹 شرح #حکمت4
🔴 بخش سوم
🔷 1. ابعاد و ارکان صبر در نهج البلاغه:
حضرت در نهج البلاغه در حکمت ۳۱ میفرمایند: «صبرکه خودش یکی از چهار رکن ایمان است بر چهار شعبه است. شوق ، ترس ، زهد و انتظار. کسی که شوق واقعی بهشت داشته باشد از شهوت های دلش کنده میشود و کسی که واقعاً و حقیقتاً ترس از جهنم و آتش داشته باشد از محرمات دوری می کند و کسی که در عین حالی که از دنیای حلال استفاده می کند دل به دنیا نبسته باشد مصیبت های دنیا را کوچک می بیند و کسی که بداند بالاخره مرگش فرا خواهد رسید دائماً در دستیابی به کارهای خیر سرعت میگیرد و از دیگران جلو میزند».
🔷 2. موقعیت هایی که صبر در آن نمود دارد از دیدگاه امیرالمومنین:
🔹 2.1 در برابر شهوات و خواسته های دل: که راه صبر و مقاومت در برابر آنها شوق بهشت است .
🔹 2.2 در برابر اجتناب از محرمات: که راه مقاومت در برابر محرمات و صبر در این موقف ترس از جهنم است.
🔹 2.3 در مصیبت های مالی و جانی و غیره: که طبیعت دنیا بر انسان تحمیل میکند راه صبر و مقاومت و پایداری زهد و بی رغبتی و دل نبستن به دنیا است.
🔹 2.4 در برابر سختی ها و تلخی های ظاهری عبادت ها و حسنات و خدمت ها و خدمت ها و غیره : که راه مقاومت در برابر نفس اماره انتظار مرگ و مرگ آگاهی است.
🔷 3. مواضع صبر از دیدگاه امیر المومنین:
امیرالمومنین در حکمت ۵۵ میفرمایند: «صبر بر دو گونه است یکی صبر بر آنچه که خود خوش داری و دیگری صبر در آنچه که دوست نداریم». بنابراین بطور کلی صبر را می توان بر دوگونه تقسیم کرد:
🔹3.1 صبر گاهی در آن چیزی است که دوست داری ولی به صلاح نیست .
امیرالمومنین در خطبه ۱۹۳در ویژگی متقین میفرمایند: «اگر نفس اماره انسان متقی بخواهد در برابر کاری که به صلاح هست اما نفس خوشش نمیآید مقاومت کند، متقی چگونه نفس خود را تنبیه میکند؟ در جایی که نفس یک چیزی را دوست دارد انسان متقی آن چیز را به نفس نمیدهد».
🔹3.2 گاهی درآن چیزی است که دوست ندارید اما به صلاح است و باید انجام دهیم.
در حکمت ۲۸۹ می فرماید: «من علی در گذشتهها یک برادر خدایی داشتم که یکی از صفات برجسته او این بود که وقتی بین دو تصمیم مردد می شد، نگاه می کرد ببیند کدام یک از دو تصمیم برای هوای نفس دلپذیرتر است دقیقاً با همان مخالفت میکرد»
🔻امیرالمومنین گاهی مصادیق این دو موضع کلی در نهج البلاغه را اشاره می فرمایند.
🔷 4. مصادیق صبر در نهج البلاغه:
🔹 4.1 صبر بر بلا و ابتلا: در خطبه 98 به مردم می فرمایند: « اگر به بلا و گرفتاری مبتلا شدید، صبور باشید».
🔹 4.1.1 یکی صبر بر شدت هاست: در اوصاف متقین در خطبه ۱۹۳ می فرمایند:« یکی از نشانه های اهل تقوا این است که او را اینگونه میبینی، در شدت ها صبور و آرام است».
🔹 4.1.2 یکی صبر بر ناروایی ها: امام علی علیه السلام در خطبه ۸۶ می فرمایند: «پیامبر خدا پیش از کیفر شما را انذار کرد و از عذاب های سختی که در پیش روی دارید ترساند پس باقی مانده ایام عمر خود را دریابید و صبر و بردباری در برابر ناروایی ها پیشه کنید زیرا عمر باقیمانده در برابر روزهای زیادی که به غفلت گذراندید و از پند ها رویگردان بودید بسیار کم است. به خود بیش از اندازه آزادی ندهید که نفس شما را به ستمگری میکشاند و با نفس تان سازشکاری و سستی روامدارید که ناگهان در درون گناه سقوط می کنی».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظــــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
🌼🍃 شرح #حکمت4
🔴 بخش چهارم
🔹5.1.3 صبر بر اطاعت خداست: حضرت در خطبه ۱۷۳ می فرمایند: « با صبر و استقامت بر اطاعت پروردگار، نعمت های پروردگار را نسبت به خویش تمام و کامل کنید».
🔹 5.1.4 صبر در نماز است: حضرت در خطبه ۱۹۹ در مورد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «او پی در پی خانواده خودش را به نماز فرمان می داد و خودش نیز در انجام نماز شکیبا بود».
🔹 5.1.5 صبر در جهاد و جنگ با دشمنان است: در خطبه ۱۹۰ حضرت خطاب به سربازان خودشان که عازم جنگ هستند می فرمایند: «محکم به زمین بچسبید، پاهای تان را محکم به زمین بگذارید و بربلای جنگ و شمشیر ها صبور باشید، یک وقت نشود دست و شمشیر شما تابع هوای نفس و زبانتان شود. در چیزی هم که خدا در او تعجیل را روا ندانسته عجله نکنید».
🔹 5.1.6 صبر امیرالمومنین برترین مظلوم مقتدر تاریخ:
🔸🔹 5.1.6.1 صبر در مقابل خباثت های قریش: حضرت در خطبه ۲۱۷ غصه خودشان در مقابل خباثت های قریش را با صبر توصیف می کنند و می فرمایند: «خدایا برای پیروزی بر قریش و یارانشان از تو کمک می خواهم که پیوند خویشاوندی مرا بریدند و کارمرا دگرگون کردند و همه برای مبارزه با من در حقی که از همه آنها سزاوار ترم متحد شدند و گفتند: علی حق را اگر میتوانی بگیر و اگر تو را از حق محروم دارند یا با غم و اندوه صبر کن یا با حسرت بمیر. به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع و حمایت میکند جز خانوادهام، که مایل نبودم جانشان به خطر بیفتد. پس خار در چشم فرو رفته دیده بر هم نهادم و با گلویی که استخوان در آن گیر کرده بود جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در فروخوردن خشم در امری که تلخ تر از گیاه حنظل و دردناک تر از فرو رفتن تیزی شمشیر در دل بود صبر کردم».این امیرالمومنین علیه السلام است که اسوه صبر و مقاومت است.
🔸🔹 5.1.6.2 صبر در ماجرای قصب خلافت و سقیفه: یکی دیگر از نمونه های صبر حضرت علی علیه السلام و غصه هایی که به خاطر اسلام و وحدت مسلمانان فرو خورد در خطبه 3 در ماجرای سقیفه و غصب خلافت است. در خطبه ۳ در بند اول میفرمایند: « پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کنار گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست خالی برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردهاند صبر پیشه سازم؟؛ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم واستخوان در گلویم مانده بود و با دیدگان خود مینگریستم که میراث من را به غارت میبرند».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظــــــران ظهـــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
🌹شرح #حکمت4
🔴 بخش پنجم
🔷 6. ادب صبر(دوری ازجزع و فزع) :
🔻در مقابل صبر ،که ادب در فضای ایمان است بی ادبی شکل می گیرد تحت عنوان جزع و فزع. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به ما میفهماند که جزع باعث می شود که ثواب اعمال ما حبط شود و از بین برود. در حکمت ۱۴۴ می فرمایند: « تحمل کن! که هر مصیبتی به اندازه خودش صبر در مقابلش نازل می شود. کسی که از روی بی صبری در مصیبت ،بر روی ران خودش بکوبد (کنایه از اینکه جزع و فزع و بی تابی کند) عملش حبط و نابود می شود یعنی دیگر ثوابی از اعمالش ندارد».
🔻در حکمت ۱۸۹ امیرالمومنین می فرمایند: « کسی را که صبر نجات ندهد قطعاً جزع و فزع هلاک می کند»
در حکمت ۲۹۱ خطاب به اشعث که پسرش را از دست داده است ، صبر را عامل اجر در مصیبت و جزع را عامل وبال شدن مصیبت می داند. در حکمت ۲۹۱ می فرمایند: «آقای اشعث! اگر بر فقدان و مصیبت مرگ فرزندت محزون باشی خوب به خاطر اینکه پاره تن تو بوده است مستحق این ناراحتی هستی، اما اگر در این مصیبت صبر کنی خدا در هر مصیبتی یک جایگزینی قرار داده است. آقای اشعث! در مصیبت مرگ فرزند چه صبر کنی چه صبر نکنی چه جزع کنی چه جزع نکنی قدر الهی دیگر بر تو جاری شده است و به حکمت الهی فرزند تو از دنیا رفته است و بچه تو دیگر زنده نمی شود اما فرقش این است که اگر در این مصیبت صبر کنی اجر میبری و اگر جزع و فزع کنی برای آخرت وبال و وزر تو میشود».
🔻در نتیجه ما در ماجرای صبر ادب جزع نکردن را از امیرالمومنین یاد میگیریم . نتیجه چنین صبری از نگاه مولا امیرالمومنین قطعاً پیروزی است حضرت در نهج البلاغه می فرمایند:« هرگز انسان صبور از پیروزی محروم نمی شود ولو اینکه زمان رسیدن آن به پیروزی طولانی بشود و دوران صبر او طولانی شود». نمونه برجسته این نکته در زندگی خود مولا علی علیه السلام در نهج البلاغه است. صبر مولا در مسئله حکومت و غصب خلافت چنان عظیم بود که بالاخره امت خودشان سرشان به سنگ خورد و برگشتند در خانه مولا علی علیه السلام. خود مولا در حکمت ۲۲ می فرمایند: «ما حقی داریم اگر به ما بدهند که هیچ و الا اگر حق ما را ندهند برپشت شتران مینشینیم ولو اینکه سیر ما در شب تاریک ظلم خلافت بعد از پیامبر طولانی شود» یعنی ما مقاومت را ادامه میدهیم و مطمئن هستیم به پیروزی و ظفر میرسیم و تاریخ گواهی داد که صبر مولا بعد از ۲۵ سال خون دل خوردن به پیروزی تبدیل شد. خود حضرت وقتی می خواهند اوضاع روز بیعت مردم با خودشان را توصیف کنند در چند جای نهج البلاغه عبارات شگفتانگیزی را بیان میکنند یکی در خطبه ۲۲۹ است که حضرت در وصف روز بیعت مردم با خودشان می فرمایند:« دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم سپس مانند شتران تشنه که بطرف آبشخور هجوم می آورند بر من هجوم آوردید تا آنکه بند کفشم پاره شد، عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند آنچنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان ، پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند، بیماران بر دوش خویشان خود سوار و دخترکان جوان بی نقاب به صحنه آمدند».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظــــــران ظهــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت ششم
🔰امیر المومنین علی علیه السلام در بخش سوم از حکمت ۴ نهج البلاغه می فرمایند: « زهد نوعی ثروت است».
🔻 زهد چیست؟ آیا استفاده نکردن، بهره نبردن و لذت نبردن از نعمت های حلال دنیا زهد است ؟ یا استفاده بردن ، بهره بردن و لذت بردن از نعمت های حلال دنیا به شرط اینکه میل دل به سمت دنیا نباشد و دل گرفتار دنیا طلبی نباشد این معنای زهد است؟
🔻 امیرالمومنین در خطبه ۸۱ می فرمایند: «ای مردم زهد یعنی کوتاه کردن آرزو و شکرگزاری در برابر نعمت ها و پرهیز در برابر محرمات است». در این خطبه زهد به معنای نداری یا عدم استفاده مشروع از حلال دنیا نیست. در حکمت ۴۳۹ هم حضرت میفرمایند: «زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و به آنچه از دنیا به شما رسیده سرمست نباشید و کسی که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نباشد همه جوانب زهد را رعایت کرده است». پس در اینجا هم زهد صفت قلب است نه نداشتن و بهره نبردن.
🔻وضع ظاهری زندگی زاهدان:
امیرالمومنین وضع زندگی ظاهری زاهدان را اینگونه معرفی می کند در بند ۲ نامه ۲۷ میفرمایند: «ای بندگان خدا ! آگاه باشید که پرهیزکاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند. با مردم دنیا در دنیایشان شریک گشتند ولی مردم دنیا در آخرت آنها شریک نشدهاند. پرهیزکاران در دنیا در بهترین خانه ها سکونت کردند و بهترین خوراک های دنیا را خوردند و همان لذتهایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند و از دنیا بهره گرفتند همان گونه که سرکشان و متکبران از دنیا بهره بردند».
🔻مولا علی علیه السلام در خطبه ۲۰۳ در مورد زاهدان می فرمایند: «زاهدان گروهی از مردم دنیا هستند که دنیا پرست نمی باشند پس در دنیا زندگی می کنند ولی آلودگی دنیا پرستان را ندارند در دنیا با آگاهی و بصیرت عمل میکنند و در ترک زشتی ها از همه پیشی می گیرند».
🔻 با این نگاه مولا علی علیه السلام در خطبه ۱۰۹ نهج البلاغه در نقطه مقابل زهد که دل بستن به دنیا است عبارات فوق العاده ای دارند که از باب (( تعرف الاشیاء بِاضدادها )) یعنی برای شناختن هر مفهومی یا چیزی یکی از راههای آسان، این است که ضد آن را بشناسید، من این بند ۴ خطبه ۱۰۹ را برایتان می خوانم که درباره عشق و دلبستگی به دنیا است امیرالمومنین می فرمایند: «هر کس به چیزی عشق ورزد نابینایش میکند و قلبش را بیمار کرده و با چشمی بیمار می نگرد و با گوشی بیمار می شنود. خواهش های نفس پرده عقلش را دریده و دوستی دنیا دلش را میرانده است، شیفته بی اختیار دنیا و برده آن است و برده کسانی است که چیزی از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر می گردد و هر چه هشدارش دهند از خدا نمی ترسد. از هیچ پند دهنده ای شنوایی ندارد با این که گرفتار آمدگان دنیا را می نگرد که راه پس و پیش ندارند و در چنگال مرگ اسیرند، میبیند که آنها بلاهایی را که انتظار آن را نداشتند بر سرشان فرود آمد و دنیایی را که جاویدان میپنداشتند از آنها جدا شده و به آنچه در آخرت وعده داده شده بودند خواهند رسید و آنچه بر آنها فرود آید وصف ناشدنی است».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظــــــران ظهــــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت5
🔴 قسمت اول
🔻امیرالمومنین علیه السلام در حکمت ۵ نهج البلاغه سه اصل و قاعده و ضابطه برای حیات حرفه ای و مؤثر بیان فرموده اند که عبارتند از : علم، آداب و تفکر.
می فرمایند : «دانش میراثی گرانبهاست و آداب زینتهای همیشه نو و تفکر آیینه ای صاف و شفاف است».
بنابراین در سه مقوله دانش، آداب و تفکر باید از نهج البلاغه با هم گفتوگو کنیم.
🔷1. دانش:
در نهجالبلاغه شریف مطالب بسیار جالب و بدیع پیرامون علم و دانش آمده است که در چند سطح عرضه می گردد:
🔹1.1 ارزش و جایگاه علم:
حضرت در خطبه ۱۵۴ معتقدند کسی که با علم عمل میکند، مثل رونده ای است که در جاده ای واضح حرکت میکند و میفرمایند: « آنکه از روی آگاهی و علم عمل می کند مانند رهرویی است که در جاده روشن قدم برمیدارد پس باید بنگرد که به پیش میرود یا به عقب بر می گردد».
🔻 همچنین در حکمت ۱۴۷ در مقایسه ای جالب بین دانش و مال برای جناب کمیل میفرمایند: « ای کمیل دانش بهتر از مال است، زیرا دانش تو را حفظ میکند در حالی که مال را تو باید حفظ کنی. مال با خرج کردن کاهش می یابد ولی دانش با استفاده کردن افزایش مییابد. آنکه ساخته و پرداخته مال و ثروت است با زوال و نابودی مال او هم نابود میشود و از بین می رود در حالی که دانشمندان حقیقی تا دنیا دنیا هست هستند و باقی هستند.»
🔻 لذا حضرت در حکمت ۱۱۳ معتقدند شرافتی بالاتر از علم نیست « شرافتی چون دانش نباشد». خود همین عبارت حکمت ۵ هم یکی از بهترین بیانات برای اثبات ارزش و برتری علم است که فرمود: « الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ ». همانطور که می دانید ارث و میراث عبارت است از آن اندوخته ارزشمندی که زحمت و تلاش آن را پیشینیان کشیدهاند و رایگان به دست ما رسیده است لذا حضرت می فرمایند که: «علم آن ارث و میراث ارزشمند است» قطعاً ارث و میراثی بالاتر از علم هم نیست.
🔻در حکمت ۴۵۷ در یک استعاره بسیار جالب ارزش علم را بیان می کنند و نسبت آن را با کسی که دنبال دنیا است به زیبایی بیان میکنند و فرمودند:« دوگرسنه هستند که هرگز سیر نمی شوند، یکی طالب علم و دیگری طالب دنیا». در حکمت ۲۰۵ هم می خوانیم: « هر ظرفی با آنچه در او ریخته میشود تنگ می شود غیر از ظرف علم که هرچه در آن بریزید وسیعتر و پهناور تر میشود». با این نگاه حضرت معتقد هستند که اگر خیر حقیقی بخواهد به کسی روی بیاورد عبارت است از توفیق علم. در حکمت ۹۴ می فرمایند: «خیر آن نیست که دارایی و فرزندت زیاد شود بلکه خیر آن است که علمت افزون و حلم و بردباری ات بیشتر شود». با این نگاه و به خاطر ارزش و اهمیت استثنایی و منحصر به فردی که دانش در نزد امیرالمؤمنین دارد حضرت توصیه می کنند به مؤمنین که حکمت را که اصیل ترین نوع دانش است هر جا که هست بروید و فرا بگیرید. در حکمت ۸۰ میفرمایند: «حکمت گمشده مؤمن است پس آن را به دست آورید هرچند از اهل نفاق باشد». و در حکمت ۷۹ می فرمایند: « حكمت را هر كجا كه باشد فراگير، گاهی حكمت در سينه منافق است و بی تابی كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مومن آرام گيرد. »
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#حکمتی_از_نهج_البلاغه
منتظـــــران ظهــــور
🍃اَللّھُمَّ؏َـجِّللِوَلیِّڪَالفَࢪَج 🍃
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈