eitaa logo
🇵🇸منتظران ظهور مهدی🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
8هزار ویدیو
104 فایل
این کانال به نیت خودسازی برای رفع موانع ظهور میباشد و مطالب، مرتبط با آقاجانمون میباشد ... ↩️کپی تمام مطالب به هر شکل که دوست دارید با ذکر یک صلوات به نیت فرج امام زمان آزاد است ارتباط با خادمین کانال‌ @Sadeghi_94 @Sam_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
23 ماه سالروز ولادت حضرت تبریک و تهنیت 😍😍🌸 🌺 😍 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20210408-WA0034.mp3
668.2K
✅ پیشنهاد ویژه ☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻☝🏻✋🏻✋🏻✋🏻✋🏻✋🏻✋🏻 💐 نماز بسیار مجرب پنج شنبه های ماه شعبان حاجت دارها. دختر دارها. گرفتارا. گنهکارا............... 🔸 به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان صلوات الله و سلامه علیه بخوانید. ✅ استاد احمدی اصفهانی 🌸اللّهمّ عجّل لوليك الفرج🌸 https://eitaa.com/montazeran_zohouremahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج: 🌺از پیرمردی کهن سال روایت است که گفت: برای پدرم فرزندی زنده نمی ماند تا این که در سنین پیری او، من به دنیا آمدم و او شادمان شد . هفت ساله بودم که پدرم از دنیا رفت و عمویم سرپرستی مرا به عهده گرفت . روزی عمویم مرا باخود نزد پیامبر (ص)برد و عرض کرد: «ای رسول خدا ،برادرم از دنیا رفته و این پسر از او مانده شما تعویذی (دعای حفظ)بیاموزید که با آن درپناهش دارم .» ❤️پیامبر خدا(ص)فرمودند: چرا به سراغ سوره های «قل» دار نمی روی: ❣«قُل یا أَیُّها الکافِرون» ❣قُل هُوَاللهُ اَحَد» ❣«قُل أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَق» ❣«قُل أَعُوذُ بِرِبِّ النّاس» ❣ و در روایتی «قُل أُحِیَ اِلَیَّ.....سوره ی جن» 🌺پیر کهن سال گفت : «من تابه امروز بدان سوره ها پناه میجویم و تاکنون آسیبی به مال و فرزندم نرسیده است و بیمار و فقیر نگشته ام و به سنی رسیده ام که می بینید.» 📚شفا بخش و مشکل گشا، صحفه ۸۰ https://eitaa.com/montazeran_zohouremahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1060154224.mp3
1.39M
🕋 اذانی ملکوتی با صدای شهید
اللهم عجل لولیک الفرج: دوستان عزیزروزی حداقل یکبار این صوت زیبا 👈💥مخصوصا اول صبح و موقع غروب💥 👌👌اذان ملکوتی رو‌ تو خونه ها پخش کنید که فوائد بسیار زیادی داره از جمله دوری شیاطین و ورود فرشته ها و.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم عجل لولیک الفرج: 🛑! (قسمت اول) 🍀کتاب داستان زندگی یک مدافع و جانباز حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد. 🔴اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است... 🔆در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم: 💠پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم. 🍃در خانواده‌ای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم. ♻️سال‌های آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود. 💠 با اصرار و التماس و دعا و ناله به جبهه اعزام شدم. من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند.. 🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و می‌دانستم که قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند ♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به می‌رفتم سرم پایین بود که نگاهم با برخورد نداشته باشد. 💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم... در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتی‌ها و گناهان نشوم و به حضرت التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...! ادامه دارد... ♦️♦️🔹♦️♦️🔹♦️♦️🔹
🔴 !(قسمت دوم) 🔰البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم. ♦️ نمی‌دانستم که ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند. خسته بودم و سریع خوابم برد.. 💠نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم. 🔆بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم. ✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده. فهمیدم ایشان حضرت است ترسیده بودم. ♦️ اما با خودم گفتم: اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟ 🍀می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود. ✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم.. 🍂 در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت.. 🔵در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد! 🔺روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از شهرستان نگرفتند. ☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. 🔶 در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد ... 🔷از سمت چپ با من برخورد کرد! آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم. 🔴 راننده پیاده شد و می لرزید‌. 🌾 با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد! 🔵به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد...! ادامه دارد... 🌟🌟🌸🌟🌟🌸🌟🌟🌸🌟🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا