eitaa logo
هیئت رزمندگان اسلام مشکین دشت
799 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
80 فایل
‌﷽ [کانال رسمی بنیاد فرهنگی مذهبی منتظران مهدی(عج) رزمندگان مشکین دشت] (اینستاگرام) https://instagram.com/Montazerane_karaj?utm_medium=copy_link (تلگرام) http://t.me/Montazerane_karaj #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ارتباط با خادم: @mohammad_khambari
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️مرز مهران بسته می‌شود 🔹برابر اعلام مقامات کشوری و با توجه اتفاقات پیش آمده در کشور عراق از ساعت ۲۴ امشب مرز مهران برای حفظ امنیت زائران بسته خواهند شد. 🔹درباره مدت زمان بسته بودن مرز مهران خبری در دست نیست. مرز مهران برای تردد اتباع خارجی باز است. @montazeran1184
4_5764866123015127757.mp3
13.8M
رزق شبانه💫 🌸🍃الهی العفو- سید مجید بنی فاطمه 👌👌👌 دلتون شکست التماس دعا @montazeran1184
آقایان توجه کنید که با زبان، هم می توان همسر خود را سحر کرد که عاشق شما شود وهم می شود با یک زخم زبان او را از زندگی دلسرد کرد خانواده موفق❤️❤️ @montazeran1184
💠 راه رسیدن به پایدار در زندگی مشترک این نیست که دنبال یک همسر بی‌عیب باشیم. 💠 زندگی بیش از هرچیز به نحوه رفتار خوب خود آدم بستگی دارد، اگرچه پاسخ دریافت نکند. 💠 دنبال همسر بی‌عیب گشتن خودش یک بزرگ است خانواده موفق❤️❤️ @montazeran1184
• • شاید به من بخندے؛ ولی من مے‌گویم جمعھ ‌ها را تعطیل ڪردند ڪھ ڪسی دغدغه‌ای جز انتظار ڪشیدن نداشتھ باشد؛ اما چرا در این روز هر دغدغھ ‌اے هست، جز انتظار؟! ☝️🏼 💛 @montazeran1184
⭕️ شما یک غلط کردم اساسی بابت "تَکرار کردن" به ملتِ ایران بدهکارید بعدا در دادگاه باید به عنوان متهم بابتِ حمایت ویژه از دولتی که باعث به آشوب کشیده شدن کشور شد، پاسخگو باشید 👤 علی قلهکی @montazeran1184
هیئت رزمندگان اسلام مشکین دشت
اهنگ ارزشی اخرالزمانی اقای محسن چاووشی @montazeran1184
♦️ طبق تصمیم کمیته اضطرار آلودگی هوای استان البرز، مهدهای کودک و مدارس تمامی مقاطع این استان به جز شهرستان طالقان و بخش آسارا فردا شنبه نهم آذر تعطیل است
محب حضرت حسینم....: 😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 ۲ … فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام. نمیدانم چرا اما از موقعی که از زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨 همه اش تصویر از جلو چشمانم رد میشد. هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥 حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇 احساس میکردم . 😌 . برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم می ریختم. 😭 انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم. بالاخره طاقت نیاوردم. زنگ زدم به و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢 . از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود. یک روز بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔 بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. " قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم. پیام دادم براش. برای اولین بار. نوشت:"شما؟" جواب دادم: " هستم. "😌 کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد. . از آن موقع به بعد ، هر وقت کار درباره موسسه داشتم، یک تماس و با محسن میگرفتم. تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود. روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود! شدم. روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔 دیگر از و داشتم میمردم. دل توی دلم نبود. 😣 فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم. آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️ نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔 تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯 ادامه دارد @montazeran1184
محب حضرت حسینم....: 😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 ٣ … تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ زدم ۱۱۸😯 به هر طریقی بود شماره بابای محسن را ازشان گرفتم. بعد بدون آن که فکر کنم این کار خوب است یا نه تماس گرفتم منزلشان. 😮 گوشی را جواب داد. 😌 گفتم: " آقا محسن هست؟" گفت: "نه شما؟" گفتم: "عباسی هستم. از . لطفاً بهشون بگید با من تماس بگیرن! " یک ساعت بعد محسن تماس گرفت. صدایش را که شنیدم پشت تلفن و شروع کردم به 😭 . پرسیدم:"خوبی؟"😢 گفت: "بله." گفتم: "همین برام مهم بود. دیگه به من زنگ نزن! " گوشی را . یک لحظه با خودم گفتم: "وای خدایا!من چی کردم!! 😲 ‼️ چه کار اشتباهی انجام دادم! با این وجود،بیش از هر موقع دلم برایش لک می زد.😭 محسن شروع کرد به زنگ زدم به من. گوشی را جواب نمی دادم. پیام داد: "زهرا خانم تورو خدا بردارین." آنقدر زنگ زد و زنگ زد که بالاخره گوشی را برداشتم🙂 . گفت: "حقیقتش من حس می کنم این تماس های ما داره میشه. " . لحظه ای کرد و گفت: "برای همین می خوام بیام خواستگاری تون. "😌 . اشک و خنده هام توی هم قاطی شده بود. از خوشحالی داشتم بال درمی‌آوردم داشتم از ذوق می مردم می خواستم داد بزنم. 😭😍 . . زهرا عباسی: از زهرایم شنیدم که محسن می‌خواهد بیاید خواستگاری. می دانستم توی "کتاب شهر" کار می کند. چادرم را سر کردم و به بهانه خرید کتاب رفتم آنجا. . می خواستم ببینمش. براندازش کنم. اخلاق و رفتار و برخوردش را ببینم. 🤨 باهاش که حرف زدم حتی سرش را بالا نیاورد که نگاهم کند. 😌 همان موقع رفت توی دلم. 😍 با خودم گفتم: "این بهترین شوهر برای زهرای منه. " . وقتی هم مادرش آمد خانه مان که زهرا را ببیند، هی وسوسه شدم که همان موقع جواب بله را بدهم.😮 با خودم گفتم زشته خوبیت نداره الان چه فکری درباره من و زهرا میکنن. . گذاشتم تا آن روز تمام شود فرداش که نماز صبح را خواندم دیگر همان کله صبح زنگ زدم خانه‌شان.!😇 . به مادرش گفتم:" حاج خانوم ما فکر می کردیم استخاره هم خوب اومده. جوابمون بله است. از این لحظه به بعد آقا محسن پسر ما هم هست."😍 . ادامه دارد.. @montazeran1184
مدافع حریم❤️: 😎😉 . مجرد که بودم همیشه سر سجاده نماز از خدا می خواستم کسی را شریک زندگی هم بکند که حضرت زهرا علیهاالسلام تاییدش کرده باشد. 😌 از ته دل این را از خدا میخواستم😇 وقتی محسن آمد خواستگاریم،بهم گفت: "من همیشه از خدا میخواستم که زن آینده ام اسمش زهرا باشه. به عشق حضرت زهرا علیها السلام😊 . بهم گفت: "از خدا میخواستم هم اسمش زهرا باشه و هم سید باشه و هم مورد تایید خود بی بی باشه. " . وقتی فهمید من هم همین را از خدا می خواسته ام گل از گلش شکفت😍👌🏻 حضرت زهرا علیها السلام شد پیوند دهنده قلب هایمان. 😇 . . چون زندگی مان با حضرت زهرا علیها السلام و نام او شروع شده بود دلم میخواست ام هم رنگ و بوی بی بی را داشته باشد. 😌 برای همین به پدرم گفتم این چیزها را برای مهریه ام بنویسید: 1️⃣یک سکه به نیت یگانگی خدا 2️⃣پنج مثقال طلا به نیت پنج تن 3️⃣ ۱۲ شاخه گل نرگس به نیت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 4️⃣ ۱۴ قال نمک به نیت نمک زندگی 5️⃣ ۱۲۴ هزار صلوات 6️⃣ و حفظ کل قرآن با ترجمه محسن بیشتر قرآن را حفظ کرد اما نتوانست تمامش کند یعنی فرصتش برایش نشد رفت سوریه بعد هم که… . 💚ادامه دارد.. 💚 @montazeran1184
مدافع حریم❤️: 💟جلسه و شهید حججی💟 💢از زبان همسر شهید💢 توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد و معنادار گفت: "ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه تو این دنیاست.😌 می‌خواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟"🤔 گفتم: "چه مسیری? "😯 گفت: "اول بعد هم ."😇😌 جا خوردم. چند لحظه کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد. ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟" سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله."😌 گفت: "پس مبارکه ان شاءلله."😊 💢 💢 اینها حرف‌های ما بود حرفهای شب خواستگاری مان! ••••••• سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. 😌 یادت نره یادت نره برای شهادتم دعا کنی. "😊 آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن? امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! "😯 اما او دست بردار نبود. 😔 آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد. همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا نصیبش بکند! 🌹🌷 •••••• روز مان بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟" . گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. "😍 چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار هم پیشم بهتر بود. 🤩👌🏻😌 ••••• یک روز پس از عقد مان من را برد نجف‌آباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان. . سر قبر شهدایی که باهاشان بود من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوم‌من. ما تازه عقد کرده ایم و... " شروع می‌کرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. 😌 ••••••• روز ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍 ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند. عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت: "زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟" گفتم: "گناه دارن محسن. "😅 گفت: "بابا بیخیال. " یکدفعه پیچید توی یک فرعی. چندتا از ماشین‌ها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃 توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت. همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻 قاه داشت میخندید. 🤩 دیگر نزدیکی‌های غروب بود داشتن می گفتند.😇 🌹ادامه دارد… 🌹 @montazeran1184
مدافع حریم❤️: 😎👌🏻 روز ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍 ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند. عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت: "زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟" گفتم: "گناه دارن محسن. "😅 گفت: "بابا بیخیال. " یکدفعه پیچید توی یک فرعی. چندتا از ماشین‌ها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃 توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت. همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻 قاه داشت میخندید. 🤩 دیگر نزدیکی‌های غروب بود داشتن می گفتند. محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊 حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل و .😢 رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇 . بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. " دلم هری ریخت پایین. 😨 اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢 من تازه عروس باید هم برای شوهرم دعا میکردم‼️ اشک هایم بیشتر بارید. نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅 خودم را جمع و جور کردم. دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم، گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی. فقط یک شرط داره. 😌 اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌 سرش را تکان داد و گفت: " قبول. " گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊 نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش می‌زند! 😔 @montazeran1184
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تحلیل علیرضا پناهیان از پیام رهبر انقلاب درباره سهمیه‌بندی سوخت ➕ راه اصلی پیشرفت کشور #تصویری @Panahian_ir
🚨 معاون سیاسی وزارت کشور: 🔹زمان‌بندی افزایش قیمت بنزین هم سه شنبه و هم چهارشنبه به رییس جمهور اطلاع داده شد😏 داعش وضعش از اینا بهتره😐 حداقل هرجا هر بمبی منفجر میکرد، مسئولیتشو گردن میگرفت (ツ) @montazeran1284
♦️مدارس استان البرز تعطیل شد 😷مدارس ابتدایی و پیش دبستانی استان البرز به علت آلودگی هوا فردا تعطیل است 🔹رئیس کارگروه اضطرار آلودگی هوای استان البرز از تعطیلی مدارس این استان در مقطع دبستان و پیش دبستانی به جز شهرستان‌های طالقان و بخش آسارا خبر داد.
🌹با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنةالنعیمی داریم 🌹دلتنگ کریم اهل‌بیتیم ولی صد شکر که "سَیّدالکریمی" داریم یوسف رحیمی @montazeran1184
💢 حسن روحانی تو لِنز دوربین نگاه کرد و گفت 🔻 جمال عرف، معاون سیاسی امنیتی وزارت کشور درباره سخنان رئیس جمهور که گفته تا صبح جمعه از زمان قیمت بنزین خبر نداشته است، توضیح داد: 🔹 روز سه شنبه ساعت ۱۰ صبح شورای امنیت کشور برگزار شد و در همان جلسه سهمیه بندی مطرح شد. بعد از جلسه صورتجلسه آن در اختیار رئیس جمهور قرار گرفت. ✍ جناب آقای رئیس، مردم دیگه خسته شدن از این همه ؛ شما چطور؟ @montazeran1184
1_138635169.mp3
3.42M
🔉 شنیدنی👌 ○ یک لحظه غفلت ○ 🔺 استاد 🔸🔸🔸 ✅ @montazeran1184
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️بهای امنیت و آرامش و اشک های "علی آقا" در فراق پدر😔 🔹 تا کی مردم باید بهای امنیت را به خاطر بی‌تدبیری برخی از مسئولین، بپردازند!؟ @montazeran1184
yeknet.ir_-rasoli-haftegi950209-vahed.mp3
3.85M
🌴شمع قرآنَ پروانیم من 🌴ملک غربتده زندانیم من 🎤 👌فوق زیبا @montazeran1184
alimi_roze.emam.moosa(teshnelab.ir).mp3
10.71M
روضه امام کاظم کربلایی 🎙کانال مناجات و روضه @montazeran1184
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فیلمی دیده نشده از نجات چندین شهروند در آتش‌سوزی اغتشاشات اخیر اگر نبودندنیروهای تامین کننده‌ نظم و امنیت، اغتشاشگران خیلی‌ها را آتش زده بودند @montazetan1184