#جشنمیلادامامرضاعلیهالسلام
باحضور خادمین آستان قدس به همراه پرچم مطهر رضوی
باکلام
#حجتالاسلاموالمسلمیندکترحصاری
با نوای
#حاجمحمدخمبری
#کربلاییسیدمحمدرضوانیفرد
مجری برنامه
#بهرامشهبازی
#آیینتعویضپرچمیادمانشهدایگمناممشکیندشت
زمان پنجشنبه ۱۲تیرماه
ساعت ۱۸
مکان:
جنب مزار شهدای گمنام
یه عشق امام رضا (ع)با رعایت دستورالعمل های بهداشتی می آییم
#منماسکمیزنم
#فاصلهاجتماعیرارعایتمیکنم
کانون خادمیاران رضوی مشکین دشت
حوزه ۳۲۱شهید باهنر
حوزه ۳۲۲حضرت آسیه س
شورای اسلامی و شهرداری مشکین دشت
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
💠 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
💠 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
💠 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
💠 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@montazeran1184
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 #کلیپ_ولادت
حال و هوای امام رضایی💖
آقا اجازه می دهی؟🌹
@montazeran1184
❗️ اگر تا حالا زدن #ماسک را یک «اخطار» می دانستیم، از امروز و بخاطر سخن حضرت آقا، آن را یک «امر و دستور» می دانیم👌
✅ #امام_خامنه_ای فرمودند:
در مقابله با #کرونا آن حرکت گذشته از سوی برخی از مردم و برخی از مسئولین، سست شده است.⚠️ اگر اطراف من هم دو یا سه نفر باشند
↩️ بنده هم حتماً ماسک میزنم، کما اینکه میزنم. ↪️
❗️در مواردی، وقتی مسئول دولتی در اجتماعی ماسک نمیزند، آن جوان نیز تشویق میشود که نزند.⚠️
✍ اگر تا امروز سفت و سخت #ماسک نمیزدیم اما از امروز خواهیم زد، چون «امر» آقاست.👌
@montazeran1184
6.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لزوم ماسک زدن در سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی
@montazeran1184
🔺ماسک حنا فوق العادست❗️
1ق.غ حنای بی رنگ
1ق.غ ماست کم چرب
1ق.چ گلاب
مواد مخلوط کرده و روی صورت بگذارید و بعد 20 دقیقه بشوئید
👈این ماسک موجب رفع جوش، کاهش لک و شادابی پوست میشود.
@montazeran1184
✼═══┅💖💖┅═══✼
🌹
#خانمها_بدانند
زمانی که به «غرور» و «مردانگی» یک مرد حمله میکنید، از او انتظار شنیدن یا فهمیدن نداشته باشید!!!
زبانی قویتر از محبت وجود ندارد!
خانواده موفق❤️❤️
@montazeran1184
✼═══┅💖💖┅═══✼
💞دوسٺٺ دارم ولے چون با حجابے بیشٺر
مثل خورشیدے ولے پشٺ نقابے بیشٺر
شاڸ سبز و سرخ حتے صورٺے بر چهره اٺ
خوب مے آید ولے خب رنگ مشڪےبیشٺر😌
خانواده موفق❤️❤️
@montazeran1184
✼═══┅💖💖┅═══✼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دقایقی پیش
🌺 خادمان بارگاه منور حرم حضرت رضا(علیه السلام)
در حال شستشوی گنبد
#دهه_کرامت
@montazeran1184